ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
قسمت آخر – مردم ایران و فرقه رجوی – اتهامات سلیمانِِ حمید اسدیان
بقلم داود ارشد
لینک به قسمت اول
برناردو برتولوچی- ماریا اشنایدر و مسعود رجوی – حمید اسدیان
http://nototerrorism-cults.com/?p=13858
لینک به قسمت دوم
غول عزیز و اجابت مزاجش
http://nototerrorism-cults.com/?p=14033
———————————————
قسمت آخر:
حمید اسدیان که دچار همان تالمات خرد کننده و دهشتناک ناشی از به زباله دان تاریخ فرستاده شدن توسط مردم در صد شهر ایران است، همانند مسعود رجوی مقصر شکست را در نهان اعضای مجاهدین و در آشکار منتقدین بویژه جدا شدگان جلوه میدهد. جهت ایز گم کردن و سرخ کردن صورتش (که رنگ مرگ برآن با هزار سرخ آب نیز پوشاندنی نیست) با سیلی، هل من مبارز میطلبد آنجا که مینویسد:
««« صمیمانه و بی رودربایستی از خود سوال کنیم آیا مرد میدان مبارزه تا به آخر، با همه فتنههای در پیش آن، با همه مشکلات و مصائبی که باید تحمل کنیم، و با همه احتمالاتی که اکنون حتی تصورش را نمیتوانیم بکنیم، هستیم یا نه؟ اگر نیستیم همان بهتر که ره خود گیریم و برویم و حداقل سدی برای دیگران نباشیم. اما اگر هستیم باید کمربندها را سفتتر کنیم و از همین گام اول با آغوش باز به استقبال دشواریهای بیشتر و بادهای فتنهای که «هر دو جهان را به هم زند» برویم.»»»
در این دجالگری و بی منطقی آشکار توسط حمید اسدیان که معلوم است درس دروغ و دجالگری و نعل وارونه زدن را بخوبی نزد مسعود رجوی آموخته است، درس استواری و پایداری در مبارزه به منتقدین خود میدهد!! و آگاهانه خود را به … میزند و وانمود میکند که:
- این مسعود رجوی نبوده است که همواره فرار از تمامی صحنه های نبرد و به کشتن دادن مجاهدین را مبارزه خوانده است.
- این مسعود رجوی نبوده که برای فرار از پاسخگو بودن در قبال تمامی تصمیماتی که فقط و فقط به نابودی مجاهدین، جنبش چپ ایران، تمامی یک نسل بعد از انقلاب انجامیده است از سال 2003 مخفی شد.
- این مسعود رجوی نبود که سرانجام در دامن عربستان بگور سپرده شد.
- از شعارهای آتشین علیه امپریالیسم، اسرائیل، عربستان، اردن … به سراز میانه آنها در آوردن، ایستادگی نیست،
- این مسعود رجوی نبوده که بدون اطلاع مجاهدین به تعداد آنها نامه جعل کرده و تحویل دادگاه آمریکایی داده است که ما غلط کردیم و دیگر مبارزه مسلحانه نمیکنیم. این ایستادگی در مبارزه نیست.
- این مسعود رجوی نبوده که با نوشتن نامه به سران رژیم و برای حفظ نظام دستورالعمل و توصیه های چاگر معابانه نموده، اینها ایستادگی در مبارزه نیست.
- حمید اسدیان آشکارا فراموش میکند که گزارش جهانی شده، سرکوب، زندان، شکنجه، قتل مجاهدین بعلاوه جلسات رقصهای رهایی با زنان مبارزه نیست بلکه جنایت جنگی است.
- حمید فراموش میکند که از یک ازدواج به ازدواج بعدی پرواز تاریخساز کردن! و از میان زنان سازمان چشم آبی ها را تحت پوش انقلاب ایدئولژیک حتی از شوهرانشان جدا کردن ایستادگی و مبارزه نیست زن بارگی است.
- هرچند همانگونه که در پاسخ به رسوایی که با پخش افشاگریهای خانم سلطانی از بلندگوها در جمع مجاهدین، خودش را با امام حسن هم مقایسه کند. و یا بکمکِ رقصهای رهایی شبهای اشرف شرایط اشرف را تحمل کردن استقامت و بستن کمربند مبارزه نیست.
