ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
تاریخچه ای از گروه تروریستی تحت نام «جنبش الاحوازیه» که مسئولیت حمله تروریستی اهواز را بر عهده گرفت
جهت آشنا شدن با تاریخچه این گروه تروریستی دست ساز عراق و کشورهای عرب منطقه لازم است که نظر مختصری به تاریخچه خوزستان عزیز بیندازیم.
در دوره قبل از حکومت رضا خان، و در میان هرج ومرج و نبود یک قدرت مرکزی مقتدر در ایران، شیخ خزعل ازخانهای جنوب ایران بود و در موقع جنگ خدمات شایانی به انگلیسها کرده طوریکه او را حکمران خوزستان و سواحل باختری خلیج فارس قرارداده بودند ، ازحیث ثروت نقد و جواهرات و ملک و اندوخته درداخل وخارج ازایران در درجۀ اوّل قرار داشت شیخ خزعل با دو اشتباه بزرگِ تسلیم شدن به انگلیسها ونغمه خود مختاری عربستان واظهاراینکه: ” این جا عربستان است شما اگر خوزستان را گم کرده اید بروید آن را پیدا کنید” همه چیز را بر باد داد…اسنادی که امروزبدست آمده از جمله کتاب» شیخ خزعل و پادشاهی ایران « (نوشته سر پرسی لورن ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی ) نشان می دهد که انگلیسها چون اطمینان کامل به رضا خان و آتیه اونداشتند اوّل نظرداشتند که خوزستان وقسمتی ازبختیاری و بنا در جنوب را تحت یک حکومت نیمه مستقل و تحت الحمایۀ خود قرار دهند ، ولی بعد خطر بلشویکها در شمال و پافشاری ملّیون و اهمّیت اوضاع بین المللی نقشۀ آن ها را عوض کرده و سرپرسی لرن را که یکی از سیاستمداران زرنگ وزارتخانۀ انگلیس بود به تهران می فرستند. او پس از چند ماه رضا خان را طبق گزارش زیر «« اسب برنده»» تشخیص می دهد و وزارتخانه و حکومت هند را قانع می سازد که با بودن رضا خان دیگراحتیاجی به شیخ وخان ندارند. باید یادآوری کنم که شیخ خزعل یا شیخ خزعل الکعبی ملقب به معزالسلطنه و سردار اقدس، نشان شوالیه امپراتوری بریتانیا را نیز دریافت کرد!!! حاکم خرمشهر بود.
او مینوسد: “چون که صد آمد نود هم پیش ماست، فکر می کنم که باید همواره درخاطره داشت که تهران معیارنهائی روابطۀ ما با ایرانست. یکپارچکی امپراطوری ایران بعنوان یک کلّ و از لحاظ منافع کلّی ودراز مدّت بریتانیا به مراتب مهم تر ازقدرت محلّی هریک از سرسپردگان خاص ما می باشد.” .. قضاوت مورّخین درمورد شیخ خزعل تا موقعیکه کتاب» شیخ خزعل و پادشاهی ایران « و اسناد وزارت خارجه انگلیس و گزارشهای سرپرسی لرن منتشر نشده بود، تا اندازه ای مبهم بود. ولی پس از انتشار این اسناد نشان می دهد که انگلیسها اوّل خزعل و بختیاری ها را تشویق به قیام کردند تا ایران را شقه کنند ولی پس از آنکه سرپرسی لرن با رضا خان کنار آمد تمامی قول و قراردادهای خویش با خزعل را فراموش کرده و او را دست بسته تسلیم رضا خان کردند. اگرچه رضاشاه کمی بعد و با عذرخواهی شیخ خزعل او را بخشید اما گفته می شود که سرانجام بدستور رضا خان به دست عباس بختیاری معروف به “مأمور ششانگشتی” خفه شد. هرچند سرنوشت رضا خان نیز در شهریور۱۳۲۰ بهتر از سرنوشت سر سپردگان و وابستگان به قدرت سلطه گر خارجی نظیرخزعل ها نبود.
گروه تروریستی الاحوازیه
گروه الاحوازیه که خود را جنبش ملی دموکراتیک الاحواز (الاهواز) می نامد به قولی همان” جنبش خلق عرب “است. این جنبش جریانی تجزیه طلب است که”شیخ خزعل” را به عنوان آخرین رهبر کشور« الاحواز» می شناسد و مدعی است که رضا شاه با ساقط کردن او به زور این منطقه را به ایران افزوده است!!! مقر اصلی این گروه لندن و شعب فعال آن در کشورهای عربی همچون مصر، امارات و عربستان است.
بگذریم از این حقیقت که عطف به تاریخ 1400ساله گذشته ایران و منطقه اگر کشوری مورد تسخیر قرار گرفته ایران بوده است آنهم توسط عربها تا برعکس. ولی استعمار و ارتجاع منطقه هیچ مشکلی با دروغ پردازی تاریخی ندارند از جمله تغییر نام خلیج فارس. گذشته از این حقیقت که ایران بدلیل وسعت آن در برگیرنده ایرانیان با زبانهای مختلف است.
الاحوازیه (بنا به کتاب این گروه) حتا هم اکنون نیز پیوندهای عمیقی با جریان های بعثی (حزب بعث عراق و..) دارد و پیشتر هم به اقدام مسلحانه به سفارتخانه های ایران در کشورهای عربی و اروپایی و نیز در داخل کشور دست زده بود. از جمله، عمل تروریستی اشغال سفارت ایران در لندن بود که ساعت ۱۱:۳۰ صبح چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت سال ۱۳۵۹ شش جوان عرب با گذرنامههای عراقی که از بغداد به لندن آمده بودند حمله به سفارت را آغاز کردند. ۲ تن از مردان مسلح که سر و صورتشان را با چفیه عربی قرمز و سفید پوشانده بودند وارد اتاق اصلی گروگانها شدند. مردان مسلح ۲۶ نفر را به گروگان گرفتند: ۱۷ نفر اعضای سفارت، ۸ نفر مراجعهکننده و یک نفر پلیس نگهبان سفارت. در بین گروگانها دو نفر کارمندان بیبیسی و دو نفر روزنامهنگار حضور داشتند. گروگانگیرها گاه خود را عضو سازمان سیاسی خلق عرب مسلمان ایران و گاه جبهه دموکراتیک انقلابی برای آزادی عربستان (خوزستان) معرفی کردند. آنها گروه ۶ نفره خود را الشهید نامیدند. آنها در ازای آزادی گروگانها خواستههایی داشتند که باید پذیرفته میشد. کانون سیاسی خلق عرب مسلمان ایران و کانون فرهنگی خلق عرب مسلمان ایران کانونهایی بود که در بحبوحه پیروزی انقلاب اسلامی ایران بوجود آمد.
خواستههای اولیه تروریستها در سفارت ایران در لندن
در یک تماس تلفنی با خبر بخش برون مرزی بیبیسی، خواستههای اشغالگران چنین اعلام شد:
خواسته ما آزادی ۹۱ عرب از زندانهای عربستان (خوزستان) میباشد. دولت ایران ۲۴ ساعت مهلت دارد که این ۹۱ نفر را آزاد کند و با هواپیما به لندن بیاورد. موقعی که این هواپیما به لندن رسید، ما به همراه گروگانها به یک پایتخت عربی در خاورمیانه پرواز خواهیم کرد و در آنجا گروگانها آزاد خواهند شد. آنها همچنین گفتند که خواستار خودمختاری عربستان(خوزستان) و شناسایی آن توسط دولت ایران هستند. تروریستها بعد از برآورده نشدن خواسته هایشان توسط پلیس لندن عباس لواسانی وابسته مطبوعاتی سفارت را کشتند.
