قسمت دوم: پاسخ تشریحی به سوالِ، آیا مجاهدین تغییر کرده اند؟ رویکردشان به جنبش مهسا

مسعودرجوی و تغییرات شگرفش، رویکردش به جنبش مهسا و دیگر گروهها

آیا اعضاء مجاهدین سرمایه اند یا قربانیان مغزشویی نیازمند درمان

توضیحات تشریحی در مورد سوال ناقص مانده، آیا اعضای مجاهدین سرمایه اند یا...

پرگار بی بی سی با سازمان مجاهدین چه بایدکرد؟ با شرکت داود باقروند ارشد

برنامه پرگار با شرکت داود باقروند ارشد

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

Who are Mek cult? An inside report for the first time by defected High-ranking Mek and NCRI member.

An inside report for the first time by an ex-high-ranking member of Mek and NCRI based on the Mek’s own publications and ... Who assassinated the Americans in Tehran? Mek and Spying for Russia Did CIA destroy Mek-Russia spy net? How Mek retaliated? Seizure of US Embassy in Tehran? Mek’s Islamist Revolutionary Courts Mek and the Children in the Combat Mek and Saddam Hossein of Iraq and Saudi Arabia Mek as Assassinators Who is the head wife in Mek Leader’s Harem? Have they changed? How Maryam Rajavi deceives the western world? How Mek terrorism differs to ISIS and Al Qaeda terrorism? Why Mek is more dangerous? Use of 10-year-old children in combat by Mek. Who are the wives of the harem of the Caliph of the Mek? Mek’s planed courts and justice for their Islamic State describe by its Calipha. How the world can protect itself against terrorism?

مصطفی رجوی پدرش مسعودرجوی را به دادگاه کشانده است

در مطلب سپتامبر 2020 نیز تحت مطلب ” سخنی با مصطفی رجوی” نوشتم که دشمن مصطفی رجوی پدرش است و نه کس دیگر در آنچه مصطفی رجوی بعنوان ورود یا ادامه به مبارزه برای آزادی و… نامید، باید بداند که در این مسیر، دشمن اصلی اش، نه رژیم که مسعود رجوی خواهد بود.

آخرین پست ها

واکـاوی مـزدوری! سلطانی، خـدابنده، عـزتی، حسینی، یغـمایی، کـریمدادی، مصــداقی و پورحسین، منتقدین فرقه مافیایی رجوی. نقد آتشبیاران معرکه مشترک رجوی و سایت رهیافتگان

داود باقروند ارشد عضو علیرتبه سابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

تقدیم به امیروفا یغمایی که مسعودرجوی مادرش را جلو چشمانش ذبح کرد

مبارزه با رژیم یا فروپاشی درونی فرقه ای داعشی که میلیتاریسیم جهانی برای ایران تدارک دیده است

چرا رجوی نیاز دارد درخواست دیدار با اعضای در اسارتش را به نبرد دین بین فو تعبیر کند؟

افشای حقایق پشت پرده ضدیت با خانواده با اسناد سازمانی توسط داود باقروندارشد از مسئولین خانوادهها در مجاهدین

گسترش وطن فروشی در خارج کشور به سرکردگی رهبر همه وطن فروشان و دشمنان ایران

حمایت از تحریم و حمله نظامی به ایران خیانت به مردم و فاصله گرفتن آشکار از ایران و ایرانی

تحلیل طوفانِ سراسریِ جورج فلوید در آمریکا -داود باقروند ارشد

پایه اجتماعی فرقه رجوی (آمریکای نئوکانها) درحال فروپاشی است و رجوی برای صدمین بار بیگانه پرستیش به گل نشسته است

پربیننده ترین ها

ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.

ملاقات با آقای گای فرهوفشتادت عضو پارلمان اروپا و رهبر فراکسیون لیبرالهای اتحادیه اروپا از سیاستمداران عالی و افشای همه ترفندهای فریب فرقه رجوی در زمینه ماهیت این فرقه و فشارها و توطئه هایی که علیه جدا شدگان اعمال میکند.