- درست زمانیکه خون تمامی مجاهدین را در شیشه میکرد که حتی اگر بفکر زن و یا شوهری که مسعود از آنها ربوده افتاد باید به صلابه کشیده شوند استقامت در مبارزه نیست. بلکه زن بارگی است که نشان از بریدگی سالیان از مبارزه است که تنها به کمک بستر نه یک زن که بستر دسته جمعی زنان است که شرایط را تحمل میکند و زمانیکه آمریکا با اشغال عراق بهشتی که برای خودش از جانب خدا در عراق در اشرف با هوریانی از میان زنان مجاهد زیر چتر صدام حسین عزیزش ساخته بود بهم خورد و نمیتوانست با همه زنان حرمسرایش فرار کند همه زنان و مجاهدین را زیر بمباران مهیب تاریخ و قتلعامهای رژیم تنها گذاشتن مبارزه نیست.
اما اگر قصد غول شناس ما حمید اسدیان با اظهار لحیه “ایستادگی در مبارزه” این است که ازما باج خواهی کند تا افشاگری را متوقف کنیم و میخواهد کسی را بترساند باید به او گفت که تا زمانیکه مبارزه وجود دارد مبارزه با مفاسد مبارزاتی و ویروسهای مبارزاتی بعنوان رعایت بهداشت در مبارزه هم باید وجود داشته باشد. تا مانع دل درد غول عزیز نشده و مجبور نشود که وقت گرامی خود را بجای مبارزه صرف به اجابت مزاج کند. و شما نباید به نبابت از ویروسهای محتوای روده بزرگ غول خواستار توقف ویروس ضدایی شوید.
اوضاع بحرانی و تمامیت واقعیت
حمید اسدیان در اوهام خود مینویسد:
«««در این که اوضاع رژیم به هم ریخته است کسی شک ندارد. حتی خودیهایشان نیز به این واقعیت معترف هستند. به حرفهای سعید حجاریان و تاجزاده و نامه ابوالفضل قدیانی توجه کنید. طرف به زبان اشهدش میگوید اشتباه کردیم اصل ولایت فقیه را وارد قانون اساسی کردیم. »»»
چگونه میتوان در اوج وقاحت از غلط کردنهای سعید حجاریان و تاجزاده در معرفی ولی فقیه حرف زد درست زمانیکه حمید اسدیان خودش از هضم رابع یک ولی فقیه هزار بار دشخیمتر و از نوع استالینی-مذهبی بنام مسعود رجوی عبور کرده و حتی در این فحش نامه آنرا بعد از گور به گور شدنش پرستش میکند. و در قرن بیست ویکم اینگونه برایش شعر می سراید و مینویسد:
«««سرمایه اصلی که ما در برابر خامنهای و دستگاه منحوس حاکمیتش داریم سازمان و تشکیلات انقلابی پیشتاز و معرفی رهبری مقاومت خودمان است.
اما سالیان است که دلباختهام به مردی
که اسب را دوست میداشت،
عریان و سرکش،
و زمانی که میتاخت در دشتهای بکر
هیچ لگامیرا شایسته اسب نمیشناخت.
دلباختهام به مردی
که صلیبِ بردوش خود را بیشتر از فرزندش بوسیده است. »»»
و مدعی است:
««« ما کسانی هستیم که دست اندر کار یک زایش بزرگ اجتماعی هستیم.»»»!!!!
باید به حمید گفت که بیدار شو و در 5000کیلومتری و در بحران مرگبار بود و نبود تشکیلاتی و نیرویی چه در میان مردان و چه در میان زنانی که در سالهای 60 جان بکف به شما پیوستند را مجبورید با ترساندن از جهنم و ارعاب و تهدید به سوزاندن سیاسی با مارکهای مزدوری و خائن و با تعهد و گروگانگرفتن انگیزه ها و عواطف با هزاران دروغ و بی خبر نگهداشتن و قطع عایدی پناهندگی و … از فرار باز دارید، نامش زائیش نیست.
فرقه رجوی بعد از دست زدن به تروریسم، همدستی با صدام، طلاق و ازدواجها و همبستریها، فرارهای رهبریش، … نزدیک به چهل سال است دچار یائسگی مطلق است. طوریکه دست بدامن نئوکانها و همبستری سیاسی با آنها شده است تا شاید زایشی صورت بگیرد!!!