آنچه بسیار عجیب بود دستور مارگارت تچر جهت حمله و ختم گروگانگیری با کشتن تمامی تروریستها در صحنه بود که توسط نیروهای اس آ اس انگلیس به اجرا درآمد. (من خود آن زمان بعنوان مسئول انجمن های دانشجویان هوادار مجاهدین در خارج از کشور، بدستور سازمان جهت مشاهده و گزارش گروگانگیری به سازمان به جلوی سفارت رفته بودم و از ابتدا تا انتها در بیرون سفارت شاهد آن بودم. خبرنگاران حاضر در داخل سفارت خبر از دستگیری تروریستها توسط نیروهای ویژه انگلیس و تیر خلاص زدن به سر آنها دادند!!!). در این عملیات علی صمدزاده دیگر دیپلمات ایرانی نیز بقتل رسید. پنج تن از تروریستها درجا توسط نیروهای اس آ اس کشته شدند و نفر ششم بنام فوزی بداوی نژاد در شلوغی درگیری بهمراه گروگانها به خارج سفارت آمد و ضمن دستگیری از کشته شدن طبق دستور تاچر نجات یافت.در گزارش وینه مدسن به علت کشتار تروریستها توسط نیروهای اس آ اس جهت مخفی کردن همکاری ام آی 6 انگلیس در این عملیات اشاره شده است که در پایان این نوشته آمده است. در ضمن دولت انگلیس مانع حضور نمایندگان ایران در جلسه دادگاه فوزی بداوی نژاد تنها تروریست نجات یافته از دست اس آ اس شدند!!!!
یعنی میتوان نتیجه گرفت که صدام حسین قبل از حمله به ایران با همکاری کشورهای غربی علیه منافع ایران دست به اقدامات تروریستی زده اند.
جریان گروگانگیری در حالی رخ داد که نامهای از سفارت ایران در لندن به وزارت خارجه بریتانیا نوشته شده و در آن از دولت بریتانیا، تأمین امنیت سفارت ایران خواسته شده بود و دقیقاً دو روز بعد از پاسخ دولت بریتانیا مبنی بر تأمین کامل امنیت سفارت ایران، این حادثه روی داد.
فوزی بداوی نژاد آخرین بازمانده تروریستها در دادگاه به قاضی گفت که در بغداد او را فریب دادهاند و اکنون از آنچه کرده پشیمان است. او گفت که هدایت عملیات در بغداد و سازماندهی گروه در لندن را یک افسر عراقی ارتش بعث به نام سامی محمدعلی (با نام مستعار روباه) برعهده داشتهاست.
تهاجم عراق به ا یران چهارماه بعد از گروگانگیری سفارت در لندن
بعد از شکست گروگانگیری سفارت ایران در لندن توسط صدام حسین وی با تحریک و چراغ سبز آمریکا و لغو یک جانبه پیمان ۱۹۷۵ الجزایر و اعلام بازگشت شط العرب (اروند رود) به حاکمیت عراق، درگیری های پراکنده مرزی را به جنگی تمام عیار تبدیل کرد. و در روز 22سپتامبر1980 میگ های ۲۱ و ۲۳ عراق به فرودگاه ها و پایگاه های نیروی هوایی ایران حمله ور شدند. اهواز، دزفول، آبادان، کرمانشاه، سنندج، ارومیه، تبریز، مهرآباد و دوشان تپه قربانیان موج اولیه هواپیماهای عراقی بودند.
همزمان صدام حسین، با هدف برانگیختن اختلافات قومی در ایران ، با حمایت «جبهه آزادی عربستان» در خوزستان و «جبهه آزادی ایران» در بلوچستان درآمد.
ایدئولوژی پانعربی حزب بعث، خوزستان را متعلق به ملت عرب میدانست و مدعی بود که باید به دست عربها برگردد.
در شروع جنگ صدام حسین ادعای بیاساس دیگری نیز در مورد مالکیت جزایر سهگانه ایران برای خود کرد. در سپتامبر ۱۹۸۰، نقشهای جعلی و تحریک کننده ای را که در آن، مالکیت جزایر سهگانه، از طرف ملتهای عرب، به او داده شده است چاپ کرد. یعنی ایرانیان، مشروعیت حقوق عراق را به رسمیت شناختهاند.
وی همزمان با حمایت آشکار مالی از تجزیهطلبهای شورشی در خوزستان، دادن وعده همیاری به آنها جهت آزادی عربستان به شورشیان حمایت تسلیحاتی میکرد.
صدام حسین با برجستهسازی چهره عربی اسلام با تأکید برتری اعراب بر ایرانیان، جنگ خود علیه ایران را جنگ قادسیه دوم (بمعنی فتح دوباره ایران توسط اعراب) خواند.
سه چیز که خدا نباید میآفرید: ایرانیان، یهودیان و مگس
تیتر فوق نام یک اعلامیه دولتی عراقی بود که در دورهٔ حکومت صدام حسین بطور گسترده منتشر میشد. (به عربی: ثلاثة كان على الله ان لايخلقهم: الفرس، اليهود والذباب) و نام یک اعلامیه دولتی عراقی بود که در دورهٔ حکومت صدام حسین بطور گسترده منتشر میشد خیرالله طلفاح ( دایی و پدر همسر اول صدام و همچنین پدر یکی از وزیران دفاع عراق عدنان خیرالله)نویسنده آن بود که از اعضای بلند پایه حزب بعث عراق بود، نخستین نسخهٔ این جزوه را در ۱۰ صفحه در سال ۱۹۴۰ نوشت.
در سال ۱۹۸۱ در جریان شروع جنگ ایران و عراق، انتشاراتی دولتی عراق به نام دارالحُرّیه (خانهٔ آزادی) این جزوه را بازچاپ کرد و وزارت آموزش و پرورش عراق این پروپاگاندا را به عنوان قسمتی از کتاب درسی بین دانشآموزان دبستان کشورعراق توزیع نمود.
در این نوشتار، ایرانیان به «حیواناتی که خداوند در قالب انسان آفریدهاست»، یهودیان « مخلوطی از کثافت و پس ماندهای از انسانهای گوناگون»، و مگس را مخلوقی دون مایه درک نشده «چیزهایی که ما هدف خداوند را در خلق اینها درک نمیکنیم» توصیف شدهاند. صدام حسین پلاکی آهنین از این عبارت را بر روی میز کاری خود حک کرده بود.
این نوشته نژادپرستانه حزب بعث عراق که با تمامی موازین بین اللملی و انسانی در تضاد آشکار قرار دارد عمق ماهیت مسعود رجوی را نیز که با چنین رژیمی و با چنین دیدگاهی نسبت به بشریت علیه ایرانیان به وحدت و اتحاد و عملا مزدوری میپردازد را نشان میدهد. که البته روی دیگر سکه وحدت کنونی آنها با نئوکانهای آمریکا ست. از جمله همبستری سیاسی آنها با عربستان و …
تلاشهای دیگر صدام دربکارگیری گروههای ضد ایرانی
هرچند تلاشهای صدام در تحریک و به مزدوری کشاندن ایرانیان عرب زبان در جریان گروگانگیری لندن به شکست انجامید ولی او همزمان از مدتها قبل با آقای مسعود رجوی نیز بعنوان یکی از تشکلهایی که بسیار میتوانست در زمینه اهداف خود بکاربگیرد رابطه برقرار کرده بود. شواهد بسیاری وجود دارد که صدام حسین همزمان با تحریک ایرانیان عرب زبان با گروههای اپوزیسیون ایرانی نیز مستقیم وارد تماس شده است. نباید فراموش کرد که اولین ملاقات حضوری مسعود رجوی با طارق عزیز وزیر خارجه وقت عراق در شهریور1361 در اور سورواز پاریس امکان عملی پیدا کرد. طبعا باید مدتها قبل از آن نیز ملاقاتهای پنهان بین نمایندگان صدام حسین و مسعودرجوی در جریان بوده باشد، تا در نهایت قرار ملاقات با وزیر عراقی و دستور ملاقات تعین گردد.