بنابه دعوت یو ان واچ جنبش نه به تروریسم و فرقه ها در نشست سالیانه حقوق بشر و دمکراسی شرکت کرد. خانم دکتر هشترودی بنا به دعوت جنبش نه به تروریسم وفرقه ها در این نشست شرکت کردند که حضور ایشان باعث خوشحالی جنبش نه به تروریسم و فرقه ها گردید. ایشان ضمن حضورفعالشان در نشست با اعضای عالیرتبه شرکت کننده در جلسه به بحث و گفتگو پرداختند. ازجمله با وزیر سابق دادگستری و عضو پارلمان کانادا آقای ایروین کولتر و از بنیانگذاران یوان هیومن راتس واچ مفصلا به بحث پرداختند. این کنفرانس سالیانه جهت شنیدن گزارشات قربانیان حقوق بشربرگزار میشود. در همین رابطه آقای داود ارشد رئیس جنبش نه به تروریسم و فرقه ها سخنانی بشرح زیر ایراد کردند:

درملاقات با دکترورنر هویر به اطلاع ایشان رسید که: فرقه رجوی در حال تدارک دیدن یک زندان ابدی موسوم به اشرف 3 در ‏محلی دورافتاده میباشد. این محل یک پایگاه نظامی متروکه آمریکایی می باشد با یک فرودگاه و یک سکوی هلی برد کوچک و ‏بخشی از سیستم های داخلی آن مستقیما از آمریکا آورده شده و نصب گردیده اند. از ایشان استمداد کمک شد. ‏

ملاقات با همسر نرگس محمدی در مقر ملل متحد ژنو-------آقای داود ارشد و خانم دکتر هشترودی با همسر نرگس محمدی در این ملاقات آقای تقی رحمانی همسر نرگس محمدی که خودشان نیز چندین نوبت زندان بوده اند از نقض حقوق بشر در ایران گزارشی به کنفرانس ارائه کردند و از تناقضات موجود در سیستم قضایی ایران در جریان محاکمه نسرین محمدی بطور مفصل و جامع سخن گفتند.خانم دکتر هشترودی و آقای مهندس ارشد با ایشان ابراز همدردی کردند و جزئیات بیشتری از موارد نقض حقوق بشر در فرقه تروریستی رجوی که در آن فعال بوده است را برای آقای تقی رحمانی تشریح نمودند.

دادخواهی علیه برده داری پناهجویان در تیرانا همچو لیبی توسط فرقه رجوی در دیدار آقای ارشد با نخست وزیران هلند و اسلووانیا

ملاقات با رهبر حزب دمکراتهای آزاد آلمان (اف پ د) آقای کریستین لیندنر در جریان کنگره سه روزه احزاب لیبرال اروپا در آمرستردام هلند. افشای جنایات فرقه رجوی علیه اعضا و جدا شدگان

آقای ارشد در مورد ادعای فرقه رجوی و حامیانش گفتند چند شاخص آشکار وجود دارد. چرا متحدین آنها بویژه آقای دکتر بنی صدر با پیش بینی سرنوشت آنها در عراق از آنها جدا شدند؟ چرا هیچ ایرانی چه مردمی چه سیاسیون در مراسم آنها شرکت نمیکنند؟ چرا این تشکیلات مجبور است جهت گردهمآیی هایش سیاهی لشکر کرایه کند؟ چرا این تشکیلات در ترس از مردم ایران اجازه نمیدهد با اعضایش درارتباط قراربگیرند؟ چرا ارتباط اعضایش را با جهان قطع میکند؟ چرا تمامی تحلیلگران برحقیقت نفرت مردم از این تشکیلات بدلیل همکاری با صدام را تاکید میکنند؟ چرا باید رجوی در داخل تشکیلاتش زندان و شکنجه برای اعضای خودش راه بیندازد؟ چرا مجبور است برای دریافت حمایت سیاسی هرچند بی ارزش منافع مردم ایران را به کسانیکه خود به کشتن آنها افتخار میکرده است بفروشد و حتی برای چند دقیقه سخنرانی آنها دهها هزار دلار بپردازد؟ چرا حتی عربستان حامی سیاسی و مالی آنها ارزیابیشان از آنها این استکه “هیچ جایگاهی در میان مردم ایران ندارند”؟ چرا در همین پارلمان اعضای سابق منتقدش را بقصد کشت میزند؟ چرا هر منتقدی ایرانی و حتی غیره ایرانی را جاسوس و مزدور رژیم!! میخواند؟ آیا بخاطر همین چرا ها نیست که: وقتی مردم ایران در سراسر کشور جهت خواسته هایشان دست به تظاهرات و اعتراض میزنند هیچ اسمی از آنها نمیآورند؟ آیا این مسئله پیامش غیر از این است که: مردم ایران رژیم حاضر را صد بار به فرقه رجوی ترجیح میدهند. و “تنها آلترناتیو دمکراتیک” جوکی بیش نیست.