آقای اسدیان اینها زایش نیست این همان محصول اتودینامیک پشت کردن به مردم با دست زدن به تروریسم با ایدئولوژی ولایت فقیهی استالینی و خود را امام زمان و رهبر عقیدتی و اعمال تروریستی خود سوزی، اعتقادات نوع داعشی از اسلام درست زمانیکه مردم ایران نوع سنتی آنرا بدور می افکنند و با آمیختن با جان بولتن ها و صدامها و ترکی الفیصل هاست که خودش را در اجابت مزاج مردم ایران و دفع شما به گورستان تاریخ ایران در بیش از صد شهر و بقول خودت طی: ” قیامی عظیم و از همان ابتدا شکوهمند. قیامیکه شعار بینادیناش تحقق آرزوی دیرین یک خلق تحت ستم و سرکوب است “ که تنها آلترناتیو و شوربای ضد ملی مقاومت و رئیس جمهور دائمی آن نیز هیچ جایی در آن ندارد، نشان میدهد.
چهل سال است فقط و فقط خبر ریزش، فرار، تجاوز، ربودن، زندان و شکنجه و خود کشی از شما آنهم توسط جان بکفانتان همانها که روزی آنها را قهرمانان شکنجه و مبارزه مینامیدید میرسد، در فرقه رجوی بهتراست شما قاچ زین را بچسبید، اسب سواری و زایش طلب شما.
در ثانی تنها تعادلی که طی چهل سال گذشته این ویروس (فرقه رجوی) بهم زده تعادل بین مردم و رژیم بوده است. آنهم با تبدیل شدن به تنها بهانه موجه سرکوب جنبشهای مردمی ایران، همانگونه که خودت نیز به یک نمونه اش اشاره کردی وقتی نوشتی: «««مقام عظما هم که مجاهدین را عامل اصلی قیام معرفی کرد»»» یعنی رژیم با تکیه به نفرتی که مردم نسبت فرقه رجوی دارند مبارزه مردم را ناقل ویروس رجوی معرفی میکند، و براحتی برایش مجوز سرکوب میگیرد.
هشدار به حمید اسدیان در مورد خودکشی زهرا نوری
قبل از هرچیز آقای حمید اسدیان باید برود و دلیل اینهمه خودکشی در تشکیلات را ریشه یابی کند! همین چند روز قبل خانم فرشته هدایتی از رهبران فرقه رجوی در گفتگویی با همنشین بهار قسمت دوم پرده از خودکشی جدیدی برداشت، آنهم در میان اعضای ارشد شورای رهبری مجاهدین بنام “زهرا نوری” 52 ساله با بیش از بیست سال سابقه عضویت در شورای رهبری مجاهدین همسر حمید باطبی (همسردوم زهرانوری) و مادر دو فرزند مجاهد یک پسر و یک دختر که سالیان در سازمان تحت سختترین فشارهای ناجوانمردانه اتهامات اخلاقی جهت خفه کردن و بستن دهان منتقد او در اسارتگاه رجوی که چاره ای جز خودکشی برای وی بعنوان اعتراض باقی نگذاشت.
من از ماجرای خودکشی زهرانوری توسط مصاحبه خانم فرشته هدایتی مطلع شدم، با توجه به سالیان کار با این زن مجاهد و آشنایی با خلق و خوی او حتی قبل از ازدواجش با حمید باطبی (کشته شده در قتلعام اشرف) حدسم براین است که او از همخوابگی با مسعودرجوی سرباز زده و معترض آن شده است و همین نیز دلیل حذف او شده است.
زهرانوری عاشقانه حمید باطبی را دوست داشت و فرزندان زهرا حمید را از پدر شهیدشان بیشتر دوست داشتند. حمید مبارزی دوست داشتنی و صادق و پاک بود سالهایی که حمید باطبی را از شمال کشور زمانیکه بشدت تحت تقعیب و فراری بود با برادر کوچکترش وحید باطبی به پاکستان آوردم و تحت مسئولیت من کار میکردند شهادت میدهم که هیچ خطایی حتی از نوع خطاهای معمول هر انسان و مبارز در حمید دیده نشد. بسیار بسیار مسئول و مهربان بود. اما رجوی این سالهای آخر همچون حمید اسدیان و بابا (سید محمد کاشانی) با گرفتن اعترافات وحشتناک کتبی از حمید و تسلیم کردن مطلق او، از حمید هیولایی علیه مجاهدین معترض ساخته بود. طوریکه در جلسات مشترک مسعود رجوی با وزیر اطلاعات وقت عراق نیز میتوانست شرکت کند.