از طرفی نیز طبق سندی که همراه با فیلمهای ویدئویی ملاقات مسعود رجوی با رئیساطلاعات ارتش عراق بعد از سرنگونی صدام حسین توسط آمریکا بدست آمد، حاکی از آن است که ملاقات محرمانه ای بین مقامات عراقی و سازمان مجاهدین صورت گرفته است که در آن طرف عراقی خواستار اطلاعات در مورد نتیجه انتخابات دور اول با اشاره به آراء فخرالدین حجازی (بعنوان نماینده اول مجلس) که در آن حدود 2 میلیون رای آورده بود میشود.
طرف عراقی : از انتخابات چه خبر؟ دیشب شنیدم که فخرالدین حجازی 2 میلیون رای آورده، رفسنجانی 1.5 میلون و رجایی…
نماینده سازمان: 30% بیشتر از جمعیت رای داده شده، ممکن است که از نیروهای عراقی که شما بیرون کرده اید هم رای داده باشند.
طرف عراقی : بیشتر از جمعیت ایران رای داده شده است؟ از پاکستان و .. رای داده اند… خنده حضار.
نماینده سازمان: همه انتخابات رژیم سری بوده و اعلام نمیشود.
طرف عراقی : با توجه به آماری که در مورد رفسنجانی داده شده احتمال وجود اختلاف هست؟
نماینده سازمان :مردم به خاطر اینکه اگر نیایند و شرکت نکنند کوپن هایشان را قطع میکنند مجبورند، در انتخابات شرکت میکنند. در انتخابات شرکت میکنند و از طریق مساجد شناسنامه ها را چک میکنند تا مردم در انتخابات شرکت کنند.
طرف عراقی : آگاهی شما در رابطه با مشارکت مردم چه مقدار است؟
نماینده سازمان: تعداد پنج میلیون شرکت کرده اند. انتخابات در این رژیم معنی ندارد بلکه انتصاب است.
توجه داریم که فخرالدین حجازی تنها در دور اول انتخابات مجلس (اسفند 1358)با 1.568759 رای رتبه اول را کسب کرد. و در دور دوم انتخابات مجلس (فروردین 1363) رتبه نهم را با 1.252.945 رای کسب کرد. و در دور سوم سال 1367 رتبه سوم بود با 300هزار رای کمتر از کروبی. که اگر این اسناد درست باشند بیانگر آن است که از سال 1358 سازمان در ارتباط با عراق بعنوان یک متحد قرار گرفته بوده است.
بعلاوه اینکه، در اواسط سال 1361 که مسئولیت شاخه پاکستان سازمان مجاهدین را تحویل گرفتم در پاکستان شاهد روابط بسیار گسترده ای با دولت عراق بودم طوریکه بطور مرتب با کنسولگری عراق در کراچی در ارتباط هفتگی بودم. که مستلزم وجود مناسبات تعین شده و جا افتاده ای است که مدتها طول میکشد تا به چنین شرایط بهره برداری برسد. بویژه که نیروهای سازمان مستقیم از کراچی توسط تشکیلات پاکستان سازمان به بغداد اعزام میشدند.
از طرف دیگر سازمان از سال 1361 در کردستان عراق یعنی سلیمانه و دره احزاب و بغداد مستقر بود، طوریکه مهدی ابریشمچی و مریم عضدانلو را سازمان از مسیر عراق خارج و به فرانسه برد. که در این مورد نیز انتقال افراد از بغداد به اروپا مستلزم حل شدن تمامی مسائل سیاسی، و حقوقی در بالاترین سطوح عراق است که بتوان فردی را با گذرنامه جعلی بدون مهر ورود و خروج از فرودگاه بشدت کنترل شده و در حال جنگ عراق یک ایرانی را از آن عبور داد و مهمتر به اروپا فرستاد.
رقابت مسعود رجوی با دیگر گروههای مزدور تحت امر صدام حسین
مسعود رجوی در جلسه ملاقات با طاهر جلیل حبوش رئیس سازمان حفاظت اطلاعات نیروهای نظامی و انتظامی عراق (مخابرات عراق) : افرادی از استعمار و تحت نام گروههای چند نفره در خارج هستند و کاری انجام نمیدهند، مثل گروههای معارض شما که کاری نمیکنند و جدی نیستند، فقط ما میمانیم و رژیم ملایی ایران. در سالهای 1983 و 1984 مدیر جهاز مخابرات وقتی که من را در پاریس ملاقات میکرد به او گفتم شما بدون هیچ گونه امیدی وقت و امکانات خود را برای دیگر گروههای معارض ایرانی هزینه میکنید. مشاهده میکنید که از میان این گروهها پس از این همه مدت که از عملیات کویت گذشته است کدام یک از گروهها همراه شما هستند و کدام یک از آنها در عراق هستند، خودتان خوب میدانید که آنها آیندهای ندارند. در 10 تا 15 سال اخیر چه کسی در عراق مانده است؟
خودتان خوب میدانید هزاران جوان در صحرای عراق بدون خانه و سرپناه و زندگی به سر میبرند و کمتر از افراد عراقی امکانات دارند، زیرا که 15 سال است هر چه بوده به جان خریدهاند و خیلی از آنها گذرنامههای آمریکایی و انگلیسی دارند و از خانوادههای معروف و باسواد هستند، چه فکر میکنید و به نظر شما اینها در عراق چه میخواهند. برادران مخابرات میدانند که این افراد فقط سه مکان را بیشتر نمیشناسند، اول کربلا، دوم پادگانها و سوم قبرستان… نگاه کنید به این عالم که ما را نگاه میکنند و حتی مردم ایران از من سؤال میکنند که چرا در عراق هستید، ما چیزی را از شما مخفی نمیکنیم، زیرا مصالح ما با شما گره خوردهاست و ضررها و آسیبهای ما مشترک است.
پاسخ و توسری طاهر جلیل حبوش رئیس سازمان حفاظت اطلاعات نیروهای نظامی و انتظامی عراق: متشکرم، در حقیقت من میخواهم چیزی را به برادر مسعود بیان کنم و با صراحت صحبت بکنم، حکمت و منطق نزد عرب میگوید: تا وقتی آن را (معنی درخواستها را) نفهمیدهام هیچ چیزی از کسی نخواهیم. در ابتدا ما باید به یک توافق کلی برسیم، قطعاً شما از قبل توافقاتی داشته اید و امروز که من مسئول مخابرات هستم، نظرات و دیدگاهها فرق میکند، خط مشی و نظرات من همان دستور و نظرات سید الرئیس میباشد، هر چند که در بعضی از گامها تسریع خواهیم کرد و شاید در بعضی از گامها شتابزدگی به چشم بخورد. شما در صحبتهای خود از انتخاب عراق صحبت کردید که بهترین انتخاب است، اگر این بهترین انتخاب است، به خاطر آرمان شما بوده و منتی بر من نگذارید که عراق را انتخاب کرده اید.
پایان تاریخ مصرف مسعودرجوی سربرآوردن دوباره الاحوازیه
با توجه به آتش بس بین ایران وعراق و پایان کارکرد مسعودرجوی و ارتش آزادیبخش، بدنبال چندین سال وقفه بدلیل روابط غیر خصمانه کشورهای عربی و عراق با ایران، با شروع مجادلات بین ایران و کشورهای خلیج فارس و عراق، شیوخ عرب و از جمله صدام، باردیگر در چاره اندیشی، گروههای مزدور خود را بار دیگردر قالب اقوام ایرانی وارد عمل کردند.