خانم دکتر فریبا هشترودی: با یقین میگویم که مجاهدین شکنجه میکنند…. هشترودی1سرکار خانم دکتر فریبا هشترودی یکی از برجسته ترین زنان ایرانی جزء افتخارات ایرانیان در فرانسه، نویسنده و خبرنگار و فعال سیاسی که سابقا عضو شورای ملی مقاومت ایران بوده است که باید ایشان را بیشتر شناخت با علم یقینی در مورد فرقه تروریستی رجوی از درون آن سخن میگوید. وقتی به عمق پوسیدگی تشکل رجوی پی بردم جدا شدم بله

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

مهدی تقوایی از اعضای زندانی زمان شاه تشکیلات مجاهدین، که رضا رضایی در خانه او با ساواکی ها روبرو و خودکشی کرد. و مسئول چاپخانه مخفی سازمان بود. با همسر و دو فرزندش در مخالفت با انقلاب ایدئولژیک بعد از محاکمه اش در عراق به ارودگاه مرگ رمادی عراق فرستاده شدند تا در آنجا بپوسند.

بیانیه 14 تن

بیانیه 14 تن

نیروی خارج کشور چه میخواهد ‏و بیانیه 14 تن

مقالات پربیننده

فرقه ها در میان ما

دانش علمی شناخت و تمیزدادن فرقه از تشکل سیاسی

بدون شناخت علمی از فرقه های خطرناک تحلیل عملکردهای فرقه رجوی و اثرات بشدت مخرب آن بر اعضا و جداشدگان و خلاص شدن از فشارهای شکنجه گونه روانی مغزشویی های چندین دهساله غیرممکن است

خانم آناگومز نماینده پارلمان اروپا خواستار اخراج فرقه رجوی شد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت دوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی امروز باید گفت آنچه را که فردا گفتنش دیر است

قسمت دوم: گفت و شنود با فرشته هدایتی: افشاگریهای فرشته هدایتی در مورد فرقه رجوی

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

سیامک نادری مرگهای مشکوک فرقه رجوی را افشا میکند

کشتن و سربه نیست کردنهای فرقه رجوی

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

فعالیت های ما در تصویر

افشاگری مشاور عالی مریم رجوی در مورد فرقه رجوی

 

قسمت اول: انقلاب ایدئولژیک یا کودتای درون تشکیلاتی. امام زمان یا دجالگری یک خودشیفته بیمار

به مناسبت سالگرد تاسیس سازمان مجاهدین خلق ایران به رهبری حنیف نژاد

بقلم : داود ب ارشد

قسمت اول

مقدمه:

انقلاب ایدئولژیک

در این نوشتارتلاش ما براین است بخشی از حقایق جنبش مردم ایران که ما درجریان روزانه آن بوده ایم و در بستر تشکلی که خود را سازمان مجاهدین خلق ایران میخواند مطرح کنیم.

اعتقاد داریم، بعد از سالیان و یا دهه ها درد و شکنج که کماکان در زندانها و لیبرتی ها و … جریان دارد، و درد و شکنج مردم ایران تحت حاکمیت آخوندی، باید حداقل دستاورد آن آگاهی و شناخت بیشتر نسلهای آینده جهت فاصله گرفتن از جهل و نادانی، خرافه و فریب و کج اندیشی است که مبانی تروریسم ، دیکتاتوری و ستم است، باشد.

این حق نسل بپاخاسته ای است که در دنباله روی از سردار خیابانی ها، مصدق ها، حنیف ها، جزنی ها، رضائی ها، گلسرخی ها و دیگر سرسلسله داران از کرانه های خلیج فارس تا رود ارس از کوههای سر بفلک کشیده کردستان تا دشتهای سیستان وبلوچستان و البته چه گواراها و لنین ها … نویسندگان، شعرا ی آزاده در ایران و سایر نقاط جهان بدنبال آزادی و دمکراسی است.

بزرگی میگوید “بزرگترین انقلابی که میتوان خود را در گیر آن نمود گفتن حقایق است”. ملکام ایکس میگوید، بزرگترین اشتباهی که جنبشها مرتکب میشوند سازمان دادن مردمی نادان به گرد اهداف خاصی است. باید مردم را بیدارکرد آنوقت همه به حرکت در میآیند.

