ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
انتشار پاسخ دندان شکن یکی از خانواده ها به یک قلم به مزد فرقۀ رجوی او را در صحنۀ سیاسی و مطبوعاتی عراق رسوا کرد
“صوت العراق” نامۀ خانم ایران پور در پاسخ به مقالۀ یاسری مزدور فرقۀ رجوی را منتشر ساخت
انتشار پاسخ دندان شکن یکی از خانواده ها به یک قلم به مزد فرقۀ رجوی او را در صحنۀ سیاسی و مطبوعاتی عراق رسوا کرد
ttp://www.sotaliraq.com/mobile-item.php?id=202022#axzz41hVPldHS
این امر خانم ماه منیر ایران پور را وادار به نوشتن پاسخی بر آن مقالۀ یاسری نمود که سایت « صوت العراق» آن را نیز به طور کامل منتشر کرد و در نامه ای به نویسندۀ نامۀ جوابیه تأکید نمود که دیگر مقاله ای از صافی الیاسری منتشر نخواهد کرد. اینک متن فارسی نامۀ خانم ایران پور را که سایت «صوت العراق» روز شنبه 19 مارس 2016 منتشر کرده در زیر می آوریم و بعد از آن متن عربی نامۀ جوابیه را به آن صورت که سایت «صوت العراق» منتشرش کرده است درج می کنیم و در أخر نیز ترجمۀ فارسی مقالۀ مزدور فرقۀ رجوی یعنی صافی الیاسری را درج خواهیم کرد تا خوانندگان، خودشان در مورد حق و حقیقت داوری کنند.ـ
پاسخ به مقالۀ آقای صافی الیاسری علیه نامۀ من به نخست وزیر عراق
به قلم: ماه منیر ایران پور
صوت العراق – 19 مارس 2016
ای صافی؛ مردم مکه دره های آن را بهتر از هر کسی می شناسند (مثل عربی)
به نام خدا
انسانهای آزادهی جهان پاسخ مرا به صحبتهای آقای صافی الیاسری بشنوید و خود به عدالت و انصاف به قضاوت بنشینید.
من ماهمنیر ایرانپور هستم. یک معلم ساده. در دبیرستان فلسفه درس میدهم و مانند همۀ معلمان کشور از وزارت آموزش و پرورش ایران حقوق میگیرم و در دانشگاه تهران در دورهی دکترا در رشتهی فلسفه تعلیم و تریت درس میخوانم مزدور هیچکس نیستم از کسی حقوق نمیگیرم تا ادعای ناحق کنم. من تنها یک خواهرم که خواهان ملاقات با برادران خود میباشد. ادعاهای من هم قابل تحقیق و اثباتند. من و خواهران و مادرم را هیچکس مجبور نکرده به عراق بیاییم. محرک ما تنها عشقی است که خدا بهما ارزانی داشته.
آقای صافی الیاسری بر شما سلام و درودها. من شما را نمیشناسم و تاکنون شما را ندیدهام و مطلبی از شما نخواندهام. اما میدانم که ظاهرا پیشهی شما خبرنگاری است. پیشفرض من این است که ژورنالیستها در جستجوی حقیقتند؛ پس انصاف بود که قبل از پاسخگویی به نامهی من بهعنوان یک خواهر مسلمان و همکیشت به سراغم میآمدید و با من مصاحبه میکردید و بهطور دقیق با عقاید، مواضع و خواستههایم آشنا و مطلع میشدید و سپس دست به قلم شده و قضاوت میکردید. من هفتهی قبل عراق بودم و در دسترس و اکنون هم چیزی از دست نرفته من حاضر به مصاحبه با شما هستم هر زمان که بخواهید میتوانید با من مصاحبه کنید.
آقای صافی الیاسری عزیز اولا شما تيتر مقالهتان را «پاسخ به نامۀ خانم ماهمنیر ایرانپور» قرار دادهاید؛ اکنون این سوال مطرح میشود که مگر من نامه را به شما نوشته ام؟؟!! نامهی من خطاب به نخست وزیر عراق آقای حیدر العبادی بود و علیالاصول میبایستی نخستوزیر محترم عراق و یا مسئولین سازمان مجاهدین خلق به نامۀ من پاسخ میدادند. آیا شما نماینده یا سخنگوی دولت عراق هستید و یا نماینده و سخنگوی سازمان مجاهدین خلق؟؟؟ مسلما هیچکدام. نمیدانم خواستههای من از آقای نخستوزیر عراق و شکایتهایم از رفتارهای غیر قانونی و ضد حقوق بشر رهبران سازمان مجاهدین خلق چه ربطی به شما بهعنوان یک روزنامه نگار عراقی دارد که شما بهخود اجازه دادهاید تا به آن «پاسخ» دهید؟؟؟ لذا بهنظر میرسد مقالهی شما حتی پاسخ به نامهی من هم نیست بلکه تنها در ضدیت با آن بدون هیچ صلاحیتی در قضاوت در مورد محتوای آن بوده است. شما در قاموستان مزدور را چگونه تعریف میکنید؟؟؟ آیا من که برای رهایی برادرانم تلاش میکنم و صاحب حق در موضوع هستم مزدورم؟؟؟ بهنظر میرسد تعریف صحیح مزدور این باشد: مزدور به کسی می گویند که در ازای دریافت پول استخدام میشود تا در موضوعی که هیچ ربطی به او ندارد دخالت کند. بطور مثال دولت یک کشور یا یک دستگاه و یا یک سازمان ممکن است در یک جنگ یا فعالیتی که نمیخواهند یا نمیتوانند از نیروها و سربازان خودشان استفاده کنند يا براي تقويت نيروهايشان؛ یک یا چند خارجی را استخدام کنند تا در آن زمینه به ازای دریافت مزد فعالیت کنند.
صلاحیت قضاوت در مورد من و خانوادهام و نیز برادرانم را تنها اعضای خانوادهی ایرانپور دارند. برادران من از گوشت و پوست من هستند؛ هم خون من هستند؛ فرزندان پدر من هستند؛ از سینهی مادر من شیر نوشیدهاند و در دامن من و خواهرانم بزرگ شدهاند من بهتر از شما میدانم برادرانم هرگز و هرگز و هرگز افراد سیاسی نبودند. اهل سیاست نبودند و سازمان مجاهدین خلق را نمیشناختند. برادران من قصد رفتن به غرب و اروپا را داشتند این را من و دیگر اعضای خانواده میدانیم نه شما جناب آقای صافی الیاسری.
