قسمت دوم: پاسخ تشریحی به سوالِ، آیا مجاهدین تغییر کرده اند؟ رویکردشان به جنبش مهسا

مسعودرجوی و تغییرات شگرفش، رویکردش به جنبش مهسا و دیگر گروهها

آیا اعضاء مجاهدین سرمایه اند یا قربانیان مغزشویی نیازمند درمان

توضیحات تشریحی در مورد سوال ناقص مانده، آیا اعضای مجاهدین سرمایه اند یا...

پرگار بی بی سی با سازمان مجاهدین چه بایدکرد؟ با شرکت داود باقروند ارشد

برنامه پرگار با شرکت داود باقروند ارشد

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

Who are Mek cult? An inside report for the first time by defected High-ranking Mek and NCRI member.

An inside report for the first time by an ex-high-ranking member of Mek and NCRI based on the Mek’s own publications and ... Who assassinated the Americans in Tehran? Mek and Spying for Russia Did CIA destroy Mek-Russia spy net? How Mek retaliated? Seizure of US Embassy in Tehran? Mek’s Islamist Revolutionary Courts Mek and the Children in the Combat Mek and Saddam Hossein of Iraq and Saudi Arabia Mek as Assassinators Who is the head wife in Mek Leader’s Harem? Have they changed? How Maryam Rajavi deceives the western world? How Mek terrorism differs to ISIS and Al Qaeda terrorism? Why Mek is more dangerous? Use of 10-year-old children in combat by Mek. Who are the wives of the harem of the Caliph of the Mek? Mek’s planed courts and justice for their Islamic State describe by its Calipha. How the world can protect itself against terrorism?

مصطفی رجوی پدرش مسعودرجوی را به دادگاه کشانده است

در مطلب سپتامبر 2020 نیز تحت مطلب ” سخنی با مصطفی رجوی” نوشتم که دشمن مصطفی رجوی پدرش است و نه کس دیگر در آنچه مصطفی رجوی بعنوان ورود یا ادامه به مبارزه برای آزادی و… نامید، باید بداند که در این مسیر، دشمن اصلی اش، نه رژیم که مسعود رجوی خواهد بود.

آخرین پست ها

واکـاوی مـزدوری! سلطانی، خـدابنده، عـزتی، حسینی، یغـمایی، کـریمدادی، مصــداقی و پورحسین، منتقدین فرقه مافیایی رجوی. نقد آتشبیاران معرکه مشترک رجوی و سایت رهیافتگان

داود باقروند ارشد عضو علیرتبه سابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

تقدیم به امیروفا یغمایی که مسعودرجوی مادرش را جلو چشمانش ذبح کرد

مبارزه با رژیم یا فروپاشی درونی فرقه ای داعشی که میلیتاریسیم جهانی برای ایران تدارک دیده است

چرا رجوی نیاز دارد درخواست دیدار با اعضای در اسارتش را به نبرد دین بین فو تعبیر کند؟

افشای حقایق پشت پرده ضدیت با خانواده با اسناد سازمانی توسط داود باقروندارشد از مسئولین خانوادهها در مجاهدین

گسترش وطن فروشی در خارج کشور به سرکردگی رهبر همه وطن فروشان و دشمنان ایران

حمایت از تحریم و حمله نظامی به ایران خیانت به مردم و فاصله گرفتن آشکار از ایران و ایرانی

تحلیل طوفانِ سراسریِ جورج فلوید در آمریکا -داود باقروند ارشد

پایه اجتماعی فرقه رجوی (آمریکای نئوکانها) درحال فروپاشی است و رجوی برای صدمین بار بیگانه پرستیش به گل نشسته است

پربیننده ترین ها

ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.

ملاقات با آقای گای فرهوفشتادت عضو پارلمان اروپا و رهبر فراکسیون لیبرالهای اتحادیه اروپا از سیاستمداران عالی و افشای همه ترفندهای فریب فرقه رجوی در زمینه ماهیت این فرقه و فشارها و توطئه هایی که علیه جدا شدگان اعمال میکند.

بنابه دعوت یو ان واچ جنبش نه به تروریسم و فرقه ها در نشست سالیانه حقوق بشر و دمکراسی شرکت کرد. خانم دکتر هشترودی بنا به دعوت جنبش نه به تروریسم وفرقه ها در این نشست شرکت کردند که حضور ایشان باعث خوشحالی جنبش نه به تروریسم و فرقه ها گردید. ایشان ضمن حضورفعالشان در نشست با اعضای عالیرتبه شرکت کننده در جلسه به بحث و گفتگو پرداختند. ازجمله با وزیر سابق دادگستری و عضو پارلمان کانادا آقای ایروین کولتر و از بنیانگذاران یوان هیومن راتس واچ مفصلا به بحث پرداختند. این کنفرانس سالیانه جهت شنیدن گزارشات قربانیان حقوق بشربرگزار میشود. در همین رابطه آقای داود ارشد رئیس جنبش نه به تروریسم و فرقه ها سخنانی بشرح زیر ایراد کردند:

درملاقات با دکترورنر هویر به اطلاع ایشان رسید که: فرقه رجوی در حال تدارک دیدن یک زندان ابدی موسوم به اشرف 3 در ‏محلی دورافتاده میباشد. این محل یک پایگاه نظامی متروکه آمریکایی می باشد با یک فرودگاه و یک سکوی هلی برد کوچک و ‏بخشی از سیستم های داخلی آن مستقیما از آمریکا آورده شده و نصب گردیده اند. از ایشان استمداد کمک شد. ‏

ملاقات با همسر نرگس محمدی در مقر ملل متحد ژنو-------آقای داود ارشد و خانم دکتر هشترودی با همسر نرگس محمدی در این ملاقات آقای تقی رحمانی همسر نرگس محمدی که خودشان نیز چندین نوبت زندان بوده اند از نقض حقوق بشر در ایران گزارشی به کنفرانس ارائه کردند و از تناقضات موجود در سیستم قضایی ایران در جریان محاکمه نسرین محمدی بطور مفصل و جامع سخن گفتند.خانم دکتر هشترودی و آقای مهندس ارشد با ایشان ابراز همدردی کردند و جزئیات بیشتری از موارد نقض حقوق بشر در فرقه تروریستی رجوی که در آن فعال بوده است را برای آقای تقی رحمانی تشریح نمودند.