بوضوح مشاهد میشود که رجوی که خوب میداند این تنها او و ارتش آزادیبخش ملی ایرانش نیست که دست ساز و تحت امر صدام حسین میباشد بلکه دیگر گروهها از جمله گروه تروریستی «الاحوازیه» و دیگر گروههای ایرانی در خدمت ایشان هستند و برای عرضه خود به دشمن مردم ایران، در اوج کاسبکاری دست به تحقیر آنها میزند تا برای خود که بعد از آتش بس و پایان تاریخ مصرفش برای صدام و متحدین او مانند عربستان و.. تنزل رده یافته است بازارگرمی کند تا جایگاه تنها سوگلی صدام را دوباره بدست آورد، که حبوش با تحقیر آمیزترین روش ممکن او را سرجایش می نشاند.
در همین رابطه است که در سال ۱۳۷۶ برای اولین بار بعد از عمل تروریستی لندن حزب «تضامن الدیمقراطی الاهواز» یا همان «الاحوازیه» در انگلستان و برای مقابله با ایران اعلام موجودیت میکند. این گروه که مدعی استقلال خوزستان از ایران و تعلق جزایر سهگانه خلیج فارس به «خوزستان» و همچنین «عربی» بودن «خلیج فارس » است، در سایتی خبری به نام «احوازنا» به تبلیغات ضد ایرانی و تجزیهطلبانه میپردازد و در چند سال گذشته بارها مسئولیت حملات تروریستی که در استان خوزستان رخ داده را پذیرفته است.
«منصور عبدویس» معروف به «منصور سیلاوی» مسئولیت این گروهک را برعهده میگیرد و فردی به نام «دانیل برت» عضو حزب کارگر انگلستان را نیز با عنوان مسئول انجمن دوستی عربهای ایران و انگلیس در کنار الاحوازیه» قرار میدهد.
پس از مرگ منصور عبدویس، «عدنان سلمان» که زمانی در ایران زندگی میکرد، با کنار زدن نیروهای قدیمی این گروه از جمله جلیل شرهانی، موسی شریفی، وجدان عفراوی، کریم عبدیان، ناهی ساعدی، یاسین غبیشی و … مسئولیت گروهک را به عهده میگرد.
شاخه نظامی گروهک «الاحوازیه» به نام محیالدین آل ناصر، بازوی نظامی جبهه التحریر – جنبشی نظامی در عراق – است.
افراد این گروهک معتقدند که باید مبارزه مسلحانه تا نابودی فارسها و آزادی عربستان شامل استانهای خوزستان، بوشهر، هرمزگان و جزایر خلیج فارس ادامه یابد. آنها در نقشههای خود عنوان خلیج عربی را به جای خلیج فارس برگزیدهاند. رهبر معنوی و نظامی این گروهک در حال حاضر «حبیب نبگان» است که در دانمارک سکونت دارد.
براساس اسناد منتشره ویکیلیکس (که متن اصلی آن در پایان این مطلب نیز آمده است) حبیب نبگان و احمد نیسی در سال ۱۳۸۴ بعد از فرار از کشور به اتفاق فردی به نام «فرید» مقیم امارات متحده عربی با سفیر آمریکا ملاقات داشتهاند و ضمن توضیح در مورد چگونگی بمبگذاریهای خود در اهواز از وی درخواست پناهندگی و ملاقات با اعضای سازمان سیا را کردهاند.
تحرکات این گروه تروریستی
بمبگذاری در مجموعهای از ساختمانهای دولتی از جمله ساختمان اداره منابع طبیعی، ساختمان فرمانداری و ساختمان سازمان برنامه و بودجه، بمبگذاری در خیابانهای اهواز و زنجیره بمبگذاریها در چاه نفت شماره ۱۷۹ اهواز، از جمله اولین عملیات این گروهک در سال ۱۳۸۴ است. در مجموع در سال ۸۴، هشت انفجار در اهواز، یک انفجار در تهران و دو انفجار در شهرهای آبادان و دزفول رخ داد که منجر به کشتهشدن حداقل ۲۶ نفر و زخمیشدن حد اقل ۲۸۳ نفر شد. در بهمن ۸۴، یک مقام مسئول در استانداری خوزستان اعلام کرد تعدادی از عوامل بمبگذاریهای اهواز دستگیر شدهاند. ده نفر در ارتباط با این انفجارها به اعدام محکوم شدند و سر و صداهای این گروهک برای مدتی فروکش کرد.
اردیبهشتماه سال ۹۶، حمله دیگری در اهواز این بار به یک کلانتری رخ داد که در نتیجه آن دو نفر از کارکنان کلانتری کشته شدند. گرچه مقامات در اخبار اولیه مسئولیت این عملیات را مستقیما متوجه گروه «الاحوازیه» نکردند اما آن را اقدام تروریستی دیگری از طرف «گروههای جداییطلب» نامیدند.
در هفتههای گذشته، سایت خبری «الاحوازیه» بارها فیلم آتشافروزی عوامل این گروه در شعبههای مختلف بانکها در اهواز و شهرهای اطرافش را منتشر کرده و مسئولیت آنها را به عهده گرفته است.
آخرین عملیاتی که مسئولیت آن توسط این گروه جداییطلب پذیرفته شده، حمله به رژه نیروهای مسلح در صبح آغاز هفته دفاع مقدس در اهواز است که تا ظهر امروز 25 کشته و ۶۰ زخمی به جا گذاشته است. غیرنظامیان و کودکان در میان کشته ها و زخمیهای این حمله تروریستی حضور داشتند.
صلاح ابوشریف سخنگوی گروه تروریستی الاحوازیه هم ساعتی بعد از اقدام تروریستی اهواز در گفتوگو با شبکه خبری فارسیزبان «ایران اینترنشنال» که دفتر مرکزی آن در لندن است، تایید کرده که عوامل این گروه، مسئولیت حمله امروز (شنبه) را به عهده دارند.
گروه داعش نیز کماکان مدعی است که تروریستهای عامل جنایت اهواز متعلق به آنها هستند و تصاویر آنها را نیز منتشر کرده است.
بعضی تحرکات بسیار معنا دار حامیان الاحوازیه
3دسامبر 2016 سایت المزامه خبری منتشر کرد از کنفرانس مربوط به این گروه تروریستی، و در آن ادعا نمود، جنبش عربی آزادی بخش الاحواز(حركة النضال العربي لتحرير الأحواز) با همکاری مرکز پژوهش و تحقیقات عربی-اروپایی “مبدع” روز شنبه 3 دسامبر 2016 اولین کنفرانس سیاسی خود تحت عنوان “الاحواز: پایان اشغال و استرداد استقلال.. یک حق تاریخی” را در تونس برگزار کرد. این کنفرانس با استقبال بیسابقه بیش از 100 شخصیت سیاسی، فرهنگی و رسانهای برجسته از مصر، تونس، موریتانیا، الجزائر، مراکش و دیگر کشورهای عربی روبرو شد که در بین آنها شماری از رؤسای احزاب، نمایندگان پارلمان، نویسنده و رؤسای انجمنهای کارگری و دانشجوئی حضور داشتند.
توجه به اهداف استعماری کنفرانس !!
جالب تر از اهداف شرکت کنندگان هستند که حتی یک ایرانی وطن پرست در آن نیست.
و مشخص است که کشورهای عرب خلیج فارس با هزینه های بالا این افراد را به این کنفرانس کشانده اند تا اهداف ضد ایرانی خود را از آن دنبال کنند.
