ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
آیا امکان سوریه سازی ایران وجود دارد؟
بررسی رابطه جدید سعودیها و فرقه رجوی
عطف به وضعیت اسفبار خروج از عراق و لیبرتی و حضور در آلبانی که برای فرقه رجوی مانند باتلاق است. سران آنرا وادار خواهد کرد که به همه تشبثات ممکن جهت تحرک بخشیدن به این پیکره پوسیده دست بزنند. والا این پیکره در آلبانی بر سرشان خراب خواهد شد. چون از لیبرتی-عراق حیاتبخش خارج شده اند. که بنده مفصل در کتابچه تحلیل خروج از عراق بدان پرداخته ام.
از طرفی نیز عطف به نیاز و تلاش عربستان جهت خنثی کردن رژیم و یا ماندن در صحنه سیاسی و بویژه خروج از انزوای سیاسی ناشی از باتلاق یمن نیازمند تحریک گروههای مزدور مانند حزب دمکرات (که به یکباره با دریافت چک فیلشان یاد هندوستان مبارزه مسلحانه افتاده است) و فرقه رجوی و … است. یعنی انگیزه دو طرفه جهت برقراری این رابطه وجود دارد.
اهمیت رابطه با عربستان برای فرقه رجوی
رابطه ایندو از سالیان و از زمانیکه با عراق رابطه برقرار شد در مرکز توجه رجوی بعنوان یک کار استراتژیک سیاسی وجود داشته است. تا سال 1365 حمایت پشت پرده و محتوایی عربستان یعنی دشمن دشمن من دوست من است وجود داشت. اما عربستان محافظه کارِ آن زمان مطلقا تمایلی به علنی کردن کمکهای مادی و سیاسی از رجوی نداشت و ترجیح میداد که در پشت سر عراق این نقش را بازی کند. کلید رابطه همراه با اعتماد از زمان رفتن رجوی به عربستان و به قول معروف پا بوسی سعودیها توسط رجوی در مکه زده شده که اهمیت بسیار بسیار مهمی برای رجوی داشت.
در بحثهای دورنی مطرح میشد که موانع با عربستان برای رجوی دو بعد مهم دارد:
مانع یکم. بعنوانِ سیاستِ کلیِ عربستان در سالهای گذشته، محافظه کاری عربستان و پرهیز آن از اینکه بطور علنی با رژیم تضاد کار کند، دست آنها را در رابطه با حمایت بیشتر از رجوی می بست.
مانع دوم. مشکل عربستان همانند خود آمریکا اشراف کامل به ماهیت تروریستی خود فرقه رجوی و رجوی بوده است.
فرقه رجوی همواره بخوبی به این دو نکته اشراف داشته است و رجوی همه تلاش خود را نمود تا اینکه به بهانه های مختلف و با پادرمیانی صدام سفر به مکه سازماندهی شود.
رفتن مسعود رجوی به عربستان در سال 1365 باهدف حل مانع دوم بود که با توجه به شرایط آنزمان با موفقیت همراه بود. که به عربستان بگوید که چشمش را از آلترناتیوهای دیگر مانند سلطنت طلبها و طیف بقول رجوی میانه بازها و دیگرِ اروپا و آمریکا نشینان بسمت رجوی برگرداند. و هرآنچه که عربستان از همه سلطنت طلبان و لیبرالها و بورژوازی … انتظار دارد او به تنهایی برآورده خواهد کرد. و بگوید که آنچه همه خوبان تک به تک دارند ما یکجا داریم و تقدیم میکنیم و اطمینان بدهد که مثلا رادیکال و انقلابی و ضد امپریالیست و ضد سرمایه داری و ضد دمکراسی نیست و منافع کامل عربستان را تامین خواهد کرد. همان کاری که در کل غرب و سیاستش بسوی غرب جهت فریبکاری انجام میدهد.
اینها تماما بحثهایی بوده که قبل از رفتن به عربستان مطرح بوده است. هرچند رابطه رجوی با عریستان تابعی بوده (و هست) از رابطه عربستان با رژیم. یعنی فرقه رجوی بخودی خود اساسا هیچ ارزشی برای سعودیها ندارد (شاهد این مدعا نیز سند رئیس سیستم اطلاعات سعودی ها به وزیر خارجه اش که ویکیلیکس افشا نمود) همانگونه که رجوی هیچ ارزشی برای آمریکا و اسرائیل ندارد.