حمید باطبی نفر اول از سمت راست در جلسه ملاقات مسعود رجوی با هبوش وزیر اطلاعات وقت عراق
ربودن خاتم سلیمانی و حاکمیت «جن»
حمید تحت تیتر فوق به اوج روضه خود رسیده و میخواهد تا سر سوگواران بر سر مزار فرقه رجوی گرم شیون است زیر زیرکی یک قلم نتیجه گیری کند و مینویسد:
««« اما در پایان همه برآوردها و ارزیابیها بالاخره به این سوال میرسیم که ما چه داریم که دشمن ندارد؟ یعنی در واقع سرمایه اصلی ما، چه به صفت فرد و چه به صفت مجاهدین و چه به صفت مقاومت ایران، چیست که ما را به صورت ایدئولوژیک، استراتژیک و سیاسی جلو میاندازد؟»»»
آیا دجالگری و دروغ و تبلیغات نوع گوبلزی “جلو افتادن ایدئولوژیک، استراتژیک و سیاسی” (که بنده در کتابچه ای به نام “خروج از عراق شکست مطلق یا پیروزی نسبی ” بدان پرداخته ام ) زمانیکه در طی چهل سال گذشته روزی نیست که شکست را تجربه نکرده باشند، و حالا که از جوار خاک میهن به 5000 کیلومتری پرتاب شده اند، زمانیکه مرگ در خفت و خاری رهبری عقیدتی و ولی فقیه استالینی توسط جانی ترین سرکرده های جانی ترین رژیمهای قرون وسطایی و البته صاحب جدید فرقه رجوی که حتی در قرن بیست و یکم قانون اساسی ندارند و مانند عصر فرعون حکمرانی میکند اعلام میشود و زمانیکه فساد جنسی اخلاقی چه در بین زنان و چه مردان اسیر شما بیداد میکند، زمانیکه چهل سال است نه تنها یکنفر ایرانی به شما نمی پیوندد بلکه روزانه این مجاهدین هستند که از اسارتگاههای شما فرار میکنند و دست به افشای جنایات اردوگاه مغزشویی آشویتسی شما میزنند و بلافاصله توسط شما در استخدام رژیم معرفی میشوند، زمانیکه از دست به دامن امام حسین و امام زمان شدن به دست به دامن ترامپ و جان بولتن و جولیانی و مک کین رسیده اید زمانیکه از آزادی خواهان تبدیل به زندانبانان و شکنجه گران و قاتلان شده اید را جلو افتادن ایدئولژیک، استراتژیک و سیاسی جلوه میدهی؟
و جالب اینکه همانند امام استالینی خود که چهل سال طلبکار رهبری انقلاب 57 بود مینویسد:
««« شاه با اعدام و کشتن رهبران مجاهدین و فداییها بزرگترین خیانت تاریخی خود را به ملت ایران کرده بود و سازمانهای پیشتاز مجاهدین و فداییها که سنگ بنای اصلی انقلاب ضدسلطنتی بودند هنوز از عواقب خیانت شاه کمر راست نکرده بودند. و از آنجا که تاریخ معطل ما نمیماند خمینی از همین ضعف تاریخی سربرآورد و به اصطلاح زد و برد.»»»
اگر شاه با اختناق و جلوگیری از آگاهی سیاسی و نابودی جوامع مدنی و اعدام هایی که کرد بزرگترین خیانت تاریخی را در حق ملت ایران کرد حرف درستی است! آیا در دوره خمینی همین خیانت بزرگتر را فرقه رجوی نبود که با اعلام مبارزه تروریستی عامل قتلعام کل جنبش از مجاهدین تا فدائیان و دیگر مارکسیستها و ملی گراها و…. و تحویل کل کشور به دست جانیترین جناحهای رژیم برای چهل سال متمادی که هنوز هم ادامه دارد شد؟
ضمنا ، اساسا برای راحت شدن خاطر حداقل حمید اسدیان ها برای بار چندم باید بگوئیم که مردم ایران طبق آخرین اظهار گسترده در طی صد شهر نشان دادند که از دزدیده شدن انقلابشان درس گرفته اند و به همین دلیل هم بود که تکلیف خود را با آن اجابت مزاج (نام نبردن از هزاران کانونهای شورشی و اشرفی در سراسرکشور!!!!!) با شما روشن کردند و از این نظر خاطرتان جمع باشد.