دادخواهی علیه برده داری پناهجویان در تیرانا همچو لیبی توسط فرقه رجوی در دیدار آقای ارشد با نخست وزیران هلند و اسلووانیا

ملاقات با رهبر حزب دمکراتهای آزاد آلمان (اف پ د) آقای کریستین لیندنر در جریان کنگره سه روزه احزاب لیبرال اروپا در آمرستردام هلند. افشای جنایات فرقه رجوی علیه اعضا و جدا شدگان

آقای ارشد در مورد ادعای فرقه رجوی و حامیانش گفتند چند شاخص آشکار وجود دارد. چرا متحدین آنها بویژه آقای دکتر بنی صدر با پیش بینی سرنوشت آنها در عراق از آنها جدا شدند؟ چرا هیچ ایرانی چه مردمی چه سیاسیون در مراسم آنها شرکت نمیکنند؟ چرا این تشکیلات مجبور است جهت گردهمآیی هایش سیاهی لشکر کرایه کند؟ چرا این تشکیلات در ترس از مردم ایران اجازه نمیدهد با اعضایش درارتباط قراربگیرند؟ چرا ارتباط اعضایش را با جهان قطع میکند؟ چرا تمامی تحلیلگران برحقیقت نفرت مردم از این تشکیلات بدلیل همکاری با صدام را تاکید میکنند؟ چرا باید رجوی در داخل تشکیلاتش زندان و شکنجه برای اعضای خودش راه بیندازد؟ چرا مجبور است برای دریافت حمایت سیاسی هرچند بی ارزش منافع مردم ایران را به کسانیکه خود به کشتن آنها افتخار میکرده است بفروشد و حتی برای چند دقیقه سخنرانی آنها دهها هزار دلار بپردازد؟ چرا حتی عربستان حامی سیاسی و مالی آنها ارزیابیشان از آنها این استکه “هیچ جایگاهی در میان مردم ایران ندارند”؟ چرا در همین پارلمان اعضای سابق منتقدش را بقصد کشت میزند؟ چرا هر منتقدی ایرانی و حتی غیره ایرانی را جاسوس و مزدور رژیم!! میخواند؟ آیا بخاطر همین چرا ها نیست که: وقتی مردم ایران در سراسر کشور جهت خواسته هایشان دست به تظاهرات و اعتراض میزنند هیچ اسمی از آنها نمیآورند؟ آیا این مسئله پیامش غیر از این است که: مردم ایران رژیم حاضر را صد بار به فرقه رجوی ترجیح میدهند. و “تنها آلترناتیو دمکراتیک” جوکی بیش نیست.

خانم دکتر فریبا هشترودی: با یقین میگویم که مجاهدین شکنجه میکنند…. هشترودی1سرکار خانم دکتر فریبا هشترودی یکی از برجسته ترین زنان ایرانی جزء افتخارات ایرانیان در فرانسه، نویسنده و خبرنگار و فعال سیاسی که سابقا عضو شورای ملی مقاومت ایران بوده است که باید ایشان را بیشتر شناخت با علم یقینی در مورد فرقه تروریستی رجوی از درون آن سخن میگوید. وقتی به عمق پوسیدگی تشکل رجوی پی بردم جدا شدم بله

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

مهدی تقوایی از اعضای زندانی زمان شاه تشکیلات مجاهدین، که رضا رضایی در خانه او با ساواکی ها روبرو و خودکشی کرد. و مسئول چاپخانه مخفی سازمان بود. با همسر و دو فرزندش در مخالفت با انقلاب ایدئولژیک بعد از محاکمه اش در عراق به ارودگاه مرگ رمادی عراق فرستاده شدند تا در آنجا بپوسند.

بیانیه 14 تن

بیانیه 14 تن

نیروی خارج کشور چه میخواهد ‏و بیانیه 14 تن

مقالات پربیننده

فرقه ها در میان ما

دانش علمی شناخت و تمیزدادن فرقه از تشکل سیاسی

بدون شناخت علمی از فرقه های خطرناک تحلیل عملکردهای فرقه رجوی و اثرات بشدت مخرب آن بر اعضا و جداشدگان و خلاص شدن از فشارهای شکنجه گونه روانی مغزشویی های چندین دهساله غیرممکن است

خانم آناگومز نماینده پارلمان اروپا خواستار اخراج فرقه رجوی شد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت دوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی امروز باید گفت آنچه را که فردا گفتنش دیر است

قسمت دوم: گفت و شنود با فرشته هدایتی: افشاگریهای فرشته هدایتی در مورد فرقه رجوی

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

سیامک نادری مرگهای مشکوک فرقه رجوی را افشا میکند

کشتن و سربه نیست کردنهای فرقه رجوی

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

فعالیت های ما در تصویر

افشای پولشویی های فرقه رجوی

 

قسمت دوم : به بهانه جواب به آقای سعید جمالی

Davood B Arshad

 داود باقروند ارشد

در پایان قسمت اول گفتیم که از جنگ حیدری نعمتی بگذریم و به اصل مطلب بپردازیم.