من تاکنون برای دیدن عزیزان دربندم شش بار به عراق آمدهام آیا شما ازین موضوع مطلع بودید که نوشتهاید من تاکنون کجا بودهام و تاکنون دنبال برادرانم نبودهام؟؟؟؟ من از زمان ریاست کوفی عنان بر سازمان ملل متحد تاکنون، مدام برای مجامع بینالمللی و حقوق بشری نامه نوشتهام و درخواست کمک و ملاقات کردهام و شما بهدلیل بیاطلاعی ازین موضوع، نوشتهاید که من بهدنبال برادرانم نبودهام.
مادر من نیز ده بار برای دیدن عزیزانش به عراق سفر کرده است پس شما که ازین موضوع اطلاع ندارید نمیتوانید ادعا کنید ما بهدنبال آنها نبودهایم.
من باز هم میگویم و باز به حق ادعا میکنم که برادران من سیاسی نبودند آنها به ترکیه رفتند تا به غرب مهاجرت کنند و زندگی را برای خودشان بسازند. به شهادت دهها تن از جداشدگان از سازمان مجاهدین خلق در داخل و خارج از ایران، برادران من را صیادان انسان که برای سازمان مجاهدین خلق آدمربایی میکردند فریب داده؛ ربوده و به عراق و اشرف بردند. سازمان در مقابل برادران من پول به قاچاقچیان پرداخت کرده است و در واقع اقدام به بردهداری بهشکل نوین نموده است. من برای ادعاهای خود دهها شاهد زنده دارم که حاضرند در هر دادگاه صالحی شهادت دهند آیا شما نیز برای ادعاهای خود گواهی دارید؟؟؟؟
با چه استدلال و با چه منطقی و بر اساس کدام مدارک مستند محکمه پسند ادعا میکنید که جداشدگان از سازمان مجاهدین مزدور و خودفروخته و آلت دست وزارت اطلاعات ایران هستند؟؟؟
این تنها ادعایی بی سند است که کاربردی جز برای فریب اذهان عمومی ندارد. چرا هرکس که این سازمان را بههر دلیل قبول ندارد مزدور مینامید؟؟؟
آیا شما میدانید برادرم احمدرضا ایرانپور در دسامبر 2002 فقط 17 سال داشت و در حالیکه به سن قانونی نرسیده بود قاچاقی از ترکیه به عراق و به اشرف برده شد و این از لحاظ بینالمللی آدمربایی محسوب شده و یک جرم بهشمار میرود؟؟؟؟
چرا از خودتان و از وجدان انسانیتان سوال نمیکنید که مگر میشود بیش از هزار تن از جداشدگان که در ایران و خارج از ایران بهسر میبرند همه با هم دروغ بگویند؟؟!!! بالاخره از میان این جماعت حداقل چند نفر راست میگویند. قدری بخود بیایید و جانب انصاف را بگیرید.
آقای صافی الیاسری من شما را دعوت میکنم به بیداری. دعوت میکنم به انصاف. دعوت میکنم به انسانیت. من شما را دعوت میکنم به راستگویی و آزادگی. امام سوم ما شيعيان امام حسين عليه السلام روز عاشورا خطاب به سپاه دشمن گفت: اگر دین ندارید اگر بهخدا و آخرت و جزای عمل معتقد نیستید لااقل آزادمرد باشید؛ شما هم به عنوان یک روزنامه نگار لا اقل با آزادگیحقایق مستند و مستدل را منتشر کنید. روزی بالاخره حقایق برای جهانیان روشن خواهد شد و بزودیِ زود برادران من انشاالله رها خواهند شد و حقایق را بیان خواهند کرد؛ نکند خدای ناکرده در آن روز بهخاطر عدم جستجوی حقیقت و یا کتمان حقیقت سرافکنده بشوید. پس دوستانه از شما میخواهم در راه اعتلای حقیقت بهعنوان یک ژورنالیستِ با وجدان و با اخلاق، ازین سازمانی که حتی به وطن خودش وفا نکرد؛ دست کشیده و دفاع نکنید که خیانتکاران به خدمتگزاران خود نیز وفا نمیکنند و روزی از پشت به آنها خنجر میزنند.
و اما جواب من ماهمنیر ایرانپور به نمایندگی از خاندان ایرانپور به سازمان مجاهدین خلق که جناب صافی الیاسری، در دفاع از ایشان مقاله نوشته است:
بر اساس مادهی 1 اعلامیهی حقوق بشر ملل متحد عزیزان من احمدرضا و محمدرضا ایرانپور هم مانند تمام انسانهای دیگر باید از تمام حقوق و آزادیهای انسانی برخوردار باشند؛ از جمله حق عبور و مرور و انتخاب آزادانهی محل اقامت. پس چرا آنها را قبلا در اشرف و اکنون در لیبرتی محصور و محبوس کردهاید و اجازهی بیرون آمدن ندارند؟؟؟
براساس مادهی 16 اعلامیهی حقوق بشر ملل متحد برادران من مانند سایر ابناء بشر حق ازدواج و زناشویی دارند؛ پس چرا سازمانمجاهدین خلقایشان را از این حق محروم ساخته است؟؟؟
براساس مادهی 20 اعلامیهی حقوق بشر هیچکس نباید مجبور به عضویت در یک تشکیلات یا انجمنی گردد؛ پس چرا برادران من ابتدا با فریب به عراق برده شدهاند و اکنون مدت سیزده سال است به اجبار در اشرف و لیبرتی نگه داشته شدهاند و به اجبار به عضویت MKO درآورده شدهاند؟؟؟؟ من برای اثبات ادعای خود دهها شاهد زنده دارم.
بر اساس مادهی 24 اعلامیهی حقوق بشر «هر انسانی سزاوار استراحت و اوقات فراغت، زمان محدود و قابل قبولی برای کار و مرخصیهای دورهای همراه با حقوق است» پس چرا برادرانم هیچ اوقات فراغت یا مرخصی ندارند تا این اوقات را با اعضاء خانواده و دوستان و فامیل خود بگذرانند؟؟؟
چرا برادران من از ابتداییترین حق خود که آزادی بیان است محرومند؟؟؟ من برای ادعای خود دهها شاهد زنده از میان کسانیکه در گذشته عضو MKO بودهاند و اکنون از این فرقه جدا شده و در ایران یا اروپا زندگی میکنند دارم.
