ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
هبوط سوم ایرانیان و مسعود و مریم رجوی تعریف جدیدِ شیطان
بقلم داود باقروند ارشد
در مجموعه بحهثای ایرانی و دشمنان هبوط دومش اشاره شد که انسان در هبوط اول با خوردن میوه ممنوعه(درخت معرفت نیک و بد ) از بهشت (دنیای بی تضاد حیوانی) رانده شد. در هبوط دومش اما با چشیدن طعم میوه علم، فن، خرد، اندیشه، حقوق بشر و دمکراسی … از دنیای جاهلیتِ اتکاء به قضا، قدر، خرافه، تقدیر و آسمان در قرن نوزده رانده شد، و وارد انقلاب صئعتی و مدرنیته گردید. اما ایرانیان (بجز شاید انگشت شمار افراد) چه در میان حکومتگران و چه روشنفکران در خواب غفلت از فرا رسیدن هبوط دوم در برزخ بین هبوط اول و هبوط دوم ایکه توسط مدرنیته به او تحمیل شد 150سالیست که سرگردانند.
انقلاب صنعتی با انقلاب در تفکر و اندیشه و دین و خردورزی و ساختارهای اقتصادی و اجتماعی، سیاسی و بین المللی، ناقوس مرگ مناسبات و زندگی فئودالی را با جهشی در تمامی ابعاد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و فکری آن توانست جامعه نوین سرمایه داری و مدرنیته ای با چنانی قدرتی به اروپائیان بدهد که بتوانند بر کشورهای در خواب غلفت از تغییر جهان امثال ایران غلبه کنند و سرمایه های انسانی و اقتصادی مان را به یغما ببرند. زمانیکه هنوز هم نتوانسته ایم از عوارض چنین خواب غفلتی سر بر آورده و کمر راست کنیم و راه خود را بعد از یک ونیم قرن به مدرنیته بیابیم، هبوط سومی فرا رسیده است. متاسفانه ایرانیان روشنفکر چه در آپوزیسیون داخل و خارج و چه در حاکمیت در خواب غفلیتی دیگر امروز اسیر همان عدم توجه و درک موقعیتی است که در قرن نوزده تجربه کرده است.
انقلاب تکنولژیک که در حوزه فناوری اطلاعات روی داده است تاثیر خود را در تمامی جنبه های زندگی انسان از سیاسی، اقتصادی، و تکنولژیک گرفته تا حوزه های فرهنگ و علوم و سبک زندگی و حتی خلقیات او گذارده است. از همین روست که این انقلاب انفورماتیک حاضر را باید به جِد هبوط سوم انسان خواند. که نوید دهنده جهانی است با قواعد و خصوصیات جدید که تفکر، عمل و تنفس و زندگی در آن نیازمند نگاهی نو به جهان را میطلبد.
هبوط سوم
جهان در حال ورود به جامعه ای شبکه ای میباشد که محتوا و ساختاری کاملا دگرگون از آنچه تاکنون در آن می زیسته ایم دارد. جامعه ای که در آن پارادیم [1]مدل و الگوی مسلط و چارچوب فکری و فرهنگی غالب بر یک گروه یا یک جامعه. هر گروه یا جامعه «واقعیات» پیرامون خود را در چارچوب الگوواره ای که به آن عادت کرده تحلیل و توصیف می کند. الگوواره هایی که از زمان های قدیم موجود بوده اند، از طریق آموزش محیط به افراد، برای فرد به صورت چارچوب هایی «بدیهی» درمی آیند و جهان بینی او را شکل می دهند. واژهٔ پارادایم (Paradigm) نخست در سدۀ پانزدهم و به معنی «الگو و مدل» مورد استفاده قرار گرفت. این اصطلاح نخستین مرتبه توسط توماس کوهن، در کتاب «ساختار انقلاب های علمی»، به کار رفت. از سال ۱۹۶۰، کلمۀ پارادایم به الگوی تفکر در هر رشتۀ علمی یا در متون شناخت شناختی گفته می شود..-(الگو و مدل) تکنولژیک جدیدی شکل میگیرد که بر محور تکنولژی اطلاعاتی سازمان یافته است. جامعه ای شبکه ای که محصول جهانی شدن ارتباطات و اطلاعات میباشد. و این پدیده با ابعاد و زوایای بسیار گستردهً متحول کنندۀ آن هنوز توسط ما ایرانیان درک و فهم نشده.
