ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
ماجرا از اولین دور انتخابات مقدماتی ریاست جمهوری آمریکا در ماه فوریه در نیوهمپشایر شروع شد. رأیدهندگان نیوهمپشایر با روی گرداندن از همه سیاستمداران کهنهکاری که وارد مبارزات انتخاباتی شده بودند به دو تازه وارد رای دادند: برنی ساندرز از حزب دموکرات و دونالد ترامپ از حزب جمهوریخواه.
این یک تکان سیاسی محسوب میشد که بلافاصله وزن خود را در عناوین خبری نشان داد. سی ان ان خبر را تحت عنوان “ساندرز و ترامپ آمریکا را مبهوت کردند” گزارش کرد.
از مقالات و نوشتههای بعدی چنین بر میآمد که اکثر قریب به اتفاق صاحبنظران، به خصوص آقای ترامپ را غیر خودی و خارج از “نظام” می دیدند.
ترامپ یک کارآفرین موفق، غول ملک و املاک و میلیاردری بود که هیچگونه سابقه فعالیت سیاسی نداشت. به عبارت دیگر “رجل سیاسی” نبود. به این ترتیب اولین شکاف در سیستم سیاسیای که دو قرن از عمرش می گذشت و نخبگان دو حزب دموکرات و جمهوریخواه بر آن تسلط داشتند در نیوهمپشایر آشکار شد.
ترامپ توسط مخالفانش با انواع صفات از قبیل ضدخارجی، نژادپرست، ضد زن و غیره توصیف شده است. رسانههای آمریکایی که اکثر آنها علیه ترامپ موضع گرفتهاند، هواداران او را عمدتا سفیدپوستان نژادپرست و ضدمهاجر، حامیان مالکیت و حمل اسلحه و مخالفان سقط جنین میخوانند. هیلاری کلینتون، نامزد دموکراتها، در یک سخنرانی، نیمی از هواداران آقای ترامپ را “مفلوک و رقتانگیز” خواند.
اما با نگاهی نزدیکتر به آنچه که در آمریکا در جریان است می توان دریافت که این برداشت که یک میلیاردر با حرفهای غیر متعارف، و به قول مخالفانش عوام گرایانه، توانسته گروهی را به خود جلب کند و اینک نیز داعیه ریاست جمهوری دارد سادهانگارانه است. این برداشت یک تحول جدی را در جامعه آمریکا نادیده می گیرد. چند شاخص آماری ابعاد جنبشی را که در آمریکا شکل گرفته روشن میکند.
در دور مقدماتی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، بعد از رقابت در ۵۶ حوزه در سراسر کشور، دونالد ترامپ توانست بر ۱۶ نامزد استخواندار جمهوریخواه غلبه کند. ترامپ با جذب ۱۳ میلیون و ۳۰۰ رأی، رکورد همه نامزدهای جمهوریخواه را در طول تاریخ انتخابات مقدماتی آمریکا شکست.
از سوی دیگر متوسط نظرسنجیها نشان می دهد که “حداقل” ۴۰ درصد از رأیدهندگانی که تصمیم به شرکت در انتخابات گرفتهاند به ترامپ رأی خواهند داد. اگر تعداد شرکت کنندگان در انتخابات سال ۲۰۰۸ و ۲۰۱۲ را مبنا فرض کنیم، حدود ۱۳۰ میلیون نفر در این انتخابات شرکت خواهند کرد (البته اکثر متخصصان انتخابات در آمریکا معتقدند که تعداد شرکتکنندگان در این انتخابات رکورد خواهد شکست). در هر حال، حتی اگر ۱۳۰ میلیون نفر آراء خود را به صندوق بریزند، بر اساس نظرسنجیها قاعدتا باید حداقل حدود ۵۲ میلیون رأی به نفع ترامپ ریخته شود. اوباما در سال ۲۰۱۲ با ۶۶ میلیون رأی به پیروزی رسید.
با توجه به این ارقام می توان نتیجه گرفت که ترامپ، چه دارای خصلتهای مثبت و چه منفی، چه خوب و چه بد، فرد غیر متعارفی که گروه کوچکی را نمایندگی می کند نیست. او نماینده جنبشی است که برای دههها زیر فشار رهبری دو حزب مسلط در آمریکا، نمی توانست مخالفت خود را با روند پرشتاب جهانی شدن و کمرنگ شدن هویت آمریکایی ابراز کند.
اعضاء این جنبش اجتماعی در آمریکا نسبت به مهاجران، به خصوص مهاجران غیر قانونی، نظر خوبی ندارند و از ورود کارگران ارزان به کشور خود از کشورهای جهان سوم و فرار کارخانجات و صنایع آمریکایی عمدتا به مکزیک سخت ناخشنودند. آنها طالب آنند که مرزهای آمریکا شدیدا کنترل شود و از طرح ترامپ برای ساختن دیوار حائل بین آمریکا و مکزیک حمایت میکنند.