چرا برادران من از حق دسترسی آزاد به اطلاعات که جزء حقوق بدیهی بشر است محرومند؟؟؟ چرا مطبوعات و جرائد روز دنیا در اختیار ایشان قرار نمیگیرد؟؟؟؟ من برای این ادعای خود دهها شاهد زنده دارم.
امروزه، در عصر فناوری و ارتباطات، در شرایطی که جهان به دهکده جهانی تبدیل شده، چرا برادران من از دسترسی به اینترنت و تلفن همراه و شبکههای مجازی محرومند؟؟؟ برای این ادعا نیز دهها شاهد زنده دارم. اگر راست میگویید چرا برادران من در فیس بوک فعال نیستند؟؟؟ چرا در شبکههای اجتماعی مثل تلگرام و اینستاگرام و … فعال نیستند؟؟؟؟
اینترنت «بخشی اساسی از زندگی روزمره» است و از اینرو منع استفاده از آن شایسته نیست؛ پس چرا برادرانم ازین موهبت محرومند؟؟؟؟
ملاقات با اعضاء خانواده جزء ابتداییترین حقوق بشر است؛ چرا من و برادرانم را از آن محروم میکنید؟؟؟
من خود به این سوال پاسخ میدهم؛ چون سازمان میترسد احمدرضا و محمدرضا ایرانپور با خانواده ملاقات کنند و فرقه را برای همیشه ترک کنند. روی سخنم با مسئولین سازمان است؛ شما میدانید که با فشارهای روانی و دروغ و تزویر برادرانم را نگهداشتهاید؛ میدانید که ملاقات با خانواده مساوی است با جدایی آنها از فرقه. اگر راست میگویید و نمیترسید؛ اگر راست میگویید و ادعا میکنید که برادران من خود نمیخواهند ما را ببینند پس اجازه بدهید در فضایی آزاد تحت نظارت کمیساریا و بدون حضور نیروهای ایران و نیز بدون حضور عوامل سازمان مجاهدین خلق بيايند و خودشان تنهایی و فقط با حضور من و مادرشان و دیگر خواهرانشان این خواستشان را با دلیل و علت به خانواده اشان اعلام کنند و یا حتی تماس تلفنی با ما خانواده اشان بگیرند و این خواسته شان و دلیل آن را اگر واقعا خواستۀ خود آنها است بگويند و ما هم طبق حق طبيعي و انسانی و قانونی خودمان بتوانیم با آندو در صورت حضوري بودن سه روز و یا حتی سه ساعت صحبت و بحث و جدل کنیم. آیا این جلوگیری از هر گونه ملاقات و تماس نشان نمی دهد که رهبری سازمان از اینکه این اسیران حرفی از بیرون بشنوند وحشت دارد؟. من و تمام اعضای خانواده برای عقیده و نظر برادرانم احمدرضا و محمدرضا ایرانپور ارزش و احترام قایلیم. خداوند ما را آزاد آفریده و آنها هم حق انتخاب دارند و میتوانند هر مرام و مسلکی داشته باشند اما این منافاتی با ملاقات با اعضای خانواده ندارد. برادران من حتی اگر طالب مبارزهاند میتوانند و باید پدر و مادر خود را ملاقات کنند چون پدر و مادر و اعضای درجه یک خانواده بر گردن هم حقوقی دارند که باید بجا بیاورند؛ پس ما بر ملاقات با ایشان همچنان تأکید و اصرار میکنیم.
من اخیرا از طریق تازه جداشدهها از فرقه؛ اطلاع موثق یافتم که برادر کوچکترم احمدرضا ایرانپور مدتهاست از سازمان اعلام جدایی کرده. من مطلع شدم که مدت یک سال و نیم در اجرای برنامههای موسیقی با سازمان به نشانهی اعتراض همکاری نکرده است. من مطلع شدم که برادرم احمدرضا تحت شدیدترین فشارهای روحی و روانی از طرف فرقه قرار گرفته است. اکنون اعلام میکنم که اگر هر اتفاق ناگواری برای وی بیفتد سوء قصد از طرف سازمان برای ساکت کردن و درگلو خفه کردن فریاد اعتراض او برای جدایی و رهایی از فرقه است. من اعلام میکنم که اگر هر مصاحبهی تلوزیونی از برادرانم و یا اظهارات به هر شکل دیگر به نام آندو اعم از كتبي يا شفاهي پخش يا منتشر شود تحت فشار و اجبار شدید از آنان گرفته شده است. من برای سلامتی برادران خود اعلام خطر میکنم و از تمام سازمانهای بینالمللی و حقوق بشری استمداد میطلبم.
من و اعضای خانوادهام از آمدنهای مکرر به عراق تنها یک هدف داریم و آن ملاقات در فضایی آزاد بدون حضور عوامل سازمان مجاهدین خلق و تحت نظارت کمیساریا است و درخواستهای قانونی ما اعضاء خانوادهی ایرانپور به شرح زیر است:
- 1- ملاقات با احمدرضا و محمدرضا ایرانپور تحت نظارت کمیساریا و بدون حضور اعضای فرقه MKO
- 2- مکاتبهی هفتگی يا ماهانه با ایشان بهطور مستمر.
- 3- مکالمهی تلفنی با ایشان بهطور مستمر.
- 4- در اختیار گذاشتن تلفن همراه و کامپیوتر و نیز دسترسی به اینترنت آزاد برای احمدرضا و محمدرضا ایرانپور.
- 5- ارسال عکس جدید از هر دو نفر ایشان برای خانواده.
آقای صافی الیاسری من ماهمنیر ایرانپور اولاً همنوع تو و دوماً همکیش و خواهر دینی تو هستم پس از شما تقاضا میکنم به حکم وظیفهی انسانی و اخلاقی و نیز به حکم تعهد ژورنالیستی که در بیان حقیقت دارید صدای رسای مظلومیت من، خانوادهام و برادران دربندم باشید. شما بهعنوان یک نویسنده و روزنامه نگار عراقی اخلاقا متعهد و ملزم هستید پاسخ مرا به مقالۀ خودتان به تک تک آنها که مقالۀ شما را خواندهاند برسانید تا در تاریخ خبرنگاری به بیعدالتی و عدم رعایت انصاف متهم نشوید. در پایان من برای شما از خدا توفیق در حقیقتیابی و توفیق بیشتر در بیان حق و جانبداری از حق را مسئلت میکنم.