 

اما اصل مطلب:

الف: در این نوشتار حداقل از قسمت دوم یا همینجا به بعد مطلقا قصد جسارت به کسی را نداریم، از نوشته آقای سعید جمالی هرچند از نحوه برخوردشان با خواهش و درخواست برای صحبت و روشنگری و حل معضلات … نا خشنود هستیم ولی با لطفی که کردند و اجازه دادند که بحث علنی باشد تشکر میکنیم و براستی از نامه ایشان بعنوان الگویی جهت پیشبرد بحثی که عارضه مهمی در جنبش آزادی خواهی و دمکراسی طلبی مردم ایران است بهره میجوئیم.

 

چون بنده این توان را ندارم که مانند مارکس و انگلس و دیگر متفکرین بنشینم و مرتب و منظم یک بحث را پیش ببرم. ولی موارد اینچنینی متکی است به سؤال و مسئله  و موضوع خاصی و من نیز با اتکا به چندین دهه گرفتاری وحبس در نزد رجوی تحت نام مبارزه تجارب بسیاری از حقایق و قوانین مبارزاتی را اندوخته ام. بویژه اینکه چون از نزدیک در جلسات درونی بسیاری از اتفاقات و حقایق را نه آنگونه که دستگاه رجوی مطرح میکرد بلکه آنگونه که بود میدانم، به بررسی مسائل میپردازم، که البته نه آیه است و نه سوره و فقط جهت به اشتراک گذاشتن با شماست و میدانم که بسیاری کم و کسری نیز دارد و شما نیز تا بحال با بزرگواری تحملش کرده اید.

 

اما چه کنیم که ما نیز دردی داریم که باید بگوییم. چون من و امثال من را در سال 67 صد نفر صد نفر بردند و اعدام کردند، اگر کسی کمی انسانیتش باقی مانده باشد و بشنود همانگونه که راویان از قتل عام ها میگویند و خون گریه میکنند و به حق از گفتن آن خسته نمیشوند، ما نیز بار قتل عامهای سال 67 بلکه تمامی کشته ها و اعدام ها، تجاوزها، دستگیریها، زندانها، در بدریها، شکنجه ها، چدا شدن خانواده ها از هم، جدا کردن فرزندان از خانواده ها، به نابودی کشیده شدن فرزندان، تهمت خوردنها، حق و ناحق شدندها، تلف شدن عمرها، خیانت شدن ها، و از بین رفتن همه آمال و آرزوها، به خاک سیاه نشستن خلقی، و اضافه کنید هزاران هزار دانش اموزی که در جبهه ها توسط مین و بمبارانها خرد و خاک شیر شدند و مادرانی که از غصه فرزندان دق کردند و مردند و پدرانی که سکته کردند و مردند و خانواده هایی که به فساد و فحشا کشیده شدندها، اعتیادها و… را بردوش داریم و بنابراین رها نمیکنیم همانگونه که شما نیز نمیکنید و نباید بکنید.

 

چه کسانی از پرداختن به موضوع نگران میشوند.

ب: فکر میکنیم که، تنها دسته های زیر از پرداختن ما به موضوع باید دچار مشکل شوند:

                1). آقای رجوی و خانم مریم عضدانلو و اطرافیانشان.

                2). کسانیکه آنچه تحت نام مبارزه در خارجه دنبال میکنند، اینکار برایشان دکان باشد و نه تلاشی برای آگاهی رساندن، و ارتقاء چنیش، چون این تاریکی چه از نوع آخوندی و چه از نوع رجویش بر مبنای جهل و بیخبری بنا شدند. و اگر کسی نکته ای گفت که محصولات دکانشان را به رقابت کشید نه مانند بورژوازی که ما باشیم و معتقد به بازار آزاد، بلکه مانند خرده بوژوازی سنتی کمر به قتل او میبندند. هرچند در تمامی نوشته هایشان دم از بازار آزاد فکر و اندیشه میزنند؟!

                3).آنهائیکه چه بدلیل حضور در تشکیلات رجوی وچه بدلیل سابقه تاریخی-فرهنگی خودشان معتقد هستند که فقط و فقط حرف خودشان درست است و نباید کسی روی حرف آنها حرفی بزند. (حکم آیت الله پیدا کرده اند). و دیگران را آدم هم حساب نمیکنند. و تنها لیاقت ما یک فتوای دوخطی میبینند آن زمان که  مطرح میکند که:

 

«رجوی و باند مربوطه بلحاظ سیاسی دیر زمانی است که مرده اند و هیچگونه نقشی در روند تحولات اجتماعی ایران ندارندحیات و سرنوشت این جریان فقط در کادر «زائده و پارازیت» رژیم صدام حسین (در گذشته) و لابی اسرائیل در آمریکا (ایپک) قابل بازخوانی است….»

 

و در نامه دیگری به آقای قربانعلی حسین نژاد اینگونه مطرح میشود که:

 

«حتما که خودتان بعد از این چند ماه حواستان هست که مرزبندی ها را دقیقتر رعایت کنید و نیاز به توضیح بیشتر من نیست اما یک توصیه به شما دارم و آن اینکه عجله نداشته باشید و عجولانه کار نکنید نه دنیا به آخر رسیده نه استغفرالله پایان عمر خدا ونه… تحت تاثیر عملکردها و حرفهای این فرقه هم کار نکنید با آنها دهن به دهن نشوید صبر و متانت در پیش بگیرید حقیقت گم نخواهد شد»

 