دم خروس دروغ گویی ولایت داعشی-استالینی
حمید اسدیان بعد از آن نتیجه گیری حیله گرانه پُز مظلومانه گرفته مینویسد:
««« برادر مسعود بارها و بارها اعلام کرده است هرکس رژیم ولایت فقیه را در تمامیت آن به زمین بزند و حاکمیت جمهور مردم را برقرار کند، رهبری است. به این اصل پایهای و ریشهای وفادار بمانیم. اگر هرکس و هر سازمانی توانست با هیولای دیکتاتوری مذهبی در بیفتد و آن را به زمین بزند ما اخلاقا و به صورتی انسانی وظیفه داریم او را حمایت و از او تبعیت کنیم. این برای ما مجاهدین یک اصل ایدئولوژیک و یک آزمایش بسیار دشوار است که صمیمانه به آن متعهدیم. آیا دیگران هم به این اصل وفادارند؟ این به ما مربوط نمیشود. ما این حق برابر را برای همه سازمانها و گروهها و افراد قائل هستیم که در میدان مبارزه با «جن» حاکم «سلیمان» خود را هم معرفی کنند.»»» (زیر خط تاکید از ماست)
یکی از شگفت انگیزترین و زشت ترین صفات تشکیلات فرقه ای دروغ و تحریف و با توجیه ایدئولژیک به فتوای رهبری فرقه است و برخلاف واقعیت و با احمق شمردن مخاطب شب را روز جلوه دادن است. در رابطه ادعای دروغین مسعود رجوی که حمید از آن کد آورده است، باید گفت، رجوی همان کسی است که هنگام ترک فرانسه در نفی تمامی مبارزین خارج کشور گفت:
آیا کسی شک دارد که مسعود رجوی آنجا که بقصد لجن مال کردن دیگران مطلقا به کنایه مدعی است که هرکس رژیم را زمین بزند ما از رهبری او تبعیت میکنیم دجالگری و دروغگویی بیش نیست؟ رجوی گذشته از آنچه در بین ما مجاهدین در مورد شورایی ها و خارجه نشین ها میگفت در همین اظهار عمومی اش همه خارجه نشین ها را مفت خور و کسانیکه از خون مجاهدین ارتزاق میکنند معرفی میکند که علیرغم اینکه هرچه دارند از رجوی دارند!! ولی قدر دان آن نبوده و در مقابل رجوی تعظیم نمیکنند که هیچ نمک دان را نیز برسرش با انتقاد از او میشکنند!!
حمید اسدیان که فکر میکند با آوردن این کد از ولی فقیه خود بسیار بلند …. است از سر آن گازی نیز میزند و با بذل و بخشش مدعی میشود:
«««. آیا دیگران هم به این اصل وفادارند؟ این به ما مربوط نمیشود.»»»
عجبا!!! زیاد تعجب نکنید عین همین محتوا را رجوی در خشن ترین شکل و با رذیلانه ترین شیوه های آشویتس خود در اشرف با مجاهدین جان برکف داشت. میگفت “شما ها چرا تابحال زنده مانده اید؟ خجالت نمیکشید وقتی 120 هزار شهید (دروغ حتی در آمار کشته ها) داریم شما زنده هستید؟ به زندانیانی که توانسته بودند جان سالم بدر برند نیز میگفت شما همه خائن هستید، چرا رژیم شما را نکشت؟ بر همین اساس نیز بود که میگفت شما آمده اید بمیرید؟ من مشخص میکنم که هرکدام کجا و چگونه بمیرید. حتی کینه اش به بقیه خارجه نشینها را نیز سر ما خالی میکرد.
در ضمن کسی که آماده ا ست اشکال دیگری از رهبری و طبعا شیوه مبارزه را بپذیرد آیا میتواند بخود حق دهد کسانیکه شیوه های رجوی را رد میکنند و شیوه خاص خود را در مبارزه دارند را اینگونه با نخوت و خودخواهی لجن مال کند. یا اینکه با احترام یاد میکند؟ شهادت میدهم که شیادتر از رجوی در عمرم تجربه نکرده ام.
سرمایه اصلی ما !
شاگردِ رجوی در یک فقره مظلوم نمایی دیگر مدعی است که دیگران با نفی حق مسلم فرقه رجوی حقوق دمکراتیک آنها را رعایت نمیکنند!!!!
«««. ما این حق برابر را برای همه سازمانها و گروهها و افراد قائل هستیم که در میدان مبارزه با «جن» حاکم «سلیمان» خود را هم معرفی کنند.»»»
