ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
ایرج مصداقی: “اگر بین ایران و آمریکا جنگ شود من در کنارهیچکدام نمی ایستم”.
نقدی به مواضع آقای مصداقی:
ما خواهان نجات ایرانیم، نه نابودی ایران. مشکلات ما در داخل ایران فقط و فقط به ما ایرانیان مربوط است، نه به دولتهای خارجی بویژه دولتهایی که همواره دشمنان مردم آزادیخواه ایران و نابود کننده تلاشهای آنها به رهبری مصدق کبیردر رسیدن به سکولاریزیم و دمکراسی و آزادی بودهاند. هیچ ایرانی، تغییر رژیم را به بهای نابودی ایران نمیخواهد و نمیتواند بخواهد. برای ایرانی بودن فارسی حرف زدن و شناسنامه ایرانی داشتن کافی نیست، باید به آن عشق ورزید و از ناخوشیهایش ناخوش و با شادیهایش شاد، از پیشرفتش شکوفا، از صدمه خوردنش شعله ور، با دشمنانش مقابله، با دوستانش پرمهر، با مردمش همراه بود.
از همین روست که تشکلی بنام فرقه رجوی که فقط فارسی صحبت میکنند و اگر شناسنامه ای داشته باشند درایران صادر شده است را نمیتوان ایرانی نامید. همچنین بسیاری از سلطنت طلبها و… که خواهان جنگ آمریکا با ایران با خیال بقدرت رسیدنشان بعد از سرنگون شدن رژیم بدست آمریکا هستند. البته اینها بویژه فرقه رجوی حق دارد چون طی چهل سال گذشته هزاران بار ثابت کرده که اگر وطنی داشته باشد قطعا ایران نیست، و عراق و عربستان و تل آویو و واشنگتن در اولویت آنهاست. ایران و ایرانیان تنها دست مایه آنها برای سوداگریشان در دنیای سیاست بوده است و بس.
اما دیگرانی همچون ایرج مصداقی ها با موضعگیری (دراینجا)، عملا رای به نابودی ایران میدهند، به بیراهه رفته اند آنجا که:
- از پیروزی مردم ایران در رسیدن به خواسته هایشان ناامیداند. و دل در گرو نقش خارجی دارند.
- ایمانی و اعتقادی به کسب خواسته ها و حفظ آن با پرداخت بهای ضروری آن ندارند. “سیاست زدگی“.مشکل تاریخی ایرانیان در به شکست کشیده شدن مبارزاتشان وحفظ آنچه کسب کرده اند.
- فکر میکنند صرفا با تغییر حاکمیت مشکل دمکراسی در ایران حل میشود. طی 2500سال گذشته در ایران رخ نداده است. همانگونه که در آخرین دو تلاش صد سال اخیر شاهد بوده ایم. براستی چرا؟
- باوجود اینکه “انقلاب سال 57″ راناجوانمردانه و کینه توزانه همچون سلطنت طلبان “نکبت”! میخوانند. الگوی آنها کسب آزادیهای بی پایه و بنیاد و البته فرّارِ 22 بهمن است، یعنی آزادی مفت و مجانی، یعنی تکرار آنچه خود نکبت میخوانند.
- ایرانیان و ایران، سرزمین آبا و اجدادی 3000ساله مان را با حاکمیت یکی میگیرند و در ضدیت با حاکمیت چشم به نابودی ایران میبندند.و عملا با دشمنان ایران و ایرانی همدست میشوند.
- علیرغم اینکه مانند وطن فروشان فرقه رجوی رویشان نمیشود بر طبل جنگ بکوبند، و در لفظ جنگ طلب نیستند.
- با وجود اینکه عمیقا اعتقاد دارند اگر جنگ شود ایران در نهایت شکست خواهد خورد، رندانه بی طرف میشوند. تا دم خروس همراهیشان با آمریکا در سرنگونی و تحویل دادن کشور به آنها، را مخفی کنند.