برخی از اشخاص حاضر در کنفرانس تونس عبارتند از:
- عبدالستار بن موسی، برنده جایزه صلح نوبل و وکیل مدافع از تونس
- دکتر عبدالسلام ولد حرمه دبیرکل حزب الصواب موریتانیا
- دکتر دیدی ولد السالک، دبیر کل مرکز مطالعات استراتژیک مغرب
- استاد عادل السروجی معاون مدیر تحریر روزنامه الاهرام از مصر
- دکتر خالد المسالمه تاریخ دان و استاد دانشگاه بوخوم آلمان
- دکتر محمد القطاطشه، نمایندهی پارلمان اردن
- دکتر طاهر بومیدره، از کشور الجزائر و مدیر سابق دفتر حقوق بشر سازمان ملل در عراق
- استاد محسن البکری، نمایندهی پارلمان بحرین
- دکتر سالم حمید، دبیر «مرکز مطالعات و تحقیقات المزماه» از کشور امارات متحدهی عربی
- دکتر عبدالمحسن هلال، استاد دانشکده اقتصاد در دانشگاه ام القری، از مملکت عربی سعودیه
- ریاض الودعان، روزنامه نگار سعودی
- عمر الماجری، سیاستمدار تونسی
- مالک المرزوقی، نمایندهی اتحادیه دانشجویان تونس و همچنین نمایندهی کانون نویسندگان تونس
نشست مشترك جنبش عربی ازادی بخش الأحواز با نمایندگان پارلمان بحرین
دست آشکار عربستان و بحرین و البته خرده کشورهای حوضه خلیج فارس با تکیه به دلارهای نفتی خود در تلاش برای ترتیب دادن شوهای سیاسی همچون شوهای فرقه رجوی در پاریس در اینگونه جلسات بسیار آشکار است.
براساس گزارش اوغوز تی وی: نمایندگان پارلمان بحرین حمایت خود را از مبارزات ملت عرب احواز اعلام کردند جنبش عربی ازادی بخش الأحواز روز چهارشنبه 15 مارس در شهر منامه با نمایندگان پارلمان بحرین یک نشست مشترک برگزار کرد. در این نشست مشترک که بیش از 15 نماینده پارلمان بحرین در ان شرکت داشتند دو طرف به بررسی قضیه الأحواز و راههای کمک به مبارزات ملت عرب ان در برابر دولت اشغالگر فارس پرداختند.
نگاهی به آرم این گروه که در خواستگاه خود بعنوان عربها، بخشهایی از بلوچستان را نیز به منطقه خود افزوده اند که در واقع بیانگر واضحی از خواست دولتهای عرب منطقه جهت ایجاد منطقه حائل در شمال خلیج فارس با بقیه ایران است. که اهداف استعماری است که توسط این گروه تروریستی به پیش برده میشود.
مقایسه و هم سنگ نشان دادن فرقه رجوی و الاحوازیه در گزارش وینه مدسن
Wayne Madsen Report (WMR)
گزارش وینه مدسن سایت مستقر در واشنگتن دی سی با کار ژورنالیسم تحقیقی و آنگونه که خود مدعی است اخبار و اطلاعاتش را از اعماق واشنگتن دی سی تهیه میکند، سند رابطه و دست داشتن سیستم جاسوسی انگلستان با گروه تروریستی جدایی طلب ضد ایرانی الاحوازیه را منتشر کرده است.
آقای وینه مدسن تحلیلگرامنیت ارتباطات در سازمان ناسای آمریکا در سالهای دهه 1980 و افسر اطلاعاتی نیروی دریایی آمریکا بوده است.
با تکیه به اطلاعات فوق و پیشینه گروههای تروریستی دست ساز بعضی همسایه های ایران و بطور خاص عراق صدام حسین و عربستان و امارات و بحرین و… همچون الاحوازیه که سران آن مزدبگیرانی هستند که برای هم عمل جنایتکارانه خود نرخ دارند و تجارتشان گرفتن جان انسانهاست، تمامی اهداف و خواستگاههایشان تماما بر خواستگاههای استعماری (تجزیه ایران) و فاشیستی و نژاد پرستانه ضد ایرانی و ضد انسانی استوار است.
در همین رابطه آنچه که بسیار حائز اهمیت است، مشکلات داخلی ایران تنها و تنها بهانه ای است برای توجیه جنایات این تروریستها و نه دلیل بر اینکه آنها ازجمله فرقه تروریستی رجوی خواهان رفع مشکلات مردم ایران هستند.
نمیشود برای آزادی ایران و ایرانی با جلادانی همچون صدام حسین، جان بولتن و جولیانی و جان مک کین همبستری سیاسی و … کرد و یا با عقاید داعشی و هیتلری برای بهبود زندگی اعراب دست به کشتار فارسها زد و یا آنگونه که هیتلر می اندیشید یهودیان را کشت برای زندگی بهتر آلمانها، و یا همچون داعش غیر سنی ها را از روی زمین پاک کرد و یا با به مسلخ بردن و از انسانیت خارج کردن عده ای اسیر در تشکیلات خود در فرقه رجوی مدعی شد که دنبال کسب آزادی و دمکراسی هستی …
مهمتر اینکه گروههای تروریستی همچون الاحوازیه و یا فرقه رجوی که چندین دهه است توسط بنگاههای استعماری تحت نام دولتهای عربی منطقه حمایت و هدایت میشوند، که هیچکدام مردم شریف عرب منطقه را نمایندگی نمیکنند بلکه همگی بدون استثناء توسط قدرتهای استعماری در این کشورها نصب شده اند تا بتوانند براحتی منابع مردم شریف عرب منطقه را به غارت ببرند. هرگونه ادعای این بنگاههای استعماری مبنی بر حمایت آنها از حقوق ایرانیانعرب زبان خوزستان توهینی است به ایرانیان در سراسر آن از رود ارس گرفته تا خلیج فارس و دریای عمان و ..و نه تنها هیچ ایرانی ای را فریب نمیدهد بلکه آنها را نسبت به اهداف خارتگرانه این گونه مراکزی که چنین شعارهایی را میدهند آگاهتر و هوشیارتر میکند.
اگر عده ای شعار احقاق حقوق ایرانیان خوزستان را میدهند بهتر است که ابتدا بفکر حقوق اعراب در مناطقی مانند فلسطین و عربستان و بحرین و مصر… باشند. ایرانیان تفکیک پذیر نیستئد. عربهای ایران از فارسهایش و ازآذریهایش ایرانی تر، کردهایش از بقیه ایرانی تر و بلوچهایش از بقیه ایرانی ترند. ایرانیان برای ایرانی بودن از یکدیگر سبقت میگیرند. همانگونه که زمانی ایرانیان بوشهر ایران را از دست استعمار انگلیس نجات داده اند، همانگونه که آذریها به رهبری ستار خان و باقر خان ایران را از دست تزار روس نجات داده اند. چهار گوشه ایران مملو است از سرداران و سلحشوران و ایرانیانی همچون آرش کمانگیر که پاسدار تمامیت ایران بوده اند. گویشهای مختلف ایرانیان، مذاهب مختلف آنها، قومیت های مختلف ما محصول بزرگی، وسعت و عظمت ایران است و نه محصول تفرقه و جدایی و برتری یکی بر دیگری. آنها که به این تفاوتهای ایرانیان انگشت میگذارند و یا تفاوت ها را دلیل بر برتری یکی بر دیگری میانگارند باید در ایرانی بودن آنها شک کرد.
داود باقروند ارشد
24/09/2018
====================================
گزارش وینه مدسن
Wayne Madsen Report (WMR)
[ Message was illegally cancelled by 218.26.80.234 via news.cn99.com on Fri, 30 Mar 2007 00:12:22 +0000 (UTC) –> see headers ]
Wayne Madsen Report (WMR)
January 15, 2007
SPECIAL REPORT
British intelligence and anti-Iran Terrorists/Separatists
By Wayne Madsen
National Security Agency (NSA) and U.S. Navy. intelligence officer
Washington — It is not often WMR responds directly to the correspondence it receives. Some of it is unprintable while other email provides important amplifying information for which we are always thankful and committed to protect the source.
However, as the U.S. build up its regular military and special operations forces against Iran, a recent email received from “Daniel Brett”, Chairman, British Ahwazi Friendship Society – ahwaz.org.uk, deserves a response. It is not often WMR has such a close encounter with such an obvious British intelligence operation.