سند افشا شده ویکیلیکس، نظر سیستم اطلاعات عربستان در مورد رجوی و فرقه اش:
سم الله الرحمن الرحيم
ریاست کل سازمان اطلاعات
شمارۀ 35/12/18 – 510/2113
تاریخ 15/2/1433 هجری قمری (9 ژانویه 2012 میلادی – مترجم)
پادشاهی عربستان سعودی
ریاست کل سازمان اطلاعات
(101)
نامۀ محرمانه
موضوع: در مورد مریم رجوی
والاحضرت شاهزاده وزیر خارجه
سلام بر شما و رحمت و برکات او باد
عطف به نامۀ آن والاحضرت به شمارۀ 7/2/50173 به تاریخ 13/2/1433 هجری قمری (برابر با 7 ژانویه 2012 میلادی – مترجم) در مورد اینکه جنابعالی پیامی از دکتر عامر التمیمی دریافت کرده اید که وی در آن پیشنهاد ترتیب دادن دیداری خصوصی با خانم مریم رجوی رئیس جمهور برگزیدۀ ایران آزاد و رئیس سازمان ایرانی مجاهدین خلق در پاریس را ارائه داده است و اینکه جنابعالی نظر ریاست کل اطلاعات در این مورد را خواسته اید، موارد زیر را به اطلاع آن والاحضرت می رسانم:
- در رابطه با اینکه در آن نامۀ جنابعالی از درخواست دکتر عامر التمیمی مبنی بر آمادگی او برای ترتیب دادن دیداری با خانم مریم رجوی جدا از دکتر صالح المطلق و بدون اطلاع او ابراز پرسش و تعجب شده است، ریاست کل اطلاعات معتقد است که منظور دکتر التمیمی از درخواستش این است که وی آمادۀ انجام این مأموریت جدا از دکتر المطلق می باشد زیرا او می خواهد این موضوع محرمانه (پنهانی) بماند و مسئولیت آن فقط با شخص او باشد و در نامه اش تأکید کرده که المطلق اطلاعی از این موضوع ندارد.
- اطلاعات موجود حاکی از این است که سرویسهای امنیتی ایران در سازمان ایرانی مجاهدین خلق نفوذ کرده اند، همچنین این سازمان دیگر نقش و تأثیری در امور مربوط به ایران ندارد و فاقد پذیرش (پایگاه مردمی) در داخل ایران می باشد.
چون برای رجوی با برقراری رابطه با سعودیها چه بدلیل نقش مهم خود عربستان در منطقه و چه مهمتر از آن، تاثیر رابطه با عربستان بر رابطه فرقه رجوی با آمریکا بویژه جهت مخفی کردن ماهیت عمیق تروریستی رجوی برای آمریکا و غرب و فریب آنها در جهت لیبرال و دمکرات نشان دادن خودش نقش سیاسی-استراتژیک داشته و دارد.
هیچ رابطه ای در منطقه برای رجوی به این میزان مهم نیست مگر رابطه مستقیم با خود آمریکا که بازهم بعد از برقراری رابطه با آمریکا، داشتن رابطه عاری از مشکل با عربستان جهت ممانعت از اشکال تراشی عربستان در رابطه با آمریکا بسیار بسیار مهم و لازم بود. تا اینکه طبق استراتژی خیالی رجوی بعد از بقدرت رسیدن، نیازی بدانها نخواهد بود.
نقش تحولات اخیر در این رابطه:
- مشکلات سالهای اخیر بین رابطه عربستان و رژیم
- تغییر رهبری عربستان و روی کار آمدن رهبران جدید
با مشکلات بوجود آمده در سالهای اخیر بین رابطه عربستان و رژیم مانع یکم بین راه عربستان و فرقه رجوی همواره شد یعنی علنی کردن رابطه و حمایت سعودیها ها از رجوی. پابوسی سعودیها نیز که قبلا توسط رجوی به بهانه زیارت مکه انجام شده بود بعلاوه سابقه کارش با صدام… (جهت ریختن ترس سعودیها از تروریسم رجوی) بنابراین این راه مانع دوم نیز برایش هموار شده است.
خوب با بیان مطالب فوق براحتی میتوان درک کرد که در حال حاضر فرقه رجوی از عراق خارج شده و برگ نظامی-استراتژیکش کاملا سوخته و جزقاله شده و در 5000کیلومتری ایران در باتلاق آلبانی گرفتار شده، صدها بار ارزش فروش خودش را بعنوان یک کالای سیاسی در بازار سیاست منطقه از دست داده است، آویختن بدامن عربستان تا چه حد برای برون رفتش حیاتی است.