الهی دلم برای تو و ولی فقیه استالینی تو کباب شود که جهان اجازه نمیدهد که شما “سلیمان” خود را معرفی کنی! مرا یاد حرفهای جگر سوز “صمدآقا” (پرویز صیاد) میاندازد که میگفت “ننه آقا نمیگذارد من پایم را توی بیست ویک سالگی بگذارم”!!! البته صیاد برای شوخی و خنده میگفت اسدیان در اوج دجالگری.
آیا مشکل معرفی سلیمان است؟
آقای اسدیان مشکل با شما در معرفی سلیمان خود نیست، مشکل مردم ایران البته و مجاهدین مردم ایران با شما اتهاماتی است که متوجه این سلیمان شما و فرقه اش است. اتهاماتی که تماما جنبه های جدی مجرمانه و تروریستی دارد. بحث مردم ایران با شما نقض حقوق بشر، دست داشتن در سرکوب، زندان، شکنجه، کشتن بویژه درمیان افراد خود تشکیلات است. بحث با شما این نیست که نظرات و افکار خاص خود را دارید که طبعا حق هر کسی و سازمانی و حزبی است. بحث مردم ایران با شما بحث تروریسم، بحث دست داشتن در قتل فرزندان آنها در شهرها و مرزها در همکاری با دشمن خودشان صدام است، صدام حسینی که مردم ایران و مردم عراق را با سلاح شیمیایی میکشت و شما با او متحد و تحت امرش بودید. بحث مردم ایران با شما مشارکت در جنایات جنگی است. بیخود نیست که فرار را برقرار ترجیح داد. میدانست که با سرنگونی صدام بعنوان مشارکت در جنایات جنگی ظرفیت محاکمه شدن او بالاست، اینها تماما از بحث های درون تشکیلاتی است که رجوی آشکارا ترسش را از به محاکمه کشیده شدن بیان میکرد. حمید نیز بخوبی میداند. داستان اوج آلان را مگر فراموش کرده ای!؟
حتی بحث مردم ایران با شما همچون داعش “شریعت مدار بودن” و خود را “امام زمان خواندن” نیست، بحث مردم ایران با شما این است که با آنها که به امام زمان بودن شما در تشکیلات گردن نگذاشتند چه کردید؟ فردای مفروض با مردم ایران چه خواهید کرد؟ به چه حقی با تکیه به ادعای قرون وسطایی امام زمان بودن خودتان فرزندان مجاهد کشور را که با بدست گرفتن جانشان برای کسب آزادی برای مردمشان ترک دیار و وطن و خانواده و فامیل … کرده بودند، در یک همکاری تبهکارانه و جنایتکارانه با صدام تحویل زندانها و شکنجه گاه ابوغریب دادی؟ تا اگر از زیر شکنجه و زندانهای او زنده جان بدر بردند با زندانیان جنگی رژیم معاوضه شوند؟
به چه حقی مجاهدین را شکنجه کرده و کشتی؟ چرا حق مسلم آزادی مجاهدین را از آنها گرفته و میگیرید؟ حق تماس با جهان، حق تماس با خانواده، حق اطلاع رسانی از واقعیات، حق جدا شدن، حق انتقاد کردن، حق اندیشیدن آزاد، حق انتخاب سرنوشت خودشان، حق نفی تو و امثال تو.
بحث مردم ایران با شما همبستری با زنان مجاهد در قعر چاه تاریک و بدون هرگونه روزنه خروج اشرف تا آنها را وادار کنی که به هر سرنوشت کثیف و شومی که خوش آیند توست تن بدهند است؟ بحث با فرقه رجوی بحث دست زدن به رذیلانه ترین شیوه ها برای در اسارت نگهداشتن مجاهدین بویژه زنان با فاشیستی ترین شیوه های روانشناسی بکار گیری اعتقادات و تابوهای ضد زن درمورد روابط جنسی از جمله تهمت های اخلاقی است.