Mr. Brett’s email is as follows:
“What is the basis of your claims, published on 12 January, that British Special Forces and intelligence agents carried out bomb attacks in conjunction with the Arab Ahwaz separatists that seek to break the oil-rich off from Iran over the past week?
“The Iranians gave advance warning that they were conducting demining operations near Mohammara/Khorammshahr near the border and the Iranian media stated that these were controlled explosions of landmines left over from the Iran-Iraq War.
“Certainly, no Ahwazi group has claimed that they exploded these bombs.
“As for your earlier claims that the British are involved in attacks in Al-Ahwaz/Khuzestan, they are completely unsubstantiated. The Iranians have never supplied any proof to back up such claims, despite promising to submit documents to the UN Secretary General. And
the Ahwazi group that claimed responsibility for bomb attacks is based in Canada (and its claims are in doubt), not the UK – all the Ahwazi groups in London have declared their support for non-violent direct action. You are probably unaware that the Islamic Revolutionary Guards have, in the past, conducted terrorist attacks on Iranian civilians in
order to foment hatred for the “enemies of the state”.
One precedent for this was the 1978 fire-bombing of Cinema Rex in Abadan in Al-Ahwaz/
Khuzestan, in which followers of Ayatollah Khomenei locked the doors of the cinema, set it alight and killed dozens of innocent people in order to encourage unrest against the Shah.
“It looks like your reports are just baseless gossip and you do not have much grasp of Iran’s domestic affairs. You have a political agenda and that’s fine, but please do not continue your lies.
Daniel Brett,
Chairman, British Ahwazi Friendship Society”
***
WMR reported on January 12, 2007 that British intelligence forces have been behind a series of recent bombings in Ahvaz carried out by Iranian Arab separatists. We stand by our report. Since Mr. Brett takes issue with our report, it is important to delve into the history of British intelligence support for Ahvazi separatists, especially now that there are military operations underway against Iran.
In 2005, British special operations forces, acting in concert with the United States and Mojeheddin-e-Khalgh (MEK/MKO/NCR) and Ahvazi Arab Peoples Democratic Popular Front (ADPF) terrorist forces, launched a series of bombing attacks in Iran’s Khuzestan Province organized from across the border in Iraq. Struck were an Ahvaz Ministry of Housing and Urban Development building, the Office of Construction and Civil Engineering, the house of the governor of Khuzestan, an Iranian State Radio and TV office, and a shopping mall. Other bombing attempts against the Abadan refinery and the Kianpars Bridge were foiled, although attacks on oil pipelines, including the Abadan-Mashuur pipeline were frequent.
The first organization to reject the notion that the attacks came from outside Iran was the British-Ahwazi Friendship Society (BAFS), which sent us the email regarding our January 12 report. BAFS spokesman “Nasser Bani-Assad” stated, “If you want to know who is behind the attacks, you only have to think about who would benefit the most – and it is not the Arabs. Certainly, the more extreme hard-line elements of the Iranian establishment will benefit greatly from the nationalist and religious fervor and anti-Arab sentiments that will arise as a result of these bomb attacks”.
However, authorities in Khuzestan and Tehran said the perpetrators of the attacks were “British spies”, “British soldiers”, and “British agents”. Mr. Brett echoes the British Embassy in Tehran, which stated, “There has been speculation in the past about alleged British involvement in Khuzestan. We reject these allegations. Any linkage between the British Government and these terrorist outrages is completely without foundation”.
However, in September 2005, the Iraqis arrested two MI-5 agents in Basra. Iran claimed they were involved in the Ahvaz bombings. Britain said they were merely tracking Iranian support for insurgent attacks against British forces in Basra.
The neo-cons have made no secret that their game plan for Iran is to soften up the borders where ethnic minorities are dominant. This includes Khuzestan, the Kurdish areas, Baluchestan, Iranian Azarbaijan, and Turkoman territory. Israeli intelligence is active
with Azari-speaking agents and listening stations on the Azerbaijan side of the Iranian border. U.S. intelligence is active among the Sunni Muslim Baluchi tribesmen on the Pakistani-Iranian border. U.S.
Marine Corps Intelligence has developed contingency plans, with the support of Science Applications International Corp. (SAIC) subsidiary Hicks & Associates, to arm and provide other support to Iranian Kurds and Ahvazis in the event of a U.S. ground assault on Iran. According to the Financial Times, Ahvazis and Iranian Kurds were consulted by the SAIC contracting team.
The Marine Corps-contracted SAIC study also apparently targeted even smaller groups in Iran — groups that might only normally be mentioned in a National Geographic article: Lors and Bakhtiaris, who also inhabit Khuzestan; nomadic Ghashghis of Pars province; and the Gilakis and Mazandaranis on the Caspian coast. Based on previous U.S. attempts
to coordinate their activities with similar tribal groups in Afghanistan, the Pentagon war planners are in for a crude shock if they hope to enlist the support of these groups in an Iranian land assault.
***
The fact that there are renewed bombings in Khuzestan just after George W. Bush threatened Iran with military action is no mere coincidence. And the British government is more than willing to use its old Ahwazi friends in carrying out cross-border operations just as Michael “P2” Ledeen, Richard Perle, and the other neocons are eager to use the MEK terrorists to carry out similar actions against Iran. Mr. Brett is the International & Embassy Receptions Officer of the Young Fabians, a group which has been at the vanguard for the neo-imperialistic “New Labor” policies of Tony Blair. He is also a journalist who specializes in hydrocarbons, security, defense, and the petrochemical industries in the Middle East, Africa, and Asia. The slick BAFS web site started up in 2005 and all we know about its backers is that they are from the “Ahvaz diaspora”. More likely, the funders will be found in the same K Street and London Mayfair and Kensington offices that nurtured the likes of Ahmad Chalabi, Reza Pahlavi II, Farid Ghadry, and other Middle East tools of the neocon grand conspirators. Perhaps not coincidentally, the BAFS web site links to separatists web sites for Iranian Kurds and Turkoman.
While the Ahvazis certainly have legitimate concerns against the central government in Tehran, Mr. Brett wrote an article for an Iranian human rights journal in November 2006 that insists that the only solution for Iran’s minorities is a “federal Iran”. That sounds a
lot like the neocon “divide and conquer” strategy used to take apart Yugoslavia and which is now being used to disintegrate neighboring Iraq and, if the London-based Russian-Israeli gangster Boris Berezovsky has his way, the Russian Federation.
More interestingly, in 2005, London sponsored a “Congress” of Iranian nationalities that called for a the same type of “federal Iran” called for by Mr. Brett. Present at the London “Congress” were Ahvazis, Kurds, Baluchis, Turkoman, and Azaris, the very same groups involved in the SAIC/Hicks/Marine Corps project. Another conference comprising
the same nationalities was held in Washington, DC in early 2006. It would appear that SAIC’s previous role in propaganda (Psyops) activities in Iraq are made to order for Iran. And the activities of various London-based Iranian ethnic groups are certain to be funded by the CIA, Pentagon, and MI-6.
The history of Western support for indigenous groups is rife with examples of independence movements being used for covert operations in larger game plans of geopolitical influence building. Past CIA support for the Tibetans, Kurds of Iraq, Hmong of Laos, Katangans, southern Sudanese, and Nicaragua’s Miskito Indians are but just a few such cases. All of these groups were manipulated and disposed of in the end by their CIA handlers. Iranian ethnic groups should learn from the histories of these used and abused groups when signing a Faustian deal with the devil.
In the November 3, 2005 edition of Asia Times, Mahan Abedin and Kaveh Farrokh cited past British support for the dismemberment of Iran. They point to a November 2, 1944 editorial in the Times of London, which proposed Iran’s dismemberment by having Britain take over one of its most important provinces. Which one? Oil-rich Khuzestan, of course.
In 1980, Iraqi intelligence figured that their British friends were correct when they surmised that an Iraqi invasion of Iran through Khuzestan would result in the Iranian Arabs rallying to the Iraqi side. They were wrong. The Iranian Arabs resisted the Iraqis as much as did their Persian colleagues.