در مورد قسمت اول (توصیه به بنده) باید در مورد اینگونه تفکرات مستقل از ریشه آن، (ما بجای تهمت زدن تلاش میکنیم که هرگفته ای را باز کنیم، و دلایل طرح و اثرات آنرا در حد درک خودمان روشن کنیم. چون اگر ما نیز در بیراهه بودیم جای بسیاری تهمت دارد) باید گفت که چگونه میخواهید اینهمه درد و رنج و شکنج را فراموش کنید و فراموش کنیم؟ و انگار نه انگار که اتفاقی افتاده و خلقی به قربانگاه رفته است. خونها ریخته شده، عمرها نابود شده، بعلاوه نزدیک به دو هزار نفر در لیبرتی روزانه در حال مرگ تدریجی هستند که بیش از سه دهه هم نفس، همسنگر، همنشین، همدرد، … بوده ایم. خیر ما اگر داخل بودیم خارج از ذهنگرایی، واقعیات را با عمق صد چندان درک و لمس نمودیم، اگر هم به خارجه آمده ایم ولی نه اینها و نه آنها را فراموش نمیکنیم. و برایمان پایان نیافته، هنوز در کادر لابی اسرائیل در آمریکا (ایپک) قابل بازخوانی است..” و دارد ادامه میدهد.

براستی چگونه ما به خود اجازه میدهیم که برای دیگران سند فوت صادر کنیم بدون اینکه تاریخ دقیق فوت و علت فوت را روشن کنیم. واگر کسی این سند فوت را نادیده گرفت با ریختن انواع تهمت ها بر سر و رویش  بخواهیم قلم پا و نوشتارش را بشکنیم و خودش را بی آبرو کنیم. درست زمانیکه خودمان هرچند با تاخیر شروع کرده ایم! اما تمامی نوشته هایمان همانگونه که در زیر لیست شده تماما به همین متوفی مربوط است. آنوقت ما فی الواقع متوجه نمیشویم که این توصیه های بی ربط را چگونه درک و فهم و تفصیر کنیم. آیا هیچ ربطی بین توصیه انجام شده و لیست نوشته ها وجود دارد؟ این تشتتفکری ناشی از چیست؟

 

ما در جای دیگری مطلبی را نتوانستیم مربوط به شما بیابیم اگر هست لطفا معرفی کنید.

 

*مسئولین محترم سایت پژواک
*توضیحی بر دسته ای دیگر از قربانیان «جریان حاکم»
*طور دیگری هم می توان زیست
*هوشنگ عیسی بیگلو- آقای وکیل – روح انسانی
*جنون ذلیلانه دیکتاتورک ما!
*جسارت نوشیدن جام زهر؟؟
*پیچیدگی موضوع یا «ضعف شخصیتی»
* مراسمی برای بزرگداشت جعل و دروغ و خیانت؛ (بخشی از: درباره جریان حاکم بر سازمان مجاهدین خلق ایران ـ 15)
*امروز ششم خرداد است …
*به آقایان: ابریشمچی، جابرزاده، محدثین، توحیدی، داوری، براعی و….
*رژی دبره، هزار خانی و آن مردک خرفت ؟؟!!
*«پفیوز می کشمت»!
*«گزارش» عطف به گذشته رجوی و درخواست گزارش «رو به جلو»
*« تقلیل زمینه های کشتار اشرف به سناریوئی هالیوودی »
*خروج از عراق کاملا عملی است
*به اسماعیل! درباره اسماعیل و مصداقی
*پایان اعتصاب غذا در لیبرتی و گام بعدی…
*درباره جریان حاکم بر سازمان مجاهدین خلق ایران (15) ـ «تیف» و برشی از «درون»3
*درباره جریان حاکم بر سازمان مجاهدین خلق ایران (14) ـ «تیف» و برشی از«درون» 2
*آقای رجوی مقداری عاقلانه رفتار کنید
*درباره جریان حاکم بر سازمان مجاهدین خلق ایران (13) ـ «تیف» و برشی از «درون»1
*خدا !! منصور حکمت را بیامرزد.
*درباره جریان حاکم بر سازمان مجاهدین خلق ایران (12) ـ «سرنگونی از نوع آقای رجوی» 2 و فرار «شازده»
*«چرا انسانها را به ذلتّ می کشانید» ؟
*«صحنه های رقت انگیز»
*«پاک کردن ردّ پاها»
*درباره جریان حاکم بر سازمان مجاهدین خلق ایران (11) ـ «سرنگونی از نوع آقای رجوی» 1
*به هواداران!
*مسئولیت مسعود رجوی در اعتصاب غذای لیبرتی
*درباره جریان…10 ـ تشکیلات آهنین یا مشت آهنین؟ و… «رقص رهایی» 4
*درباره جریان…9 ـ تشکیلات آهنین یا مشت آهنین؟ و مقوله”انقلاب ایدئولوژیک”3
*درباره جریان…8 ـ تشکیلات آهنین یا مشت آهنین؟ و مقوله”انقلاب ایدئولوژیک”2
*درباره جریان…7
*درباره جریان…6 ـ اشتباه نکنید! اینجا وزارت اطلاعات نیست!
*درباره جریان حاکم بر سازمان مجاهدین خلق ایران ـ 5
*درباره جریان حاکم … ـ قسمت چهارم ـ چرخه معیوب
*درباره جریان حاکم بر سازمان مجاهدین خلق ایران ـ قسمت سوم
*درباره جریان حاکم بر سازمان مجاهدین خلق ایران (2)
*درباره جریان حاکم بر سازمان مجاهدین خلق ایران-قسمت اول
*مسئولیت تاریخی هواداران مجاهدین برای جلوگیری از ادامه کشتار و نسل کشی کمپ لیبرتی
*آرزوی سلامتی و تکرار درخواست از آقای رجوی
*معامله جان انسانها با منافع پست و خودخواهانه در اشرف
*برادر مسعود! اجازه بدهید مسیر قضایا تغییر کند
*نامه ای به آقای رجوی و پاسخ غیر مستقیم ایشان
*آقای رجوی پیشرفت کار نیاز به تصمیم و شهامت دارد
*درخواست از هموطنان برای حمایت ازخروج مجاهدین از عراق

 

 

اقای حسین نژاد

اقای حسین نژاد

در مورد قسمت دوم (توصیه به حسین نژاد)  اما باید از این نوع تفکر سوال نمود که:

الف: بعد از عمری نامه ای دریافت کرده اید از کسی که عمری را در کنار هم لحطه به لحظه به کام مرگ رفته و بیرون آمده اید. مدتها نیز طبق گفته نویسنده نامه فرماندهش بوده اید یعنی مرگ و زندگی او دست شما بوده است.