اکنون ای آزادگان جهان عرب پاسخهای منطقی و مستدل من ماهمنیر ایرانپور به مقالۀ آقای صافی الیاسری در سایت محترم صوت العراق را دیدید و خواندید. من وجدانهای بیدار انسانهای آزادهی جهان را به داوری و قضاوت فرامیخوانم.
ماه منیر ایران پور – شیراز – ایران
14 مارس 2016
ردا على مقال السيد صافي الياسري ضد رسالتي إلى رئيسالوزراء العراقي
بقلم: ماه منير إيرانبور – 19-03-2016 | (صوت العراق)
يا صافي! أهل مكة أدرى بشعابهابسم الله الرحمن الرحیم أرجو كل الأحرار الشرفاء قراءة ردي على مقال السيد صافيالياسري ثم إبداء الحكم بإنصاف وعدالة. إني ماهمنير إيرانبور مدرسة بسيطة للفلسفة فيالمدارس الثانوية في مدينتي أي مدينة شيراز الإيرانية وأتقاضى راتبي مثل جمیع المعلمين والمدرسين في إيران من وزارة التعليم والتربية و فيالوقت نفسه أقوم بالدراسة في مرحلة الدكتوراه في فرع فلسفة التعليموالتربية بجامعة طهران. لست عميلا لأحد ولا أتقاضى راتبا من أحد يريد أن يدفعني إلى أن أدعي بغير حق. لست إلا شقيقة تريد اللقاء بشقيقيها وادعائي يمكن التحقيق فيه وإثباته. أحد لم يجبرني ولم يجبر شقيقاتي و والدتي على التوجه إلى العراق والتواجد أمام مخيم الحرية (ليبرتي) محتجز شقيقيّ الاثنين. إن دافعنا ليس إلا حبا أنعمه الله علينا. السيد صافيالياسري أسلم عليك. إني لا أعرفك و لم أراك حتى الآن ولم أقرأ مقالا منك. و لكني أعرف أنك صحافي كما يبدو و من المفترض أن يكون الصحافي باحثا عن الحقيقة، إذن يحكم الإنصاف بأن لو كنت تراجعني باعتباري أختك المسلمة قبل الكتابة ضد رسالتي إلى رئيس الوزراء العراقي و تجري مقابلة صحفية معي لتتعرف وتطلع بالكامل على آرائي و مواقفي و مطالبي ثم تأخذ القلم للكتابة والحكم. إني كنت فيالعراق قبل أسبوعين فكنت في متناول سمعك وبصرك وحتى حاليا إني مستعدة لأن تجري مقابلة معي. السيد صافي الياسري، لاحظت في البداية وبالاستغراب أنك جعلت عنوان مقالك “ردا على رسالة السيدة ماهمنير” كأن لو كنت أنا قد كتبت تلك الرسالة إلى حضرتك؟؟!! فيما أنها كانت رسالتي إلى رئيس الوزراء العراقي السيد حيدرالعبادي وكنت أنتظر الرد منه أو من المسؤولين في منظمة مجاهدي خلق الإيرانية. هل حضرتك ممثل أو متحدث لحكومة السيد العبادي؟؟؟ أو ممثل ومتحدث لمنظمة مجاهدي خلق؟؟؟ بالتأكيد يكون جواب حضرتك: لا. فلا أعرف ما شأنك أنت بصفتك صحفيا عراقيا بطلباتي من السيد رئيس الوزراء العراقي و شكواي إليه من التصرفات غير القانونية المعادية لحقوق الإنسان لقادة منظمة مجاهدي خلق حتى تقوم وحسب تعبيرك بـ “الرد” عليها؟؟! فعلى ذلك يبدو أن مقالك ليس حتى الرد على رسالتي وإنما هو مقال ضدها و في تكذيبها ولكن من دون أية أهلية أو صلاحية للحكم في مضمونها. من هو “العميل” في قاموس سيادتك؟؟ هل أنا المرأة والشقيقة التي تعمل على تخليص شقيقيها وهي صاحبة الحق والقضية وهي المعنية بالموضوع عميلة؟؟ أعتقد أن التعريف الصحيح لمفردة العميل هو أنها تطلق على شخص يتم توظيفه مقابل مال كأجرة لعمله ليعمل في أمر لا يعنيه بشيء ولا شأن له فيه. فعلى سبيل المثال قد تقوم حكومة أو مؤسسة أو منظمة بتوظيف أجنبي أو أجانب في حرب أو نشاط مقابل تلقيهم أموالا لينشطوا في أمر أو يشاركوا في حرب أو نشاط تعزيزا لقواتها وعناصرها ولكن لا يجوز إطلاق العميل على تلك القوات والعناصر الأهلية. إن أعضاء أسرة “إيرانبور” هم الذين لهم الأهلية والصلاحية للحكم في ما يتعلق بي وبعائلتي وكذلك بشقيقيّ الاثنين اللذين هما من أبناء جلدتي ولي معهما اشتراك الدم واللحم وهما ابنا والدي ورضعا من صدر والدتي وكبرا وترعرعا في حضني وأحضان شقيقاتي فأنا على علم أكثر بكثير من علمك بأن شقيقيّ الاثنين لم يكونا إطلاقا وقط شخصين سياسيين ولم تكن لهما هواية للسياسة ولم يكونا يعرفان منظمة مجاهدي خلق مثل غالبية شباب بلدي من الجيل الجديد. إن شقيقيّ الاثنين كانا ينويان الذهاب إلى أوربا وهذا ما نعلمه عنهما نحن أنا والأخرون من أفراد عائلتنا وليس أنت يا حضرة السيد صافي الياسري!. إني ولغرض اللقاء بعزيزيّ الاثنين المحتجزين سافرت إلى العراق ست مرات فهل حضرتك كنت مطلعا على ذلك؟ حتى كتبت في مقالك متسائلا: “فاين كانت السيدة ماه منير طوال هذه الاعوام من اخويها؟؟”