بنابراین فرقه رجوی هرچه در توان دارد برای آن خرج خواهد کرد، و هر مرز دیگری از اخلاق و اصول و خیانت و خودفروشی را آنهم در بالاترین سطح ممکن در خواهد نوردید. شاخص نیاز حیاتی اینکه، وقتی اعلام مرگ مسعود رجوی بعنوان خیمه عمود نظام که برای فرقه اش کشنده بود توسط ترکی الفیصل علنی میشود، سوکت مرگباری پیشه میکند و حرفی و اعتراضی به وی نمیکند.
با انتخاب ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا باز هم این اهمیت بطور خاص دوچندان شده است. بطور خاص اگر توجه کنیم که اروپا در گیر مسائل اقتصادی و پناهجویی- بحران یکپارچه گی اتحادیه و بیکاری و… در تضاد با آمریکایِ ترامپ و حتی عربستان قاتل مردیم یمن و … تمایلی به حمایت از فرقه رجوی ندارند، و ترجیح میدهند که با رژیم به مسیری که طی چهار سال گذشته رفته اند بروند و کسب و کار را مد نظر دارند.
بنابراین در یک کلام در شرایط کنونی هر پیشنهادی از طرف عربستان را فرقه رجوی خواهد پذیرفت. از جمله رفتن به پاکستان و دست زدن به محدود اقدامات تروریستی از آن مرز. امری که در گذشته نیز وجود داشته است. بویژه که اخیرا اخباری از فرقه رجوی!! در مطبوعات تحت تسلط سعودیها در پاکستان شروع کرده است به انعکاس یافتن. ضمنا در سالهای گذشته پاکستان و عربستان و عراق همه میدانستند که فرقه رجوی در پاکستان مستقراست و از کمکهایشان استفاده میکرد.
چگونگی (کمی و کیفی) لابی و رایزنی عناصر فرقه در اروپا
کمیت لابیگری فرقه در اروپا به سالهای 1358 به بعد برمیگردد و گشایشی که در آن سالها بعد از اشغال سفارت آمریکا و همسو شدن منافع فرقه رجوی با آمریکا و غرب-اروپا و بدنبال آن آمریکا بوجود آمد. از آن زمان همه درهای سیاسی احزاب بروی فرقه رجوی باز بود و حتی از حضور ما استقبال هم میشد. تقریبا با همه طیف های سیاسی رابطه فعال وجود داشته است. این سالهای اخیر بعد از ظهور مریم رجوی رابطه با ارگانهای زنان بدان اضافه شده است که فقط و فقط برای مطرح کردن فرقه در سطح سیاسی و انعکاسات مطبوعاتی و یا حداقل در رسانه های دیجیتال میباشد. فرقه رجوی ارتباط با دولتمردان سابق، احزاب، سندیکاها، گروه های حقوق بشر و زنان و معلمان و هر طیفی که شما نام آنرا ببرید در گذشته مورد تجربه قرار داده اند.
کیفیت آن نیز باز متاثر از رابطه اروپا و آمریکا با رژیم همانگونه که بسیار شاهد بوده اید بوده است. تقریبا با تمامی احزابِ سایه و با رهبران آنها رابطه بشکل نزدیک وجود داشت. هرچند وقتی این رهبران به قدرت می نشستند اولا بدلیل اشراف آنها به ماهیت تروریستی فرقه رجوی و ثانیا، از آنجا که فرقه رجوی را فقط و فقط بعنوان یک نیروی فشار مورد بهره برداری قرار میدادند، به هیچ عنوان رابطه قبلی را ادامه نمیدادند و نمیدهند. نمونه های بسیاری هست از جمله نامه کلینتون به مسعودرجوی که قبل از بقدرت رسیدن او را مسعود عزیز مینامید اما در قدرت، رجوی را در لیست تروریستی قرار داد، و یا دیدار با نیل کنالک رهبر حزب کارگر و…است. همچنین نمونه دیگر تلاش فرقه برای خروج از لیست تروریستی و بکارگیری بسیاری از این آشنایان در صحنه سیاسی با خرج پولهای کلان بوده است. و یا حمایتهایی که وزرای سابق هنوز که هنوز است از آنها هرچند بکمک پولها و دستمزدهای بالا میکنند. و یا سفرهایی که برای مریم رجوی به کشورهای مختلف بویژه استکاندیناوی و یا در پارلمان اروپا و و دیگر پارلمانها… صورت میگیرد گل کار است که در واقع مانند یک دولت سایه عمل میکند، چیزی که بسیار برای رجوی گرفتار در باتلاق در میان نیروهایش و حتی بعضی مخاطبین کرایه ای اش حیاتی است.