طبعا منظور از انقلاب انفورماتیک صرفا ساخت بعضی ابزار و وسایل ارتباطی نیست. این، فهم ابزاری بسیار نازل و غلط از آن است. همانطور که انقلاب صنعتی صرفا بمعنی انقلاب در صنعت نبوده و نیست. بلکه همراه با صنعت همه ساختارها و مناسبات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، دینی ، سیاسی و …جوامع متاثر از آن کاملا متحول و دگرگون شد. و انسان از دنیای فنودالیزم پا به جهانی با ساختارهای سرمایه داری گذاشت که مدرنیته نامیده شد و انسان و جامعه ای با ساختارهای فکری، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، و… نویی آفرید. انقلاب انفورماتیک نیز محدود به ساخت و مصرف کامپیوتر و موبایل و اینترنت که به همه خانه ها و کارخانه ها و ادارات نفوذ کرده نیست. بلکه انقلاب در همه ساختارهای بنیادین و مناسبات فردی و اجتماعی انسان و در نتیجه هبوط به جهانی نو منجر به ظهور انسان تازه ای است.
چرا که شبکه اینترنت شاید در ابتدای تولدش توسط آمریکا قابل کنترل مینمود، ولی امروزه دیگر نه تنها قابل کنترل نیست بلکه همچون جوهر سرمایه داری که دینامیزم درون ذاتی داشت، تبدیل به یک فرایند خودپویای درون ذات گردیده که در واقع پروسه و فرایندی خارج از اراده من و شماست که زندگی، اقتصاد، دین، فرهنگ، مناسبات، سیاست … را به ما دیکته میکند. ایمانوئل کاستلز در کتاب خود “ظهور جامعه شبکه ای” را اینگونه تشریح میکند:
الف. انقلاب در تکنولژی اطلاعات.
ب: بحرانهای اقتصادی سرمایه داری و دولت سالاری و تجدید ساختار متعاقب آن.
ج: نهایتا شکوفایی جنبشهای اجتماعی و فرهنگی، همچون جنبشهای آزادی خواهی، حقوق بشر، فمینسیم و طرفداری از محیط زیست.
به اعتقاد وی جامعه شبکه ای یک اقتصاد نوین یعنی اقتصاد اطلاعاتیِ جهانی یا اقتصاد شبکه و یک فرهنگ نوین با فرهنگی مجازی واقعی به عرصه وجود میآورد. از ویژگیهای جامعه شبکه ای منطق نهفته در اقتصاد، جامعه و فرهنگ جدید، کنش و واکنشهای سراسری جهانی که بهم پیوسته خواهند بود میباشد.
انسان جامعه شبکه ای دیگر صرفا عضو یک خانواده، یک روستا، یا شهر و کشور نیست که در آن زندگی و در زمینه های مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی فعالیت میکند، تربیت میشود، فکر میکند، اثر میگذارد و اثر میپذیرد. انسانهای مدرن در جهان شهر زندگی و فعالیت میکند. طوریکه حتی یک چوپانِ تنها در دشتهای کردستان و یا ترکمنستان و… در آنِ واحد هم میتواند از طریق شبکه های اینترنتی، از تمامی تحولات و انسانها و فرهنگها و … سراسر جهان تاثیر بپذیرد و هم بر روی آنها در اندازه خودش تاثیر بگذارد. نمونه های چنین جهانی را در اقتصاد، فعالیتهای زیست محیطی، حتی امور سیاسی-اجتماعی مانند “زندگی سیاهان مهم استِ” آمریکا و… که جهانی شد، مشاهده کرده ایم.
شکسته شدن حصارهای زمان و مکان
در تشریح عصر جدید در مقایسه با دوران پیشین باید گفت که تحولی در معنا و مفهوم زمان و مکان صورت گرفته است. چرا که امکاناتی که فناوری نوین اطلاعاتی و ارتباطی در اختیار بشر قرار داده، نوعی درهم تنیدگی فضا و مکان در جهان بوقوع پیوسته است. و بُعدهای زمانی و مکانی مکانیکی جهان صنعتی را کاملا دگرگون کرده است. بنابراین زندگی اجتماعی در فضایی بسیار گسترده جریان می یابد، و حصارهای مکان (حتی همچون در مورد مثال چوپان) بطور کلی قدرت محدود و مقید کردن روابط اجتماعی را از دست میدهند. در چنین دنیای بدون مرزی، گفتمان فرهنگی بسیار بسیار بیشتر و بصورت انفجازی افزایش مییابد. و این فضا و فرهنگ مجازی جهانی بعنوان بخشی از واقعیت اجتماعی عصرِ جدید، ظهور میکند و بستر اصلی تعامل های انسانی، معرفتی، اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی را تشکیل میدهد.
از دیگر ویژگیهای عصر جدید این است که چنین امکانی محدود به قشر و طبقه خاصی نیست. فقیر و غنی و بطور کلی هر انسان منفردی در صحنه جهان فارغ از جایگاه اجتماعی و طبقاتی و سیاسی و بویژه خارج از کنترل موثر حکومتها میتواند بدان دست بیابد.