این قدر تاكید و توجه به عقلانیت و خردورزی ایجاد فضای روشن برای اندیشیدن و تفكر است (زیرا روسای عوام تمام تلاش و كوشش خود را به كار می‌برند تا مردمان را به سوی جهل و نادانی سوق دهند و آنان را در حماقت و سفاهت نگه دارند، زیرا حیات آنان بسته به نادانی عوام است و این در طول تاریخ پیوسته و همواره در جهت بقای جباران كارساز بوده است. خردگرایان و فرزانگان  به عنوان روشنفكر در جوامع بشری می‌كوشیده‌اند تا تاریكی‌ها را بتارانند، روشنایی بیافرینند و سپاه ظلمت و جهل و لشكریان حماقت را به عقب برانند. مستبدان و دیكتاتورها مبلغان جهل و نادانی‌اند، جهل نیز با آزادگی و آزادی در تضاد است.

مریدان نادان خودباخته، پیوسته مورد توجه پیران گمراه بوده‌اند، زیرا مطلوب و محبوب خودخواهان متكبران و جهل پروران همین متعبدان و جان نثاران ابله بوده‌اند تا اهداف آنان را عملی كنند زیرا استبداد بر خر جهل سوار است و بهره می‌كشد.

مولوی انسان بزرگی است كه آدمیان را به خردورزی و تعقل فرا می‌خواند تا از اسارت جهل و تقلید كوركورانه برهاند.

هم به طبع آور به مردی خویش را                     پیشوا كن عقل دوراندیش را

شرایط آکادمیک عضویت:

همه کسانیکه سابقه طولانی در سازمان مجاهدین دارند میدانند که یکی از شرایط عضویت در آن سواد کافی بعلاوه دانش سیاسی بود که فرد باید دوره هایی را که شامل کتبی مربوط به انقلابات در کشورهای آمریکای لاتین، دانشی از علم اقتصاد، تاریخ سیاسی ایران و… را میداشت. و برای رساندن فرد به سطح عضو کمک میشد که این مبانی را طی کند. در اوایل بعد از انقلاب هنگام ابلاغ عضویتها چک لیستی از تمامی کتبی که فرد کاندید عضویت باید میخواند  را به او میدادند که بتواند قبل از عضویت بخواند. حتی درجریان ابلاغ آخرین رده های ابلاغ شده قبل از شروع انقلاب ایدئولژیک در سال 1363 باز این امور جریان داشت. اما بعد از  شروع تسلط آقای رجوی بر سازمان و بطور خاص بعد از بحث انقلاب ایدئولژیک مطالعه بطور مطلق در سازمان نا گفته متوقف و ممنوع شد.

هر نوع مطالعه ای با چنان بمبارانی از طرف تشکیلات مواجه میشد که فرد غیر ممکن بود حتی در خلوت خویش نیز جرات بدست گرفتن و خواندن مطلبی و کتابی را داشته باشد. بجرات میتوانم بگویم که همان برخوردی که بهرام و شهرام بعد از کودتا در سازمان در سال 1354با کتب و نوشته های سازمان قبل از کودتا کردند را شاهد بودم. توجه داشته باشید که بعضی از کتب سازمان منتصب به مسعود رجوی بود ولی با این وجود فرقی نمیکرد و عملا جمع شده بودند. جهت درک بمبارانی که گفتم تا فکر نشود اغراق میکنم نظر خوانندگان عزیز را به این نکته جلب میکنم که:

دارایی یک مجاهد:

مجاهدی که پا به مبارزه میگذارشت از “همه چیزش” میگذشت(از خانه، خانواده، همسر، فرزند، شغل و تحصیل، دارایی و … حتی از عاطفش به پدر و مادر و برادر و خواهر وهمسر و فرزند… چه پیش فرض بود که عمر او در مبارزه حداکثر شش ماه است). از آنطرف مبارزه و مبارز بودن جایگزین “همه چیزش” میشد. یعنی رگ و ریشه و تمامی هویت فرد در همان”مبارز بودن” و “در مبارزه بودن” خلاصه میشود.

بنابراین اگر این موضوع “مبارز بودن” مورد تهدید قرارگیرد یعنی همه چیز فرد مورد تهدید است. و هر حمله و تهاجمی به صحت وثغم “مبارز بودن” او “بود و نبود” فرد را تهدید میکند.