اروپا و فرقه رجوی
علیرغم رابطه فرقه رجوی چه در کم و چه در کیفیت در اروپا، آنها هیچ تمایلی به حمایت از فرقه رجوی در میان دولت مردان فعال صحنه سیاسی اروپا وجود ندارد. بطور خاص بعد از آمدن به آلبانی که عملا تمامی اهرم تاثیر گذاری احتمالی بر مرزهای ایران حتی در صورت تغییر فرضی رژیم در عراق و برسرکار آمدن یک صدام احتمالی دیگر ناشی از به حکومت رسیدن داعشی ها که خواست و مورد حمایت فرقه رجوی بودند، در آنجا را منتفی کرده است. اتاق فکر اروپا مستقلا و منفک از رابطه خودشان با رژیم تمایلی به حمایت و … از فرقه رجوی ندارند. دلیل آن هم این است که ماهیت پوچ و تروریستی و اینکه هیچ تاثیری در معادلات داخل ایران ندارند و برعکس مورد تنفر مردم ایران هستند برایشان بسیار بسیار آشکار است. نمونه و سند نظر وزارت خارج فرانسه که بدرخواست جداشدگان ارسال کرده است میباشد.
وزیر امور خارجه کاملا در جریان نامۀ شما به رئیس جمهور در مورد درخواستتان برای رسیدگی به وضعیت دخترتان زینب قرار گرفت.
آقای حسین نژاد
در پاسخ به نامۀ شما باید به اطلاعتان برسانم:
فرانسه با دقت وضعیت ساکنان کمپ لیبرتی را پیگیری می کند. ما می دانیم که ساکنان آنجا ممکن است مورد خشونت قرار بگیرند. به همین دلیل ما همواره به دولت عراق یادآوری کرده ایم که باید کمپ لیبرتی را مورد حفاظت و پشتیبانی خود قرار بدهد و شرایط دسترسی آنان به امکانات برای تأمین نیازهای ضروری شان را فراهم بیاورد.
بنابر متن توافقی که در 25 دسامبر 2011 بین سازمان ملل متحد و دولت عراق به عمل آمده است، کمیساریای عالی پناهندگان ملل متحد صلاحیت رسیدگی و دادن پناهندگی به ساکنان لیبرتی و انتقال و اسکان دادن آنان در کشور سوم را دارا می باشد.
فرانسه از اضطراری بودن وضعیت در آنجا آگاه است و به دنبال یافتن یک راه حل مناسب در اولین فرصت ممکن برای ساکنان کمپ لیبرتی می باشد که دختر شما نیز بخشی از این واقعیت است. از همین رو ما از طرح سازمان ملل متحد و خواسته اش که همکاری دولت و همۀ احزاب و جریانات عراق است پشتیبانی می کنیم.
موضع فرانسه نسبت به سازمان مجاهدین خلق ایران بسیار روشن است. ما هیچگونه تماس و ارتباطی با این سازمان که به کارهای خشونت آمیز شناخته شده است نداریم.
در فرانسه سازمان مجاهدین خلق ایران به عنوان سازمانی هیچگونه مشروعیت قانونی ندارد.
بسیاری از سازمانهای مدافع حقوق بشر اعلام کرده اند که این سازمان به دلیل ساختار خشونت آمیز خود و نبود مناسبات دموکراتیک در درون آن دارای ویژگیها و عملکردهای فرقه ای می باشد. همچنیناین سازمانها از نبود همکاری در راستای بازاسکان ساکنان کمپ لیبرتی اظهار تأسف کرده اند.
این البته بدین معنا نیست که عناصری از این سیاستمداران که در مدارهای عربستان و اسرائیل و چه بسا آمریکا گردش میکنند نخواهند چه در حال چه در آینده از آنها حمایت نکنند. ولی جریان سیاسی اروپایی در حاکمیت تمایلی به این فرقه و بهره برداری از لاشه آنها ندارند.
امــــــــــــا: این بی میلی تابع قوی ای است از رابطه اروپا با رژیم. و در صورتیکه این رابطه خراب شود میتواند روند را عکس کند. یعنی حتی با توجه به تقویت احزاب راستگرا در اروپا و همسو شدن آنها با آمریکایِ ترامپ در صورتیکه این رابطه (رژیم و اروپا) رها شود و یا تخریب و تضعیف گردد میتواند منافعش به فرقه نبش قبر شده ای که تنها در شکاف میتواند زندگی انگلی داشته باشد برسد.