However, some Ahwazi exiles did support British covert actions against Iranian interests abroad after the Ayatollah Khomeini Revolution of 1979. On April 30, 1980, Iraqi-backed Ahvazis seized the Iranian Embassy in London. Two Iranian diplomats were killed by the Ahvazis before Britain’s Special Air Services stormed the building (it is not known what crypto machines and code books left the embassy along with the SAS), killing most of Ahwazis and eliminating any future witnesses who could finger the role of British intelligence in the seizure.
http://www.waynemadsenreport.com/ahwaz.jpg
Neo-con plans for an attack on Iran still include stirring things up in Iran’s Khuzestan Province.
During the 1980s, British intelligence worked closely with the Ahvazi exiles in Britain and even provided their services to Saddam Hussein’s intelligence services against the Iranians. In 1985, British intelligence used Ahwazi agents to penetrate the Iranian consulate in Manchester and the National Iranian Oil Company office in London.
With all this rich history of the Ahvazis being used by British intelligence, we are now told that we “lie” about British involvement in covert operations inside Khuzestan. Lies are in the territory of the perfidious British neo-colonialists, who still cling to the notion
that the “sun never sets on the British Empire”.
We also stand by our previous reports on Ahvaz/Khuzestan, which have much more relevancy with Bush’s current plans to attack Iran:
August 10, 2005 — U.S. prepared to grab Iran’s southwestern majority Arab and oil-rich province after saturation bombing of Iranian nuclear, chemical, and command, control, communications & intelligence (C3I) targets. According to sources within the German Federal Intelligence Service (Bundesnachrichtendienst – BND), the Bush administration has drawn up plans to hit Iran’s nuclear, other WMD, and military sites with heavy saturation bombing using bunker buster bombs and tactical nuclear weapons. The attack will be coordinated with urban and rural critical infrastructure sabotage carried out by
elements of the People’s Mujaheddin (MEK), Pentagon Special Operations units, and other Iranian dissident groups. The German intelligence comes from classified briefings provided by elements within the CIA that are concerned the neocons in the Bush administration will, in attacking Iran, set off a chain of events that will lead to world war.
Intelligence on U.S. plans to attack Iran has also been passed by CIA agents to counterparts in France, Britain, Canada, and Australia.
The Bush war plans for Iran also entail quickly seizing Iran’s southwestern Khuzestan Province, where most of Iran’s oil reserves and refineries are located. Khuzestan has a mix of Shia/Sunni Persian/Arab population and some of its Arabs have close links with their ethnic and religious brethren in Iraq. The Bush plans call for a U.S. military strike across the Iraqi border and from naval forces in the Persian Gulf in answer to an appeal for assistance from the Al Ahwaz Popular Democratic Front and Liberation Organization rebel forces in Khuzestan, which will declare an independent Arab state of the Democratic Republic of Ahwaz and receive diplomatic recognition from the United States and a few close U.S. allies.
There are also plans to incite rebellions among Iran’s other minorities, including Azaris and Turkmenis in the oil-rich Caspian Sea region. Other minorities targeted by the neo-con planners are Iranian Kurds along the Iraqi and Turkish borders and Baluchis along the border with Pakistan.
The neo-con plan seeks to separate Iran from its oil resources and create an “Irani triangle” centered around Tehran, Isfahan, Qom, and other historically Persian centers. In anticipation of the U.S. attack, the spy sub USS Jimmy Carter has placed taps on undersea
communications cables in the Persian Gulf that carry Iranian commercial, diplomatic, and military traffic. In addition, Task Force 121 covert paramilitary forces have scouted Iran using the cover of journalists and businessmen to pinpoint military targets”.
September 13, 2005 — The Bush administration continues to back the Khuzestan separatist movement in the oil-rich southwestern province the Arab population calls Ahvaz. As reported by WMR last month, the backing for the Shia Arab separatist movement involves direct support by U.S. intelligence operatives. However, this support primarily involves support from the parallel intelligence operation established in the Pentagon under intelligence undersecretary Stephen Cambone and Undersecretary for Policy and Plans Eric Edelman (the successor to Douglas Feith who was, most recently, the U.S. ambassador to Turkey). the CIA largely remains outside of the anti-Iran operations.
In fact, an Arabic speaking Iranian-American from Khuzestan who works for the Department of Defense has been assigned to the Pentagon’s Office of Northern Gulf Affairs office within the Policy and Plans Directorate’s Near East and South Asia (NESA) division to help coordinate activities with the Ahvaz separatist groups — some of whom have committed terrorist acts in the province. The Gulf Affairs office replaced the infamous Office of Special Plans (OSP) that crafted the phony intelligence in the lead up to the war in Iraq.
In addition, U.S. intelligence sources report that the State Department, through the active support of new International Public Diplomacy Undersecretary of State Karen Hughes, is actively supporting clandestine radio broadcasts to Iranian Arabs in Khuzestan. These
broadcasts are conducted by the Voice of the Ahvaz Revolution and are transmitted from Basra, Iraq. The clandestine radio broadcasts complement the very public Radio Farda (broadcasts to Iran in Parsi) and Radio Sawa (broadcasts in Arabic throughout the Arab world). Both stations are operated by the U.S. Broadcasting Board of Governors, a State Department entity headed by “Norman Pattiz”, the owner of radio syndicator Westwood One who has strong ties to the right-wing government of Israel.
The Pentagon and State Department are also jointly supporting other propaganda activities aimed at stirring up rebellion among Iranian minorities, including Iranian Kurds, Baluchis, and southern Azaris. In addition to the Ahvaz Arabs, the U.S. actions are having their greatest impact among the Kurds. The U.S. is also supporting clandestine radio broadcasts to incite Iran’s Baluchi minority in eastern Iran. These broadcasts are also transmitted from Iraq (Sulaymaniyah, in northern Iraq). Other clandestine broadcasts are aimed at Iranian Azaris and Kurds. U.S. efforts to stir up Iran’s
Turkmen population along the Caspian Sea have been totally unsuccessful, according to U.S. intelligence sources. “The Iranian Turkmen are only interested in caviar and tobacco”, said one U.S. intelligence source.
* Wayne Madsen was a communications security analyst with the National
Security Agency (NSA) in the 1980s, and an intelligence officer in the
U.S. Navy.