اتهامات سلیمانِ حمید اسدیان
بحث با شما این است که افکار داعشی رجوی مبنای نقض حقوق بشر و جنایت علیه انسانیت انسانها شده است. منظور از انسان، نفس انسان بعنوان موجودی صاحب توان، خرد و آزادس است. آزادی و توانایی اندیشیدن، گوهر انسان است. گوهری که به او اجازه میدهد خودرا از جبرهای درونی و بیرونی رها کند. انسان آنگونه که رجوی با افکار داعشی خود می انگارد “ملک” نیست که بتوان او را از موضع رهبری عقیدتی تصاحب نموده و هرکاری که خواستی با او بکنی. مردانش را یکجور، زنانش را یکجور. انسان خود مختار و قائم به ذات، اساس و پایه دمکراسی است و نمیتوان نظامی عادلانه ساخت که پایه های آن برروی قیمومیت انسان بنا و در آن انسان “ابراز” شده باشد. ابزار بقدرت رسیدن، ابزار به کشتن دادن جهت رسانه ای شدن و ابزاز سوء استفاده های تشکیلاتی و …
مشکل با شما مانند دوران قرون وسطی و برخلاف اصول دمکراسی مدرن و برخلاف اعلامیه جهانی حقوق بشر، در تقسیم انسانها به عناصری کور و کر و لال و فاقد اندیشه و دنباله رو عاری از هر حق و حقوقی که حتی نمیتوانند و نباید اندیشه و اعتقاد مستقل داشته باشند است. انسانهای که نمیتوانند عواطفی بجز آنچه شما میخواهید داشته باشند. و از طرفی عناصری تحت عنوان رهبر و متفکر و از ما بهتری در حد خدا و جایگاه خدا نشسته که به هیچ کس بجز خودش پاسخگو نیست.
انسان خود بنیاد و آزاد، جامعه را رها و آزاد میکند. جامعه آزاد و رهاست که موجب شکوفایی و رشد انسان میشود. تنها در چنین شرایطی است که میتوان اندیشه های نو تولید کرد. در تمامی نظامهای توتالیتر مانند فرقه رجوی انسان مقلد نازاء میشود. در این نظامِ شما که فکر مستقل ممنوع است، بی دلیل نیست که طی چهل سال یک قدم به جلو در اندیشه های ابتدایی و قرون وسطایی رجوی برداشته نشده. یکنفر نو اندیش یافت نشده، و هرچه هست مجاهدین پس رفته غرق در انواع بیماریهای عصبی، روانی، جنسی، عاطفی به مانند اصحاب کهفی میمانند که بعد از قرون از زیر خاک یافت شده اند که زنگار و رسوبات فرقه رجوی سالیان طول میکشد تا از ذهن و ضمیرشان پاک شود.
آیا بیدلیل است که حتی یک انشعاب در فرقه رجوی نبوده است؟ نکند آنرا دلیل استحکام تشکیلاتی-ایدئولژیک و وحدت عقیده و خط میدانی که میدانم اینگونه فریبکارانه استدلال میکنید. در صورتیکه اگر فرقه رجوی نظام توتالیتر و زورگو وسرکوبگر نبود و آزادی عقیده و اندیشه وجود داشت، اگر فرقه رجوی یک تشکل سیاسی بود و فرقه نبود، بجای این همه مجاهدینی که تحت نام جدا شده از جهنم شما خارج میشوند انسانهای منشعب شده ای که خط و حرف جدیدی (جدای از درستی و غلط آنها) دارند خارج میشدند.
آیا تاریخچه فرقه رجوی در اندیشه و خط مبارزاتی یک انجماد رو به عقب چهل ساله نیست؟ جاییکه زنان مبارز ایران در اوج مبارزات خود زنان خیابان انقلاب نام گرفته اند، رهبری عقیدتی شما در سوپر نوآوریش (هرچند دجالگرانه) روسری سر میکند و سینه زنی میکند و با مردان دست نمیدهد، تمامی مناسبات شما زنانه مردانه است. بسیار شدیدتر از رژیم خروج موی سر زنان از زیر روسری که زنان ایران در بهمن 1396ببادش داده اند منجر به تنبیه شدید زن مجاهد میشود. بیدلیل نیست که اخبار زنان خیابان انقلاب را منعکس نمیکنید.
مشکل در ولایت فقیهی است که رجوی بدان اعتقاد و در اشرف شروع به پیاده کردن نمود. ولایت فقیه صدها برابر خشنتر و ضد انسانی تر با توجیهات بسیار خطرناک ایدئولژیک با کوله باری از نفرت و جهل و کینه سالیان انباشته شده بصورت عقده های شکست های پی درپی که یک صدم آنرا در زمان انقلاب با آنچه بر سر رژیم شاه و سپس بر سر خود مجاهدین آوردید نمود یافت.