شیوه های شکنجه روانی رجوی:

در سازمان رجوی از شنیع ترین و خشنترین شیوها برای سرکوب افراد مجاهد استفاده میکرد که کمتر از شیوه های بکارگرفته شده در زندانهای رژیم نبود. وی رسم کرده بود که وقتی میخواست کاری را منع کند به او انگی میزد که از هزار بار شکنجه شدن بدتربود در اینجا بطور خلاصه به بعضی از شیوه های شکنجه روانی رجوی اشاره میشود.

الف: در مورد تماس و صحبت دو مجاهد با یکدیگر شخص رجوی در طی یک جلسه عمومی از انگ شعبه سپاه پاسداران استفاده کرد که بلافاصله در جلسات مغزشویی توسط زنانی که جلسات را اداره میکردند بکارگرفته شد تا فرد مجاهد را به بدترین شیوه تحقیر و خرد کنند.

ب: جهت جلوگیری از مطالعه و یا گوش کردن به رادیو و یا مطالعه زبان به او انگ بریده از مبارزه میزد.

از جمله در مورد مطالعه، اگر کتاب دستت میدیدند انگ بریده میزندند. بنابراین با این اوصاف هیچ کس را جرات چنین کاری نبود. بعد از سالهای 1363 بطور مطلق هیچ کتابی در سازمان خوانده نشده است. هیچ مطالعه ای صورت نگرفته است. تنها و تنها مطالعه، مباحثی بوده که رجوی بعنوان پیام های دوره ای که تماما یکسان تکرار میشد بوده است. تنها دانش انتقالی ویدئوهای رجوی بوده از تفاسیر قران و در واقع تنها و تنها حرفهای رجوی بطور یکطرفه و قطع از جهان پیرامون. در همین رابطه نیز مجاهدین چه در عراق چه در هرکجای دنیا که بودند بطور مطلق اجازه (چه با مکانیزم های درونی همانگونه که در فوق گفتم) و چه از بیرون نداشتند که مثلا تلویزیون نگاه کنند، کتابی بخوانند، حتی کتابهای سازمان نیز نه خوانده میشد و نه خواسته میشد. این بحث بطور خاص در مورد قرآن خواندن شدت و حدت بسیار می یافت. قرآن خواندن دیگر بریده ساده نبود، چون بریده میتوانست مسلمان باشد … ولی قرآن خواندن به معنی کفر و نا بخشودنی بود. چون قرآن را فقط مسعود میخواند و بس. بعد از مسعود ما دیدیم که مریم رجوی بعد از سالها با انبوه آموزش مجوز یافته آیاتی را در بیانیه هایش بخواند. همقطاران رجوی نیز مانند ابریشمچی و عباس داوری و … گذشته از چند آیه معروف که همه اعضاء قدیمی بلد هستند میدانستند که نباید به این حیطه حتی نزدیک شوند و درک خود را از قرآن و … بیان کنند. در یک کلام به جرات میتوان گفت که اعضاء سازمان از شروع کودتای رجوی تحت نام انقلاب ایدئولژیک مطلقا در زمینه دانش سیاسی، اجتماعی، تاریخی، و هر مطلب و موضوعی که میتوانست ذهن را باز کند و فرد بتواند مستقلا بیندیشد بطور مطلق در جا زده است. وتبدیل به بیسوادترین عناصر شده اند.

به منظور جلوگیری از دسترسی مجاهدین به کتاب و نوشته و اخبار و نظراتی غیر از آنچه رجوی میخواست  برنامه سیستماتیکی رواج داشت که بنیان و اساس تمامی برنامه های سازمان را تشکیل میداد و آن بنابه دستور شخص مسعود رجوی این بود که: “آنقدر کار بریزید سر نیرو که جنازه اش به خوابگاه برسد و فرصت هیچگونه اما و اگر و فکر و اندیشه را نداشته باشد”.

ج: جهت تن دادن فرد به مغزشویی های رجوی و اعتراف گرفتن از او رجوی از واژه خمینی درون خود را بیرون بریز استفاده میکرد. تا بدین وسیله فرد را از درون وادار به اقرار کند.

 

د: به مردان لقب نرینه (حیوان نر) وحشی و به زنان مادینه (حیوان ماده) داده بود.

 

هـ: زنان مجاهد مجبور میشدند هر آنچه از ذهنشان در مورد برادران میگذشته را بطور علنی و در مقابل جمع بیان کنند تا بدین وسیله در مقابل مریم پاک رهایی خرد نابود و خلع سلاح شوند. همین شیوه را در مورد برادران نیز به اجرا میگذاشت.