http://www.waynemadsenreport.com/
سند ویکیلیکس
IRANIAN DISSIDENT DISCUSSES CONDITION OF AHWAZI ARABS
Date: 2008 February 7, 13:49 (Thursday) Canonical ID: 08KUWAIT151_a
Original Classification: CONFIDENTIAL Current Classification: CONFIDENTIAL
Handling Restrictions – Not Assigned – Character Count: 8703
Executive Order: – Not Assigned – Locator: TEXT ONLINE
TAGS: ECON – Economic Affairs–Economic Conditions, Trends and Potential | IR – Iran | KU – Kuwait | PHUM – Political Affairs–Human Rights |PINR – Political Affairs–Intelligence | PTER – Political Affairs–Terrorists and Terrorism
Concepts:– Not Assigned – closure:– Not Assigned – Type: TE – Telegram (cable)
Office Origin:– N/A OR BLANK – Office Action:– N/A OR BLANK – Archive Status:– Not Assigned –
From: KUWAIT KUWAIT CITY Markings:– Not Assigned –
To: IRAN IRAN COLLECTIVE | IRAQ BAGHDAD | NATIONAL SECURITY COUNCIL | SECRETARY OF STATE | THE COOPERATION COUNCIL FOR THE ARAB STATES OF THE GULF
Content
Raw content
Metadata
Share
C O N F I D E N T I A L SECTION 01 OF 02 KUWAIT 000151 SIPDIS SIPDIS DEPT FOR NEA/ARP, NEA/I, NEA/IR AND INR E.O. 12958: DECL: 01/29/2018 TAGS: PINR, PHUM, PTER, ECON, IR, KU SUBJECT: IRANIAN DISSIDENT DISCUSSES CONDITION OF AHWAZI ARABS Classified By: CDA Alan G. Misenheimer for reasons 1.4 (b) and (d)
Hide Headers
- (C) Summary: On January 29, A/Polcouns and Poloff met with Ahmad Eidan Neisi (PROTECT/PROTECT), an Iranian Shi’a cleric and political dissident from the Ahwaz region of southwestern Iran. Neisi sought a meeting with Poloffs to discuss the dire social and economic conditions of Ahwazi ethnic Arabs, and to deliver a report enumerating the Ahwazis’ many grievances against the Government of Iran (GOI). He spoke of systematic GOI oppression of Ahwazi Arabs, widespread human rights violations, an “Ahwazi intifada,” and the Ahwazi diaspora. Neisi also touched on the Iranian regime’s religious underpinnings and its regional influence, including its efforts in Iraq. (Note: Post will transmit Neisi’s report, drafted in Arabic, to NEA/IR via email. Bio information provided in paragraph 10.) End summary. Systematic Discrimination ————————- 2. (C) Neisi spoke at length about the GOI’s systematic discrimination against the Ahwazi ethnic Arabs and its repercussions. According to Neisi, there are approximately seven million ethnic Arabs currently living in Southwestern Iran. They are concentrated in the region’s 15 main cities, with roughly two million Arabs living in the city of Ahwaz itself. The GOI has renamed each of the region’s cities in Farsi since incorporating Ahwaz into Iran 80 years ago. According to Neisi, the GOI prohibits Arabic language and dress and arrests Ahwazis for even mentioning their cities’ Arabic names. Schools no longer teach Arabic language, and security agents have infiltrated all levels of Ahwazi society. State-approved clerics dominate the local courts. 3. (C) Neisi complained bitterly about widespread unemployment among Ahwazi Arabs. He said the GOI deliberately imports ethnic Persians to displace the Ahwazis, providing the Persians with relocation incentives such as new cars and free housing in gated communities. Neisi said ethnic Arabs constitute only 2-3 percent of the work force in the region’s main industries, petroleum and agriculture, even though Arabs constitute percent 65 of the overall population in the region. Pervasive unemployment has resulted in devastating social consequences. Drugs are cheap and openly available, and drug abuse is prevalent. According to Neisi, the GOI has encouraged this situation in order to “destroy the Arab youth.” Open sewers and generally filthy living conditions have promoted disease and increased mortality rates. Access to health care is limited since Ahwazis cannot afford to pay medical fees. 4. (C) According to Neisi, the GOI deliberately disrupted electricity and water supplies to the region in the summer of 2006 for, on average, seven hours per day. Clean drinking water is expensive and in short supply. In addition, the GOI deliberately pollutes the local Qaroon River with industrial runoff and medical waste. Korean and Japanese scientific teams reportedly declared the waters of the Qaroon River “not even suitable for animals.” Local farmers use this river to irrigate their crops, resulting in low agricultural yields and spoiled acreage. 5. (C) Neisi added that the GOI also heavily restricts freedom of speech and freedom of the press. It routinely confiscates satellite dishes, controls all local newspapers, and broadcasts state media solely in Farsi (despite its use of local dialects in other regions of Iran). GOI agents also routinely raid Ahwazi households and confiscate suspect media, accusing the Arabs of being “U.S. agents.” Furthermore, the GOI prevents Ahwazi university students from studying certain subjects, such as political science, aeronautical engineering and nuclear physics. 6. (C) Neisi said the state dominates local religious worship as well. GOI imams from Qom conduct prayers and sermons at Ahwazi mosques exclusively in Farsi in an attempt to suppress the region’s Arab culture. Ahwazi mosques receive no financial support from the GOI and opposition clerics are labeled adherents of Saudi Wahabism or accused of being “Americanized.” In Qom, GOI clerics accuse Ahwazi imams of being “deviants from Wilayat al-Fakih” (clerical rule) and reportedly fear their influence, which they find “as dangerous as a katyusha rocket.” Due to religious persecution, “hundreds” of Awhazi imams have emigrated from Iran and now preach in Syria and Kuwait. The Ahwazi Intifada KUWAIT 00000151 002 OF 002 ——————- 7. (C) According to Neisi, the GOI’s systematic persecution led to a revolt among hundreds of thousands of Ahwazi Arabs in April 2005. The insurgents reportedly attacked local government ministries, burned banks and raided police stations. Neisi claims the GOI deployed 150,000 soldiers to quell the rebellion, and that hundreds died in the ensuing violence throughout Ahwaz, Mashour and Kura provinces. Local hospitals reportedly refused to treat injured Ahwazi Arabs. Since the April 2005 intifada, there have been additional clashes with GOI security forces and Persian settlers, prompting the Iranian regime to build regional detention camps and implement even stricter control over communications and travel. Consequently, Ahwazi Arabs now frequently discuss the prospect of independence from Iran, which they claim would be “worthless without Ahwazi oil.” According to Neisi, approximately 70 percent of the local populace is lightly armed, having obtained weapons from Iraq since 2003. Displacement and Diaspora ————————- 8. (C) Neisi described a GOI policy of deliberately displacing the Ahwazi Arabs from their ancestral homeland, particularly along the border with Iraq. Many Ahwazis left the border region during the Iran/Iraq War for fear of being drafted by the GOI or of being used as agents by the Iraqis. The region remains scarred by the decade-long conflict, while the GOI has offered no incentives for Awhazis to return. Many have not, and today ethnic Persians dominate these towns and villages. Former President Mohammad Al-Khatami is reported to have said that the GOI would “displace Arabs from Ahwaz to Tabriz, Shiraz and Isfahan and move in Persians.” Accordingly, an Ahwazi diaspora has ensued, with tens of thousands of ethnic Arabs relocating to the Afghan border region, Kuwait, UAE, Iraq, Syria, Turkey and the West. Iran and its Regional Influence ——————————- 9. (C) Neisi said the Iranian government exploits religion to deceive the world, legitimize its regime and advance its own political objectives. He claimed the GOI is spending billions on its proxy, Hizballah, and has compensated it for the recent Nahar Al-Barid conflict in Lebanon. Iran is also supporting upwards of 40 different insurgent groups in Iraq to incite ethnic violence and destabilize the country. Neisi spoke of one noteworthy individual, Abu Dera Al-Baghdadi, allegedly residing in Tehran, who reportedly boasted of killing hundreds of Sunnis in Iraq. Neisi noted, however, that the GOI distrusts Ahwazi Arabs and refuses to use them as agents in Iraq. He said all Iranians oppose President Mahmoud Ahmedinejad, particularly the Ahwazis, and he called Syria’s Bashar Al-Asad “an agent of Iran” for ordering the expulsion of Awhazi Arabs from his country. Biographic Note ————— 10. (C) Ahmad Eidan Neisi is an Iranian Shi’a cleric of Arab descent. He is a political dissident who claims to speak on behalf of the Al-Muhammadia Religious Community (Al-Jaamia Al-Deenia Al-Mohammadia), a group of approximately 150 ethnic Arab clerics, university students, civil servants, journalists and intellectuals based in Ahwaz. He was born on Oct. 23, 1983, he is married with children, currently resides in the city of Ahwaz with his family, and is attempting to emigrate with them to the U.K. Neisi is in Kuwait for approximately three weeks and contacted A/Polcouns on January 28 to request a meeting concerning the condition of ethnic Arabs in Ahwaz. ********************************************* * For more reporting from Embassy Kuwait, visit: http://www.state.sgov.gov/p/nea/kuwait/?cable s Visit Kuwait’s Classified Website: http://www.state.sgov.gov/p/nea/kuwait/ ********************************************* * MISENHEIMER