؟!! إني ومنذ رئاسة السيد كوفي عنان لمنظمة الأمم المتحدة وحتى الآن بعثت الرسائل باستمرار إلى المنظمة الدولية وجميع الأجهزة والأوساط الدولية والمختصة بحقوق الإنسان وطلبت منهم مساعدتي للقاء بشقيقيّ الاثنين ولكنك ولسبب عدم علمك بكل هذا كتبت في مقالك بأني لم أتابع قضية شقيقيّ. كما و إن أمي هي الأخرى سافرت إلى العراق عشر مرات لزيارة ابنيها العزيزين، إذن لا يجوز لك أن تدعي أننا لم نتابع قضيتهما ولم نهتم بمصيرهما لأنك تجهل مجريات هذا الأمر ونحن أدری بشؤوننا وکما يقول المثل العربی: أهل مكة أدرى بشعابها. إن عشرات من المنفصلين عن منظمة مجاهدي خلق داخل إيران وخارجها قد شهدوا على أن قناصي الإنسان الذين كانوا يصطادون ويختطفون أناسا بصنوف الخدعة والاحتيال من أجل منظمة مجاهدي خلق خطفوهما ونقلوهما إلى معسكر أشرف في العراق. وقد دفعت المنظمة أموالا طائلة للمهربين مقابل نقل شقيقيّ الاثنين وهذا في الحقيقة استرقاق واستعباد ولكن على هيئة عصرية!!. لدي ولإثبات مدعاتي عشرات من الشهود الأحياء مستعدون للإدلاء بالشهادة أمام أية محكمة ذات صلاحية فهل لديك شاهد على مدعاتك؟ بأي دليل وبأي منطق وعقلية وعلى أساس أية وثيقة تصلح لتقديمها للمحكمة تدعي زيفا أن المنفصلين عن منظمة مجاهدي خلق هم عملاء باعوا ذممهم وأدوات بيد المخابرات الإيرانية؟؟!! هذا ادعاء يفتقر إلى أي دليل أو مستند أو وثيقة ولا هدف منه إلا خدعة الرأي العام ومراوغة الناس. لماذا أنتم تعتبرون كل من يعارض منظمة مجاهدي خلق عميلا؟؟؟! هل تعرفون أن شقيقي أحمد رضا إيران بور كان في كانون الأول (ديسمبر) عام 2002 يبلغ من العمر 17 عاما فقط وتم نقله من تركيا إلى العراق وإلى معسكر أشرف فيما لم يكن يبلغ السن القانوني وهذا يعتبر خطفا وجريمة حسب القانون الدولي؟؟! فمن بين كل هذه الشهود الأحياء هناك صادقون على أقل تقدير فارعووا وانحازوا إلى جانب الحق والإنصاف. حضرة السيد صافي الياسري أدعوكم إلى الصحوة والإنصاف وإلى الإنسانية وإلى الصدق والحرية. قال إمامنا الثالث (إمامنا نحن الشيعة) الإمام الحسين عليه السلام يوم عاشوراء مخاطبا جند العدو: إن لم يكن لكم دين وكنتم لا تخافون يوم المعاد فكونوا أحرارا في دنياكم. فأنت أيضا وباعتبارك صحفيا کن حرا في الأقل لنشر الحقائق الموثقة والمستندة والموضوعية لأن الحقائق ستكشف لامحالة وأن شقيقيّ الاثنين سوف يتخلصان إن شاء الله في وقت قريب وسوف يكشفان عن الحقائق فلا أريد أن تكون آنذاك مطأطئ الرأس لا سمح الله بسبب عدم بحثك عن الحقيقة أو تسترك على الحقيقة. فأدعوك كأخت لك وبصفتك صحافيا له ضميره وله أخلاق إلى التخلي عن هذه المنظمة التي لم توف حتى بوطنها وإلى عدم الدفاع عنها لأن الخونة لن يوفوا حتى بخادميهم وبل سيطعنهم يوما ما من الخلف. أما جوابي أنا ماه منير إيران بور نيابة عن أسرة إيران بور على منظمة مجاهدي خلق التي كتب السيد صافي الياسري مقاله دفاعا عنها فهو كالتالي: طبقا للمادة الأولى من الإعلان العالمي لحقوق الإنسان فإن عزيزينا أحمد رضا ومحمد رضا إيران بور وشأنهم شأن كل أبناء البشر يحق لهم أن يتمتعوا بكل الحقوق والحريات الإنسانية ومنها حق التردد والانتخاب الحر لموقع إقامتهم. فلماذا حصروهما وسجنوهما في معسكر أشرف سابقا وفي مخيم الحرية (ليبرتي) حاليا ولا يسمحون لهما بالخروج؟؟؟ كما ووفق المادة الـ 16 من الإعلان العالمي لحقوق الإنسان يحق لشقيقيّ الاثنين ومثل جميع أبناء البشر أن يتزوجا ويشكلا العائلة فلماذا حرمتهما منظمة مجاهدي خلق من هذا الحق الشرعي؟؟! وحسب المادة العشرين من الإعلان العالمي لحقوق الإنسان لا يجب إجبار أي شخص على الانضواء في عضوية تنظيم أو جمعية، فلماذا تم في البداية نقل شقيقيّ الاثنين إلى العراق بالخدعة وحاليا هما محتجزان في مخيم الحرية (ليبرتي) ببغداد وقبله في معسكر أشرف في محافظة ديالى العراقية كرها وبالإجبار كما أجبروهما على الإنضواء في عضوية منظمة مجاهدي خلق؟؟ ولدي عشرات من الشهود الأحياء لإثبات مدعاي. وتقول المادة الـ 24 من الإعلان العالمي لحقوق الإنسان: “كل إنسان له حق الاستراحة وأوقات الفراغ ووقت محدود ومقبول للعمل وإجازات دورية مع الراتب”، إذن لماذا لا توجد لشقيقيّ الاثنين أوقات الفراغ أو الإجازة ليقضيا هذه الأوقات مع أعضاء عائلتهما وأهلهما وأقاربهما؟؟ لماذا حرم شقيقاي من أبسط حق لهما وهو حرية التعبير؟؟ ولإثبات ذلك لي عشرات من الشهود الأحياء من المنفصلين عن منظمة مجاهدي خلق الذين يعيشون في إيران أو أوربا. لماذا حرم شقيقاي من حقهما في الوصول بحرية إلى المعلومات فيما أنه حق من حقوق الإنسان البديهية؟؟ لماذا لا يتم تزويدهما بالصحف والإنترنت والهاتف النقال وإمكانية الوصول إلى شبكات التواصل الاجتماعي كالفيس بوك والتلغراف والإينستاغرام في وقت تحول العالم فيه إلى قرية عالمية واحدة؟؟ إن الإنترنت أصبح اليوم جزءا أساسيا من الحياة اليومية فمن أمر غير لائق حرمان شقيقيّ من وسائل الاتصال والتواصل العصرية هذه. هذا وإن اللقاء بأعضاء العائلة من أبسط حقوق الإنسان؛ فلماذا تم حرماني وحرمان شقيقيّ منه؟؟ أنا نفسي أجيب على هذا السؤال: إن سبب ذلك يعود إلى خوف قيادة المنظمة من مغادرة كل من أحمد رضا ومحمد رضا صفوف المنظمة وانفصالهما عنها في حالة لقائهما أو اتصالهما بأهلهما. أخاطب هنا قادة المنظمة لأقول لهم: أنتم تعرفون جيدا أن بقاء شقيقيّ في صفوف المنظمة حتى الآن يأتي نتيجة الضغوط والمضايقات النفسية التي تفرضها عليهما قيادة المنظمة ونتيجة الأكاذيب والتهم والمختلقات التي تلقنها لهما القيادة ليلا ونهارا وأنتم تعرفون أن اللقاء بالعائلة يساوي الانفصال عن المنظمة التي قد تحولت اليوم إلى طائفة. فلو كنتم لا تخافون من انفصالهما وكنتم صادقين في مزاعمكم بأن شقيقيّ الاثنين أنفسهما لا يريدان اللقاء بنا نحن أهلهما لسمحتم لهما بالظهور بوحدهما أمامي وأمام والدتهما وشقيقاتهما الأخريات في مكان حر وبإشراف من المفوضية العليا للاجئين التابعة للأمم المتحدة وبدون حضور عناصر إيرانية وعناصر منظمة مجاهدي خلق ليبديا إرادتهما هذه أي عدم رغبتهما باللقاء بنا وسبب ذلك أو حتى بالاتصال بنا نحن عائلتهما هاتفيا ليبديا عدم رغبتهما في اللقاء بنا وسببه لو كان ذلك إرادتهما الحقيقية ثم نقوم نحن وبممارسة حقنا الطبيعي الإنساني الشرعي بالنقاش والتحدث والجدل معهما لمدة ثلاثة أيام أو حتى لمدة ثلاث ساعات فقط في الأقل إذا كان النقاش وجاها. أفليس منعهما من أي لقاء أو اتصال يدل على أن قيادة المنظمة تخاف من أن يسمع هؤلاء الأسرى كلاما من خارج التنظيم؟. أنا وكل أعضاء عائلتي نحترم رأي شقيقيّ الاثنين أحمد رضا ومحمد رضا إيران بور لأن الله خلقنا أحرارا ولهما حق الانتخاب والحق في اختيار أي مذهب ورأي وعقيدة ولكن ذلك لا ينافي اللقاء بأعضاء العائلة. إن شقيقيّ الاثنين حتى إذا أرادا النضال يمكن لهما وبل يجب عليهما أن يلتقيا بوالدهما ووالدتهما لأن الوالدين وأعضاء العائلة من الدرجة الأولى لبعضهم حقوق على البعض الآخر ويجب عليهم أن يؤديها؛ إذن لا نزال نؤكد ضرورة اللقاء معهما. إني اطلعت مؤخرا عن طريق المنفصلين الجدد عن منظمة مجاهدي خلق (زمرة رجوي) على معلومات موثقة تفيد أن شقيقي الأصغر أحمد رضا إيران بور أعلن منذ مدة عن انفصاله عن المنظمة وهو في داخل التنظيم، وهو في هذا الإطار أصبح يرفض منذ سنة ونصف سنة إجراء ما يوكل إليه من برامج موسيقية وذلك احتجاجا على ما يفرض عليه وعلى الآخرين من ضغوط ومضايقات نفسية شديدة من قبل قيادة الزمرة. فحاليا أعلن أن أي حادث سيئ قد يتعرض له شقيقي سنعتبره محاولة من قبل المنظمة لاغتياله وإسكات صوته بالاحتجاج والتخلص من قيود الزمرة. كما أعلن أن أية مقابلة تلفزيونية مع شقيقيّ الاثنين أو أي نوع من الحديث المنشور أو المبثوث باسمهما لن يأتي إلا نتيجة الإجبار والضغط المفروضين عليهما. إني أوجه الإنذار في ما يتعلق بسلامة وأمن شقيقيّ الاثنين المحتجزين في مخيم الحرية (ليبرتي) ببغداد وأستغيث في ذلك جميع المنظمات الدولية المختصة بحقوق الإنسان. أنا وأعضاء عائلتي لا هدف لنا من المجيئ المتكرر إلى العراق إلا اللقاء في جو حر ومكان حر مستقل مع كل من أحمد رضا ومحمد رضا إيران بور من دون حضور عناصر منظمة مجاهدي خلق وبإشراف من المفوضية العليا للاجئين التابعة للأمم المتحدة. وفيم يلي مطالبنا القانونية نحن عائلة إيران بور: 1. اللقاء بأحمد رضا ومحمد رضا إيران بور بإشراف من المفوضية العليا للاجئين التابعة للأمم المتحدة ومن دون حضور أعضاء وعناصر لمنظمة مجاهدي خلق. و أخيرا أخاطب مرة ثانية السيد صافي الياسري لأقول له إني أي ماه منير إيران بور أطالبك كأخت لك في الدين أو كإنسان مثلك أن تكون صوتنا البليغ صوت عائلتنا وشقيقيّ المحتجزين بحكم واجبك الإنساني والأخلاقي وكذلك بحكم التعهد الصحافي الذي آليت على نفسك للتعبير عن الحقيقة. فإن حضرتك وبصفتك كاتبا وصحفيا عراقيا ملتزم بأن توصل ردي على مقالك إلى كل من قرأ مقالك لكي لا يتم اتهامك في تاريخ الصحافة بالظلم وعدم الإنصاف. وختاما أسأل الله العلي القدير أن ينجحك في تقصي الحقائق ويوفقك في المزيد من التعبير عن الحق والحقيقة والانحياز والوقوف إلى جانب الحق. فحاليا أخاطب أحرار العالم العربي لأقول لهم: إنكم قرأتم ردي المنطقي المستدل ردي أنا ماه منير أيران بور على مقال السيد صافي الياسري المنشور في موقع “صوت العراق” الموقر. فأدعو الضمائر الحية لأحرار العالم إلى الحكم بإنصاف وعدل والله من وراء القصد. ماه منير إيرانبور – شيراز – إيران 14 آذار (مارس) 2016