و: همه مجاهدین را وادار کرده بود تک تکشان دلیل ورودشان به مبارزه را در این دستگاه بنویسند: مردان، برای جلب نظر زنان و زن مشخصی و اگر زن بودند برای جلب نظر مردان و فرد مشخصی بوده است. همه باید آنرا در جلسات عمومی میخوانند و بدین صورت خود را از نظر انگیزه های مبارزانی نیست و نابود میکردند.

ز: مجاهدین در جلسات مغزشویی مجبور میشدند که بدترین تهمت ها و انگ ها را به خود بزنند. رجوی شخصا میگفت خود را بی آبرو کنید تا آبروی مریمی پیدا کنید. بنابراین مجاهدین در جلسات مغزشویی باید تا میتوانستند به خود بدترین تهمتها و انگ ها را میزدند. هرکس بیشتر میزد از نظر رجوی بالاتر بود. و هزاران شیوه رذیلانه دیگر که از حوصله نوشتن خارج است.

مجاهدین در بند رجوی دقیقا مانند اسرا و بردگان تحت نظام فرعون به بردگی کشیده میشدند و میشوند و فقط زمانی از آنها تعریف و تمجید میکند که بخواهد با نسبت دادن آنها به خودش، مخالفین، یا مخاطبین سیاسی را در داخل شورا و بیرون شورا مرعوب کند.

تنها برتری بردگان تحت حاکمیت فرعون به مجاهدین در بند رجوی این بود که آنها بعد از پایان بردگی روزانه دیگر میتوانستند تا شروع بردگی دیگراستراحتی بکنند و مجبور نبودند که سر جلسات شکنجه های روانی حاضر شده و با بیان آنچه از ذهن آنها ناشی از فشارهای روز گذشته است  برای آن نیز چوب بخورند. یعنی رجوی برخلاف فرعون که فقط جسم را به اسارت و بردگی میگرفته، روح و روان مجاهدین را نیز به بردگی و بندگی وا میدارد.

با وجود این میزان از شقاوت و فشار برای خاموش کردن مجاهدین باز هم در همان جلسات فشار روانی و مغز شویی مجاهدین طغیان میکردند و دست به فرار میزدند و آنها که زیر این فشارها میشکستند دست به خودکشی نیز میزدند. از جمله مجاهدینی که تحت فشارهای رجوی خودکشی کردند عبارتند از:  آلان محمدی و سهیل ختار، معصومه عیبی پور، مرجان اکبری، داوود احمدی، مینو فتحعلی، معصومه غیبی پور، سعید نوروزی، یاسر اکبری نسب، علی نقی حداد، حسن بلوجانی و م بارون( مجتبی میرمیران) و بسیاری که بنده اطلاع ندارم.

براستی رجوی از چه می ترسید؟

همین امر نشان میدهید که رجوی باید با تهدیدی جدی مواجهه بوده باشد که به این شیوه ها میخواسته آنرا خنثی کند. جهت درک ابعاد کنترل و نگرانی و ترس رجوی لازم است به نکاتی اشاره شود. از جمله برنامه روزانه. (چه زمان صدام چه زمان بعد از صدام):

بعد از خواب، هر فرد باید حداقل یک ساعت نگهبانی در داخل آسایشگاه میداد. نگهبانی در داخل اشرف با وسعت 36 کیلومتر مربع (اشرف ابعادی معادل 6کیلومتر در 6کلیومتر داشت) که دورتا دور آن نگهبانی 24ساعته داشت، برای مراقبت در مقابل تهدیدات خارجی نبود برای پائیدن خود مجاهدین بود، وهمدیگر را میپائیدند. (چون یک حلقه نگهبانی نیز خارج اشرف توسط ارتش عراق در زمان صدام و توسط آمریکایی ها در زمان حضور آنها و چه بعد ازرفتن آمریکایی ها توسط باز عراقیها وجود داشت).

عکس دسته جمعی

درمورد برنامه ریزی نگهبانیها، به ما ابلاغ شده بود که طوری ریخته شود که هیچ همقطاری با همقطار دیگر نگهبانی ندهد هر فرد باید با فرمانده اش و یا فرد بالاترش نگهبانی بدهد. نگهبانی هم نه تکنفره که دو نفره بود.  و یک پاسبخش نیز وجود داشت. آسایشگاهها معمولا 25نفره بودند. سوال اینجاست که رجوی  از چه تهدیدی میترسید که نگهبانی داخل آسایشگاه را برقرار کرده بود.