بدین معنی که:
- با ظهور ترامپ در آمریکا و حمایت عربستان،
- در صورت عدم تغییر و تاثیر گذاری در دولتهای اروپایی، جهت بالانس کردن(خنثی کردن) حمایت عربستان و آمریکا از فرقه.
- در صورت تغییر دولتهای اروپایی به دولتهای راست.
فرقه رجوی تمامی تلاش خود را خواهد کرد که این حمایتها را در اروپا جهت خروجش از انجماد سیاسی که فوقا ذکر شد استفاده کند و با زمینه مهیایی که از نزدیک به چهل سال قبل وجود دارد آماده است تا بسرعت مورد بهره برداری قرار بگیرد.
طبق تجربه بنده فرقه رجوی در استفاده از حمایتهای موجودش، جهت گرفتن حمایتهای جدید مهارت دارد. و این از سالهای اولیه جزء استراتژی سیاسی فرقه بوده است که توسط ما فعالان آن زمان زمینه سازی و اجرا میشده است که موفق نیز عمل میکرد. این کار را در زمینه مالی و کمکهای مالی نیز پیاده میکرد که بسیار موفق بود.
تاکتیک عملی که فرقه پیاده میکند استفاده از لابی هایش است یعنی از کسانیکه به خودشان نزدیک هستند، که چند نمونه آورده میشود.
- بطور مستقیم درخواست میکنند که با دیگر سیاستمداران تماس گرفته و بخواهند تا از فرقه رجوی حمایت کنند.
- از لابی هایشان میخواهند که برای عناصر فرقه رجوی از سیاستمدارانِ هدف قرارملاقات بگیرند. مواردی بود که ما شش ما منتظر میشدیم برای یک ملاقات.
- از آنها میخواهند که جلساتی را ترتیب دهند (به هزینه فرقه) که سیاستمداران هدف را بدان دعوت کنند که فرقه رجودی در آن شرکت کنند تا بطورغیرمستقیم از فرقه رجوی حمایت شود.
- درجلسات فوق به سیاستمدارانِ هدف نزدیک شده و تماس برقرار میکردند و مطالب را عنوان و حتی قرارملاقات درخواست میکردند.
- در تمامی جلساتی که لابی ها، احزاب و گروهها برای خودشان دارند عناصر فرقه شرکت میکنند وخواسته هایشان را مطرح میکنند و یا با آنها آشنا میشوند.
- در تمامی گروههای کاری سیاسی شرکت فعال دارند و بصورت حرفه ای کارها را دنبال میکنند.
- از عناصر زبان دان خودی و محلی استفاده میشود. تمامی خبرگزاریها و مجلات و روزنامه ها را تغذیه مستمر میکنند.
- از فعالیتهایشان بطور مستمر خبر تهیه کرده و برای رسانه ها ارسال میکنند.
- همه اینها توسط یک دستگاه عریض و طویل سیاسی با بودجه های باد آورده عربستان و عراق و… صورت میگیرد.
- برگزاری کنفرانسهای مطبوعاتی.
- برگزاری کنگره های وسیع که هر ساله شاهدیم …
نتیجه گیری، علیرغم اینکه این فرقه نه تنها مطلقا هیچ ارزش ملی ندارد بلکه بعنوان شاخص و نمونه و معیار تشکل ضد ملی و ضد ایرانی است، با وجود صحنه گردانانی صحنه امروزی سیاست جهانی، همچون عربستان و ترامپ و گروهها و احزاب راست افراطی که در اروپا در حال قدرت گرفتن هستند این جسد متعفن را میتواند در بازار سیاست مطرح کرده و دوباره بهایی سنگین را از مردم ایران بگیرند. تجربه سوریه (هرچند حکومت حزب بعث سوریه و بشار اسد یک حکومت دمکراتیک و مردمی نیست) و علم شدن بعضی گروههای مزدور عربستان و قطر و آمریکا و … در حال جنگ در حلب و… که این روزها شاهد برچیده شدن موقت آنها هستیم میتواند بشکلی متفاوت برای ایران نیز مطرح شود. وظیفه همه مطلعین از ماهیت تروریستی فرقه رجوی در قبال مردم ایران است که با قیام به مسئولیت خود آنها را افشا کنند. این امر بویژه در مورد کسانی همچون آقایان هزارخانی و بقیه کسانیکه در شورای رجویها خود و وطن را از طریق فرقه رجوی به دلارهای نفتی سعودی متصل نگهداشته اند شاید آخرین فرصتهایی باشد که بتوانند در خیانت تاریخی دیگری همراه با فرقه رجوی غرق نشوند صادق است.
داود ارشد
26آذرماه
16 دسامبر