مقالۀ قلم به مزد فرقۀ رجوی صافی الیاسری علیه نامۀ خانم ایران پور به نخست وزیر عراق
(توجه: این مقاله که علیه خانم ایران پور و آقای مصطفی محمدی و اینجانب یعنی حسین نژاد با اسم بردن از ما سه نفر و به دنبال انتشار نامۀ خانم ماه منیر ایران پور به نخست وزیر عراق در رسانه های این کشور از جمله همین صوت العراق نوشته شده به قلم یک روزنامه نگار عراقی است که برای برخی روزنامه های مخالف دولت عراق مقاله می نوشت و الآن هم می نویسد. وقتی ما در اشرف بودیم بعد از سقوط صدام او را به اشرف آوردند و مرا مسئول کار با او کرده بودند. او را با زن و بچه هایش آورده و در هتل اشرف نگه داشتیم و ماهی دو هزار دلار پول بهش می دادیم تا در حمایت از سازمان هفته ای سه مقاله در مطبوعات عراق بنویسد و کتاب تألیف کند. آخرش هم بردندش کردستان عراق تا در امن باشد. چند کتاب همان موقع در اشرف برای فرقۀ رجوی نوشت که بیشتر مطالبش ترجمه های من می باشد و اسم مرا هم در یکی از کتابهایش آورده و از من تعریف و تشکر کرده است ولی بعد از جدا شدنم چندین مقاله تا کنون علیه من نوشته که من جواب داده ام و مقالات و نامه های متعدد هم من علیه او نوشته ام که در سایتهای متعدد چاپ شده و او هم جواب نوشته و من هم برایش جواب داده ام. پاسخ یاوه های او علیه اینجانب و دخترم زینب را به صورت دو کامنت در زیر مقاله اش در سایت صوت العراق نوشتم که در همان صفحه منتشر شد – حسین نژاد)
در پاسخ به نامۀ خانم ماه منیر
به قلم صافی الیاسری 21 ژانویۀ 2016 سایت “صوت العراق (صدای عراق)
برای احقاق حق و از بین بردن باطل و افشای دروغها و جعلیات و تقلب، این مقاله را برایتان می نویسم تا ادعاهای این خانم و منبع نامه و نویسندۀ واقعی آن را افشا کنم. این نامه در حقیقت بخشی از کارزار استفاده از برگ خانواده های ساکنان لیبرتی است که توسط اطلاعات جمهوری اسلامی ایران علیه مخالفانش و در پیشاپیش آنان سازمان مجاهدین خلق به راه افتاده است. اطلاعات ایران از سال 2010 دهها خانوادۀ موهوم را با ادعای اینکه برخی افراد آنان در اردوگاه اشرف زندانی هستند و آنان خواستار دیدار با آنان می باشند بسیج کرد. باید دانست که برخی اسمهایی که این بسیج شدگان پشت درها و نرده های اشرف و بعد هم لیبرتی صدا می کردند از ساکنان اشرف و لیبرتی نیستند چون بعضی از آنها فوت کرده یا به کشوری دیگر رفته اند.
و اما ساکنان زندۀ اردوگاه حاضر به دیدار با این بسیج شدگان نشدند و بارزترین نمونۀ این افراد خانم سمیه محمدی است پدرش با متهم کردن رهبری سازمان به زندانی کردن «بچه» اش یک جنجال و گرد و خاک جهانی به راه انداخت. این بچه ای که وی در مورد او صحبت می کند خانم سمیه عضو سازمان مجاهدین خلق است که 36 سال دارد و از دیدار با پدرش خودداری کرد و او را متهم نمود که عاملی در بسیج تبلیغاتی اطلاعات ایران علیه سازمان می باشد. من خودم شخصا با او دیدار کرده ام و او موضع خودش را برای من بدون هیچ تردیدی بازگو کرد و گفت که او به راهی که با یاران و برادران و خواهران مجاهدش برای آزاد کردن ایرانیان از یوغ رژیم دیکتاتوری انتخاب کرده است ادامه خواهد داد و او به این راه ایمان دارد. او همین حرف را به فرستادگان کانادا هم که برای تحقیق در ادعاهای پدرش آمده بودند گفت و آنها از موضع سمیه اطمینان حاصل کرده و طوفان ادعاهایی را که مصطفی محمدی بر انگیخته بود محکوم کردند. آمریکایی ها هم که اداره و حفاظت اردوگاه اشرف را بر عهده داشتند همین کار را کردند. بلافاصله بعد از این جریان، خانم سمیه محمدی کتابی نوشت که در آن جزئیات تلاشهای پدرش و مواضع خود و گواهی های آمریکا و کانادا و دیدارها و مصاحبه هایش با خبرنگاران را آورده است خبرنگارانی که به دروغهای پدرش پی بردند.
نمونۀ دیگر فردی به نام قربانعلی حسین نژاد می باشد که در سال 2012 از اردوگاه لیبرتی خارج شد ولی دخترش زینب نخواست با او برود. او ادعا کرده که دخترش در لیبرتی زندانی است و مدعی شده که رهبران سازمان نمی گذارند او با دخترش دیدار کند در حالیکه خانم زینب گفته که او با برادران و خواهرانش با اراده و خواست خودش در اردوگاه مانده است و او پدرش را به خدمت گرفته شده توسط اطلاعات ایران در بازی با برگ خانواده های مجاهدین می شمارد.