این انسان مدرنِ شهروند جهان، آجرهای جهان نوینی را شکل میدهد که نه در کنترل اراده خود او و نه حکومت ها بلکه تحت اراده و کنترل ساختار جدید جهانی است. جهان انفورماتیک یا جهان نرم در حال فروریختن همه حصارهای سخت گذشته است که هر انسان و فرایندهای تکاملی او در همه عرصه ها با آن مواجهه بوده است میباشد.
اگر در گذشته اطلاعات عامل رشد تکنولوژی و انباشت سرمایه بود امروزه خود اطلاعات تبدیل به سرمایه و انباشت ثروت گردیده است. بنابراین اگر سرمایه از تراکم اطلاعات-دانایی بدست میآید کنترل کننده آن نیز دانایی است. بنابراین میتوان دنیای نو را دنیای دانایی محورنیز نامید.
مسعود و مریم رجوی تعریف جدیدِ شیطان
با مبنا قرارگرفتن اطلاعات و مبادله اطلاعات برای قدرت، ساختارهای گذشته قدرت، سرمایه و تکنولژی که در گذشته در دستتان قدرتمندان مسلط بر نهادهای کهن مانند بازار و دولت … بود از آنها گرفته و متکی به بر فناوری جدید اطلاعات و گسترش شبکه اجتماعی جهانی، کنترل کنندگانِ قدرت سیاسی، بوروکراتها و دیوان سالاران را از کنترل مردم خلع کرده است، طوریکه دیگر نمیتوانند براحتی اینکار را انجام دهند. و عملا در حال بهم زدن جدی تعادل قوا بین نظم پیشین در بهره برداری از اطلاعات و قدرت رسانه ها و سرمایه به نفع افراد است. تا جائیکه افراد چنان قدرتی مییابند که توان کنترل و نظارت بر دولت را پیدا میکنند.
دیگر نمیتوان بصورت یکطرفه امری و الگویی را به افراد القاء کرد. بلکه الگوها توسط جامعه شکل داده میشوند. گروهها و فرقه های توتالیتر و دولتها دیگر نمیتوانند دیکتاتور مآبانه شهروندان را کنترل کنند. در نتیجه گروههای اجتماعی قادر میشوند در سطح جهانی دارای ارتباط بین المللی گردند که قبلا قابل تصور نبود. از همین روست که دیگر دانایی را نمیتوان با استبداد تشکیلاتی و قدرت سیاسی محدود و مسدود کرد. گروهها و فرقه های مطلقا بسته مانند فرقه رجوی بعنوان آخرین بازماندگان سنگواره های ضد دانایی آنهم بقیمت مغزشویی، با ممنوعیت مطلق مطالعه و دسترسی به شبکه های اجتماعی حتی با تشکیل زندانهای گروهی و در یک کلام به قیمت نابودی انسانها چه بدلیل پوسیدگی روشهایشان از یکطرف و قدرت شبکه اجتماعی از طرف دیگر، چه از درون و چه از بیرون ازهم میپاشند.
ضمنا، مراکز قدرت نمیتوانند به نفی و انکار هویت ملی، دینی، فرهنگی پرداخته و یا حتی براحتی دست به هویت سازیهای جعلی بزنند. در مقابل اما، تکثر گرایی بشدت گسترش مییابد. در زمانیکه دیکتاتورها در محدوده جغرافیایی، و گروههای فرقه ای مرزهای جغرافیایی و حصارهای زندانهای گروهی راکنترل و نگهبانی میکنند، اما اشخاص و سازمانهای غیر دولتی قادرند صدای خود را به جهانیان و به حریم ها و به فراسوی دیوارهای آهنین اسارتگاههای دیکتاتورهایی چون مسعود و مریم رجوی در درون حصارهایشان برسانند.
دیدیم که فیس بوک و توئیتر و …اجازه ندادند ترامپ امیالش را پیش ببرد یا چگونه 300 کانال کابران جعلی فرقه رجوی را مسدود کردند تا جلوی اشاعه جعل و دروغ و اقدامات ضد دانایی را بگیرند. و یا در جریان دستگیری حمید نوری دیدیم که افراد در جهان شبکه ای قدرتشان بسا بیشتر از تشکلهایی مانند فرقه رجوی با قدرت بسیار مالی، تشکیلاتی دارای حمایت دولتهایی که آنها را هدایت و پشتیبانی میکنند، است. چرا که فرقه رجوی با پشتیبانی خارجی، ماهیت ضد دانایی دارد بدلیل اینکه اجازه نمیدهند اعضای اسیرشان به شبکه و اطلاعات آزاد دسترسی داشته باشند، و بنابرایندر جهان نو ضیعفتر عمل میکنند. .