ب: نویسنده سه تن از افراد خانواده اش را در همان مسیری که مشترکا طی کرده اید از دست داده است: همسرش  که در تهران تحت مسئولیت خودت بوده، و دو برادرش. بعلاوه خودش و دخترش عمرشان را در فرقه رجوی گذرانده اند.

ج: با هزار بدبختی توانسته از یک لحظه غفلت و خواب نگهبان دائمیش بنام حسین فرزانه سا استفاده کند و از محل تحت نظر در کمپ لیبرتی خارج و خودش را به نمایندگان یونامی برساند و بدینگونه از آن جهنم تشکیلات رجوی بگریزد و آنگونه که گزارش کرده خودش را دوباره به فرانسه برساند. وی شخصی است که توسط دستگاه قضایی رجوی در محاکمات تابستان سال 80 محکوم به اعدام شد که من خود شاهد دادگاهش بودم به این دلیل که اولا هنگامیکه به اجبار برای کشاندن دخترش به عراق پای تلفن به دختر کوچکش در ایران یواشکی به آذری گفته آلمان که داریم میگوئیم میدانی که عراق است (نقل به مضمون) و دخترش را از دام آدم ربایی رجوی نجات داده و در ثانی شبنامه به تابلوی اعلانات یکان خودشان در مخالفت با نشستهای فحش و فحاشی به نام دیگ زده است. در رابطه با همین بی عدالتی ها بود که بنده اعتراض و درخواست خروج دادم.

 

عکس همسر غلام فریده کریم زاده

شهید فریده کریم زاده همسر

د: آقای حسین نژاد پدری است که با هزاران آمال و آرزو برای خلق و میهنش، خانواده اش را از گزند دژخیمان حاکمیت آخوندی خارج کرده و آورده به خارج، همسرش در تشکیلات به شهادت رسیده، دخترش که در فرانسه تحصیل میکرده در یک اقدام مافیایی در سن هفده سالگی بدون اطلاع و اجازه پدرش توسط رجوی فریفته شده و به عراق برده شده است. مترجم و نویسنده ای که از نزدیک شاهد همه خیانتها، خود فروشیها، مزدوریها، پول گرفتنها، میهن فروشی ها و جنایات رجوی بوده است با شجاعتی که در خیلی از ما ها سراع ندارم اقدام به مقابله کرده و دست به مبارزه افشاگرانه زده به همان میزان که میشد و تبدیل شده به سمبل مجاهدین معترض به همین دلیل رجوی او را در جلسه عمومی از معترضین محاکمه و محکوم به اعدام نمود که درسی باشد برای کسانیکه او برایشان الگو بود همان زمان که خیلی ها جرأت نداشتند کمترین حرفی بزنند و هر چند وقت یکبار توبه نامه و نامه فدایت شوم برای رهبر کبیر و تاریخساز مینوشتند. 

 

هـ: پدری که دخترش در دست رجوی اسیر است. و میدانی که با چه فشارهایی و چه شیوه های رذیلانه ای دخترش را وادار میکنند که کینه ها و خشم رجوی را از اینکه جرات کرده و دست به  اعتراض، فرار و افشای جنایات رجوی زده را از زبان دخترش علیه پدر مجاهدش ابراز کند.

مجاهدان شهید محرم و محمود حسین نژاد

محرم و محمود حسین نژاد برادران شهید آقای حسین نژاد

 

آنوقت در جواب اولین نامه ای که از او دریافت میکنی نه احساس همدردی، نه اینکه خوب کجا بوده ای؟ چه کار میکنی؟ دخترت چه شده؟ چه گونه توانستی فرارکنی؟ نیاز به کمک داری؟ کاری از دست من ساخته است؟ شب و روزت چگونه میگذرد؟ چرا دخترت را با خودت فرار ندادی؟ بجای اینها، خط فراموش کن! و آسوده باش هیچ خبری نیست!، عجله نکن!، همین که خودت را بدر بردی کافیست برو فعلا چند سالی استراحت کن بگذار رجوی هر کاری دلش خواست بکند… تنها مرزت را با رژیم حفظ کن.

 Zineb and Azar

درست است که بنده و شما فرزندی نداشتیم ولی از اسماعیل سوال کن که وقتی امیر فرزندش در نزد ما در تیف بود آیا آسوده بود یا مانند سیر و سرکه میخوشید. من مرتب از امیر دنبال میکردم و میدیدم که اسماعیل در فرانسه چه تلاشی میکند که او را نجات دهد. ای کاش میرفتی و میدیدی که همین آقای حسین نژاد علیرغم تمامی مشقاتی که دارد چگونه در اوج پاکی و طهارت دست دیگر پناهندگان را گرفته و لقمه نان ناچیزش را با دیگران تقسیم میکند، که نشان از عمق انسانیت و بعد دیگری است از همان مجاهدت هایش و روی دیگر همان روح معترض و شورشی او.