خلاصه اینکه، مشکل مردم ایران با حق معرفی سلیمان شما نیست مشکل مردم ایران با سلیمان شما این است که آنچه معرفی کرده اید نه سلیمان که فرعون-استالین-هیتلر است که تا بحال از نظر قانون جزای و بین اللمل باید به صدها نمونه زندان، شکنجه، ترور، در مورد مردم ایران، مجاهدین و مردم عراق از نمونه جنایت جنگی پاسخگو باشد.
چرا حمید اسدیانها و بابا (محمد سید کاشانیها) ؟
اینکه فرقه رجوی دستور این فحاشی را بتو و امثال بابا (محمد سیدی کاشانی) داده و نه به عادل (محمد سادات دربند) یا مجید عالمیان، یا مهدی ابریشمچی، یا دیگران که ید طولانی در شکنجه مجاهدین دارند؟ برای اینکه امثال تو را سازمان در بیخبری مطلق نگهداشته است. همانگونه که ما را که خارج بودیم بیخبر از وقایع اشرف نگهمیداشت و بعد که به اشرف آمدیم ما را علیه بچه های زندان و شکنجه شده در اشرف بخدمت میگرفت. عادل ها و مجید ها و مهدی ها نمیتوانند این اینگونه با سوز و گدازی طلبکارانه بر قربانی بتازند مانند رژیم که فرزندان کسانیکه بدست سازمان ترور شده بودند را برای شکنجه میآورد چون آنها از انگیزه بالاتری برخوردار بودند تو هم عینا مانند آنها با دلسوزی برای ولایت استالینی خودت حاضری هر سری را ببری، هر شکنجه ای را اعمال کنی. قطعا عادل و مجید، و مهدی از ته دل نمیتوانند شلاق قلم را بر سر و گردن قربانی فرود آورند. قطعا قبل از نواختن شلاقت (نوشتن فحش نامه ات) وضوء هم گرفته ای.
در ضمن جهت اطلاعت یک پرسو جو مورد امیر پرویزی بکن و به اینکه نامه این دانشجوی داخل ایران از لیبرتی سر در آورده و و به ادعای تو “صدها موردش در لیبرتی در صف هستند” تا نامه به تو بدهند اکتفا نکن، اگر جراّت داری از تشکیلات درخواست کن که امیر پرویزی را که اگر رجوی مدعی نشود از اشرف3 در تیرانا فرار کرده و یا در یک عملیات نا معلوم شهید شده و زنده است، باید در تیرانا باشد، را ببینی تا متوجه شوی که اساسا چنین فردی و نویسنده چنین نامه ای وجود خارجی دارد یا خیر؟
تا کمی به ماهیت مافیایی تشکیلات کثیفی که در آن هستی پی ببری. حمید اسدیان خدا شاهد است فرقه رجوی دهه هاست که اینگونه نامه جعل میکند از قول پدر علیه پسر، از قول دختر علیه پدر، از قول مادر علیه فرزند، همسر به شوهر و هیچ مرزی را به فتوای ولی فقیه استالینی خود مسعود رجوی در اینگونه امور مافیایی نمیشناسد.
چرا روحانی و یغمایی و مصداقی ها؟
رجوی قطعا نمیتواند سوژه های شکنجه و زندان خود را خطاب قرار دهد و نعل وارونه بزند. مجبور است به خیال خام خود از بیخبری این دوستان استفاده کرده تلاش کند آنها را متزلزل کند. برای همین تهاجم را به اینها میکند. ولی هر روز که مجاهدی از بند رسته زبانش باز میشود گواه بزرگی است بر جنایات رجوی و تائید بقیه دوستان و مجاهدین جداشده قبلی و در این فرایند همه جهان از جمله روحانی و قصیم و یغمایی و … به یقین بیشتر خواهند رسید. آب در هاون میکوبی حمید اسدیان.
با اجازه حمید اسدیان شعرش را در مورد مسعود رجوی جهت اینکه با واقعیت مسعود انطباق یابد کمی تغییر میدهم تا خدایی نکرده بعداز چندین دهه مبارزه!!! حقی از او ضایع نشود:
پایان
داود ارشد
چهارم خرداد 1397
سالروز شهادت بنیانگذاران
References
1. | ↑ | گزارش صورتجلسه استماع مجلس عوام انگلستان در مورد زندانهای درونی فرقه رجوی و تحویل مجاهدین به زندان ابوغریب توسط فرقه رجوی صفحه V43 گزارش |