- چون اگر اعتقاد داشتند ایران شکست نمیخورد و در نتیجه رژیم قدرتمندتر از آن بیرون میآید حتما به نفع آمریکا موضع گیری میکردند.و در سمت آمریکا میجنگیدند. همانگونه که تشکیلات فرقه رجوی بیست سال در سمت عراق جنگید علیه مردم ایران جنگید.
- فاجعه اینکه: کودکانه و ساده لوحانه فکر میکنند اگر آمریکا رژیم را ساقط کند به ایرانیان و اینها چیزی میدهد.
- مصداقی ها نه اینکه نمیدانند درصورت شکست کشور بدست آمریکا دیگر ایرانی نخواهد ماند که به امثال اینها بدهند.
- به اینها باید گفت که این عینا چیزی است که از تشکل فرقه رجوی به ارث برده اند، که کل شخصیت سیاسی و رویکرهایشان واکنشی است خود کم بینانه و خود باخته به “مزدور” و “از مبارزه بریده” خوانده شدنشان توسط مسعود رجوی.درنتیجه مجبورند به تندروتر بودن از رجوی وانمود کنند.
- نباید مصداقیها را با سلطنت طلبها یکی دانست هرچند معتقداست سلطنت بهتر از رژیم کنونی است!! سلطنت طلبها های جنگ طلب وطنی ندارند، وطن آنها آمریکاست، ایران درگذشته محل چپاول و تحقیر ایرانیان و اعمال دیکتاتوری و سوداگریهایشان با آمریکا بوده است.
- مصداقیها ظاهرا تا امروز اینگونه بنظر نمیرسند، ریشه انحراف آنها علیرغم اینکه صدبار نیز نفی مبارزه مسلحانه را بزبان بیاورند در اعتقاد عمیقشان به خشونت برای تغییر در کشورشان است. تمامی تاکتیکها و نحوه موضعگیری ها، فرهنگ سیاسی، خودمحوری، دوری و نزدیکی آنها با نیروها، عدم اتحاد و نزدیکی با دگراندیشان تماما بیانگر آشکار اعتقاد آنها به روش خشونت آمیز است.
- مشکل دیگر مصداقیها، بی دانشی و عدم اشراف آنها به مبارزه مسالمت آمیز، و الزامات بسیار سخت و دشوار آن جهت رسیدن به “آزادی و دمکراسی پـــایـــدار” در کشور است. تمامی الگوبرداریهای اینها از فرقه رجوی و فضای خودبخودی تنفرافکنی و ضدیت کور پراکنده شده توسط آنها در خارج کشور میباشد.
- مشکل دیگر، که مانع درک و فهم مسیر صحیح میباشد، غرق شدن در فضای لایک خوردن در بازارمکاره سیاسی خارج کشور است که حرص و طمع آن مجبورشان میکند که بیشتر و بیشتر در این انحراف غرق شوند. و از آنها یک دنباله رو فضای خودبخودی خارج کشور متاثراز بمباران پروپاگاندای مخرب رسانه ای جهان، ساخته است.
- مصداقیها آکنده از نفرت نمیدانند که ایران با عشق به ایران نجات مییابد نه با نفرت. اینها دراین مرحله فکریشان، ایران و ایرانیت و ایرانیان فراموششان شده، تنها و تنها رسیدن به هدف خودشان پرده تاریکی بر منافع مردم ایران و ایران افکنده است.
- اینکه عامل اصلی همه مشکلاتمان رژیم کنونی است به هیچ کشوری و به هیچ فردی مجوز تجاوز به ایران را نمیدهد. متجاوز باید قلم پایش بدست مردم ایران خرد شود.
- ایران متعلق به ایرانیان است، اگر بدست بعضی معدود خودیها غارت میشود مجوز غارت شدن و نابودی توسط سوداگران مرگ جهانخوار و همدستان منطقه ای خارجی آنها به این بهانه را نباید داد. باید بدست خودمان کشور را به سرمنزل مقصود برسانیم.
داود باقروند ارشد
عضو سابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت
23تیرماه 1398
چهارده جولای 2019