 

و نه اینکه بابا ببخشید که بعنوان مسئول و فرمانده شما بنده مجری جنایات رجوی بوده ام. و یک عذرخواهی خشک و خالی بکنی. و مسئولیت بدوش بگیری. چگونه است که وقتی میخواهیم حکم و فتوا صادر کنیم از همه سابقه ننگینمان در نزد رجوی، (مستقل از مبارزه ای که هر کس خودش خواسته و وارد شده) حداکثر استفاده را میکنیم و به قول معروف پزش را میدهیم ولی بعنوان مجریان جنایات و خیانت های او فراموش میکنیم که مسئولیتی به دوش بکشیم. مگر به خود بنده گفته نشد که: …هر چند که مسئولیت فردی هر کسی نیز قابل تاکید است.

 

از طرفی نیز بدون کوچکترین ابراز دلسوزی نسبت به دخترش که در نزد رجوی اسیر است چگونه به او کماکان در موضع فرمانده دستور سکوت و رها کردن دخترش و دنبال زندگی رفتن را می دهید؟ اگر خود رجوی میخواست توصیه ای به حسین نژاد بکند آیا به علاوۀ اینکه بخواهد تا او به لیبرتی برگردد چیزی غیر از این میگفت که شما در جواب به نامه اش به او گفته اید؟

 

نکند فراموش شده است که رجوی همه جنایاتش را با استفاده از فرماندهانی مانند بنده و شما به اجرا میگذاشت؟. همه فشارها را که خودش مستقیم نمیتوانست بیاورد. او آمر بود ما همگی مجری. آیا ما هیچ مسئولتی نداشتیم؟ یادم نمیآید که حتی یک اعتراض از شما در دوران حضور در فرقه رجوی شنیده و یا خوانده و یا شاهد باشم. مگر رژیم صدام فقط به صدام شناخته شد؟ مگر بقیه را نیز محاکمه نکردند؟ مگر هیتلر به تنهایی مجرم شناخته شد؟ و یا دیگر جنایتکاران رژیم بری هستند از حسابرسی؟

دوران اسارت در فرقه رجوی

دوران اسارت در فرقه رجوی.محمد حیاتی نفردوم از راست بنده نفر سوم از چپ در یک نشست با رجوی

 

راستی چرا ما در دستگاه رجوی مانند برده کار میکردیم، اینهمه بر سر و روی خودمان می کوفتیم و مسئولیت می پذیرفتیم و با گزافه گویی انواع تهمتها را به خودمان میزدیم تا رجوی را در اجرای ترفندهای خودش از زیر بار مسئولیت درببریم ولی اینجا که باید به حق در مقابل خلق با صداقت کامل تقصیرات و گناهان واقعی خودمان را نیز بگوئیم و فقط به بیان جنایتها و خیانتهای رجوی اکتفا نکنیم، فراموش میشود. چرا اینجا مایع گذاری برای دیگران فراموش میشود، نکند آن مایه گذاری در دستگاه رجوی نیز ناشی از محتوای ما نبوده و به تقصیر در آن مسیر قرار گرفته بودیم؟.

 

در خاتمه قسمت دوم باید به تاکید گفته شود که این مطالب رو به همه ماست. اینها را نگفتیم که خدایی نکرده کسی را به محاکمه بکشیم. خیر. تا آنجا که خود بنده شاهد بودم همه جدا شدگان و حتی آنها که هنوز تحت نظام رجوی هستند، بطور فردی علیرغم هر ضعف و ایرادی که هر انسانی ممکن است داشته باشد، انسانهای بسیار شریفی هستند که تنها خواسته آنها بهروزی مردمشان است و پای این خواسته هستی خود را گذاشته اند.

 

مشکل در این است که در پروسه عمل سی یا چهل سال گذشته به اثبات رسید که این خلوص نیت و این پاکی کافی نیست. باید توان و جرات مخالفت، شوریدن و سوال کردن و شک کردن و دوباره شک کردن را داشت تا رجوی و رجویها نتوانند مانند گوسفند از ما سوء استفاده کنند و همه چیز را به نابودی بکشند. وقتی بر مسئولیت خود نیز تاکید میکنیم همین را مد نظر داریم. شاید اگر در پروسه گذشته به این امر توجه داشتیم رجوی نمیتوانست جنبش را به نابودی بکشاند. چرا نتوانستیم از یعقوبی حمایت کنیم، چرا نتوانستیم نامه سعادتی را جدی بگیریم، و چرا نتوانستیم از علی زرکش حمایت کنیم. مگر خودت نگفتی که همه رفته بودیم به محاکمه اش که به اوامر دیکتاتور هورا بکشیم. آنوقت انتظار داشتی وقتی رجوی این میزان از تسلیم و بیتفاوتی میبیند ادعای خدایی نکند؟

خودت نوشتی:

 تا اینکه وارد سالن نشست شدیم (جزئیات را با دقت بیاد ندارم اما اصل ماجرا را چرا)، طبق معمول “خانم و آقا” آن بالا نشسته بودند و “آقا” اعلام کرد که : “علی زرکش بجرم خیانتهایی که مرتکب شده، در دفتر سیاسی  به اعدام محکوم شده است”. ما (همگی) همچون اهالی کره شمالی، در تائید تصمیم گرفته شده شروع به کف زدن کردیم

ما “حزب الله نظام” جمع شده بودیم که فقط حکم را با هلهله و شادی و غریو شعارهایمان تائید کنیم…. و کسی حتی نپرسید چرا؟ این نکته را دقیق میگویم اگر در انتهای آن جلسه از همه افراد سوال میشد که به چه دلیل باید او را اعدام کرد پاسخ همگی این بود که: به این دلیل که مسعود می گوید.