با توجه به این دو نمونه که رسانه های عربی و خارجی برگهای آن دو را رو کرده اند همکارانم در سایتهای شفق نیوز و صوت العراق می توانند نامۀ خانم ایران پور را بخوانند و ما به تفصیل واقعیت ادعاهایی را که در این نامه آمده است بیان خواهیم کرد.
ادعای این خانم مبنی بر زندانی شدن دو برادرش در اردوگاه لیبرتی فاقد هر گونه دلیل ومدرکی است. اطلاعات ایران مادر آن دو را به هزینۀ خودش به بغداد آورد تا او را هم وارد افرادی کند که در درب لیبرتی جمعشان کرده است ولی دو پسر او از دیدار با وی خودداری کردند و حرف سابقشان را تکرار کردند که مادرشان تسلیم فشارهای اطلاعات ایران شده تا بعد از سیزده سال حضور آن دو در تشکیلات سازمان به بغداد بیاید. خانم ماه منیر در طول این سالیان کجا بوده؟ چرا سراغ برادرانش را نمی گرفته است؟؟
ایران پور در نامه اش گفته که برادرانش در ترکیه بودند و می خواستند بروند کانادا. این صحت ندارد زیرا آن دو برادر ذیربط گفته اند که آنها به ترکیه به عنوان گذرگاهی به سوی عراق رفتند تا به قرارگاههای سازمان مجاهدین خلق بپیوندند زیرا نمی توانستند مستقیما از ایران به عراق بروند. سؤال این است که چگونه و چه کسی می تواند دو جوان عاقل و آگاه و روشنفکر و اهل سیاست را بفریبد و آنها را از ترکیه خارج کرده و با فریب و نیرنگ به بغداد ببرد؟؟
اما اینکه منبع اطلاعات این خانم کسانی است که از اردوگاههای سازمان گریخته اند فاقد هر گونه دلیل و مدرکی است بویژه همۀ کسانی که از میان این افراد به ایران رفته اند به چنگ دستگاه اطلاعات ایران افتاده و مهره ای در دست آن شده اند که هر طور می خواهد آنها را به حرکت در می آورد و اطلاعاتی دروغین و ساختگی به آنها القا می کند.
این خانم در نامه اش نوشته است: “به نظر میرسدکمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد مستقر در بغداد هم بطور یکجانبه ازفرقۀ رجویدفاع میکند درصورتی که مطابق قوانین حقوق بشر بایستی برای استیفاء حقوق خانوادهها و بویژه حق ملاقات با فرزندانشان تلاش کند اما متأسفانه علیرغم درخواستهای مکرر ما که بهصورت ارسال ایمیل و نیز تماس تلفنی بوده است؛ در این راستا کمیساریا کوچکترین همکاری با ما خانوادهها ننموده است”.
این سخن پرده از واقعیت موضع دو برادر خانم ماه منیر بر می دارد چرا که دفتر کمیساریا دهها مصاحبه با افراد سازمان یعنی ساکنان اشرف و لیبرتی به عمل آورده و از موضع واقعی آنها اطمینان حاصل کرده است. کمیساریا یک نهاد وابسته به سازمان ملل متحد می باشد و نمی تواند هیچکس را مجبور به رفتاری برخلاف باورهایش بکند.
همچنین سخن این خانم مبنی بر اینکه سازمان مجاهدین خلق مانع انتقال افرادش به آلبانی می شود ادعایی بیش نیست زیرا تا ماه گذشته بیش از 1100 مجاهد اردوگاه لیبرتی را ترک کرده و سریهای دیگری نیز طبق اظهارات دفتر یونامی و کمیساریای پناهندگان به آنان خواهند پیوست و همۀ جهان به این واقعیت واقف است واقعیتی که خانم ماه منیر در نامه اش که من یقین دارم در دفاتر اطلاعات ایران نوشته شده است می خواهد آن را بزداید.
این خانم صحبت از نگرانیش در مورد برادرانش می کند. این ادعا هم صحت ندارد زیرا همۀ آنها که اطلاعات ایران آنها را به عراق آورده و دم در اشرف و بعد هم لیبرتی جمعشان کرده است پلاکاردها و بلندگوهایی در دست داشتند که ساکنان را به منهدم کردن اردوگاه و سوزاندن آن و دار زدن تمام افراد آن تهدید می کردند و این رویدادها با صدا و تصویر ضبط شده اند. آیا این است نگرانی کسانی که ادعا می کنند خانواده های افراد مجاهدین خلق در اشرف و بعد هم لیبرتی هستند؟؟
ما با افشای این واقعیتها به تغییر مسیرهای انتقام و سوق دادن ادعاهای دروغین به سوی راههای انسانی مبنی بر رسیدگی به مسألۀ ساکنان لیبرتی فرا می خوانیم ساکنانی که به علت فشارهای اعمال شده بر آنها از سوی کمیتۀ سرکوب به ریاست مشاور امنیت ملی فالح فیاض درد و رنج شدیدی را تحمل می کنند کمیته ای که از سوی آنان متهم به فرمانبرداری از سفارت ایران در رابطه با محرومیتهای اعمال شده بر آنان می باشد و جزئیات آن در رسانه های متعدد عراقی و عربی و خارجی افشا شده است.
در پایان می خواهم به همکاران رسانه ای ام بگویم که منتشر کردن چنین نامه هایی و ادعاهای باطل مندرج در آنها بدون تحقیق و اطمینان از درست بودن آنها تنها در خدمت نقشه های اطلاعات ایران به منظور کشتار خونین ساکنان لیبرتی است و بهانه برای مزدوران محلی رژیم ایران فراهم می کند تا این افراد بی دفاع و مسالمت جو را مورد تهاجم قرار بدهند و شما تعداد حملات علیه اردوگاههای اشرف و لیبرتی را به یاد می آورید که أخرین آن در نوامبر سال گذشته بود که شبه نظامیان محلی وابسته به ایران هشتاد موشک به اردوگاه لیبرتی شلیک کردند که منجر به کشته شدن 26 نفر از ساکنان اردوگاه شد.
همچنین ما از آقای نخست وزیر حیدر العبادی می خواهیم که به چنین نامه هایی توجه نکنند. باردیگر از همکاران رسانه ای ام سپاسگزارم و ارجشان می نهم و برایشان درود می فرستم و آرزوی موفقیت و پیشرفت برایشان دارم.
نقل از پیوند رهایی |