اما ترامپ این جنبش را به وجود نیاورد. او تنها این فرصت را بوجود آورد که این بخش عظیم جامعه آمریکا، در پشت او که بی محابا شعارهایی بر خلاف نگرش رسمی نظام سیاسی آمریکا میداد منسجم و بسیج شوند. ترامپ اینک نه تنها با حزب دموکرات بلکه با رهبران شاخص و قدرتمند حزب جمهوری خواه، از جمله پل رایان رهبر مجلس نمایندگان، فردی که از او به عنوان دومین مرد قدرتمند حکومت آمریکا یاد می شود، از در ستیز در آمده است.
دکتر گرگ انریکس، استاد روانشناسی اجتماعی دانشگاه جمس مدیسون می گوید: “آنچه در صحنه سیاسی (آمریکا) در جریان است نبرد برای هویت ایالت متحده آمریکاست.”
این تحول از جهاتی به جنبش خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا شباهت دارد. طرفداران خروج، مخالف روند جهانی شدن و ادغام هویت بریتانیایی در اروپا و نگران مهاجرت آزاد اتباع اتحادیه اروپا به بریتانیا و تغییر نظام اجتماعی سنتی بریتانیایی بودند.
دکتر انریکس در تحلیل خود از تحولات اخیر در آمریکا مینویسد: “سیاستمداران منفور، اکثرا طرفداران جهانی شدن هستند. آنچه که ترامپ را به پیش میراند خشم و نومیدی گروهی است که تفکرات سنتی آمریکایی دارند و بر این اعتقادند که سیاستمداران و نظام حاکم که توسط روشنفکران اداره میشود صدای آنان را منعکس نمیکند، به عدالت با آنها رفتار نمیکند، آنان را نادیده میگیرد و نظام سیاسی ناکارآمد به آنان خیانت کرده است… این افراد به دنبال یک رهبر قدرتمندند که به زبان ساده آنان صحبت کند و بتواند نظام فعلی را در هم بشکند.”
در صورت پیروزی ترامپ، به احتمال قوی جدال سیاسی و رسانهای بین آنانکه می خواهند او را در اجرای برنامههایش، متوقف کنند (شامل حزب دموکرات، گروهی از بلندپایگان حزب جمهوریخواه که پشت او را در این انتخابات خالی کردند و به انتقاد از او پرداختند و رسانههای اصلی که تقریبا همگی موضع مخالف وی دارند) از یکسو، و ترامپ و تیم وی و حامیان مردمیاش که به احتمال زیاد شکل سازمان یافتهای به خود خواهند گرفت، از سوی دیگر، به امری روزمره مبدل خواهد شد. چیزی که یادآور روزهای جدال باراک اوباما با کنگره بر سر مسئله هستهای ایران خواهد بود.
ترامپ در سخنرانی ۲۳ اکتبر (۲ آبان) هوادارانش را دعوت کرد که در انتخابات کنگره که در همان روز ۸ نوامبر (۱۶ آبان) صورت می گیرد به جمهوری خواهان رأی بدهند با این استدلال که یک کنگره با اکثریت جمهوریخواه به پیشبرد برنامههای وی کمک خواهد کرد.
اما نکته جالب، جمله انتهایی او در همین سخنرانی بود که در آن به وضوح “آنها”، یعنی جمهوریخواهان را از خود و حامیانش که با لفظ “ما” از آن یاد کرد، جدا نمود. ترامپ گفت: “من امیدوارم که آنها هم به من کمک کنند. زیبا خواهد بود اگر آنها هم به ما کمک کنند. اینطور نیست؟”
اما اگر ترامپ انتخابات را ببازد باز این احتمال وجود دارد که صحنه را ترک نکند و رهبری آنچه که از آن با عنوان “جنبش ما” از آن یاد می کند به دست بگیرد. در واقع علت عدم پذیرش غیرمشروط نتیجه انتخابات توسط وی که جنجال عظیمی را به دنبال داشته (از جمله اینکه تقریبا تمام رسانههای اصلی به علاوه رهبران دو حزب گفتهاند که این حرکت او دموکراسی آمریکایی را زیر سئوال برده است) می تواند این باشد که وی در صدد است با استفاده از نیروی پیش برنده کارزار انتخاباتی اش، نیروهای مردمی حامی خود را در قالب یک جریان سیاسی جدید در برابر دو حزب اصلی شکل دهد (در این انتخابات دو حزب کوچک، یکی سبزها و دیگری حزب آزادی فرد نیز شرکت دارند).
در ضمن باید دید در صورت شکست در انتخابات، پروژه راهاندازی شبکه خبری ترامپ که شایعاتش قوت گرفته تحقق خواهد یافت یا نه. این امر به خودی خود واجد اهمیت است چرا که شبکه خبری مزبور می تواند به یک رسانه جریان ساز مبدل شود.
اما پیش از هر چیز باید دید که نتیجه انتخابات چگونه رقم خواهد خورد.