چرا در مورد این موضوع به عمق نرویم؟ درجمع کسانیکه هستی خود را برای مبارزه با ظلم و بیعدالتی گذاشته اند چگونه تن به این بی عدالتی دادند؟ چرا هیچ صدایی شنیده نشد؟ مشکل کجا بود؟ سعید عزیز و همه سعیدها و داودها، این همان دمکراسی است که نیاز به تمرین دارد، نیاز به فرهنگ شدن آن هست، صداقت کافی نیست. رژیم و رجوی از همین نقیصه استفاده کرده و میکنند، سعید مزدور است، اسماعیل مزدور است، روحانی و قصیم و متین دفتری و باقروند و … مزدورند (هلهله حضار) پس به حرفشان گوش نکنید. این است دیکتاتور سازی و ترویج دیکتاتوری.

 

 

همه دیکتاتورها برای پیشبرد مطامع خود باید انسانها را به عناصری عاری از هر تفکر مستقل، مجیزگو، دنباله رو و ترسو تبدیل کنند. آنچه که احساس میکنیم بعد از خروج نیز هنوز که هنوز است تحت تاثیر همان هستیم.

 

لب مطلب در این است و ما بدنبال دست یابی به آن هستیم، به دمکراسی به تمرین شدن آن به همین دلیل است که نوشته های شما را رد میکنیم چون خلاف دمکراسی است و رجویسیم را تشویق و ترویج میکند، و از همین روست که دست به قلم ناقص خودمان برده ایم. در غیر اینصورت برای سهم خواستن در مبارزه و یا تجارت مبارزه در خارجه نیستیم.

 

پایان قسمت دوم

ادامه دارد

نظر دادن در این سایت و بحث نیازمند اسم و ایمیل نیست

4 Responses to قسمت دوم : به بهانه جواب به آقای سعید جمالی

  1. ناشناس says:

    بیایید رسوبات فرهنگ کثیف رجوی را از خود بزداییم

    به قلم غفور فتاحیان عضو قدیمی جدا شده از سازمان مجاهدین
    در این نوشته ام قصدم کوبیدن هیچ شخصی یا توهین و حمله به کسی نیست بلکه هدفم یادآوری فرهنگ کثیف رجوی وانتقاد از برخی دوستان جدا شده ای است که هنوز رسوباتی از این فرهنگ را بیش و کم با خود دارند.
    قبل از هر نکته ای بهتر است یاد آوری کنم افشای جنایت فرقه رجوی شهامت و شجاعت می خواهد و کار هر کسی نیست و دوستانی هم که به عناوین مختلف می گویند از این افشاگریها در ابهام هستند سخت در اشتباهند و ربط دادن این افشاگریها به رژیم جمهوری اسلامی کاری است ناپسند و دور از پرنسیب های سیاسی چرا که سکوت در مقابل فرقه رجوی خیانت به تمامی دوستان و کسانی است که در لیبرتی و قلعه اورسورواز اسیر هستند. حداقل آن کسی که شهامت این افشاگریها را ندارد لطفا نمک روی زخم های سالیان گذشته ما که اسیر دروغ های رجوی بودیم نپاشد و اتفاقا این دوستان خودشان هم بهتر از ما در جریان امر بودند و رجوی را خیلی بهتر از ما می شناسند برای اینکه به او نزدیکتر بودند.
    چندی پیش مقاله های گوناگونی را از دوستانی که از فرقه رجوی جدا شده اند خواندم که یکی از همین دوستان آقای اسماعیل یغمایی است که در مورد اقای حسین نژاد و یکی دیگر از جداشده ها ابهام داشت.
    می خواهم به آقای اسماعیل یغمایی بگویم که اولا اقای حسین نژاد در اشرف مورد شناخت همه بود و شخصیتی بود که رجوی در نشستها او را استاد غلام صدایش می کرد و درست خواندن یا غلط خواندن آیات قرآن و هر عبارت عربی را با او چک می کرد و هر اشکال عربی اش را از او می پرسید. او استاد و مدرس زبان عربی تمام کسانی بود که در اشرف و عراق بودند از جمله شخص مسعود رجوی و اطرافیانش مانند مهدی ابریشمچی و عباس داوری و احمد افشار که در ملاقاتهای رجوی با صدام و دیگر سران رژیم گذشتۀ عراق همیشه حضور داشتند. ایشان وقتی که بعد از 25 سال از عراق دوباره به فرانسه بازگشت جای خواب و هیچ سر پناهی نداشتند. آن موقع چرا دوست عزیزمان آقای یغمایی که همیشه شخصیتی مورد احترام همۀ ما بوده و می باشد و دوستان دیگر امثال ایشان دنبال رفع ابهامشان نبودند که ببینند آقای حسین نژاد «کجاست و چه کار می کند؟» تا حداقل کمکی به یک هم رزم سابق خود بکنند و حالش را بپرسند؟!
    سخنی نیز با آقای سعید جمالی دارم که بعضی از دوستان بحق به ایشان لطف دارند که ایشان را فرمانده سابق خود و بسیار با احترام خطاب می کنند اما می خواهم بگویم که ایشان در حق آقای داود باقروند واقعا ظلم کرده اند و کلماتی در مورد او بکار برده اند که لایق ایشان نبوده و نیست.
    من در بیست و اندی سال که در اشرف بودم آقای باقروند را از نزدیک می شناختم. او همیشه یک فرد انقلابی و دلسوز بود و وقتی هم که از آن تشکیلات دوزخی رجوی بیرون آمد بنابر وظیفه انسانی خود دست به افشاگری علیه فرقه رجوی زد. حال من به آقای جمالی می گویم شما با چه استدلالی و منطقی انسانی به ایشان توهین می کنید و آنگونه با تحقیر و دقیقا به شیوۀ نشستهای رجوی ساخته با او برخورد کرده و او را دقیقا و مضمونی به «صفر صفر کردن تناقضات»! یعنی به توبه کردن در درگاه رجوی فرا می خوانید فقط برای اینکه علیه این فرقه قلم به دست گرفته و افشاگری می کند و تجاربش را در اختیار نسل جدید ایران و ایرانی می گذارد؟!. توهین کردن فقط و فقط مرام رجوی و رجوی چیان است و لاغیر و به نظر من کثیف ترین و پست ترین و بی هویت ترین اشخاص کسانی هستند که در همین خارجه از این فرقه تروریستی حمایت و هواداری می کنند حال می خواهد هر کسی باشد.
    خطاب به آقای سعید جمالی می گویم شما برای من بعنوان یک قربانی فرقه رجوی هستید و آزادید نکات و نظرات خود را در مورد هر کسیکه خواستید بیان کنید ولی محترمانه و نه با تحقیر و توهین و از موضع دقیقا همان فرمانده و مسئول در فرقۀ رجوی!.
    این که می گویم خود شما نیز قربانی این فرقه بوده و هستید یعنی بارها هم در تشکیلات فرقۀ رجوی و هم بیرون آن مورد انواع توهینها و دشنامها و تهمتها قرار گرفته اید با آنکه یکی از مسئولین و فرماندهان بالای سازمان بودید، برای این است که نمونه اش را من خودم آن موقع که من و شما در تشکیلات این فرقه بودیم شاهد بودم که مسئولین سازمان چه چیزی پشت سر شما می گفتند و می دانم که شما خیلی خیلی بهتر از من این فرقه را می شناسید و با راز و رموز آن آشنایی کافی دارید.
    اگر اشتباه نکنم سال هفتاد و شش یا هفتاد و هفت بود که شما به قرارگاه جلولا آمده بودید. من هیچ آشنایی قبلی با شما نداشتم و مطلقا هم شما را نمی شناختم.با یکی از دوستانم به نام فرامرز که هم اکنون در کمپ لیبرتی است با هم در مجموعۀ ساختمان ستاد فرماندهی که نزدیک استخر بود کار می کردیم که کارمان تعمیر اتاق کار مریم حسن زاده رئیس ستاد قرارگاه بود. در همان حال مریم اکبری که اف ام (فرمانده محور) ما بود برای نظارت بر پیشرفت کار ما به آنجا آمده بود. در وسط راهروی آنجا ما دو نفر بخوبی صدای مریم حسن زاده را شنیدیم که مریم اکبری را صدا زد و گفت مریم این تپاله را ندیدی؟ مریم اکبری هم که زنی بسیار بی عفت کلام و بی سوادی بود گفت: تپاله دیگر کدام جانوری است؟ مریم حسن زاده گفت همین سعید جمالی را می گویم که چند روز پیش فرستادنش اینجا… این وضعش خیلی خراب است و غرق «جیم» و «دوران» می باشد!!…
    من که داخل اتاق کار مریم حسن زاده مشغول کار ساختمانی بودم به فرامرز گفتم سعید جمالی دیگر کیست؟ او گفت یکی از مسئولین بالای سازمان است که تازه به اینجا آمده است!… واقعا هاج و واج ماندم که عجب! آخر این چه نحوه صحبت و برخورد با یک مسئول بالا در سازمان است آن هم در غیاب او و در حالیکه می دانستند ما هم می شنویم؟! بعد از چند روز که از این موضوع گذشته بود فرامرز شما را به من نشان داد و گفت این سعید جمالی است که مریم حسن زاده به او توهین می کرد. من و فرامرز از این موضوع خیلی ناراحت و به اصطلاح خودشان «پر از تناقض» شده بودیم که به چه حقی به یک مسئول سازمان اینطوری توهین می کنند.
    البته از این گونه حرفها و توهینها و تحقیرها و بلکه زشت تر و رکیک تر از آن در تشکیلات جهنمی رجوی درمورد همه مان روز و شب جزء «عملیات جاری»! رجوی بوده و می باشد فرهنگ کثیفی که منحصر به فرقۀ رجوی و سرمداران مرد و زن آن ذوب شده در شخص مسعود رجوی بزدل و فراری است.
    ولی سخن من این است که حد اقل ماها که به خوبی این فرقه را می شناسیم اگر واقعا از آن جدا شده ایم دیگر از این فرهنگ کثیف فرقه هم جدا بشویم و رسوبات آن را با خود ید ک نکشیم و به آن افتخار نکنیم.
    غفور فتاحیان – پاریس
    7 مهر 1394 – 29 سپتامبر 2015

  2. محمدرضا محقق says:

    سلام
    خواهش ميكنم انتشار ادامه بحث تمرين دمكراسي را تسريع نماييد.

  3. مهناز يونسي says:

    با سلام
    احتراما،ضمن عرض تشكر از مقالات روشنگرانه جنابعالي در خصوص اين فرقه مجاهد نما،بي صبرانه منتظر ادامه مقوله تمرين دمكراسي هستيم

  4. مهناز يونسي says:

    با سلام
    احتراما،ضمن عرض تشكر از مقالات روشنگرانه جنابعالي در خصوص اين فرقه مجاهد نما،بي صبرانه منتظر ادامه مقوله تمرين دمكراسي هستيد.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

 
error

Enjoy this blog? Please spread the word :)

RSS20k
دریافت مطالب جدید از طریق ایمیل5k
مارادر فیسبوکتان به اشتراک بگذارید12k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید14k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید
extra smooth footnotes