بعلاوه یک نگهبانی نیز در بیرون محوطه بود. یعنی هر یکان تقریبا 100-120 نفره را در اشرف سیاج و یا خاکریز به دورش زده بودند و فقط یک ورودی داشت که در ورودی آن یک نگهبان 24 ساعته داشت که فقط فرماندهان دسته به بالا نگهبانی میداند و یک نگهبان هم در انتهای یکان که فقط طی شبها مستقر میشد. هیچ کس حق نداشت که حتی در داخل اشرف از محوطه یکان خود که بستگی داشت به پراکندگی ساختمان های آن یکان که حداکثر 200در 200متر بود، خارج شود. خروج تنها با مجوز فرمانده آن یکان و صدور برگه ای بنام ویزا امکانپذیر بود. خروج باید مبدا و مقصد آن روشن میبود و در مقصد نیز با فرمانده آن یکان نیز هماهنگ میشد که این فرد از یکان ما به یکان شما برای کار مشخص میآید. فرد نیز حق نداشت در خیابانهای داخل اشرف حتی هنگام تردد با مجوز، بصورت پیاده تردد کند، بلکه یک پیک خودرو، او را میبرد و برمیگرداند که مبادا در حین تردد افراد پیاده همدیگر را در راه ببینند و صحبتی رد و بدل شود. البته افراد صد در صد مطمئن فقط مجوز تردد مییافتند و اموری که نیاز به تردد به یکانهای دیگر داشت را به آنها میسپردند. والا دیگران هیچگاه چنین ترددی را نمیتوانستند بکنند.

توجه باید کرد که سازمان قبل از راه افتاد طلاقهای اجباری و عمومی کردن انقلاب ایدئولژیک ویا کودتا از کارگران خارجی برای انجام امور استفاده میکرد. ضمن اینکه تمامی امور با ابتدایی ترین وسایل صورت میگرفت تا حداکثر انرژی و وقت را از نیرو بگیرد و تا سر حد امکان خستگی را تحمیل کند. نظافت خیابانهای اشرف با نزدیک به 50کیلومتر آسفالت با جاروهایی صورت میگرفت که مجاهدین مجبور بودند خودشان با دست خودشان با بریدن شاخه های درختان نخل تزئینی بسازند. که مرتب در حین کار از هم میپاشید و فرد مجبور بود در زیر آفتاب بالای 50 درجه اشرف آنرا تعمیر و بکار بگیرد. در صورتیکه تهیه یک خودرو نظافت خیابان برای سازمان بسادگی امکانپذیر بود و هزینه آن معادل دستمزد یک سیاست مدار کرایه ای برای یک بار سخنرانی  بود که البته همین را نیز در زمان صدام میتوانست مجانا از صدام بگیرد. ضمن اینکه برای تخلیه سپتیکها چون مشکل امنیتی پیدا شده بود و به خودروهای تخلیه سپتک که جهت ممانعت از بمبگذاری در این خودروها یک مجاهد نیز همراه خودرو میرفت حمله شده بود، سازمان چندین دستگاه خودرو تخلیه سپتیک خریده بود و نیروهای سازمان اینکار را انجام میدادند و از قرارگاه اشرف خارج نمیشدند.

کروکی یکان

 

 

 

 

 

 

 

 

 

داود ارشد

3 Responses to قسمت اول: انقلاب ایدئولژیک یا کودتای درون تشکیلاتی. امام زمان یا دجالگری یک خودشیفته بیمار

  1. Pingback: قسمت اول: انقلاب ایدئولژیک یا کودتای درون تشکیلاتی. امام زمان یا دجالگری یک خودشیفته بیمار – TanineAshena

  2. Pingback: قسمت اول تا چهارم : انقلاب ایدئولژیک یا کودتای درون تشکیلاتی. امام زمان یا دجالگری یک خودشیفته بیمار |

  3. Pingback: قسمت دوم: انقلاب ایدئولژیک یا کودتای درون تشکیلاتی |

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

 
error

Enjoy this blog? Please spread the word :)

RSS20k
دریافت مطالب جدید از طریق ایمیل5k
مارادر فیسبوکتان به اشتراک بگذارید12k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید14k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید
extra smooth footnotes