اینگونه است که آخرین جرثومه های ضد دانایی همچون فرقه رجوی بدلیل افکار قرون وسطی و قدرت پرستانه در مقابل هبوط سوم انسان، نه تنها قالب شیاطین عصر نو بخود میگیرند و در مقابل جهش انسان، مقاومت میکنند. بلکه با زندانی کردن اعضایش در حصارهای فیزیکی و فرقه ای-فکری تشکیلات، از جهان قطع کرده و نقش ضد تکاملی(همچون نقش شیطان در هبوط اول انسان -آدم و حوا)بازی میکنند، بلکه تلاش میکنند نقش شیطانی خود را درهبوط دوم انسان در خروج از بهشت خرافه و تقیه و تکیه به آسمانها و خدایان دروغین(مسعودرجوی) و گرویدن به خرد ورزی، علم، دانش و اندیشدین را نیز حفظ کنند.
این شیاطین معاصر در جهان نو با چنان طوفانی از تلاشی بر اثر هبوط سوم بشریت روبرو هستند که، یا باید بطور کامل از درون همچون فرقه رجوی با خودکشی جمعی نابود و محو شوند و یا رو به بیرون متلاشی میگردند. شاهد آنکه در مورد فرقه مسعودرجوی این فرایند نابودی از درون با مرگهای مستمر(جوانمرگ شدن) و با فرار نیروها (تلاشی رو به بیرون) همزمان در حال وقوع است. و یا با فرار مغزها در کشور شاهدیم.
طنز تاریخ این است که مسعود رجوی بعنوان شیطان بزرگ قسم خورده، همچون شیطان شناخته شده سنتی، خود و فرقه اش را در نوک پیکان تکامل!!! و برتر از بشریت جا میزند تا اینگونه موشهای کوریکه از اعضای مجاهدین طی چند دهه ساخته است، بتواند در همان جهنم جهل و خرافه و اتکاء به آسمانها در اسارت حصارهای فیزیکی و فکری نگهدارد.
نجات ایران از شیاطین در کمین نشسته
هبوط سوم یا همان دگرگونی جدید جهان، جهش دوباره ای برای از نوسازی جهانی تازه است که در حال رخ نمودن است. تحولاتی که فقط محدود به عرصه های اجتماعی و سیاسی نیست، بلکه شاهد دگرگونی های ساختاری در روابط تولید، روابط قدرت و نیز در روابط ببن المللی تواما در حال شکل گیری است. باید ایران و ایرانی را که فرصت های تاریخی قبلی را از دست داده است، در این بزنگاه تاریخی (هبوت سوم آدم) بویژه بدلیل سرعت سرسام آورتحولاتش، شاید بعنوان آخرین فرصت و مهلت برای نجات از عقب ماندگی تاریخی و سوار شدن بر قطار تکامل بشری، در مقابل چنین شیاطین در کمین مردم ایران که توسط قدرتهای جهانی و منطقه ای نیز تامین مالی و حمایت میشوند و حیات قدرت پرستانه (با خود را خدا و صاحب مال و جان و ناموس بشر نامیدن و با مخفی کردن نقش شیطانی خود تحت نام رهبر عقیدتی) و فرقه ایشان را در عقب نگهداشتن ما ایرانیان تضمین شده میبینند، واکسینه کرد.
داود باقروند ارشد
آذر 1400
نوامبر 2021
قسمت اول: شهریور ماه سالگرد تاسیس مجاهدین، ایرانی و دشمنان هبوط دومش
قسمت دوم: شهریور ماه سالگرد تاسیس مجاهدین، ایرانی و دشمنان هبوط دومش
قسمت سوم (آخر): شهریور ماه سالگرد تاسیس مجاهدین، ایرانی و دشمنان هبوط دومش
References
1. | ↑ | مدل و الگوی مسلط و چارچوب فکری و فرهنگی غالب بر یک گروه یا یک جامعه. هر گروه یا جامعه «واقعیات» پیرامون خود را در چارچوب الگوواره ای که به آن عادت کرده تحلیل و توصیف می کند. الگوواره هایی که از زمان های قدیم موجود بوده اند، از طریق آموزش محیط به افراد، برای فرد به صورت چارچوب هایی «بدیهی» درمی آیند و جهان بینی او را شکل می دهند. واژهٔ پارادایم (Paradigm) نخست در سدۀ پانزدهم و به معنی «الگو و مدل» مورد استفاده قرار گرفت. این اصطلاح نخستین مرتبه توسط توماس کوهن، در کتاب «ساختار انقلاب های علمی»، به کار رفت. از سال ۱۹۶۰، کلمۀ پارادایم به الگوی تفکر در هر رشتۀ علمی یا در متون شناخت شناختی گفته می شود.. |