ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
“سرکوب جاری” یا استراتژی قیام و سرنگونی بقلم داود ارشد
سی+1 خرداد 1397
“در زیر دو نمونه علنی از فریب مجاهدین توسط راهزنان انقلاب “مسعود رجوی و مریم رجوی برای ریختن لوش و لجن بر سرخود و همرزمان با بهانه شیادانه “انقلابی ترشدن و تضمین سرنگونی رژیم”، تا اینگونه اهرم سرکوب را بدست خود مجاهدین بدهند تا بطور روزانه در جلسات “عملیات جاری” سرکوب را با کوبیدن مستمر بر سرخود و همرزمانشان جاری کنند. و آنرا بجای “سرکوب جاری” عملیات جاری میخواند.
یعنی مجاهدی که روزانه برسرخود و همرزمانش میکوبد یعنی هر روز باید انواع اتهامات اخلاقی، جنسی، فردی، ایدئولژیک و تشکیلاتی و هرزه گی و …را در قالب فاکتهای ذهنی و یا فاکتهایی که پا در عمل نیز داشته را در جمعی بیان و دیگران متناسب با میزانی که میخواهند خود را انقلابی نشان دهند باید همرزمی که فاکتهایش را خوانده است را زیر شدیدترین تحقیر و توهین ها و بعضا کتک زدن و متهم کردن به خیانت به رهبری و مریم رجوی و… واکنش نشان دهند، از منظر رجو ی در حال جنگ با رژیم است. شیادی رجوی به همینجا ختم نمیشود، بلکه در پرده بعدی اگر کسی اینکار را نکند (یا فاکتی نداشته باشد و یا در مقابل فاکت دیگران مانند یک جلاد بر سر او فرود نیاید) مبارزه و جنگ را ترک کرده است!!!!
مغزشویی یعنی همین. ولی مشخص نیست چرا مسعود رجوی خود در این نبرد و مبارزه و جنگ هیچگاه شرکت نمیکند.
رجوی شیادانه جنگ و مبارزه برای خودش را تحقیر و توهین و سرکوب و آنکار اعضاء مجاهد میشمرد، ولی برای مجاهدین برعکس برسرخود و همرزمان خود لوش و لجن و تهمت و افترا و … ریختن و کتک زدن همرزمان را جنگ و مبارزه میشمرد.
این گونه اعترافات از نظر رجوی صداقت انقلابی در زمینه های جنسی، اخلاقی، اجتماعی وانگیزه ای بمعنی مستمر گفتن اینکه من آدم فاسدی هستم، من آدم زن باره ای هستم، من بریده ام، من آشغال هستم، من زناکارم، من جنایتکارم، من دروغگو هستم، من …. آنهم بدون هیچ حد و مرزی در مورد زنان و مردان دهه ها اجرا شده و میشود. و اصرار دارد که با نفی خود و سقوط دادن خود مریم رجوی (اسم مستعار مسعود) را بالا میآورید. (یعنی دست مرا روی خودتان بازمیگذارید که هرکجا انتقاد و ایرادی وارد کردی علیه تو اقدام کنم)
مطالب زیر از به اصطلاح آموزشهای مسعود رجوی است که در سیمای مقاومت منعکس است. آنرا بخوانید
مطالب آمده در عکسهای مندرج در مقاله را بعنوان بخشی از مقاله بخوانید.
دراین قسمت مسعود رجوی جهت توجیه شیوه های سرکوب اعتراضات و انتقادات به تشکیلات، به سیاست، به ایدئولژی به دروغهای مستمر، به حق کشی ها به ضرب و شتم هابه زندانی کردن به شکنجه کردن ها انگشت را روی نقطه ضعفهایی عناصر انقلابی و مبارزی میگذارد که خوب میداند بدلیل صداقت و بدلیل پاکیشان چگونه میتوان آنها را گروگان گرفته و زبانشان را بست. او از ضعف نشان دادن در زندان شروع میکند. رجوی که هزاران جوان میلیشیا را یک شبه در تنور هیولاهای اوین ریخت و خود فرار کرد.
در حالی مجاهدین را در بسیاری موارد بدروغ به ضعف و وادادگی در زیر شکنجه های رژیم متهم میکند که اسناد محرمانهی ساواک، (علیرغم میل او و بسیج گسترده و سازماندهیشدهی مجاهدین در اولین روزهای سقوط رژیم سلطنتی برای دستیابی به پروندهاش، این پرونده به دست رژیم افتاد) دلیل نجات او از اعدام را ضعف و سستی در بازجویی بیان کرده است و پرویز ثابتی مقام امنیتی سابق آن را تأیید میکند و پرویز معتمد رئیس تیمهای تعقیب و مراقبت و شنود ساواک و عضو سابق کمیته قزلقلعه، اوین و کمیته مشترک در گفتگوی ۲۸ آبان ۱۳۹۳ خود با «رادیو صدای مردم» تأکید میکند که مسعود رجوی پس از دستگیری، یک ماه در اختیار او بوده و در گشت ساواک شرکت میکرده است. پرویز معتمد در دستگیری محمد حنیفنژاد و محمد حیاتی و … در یک خانهی تیمی مجاهدین شرکت داشته است.
http://media.radiosedayemardom.com/archives/onlineplayer.php
در حالیکه بگواهی هزاران مبارز و مجاهد، شکنجه های زمان شاه صدها برابر ساده تر از شکنجه های پاسداران و قداره بندان رژیم آخوندی بودند، در حالیکه چریک زمان شاه که بعضا فلسطین و … را نیز طی کرده بود، حداقل بلحاظ ذهنی آماده شرایط دستگیری بود، در ثانی تمامی قواعد و قوانین تحمل شکنجه و میزان و زمان استقامت و… را بخوبی میدانست و نبض اتاق شکنجه دستش بود، آقای مسعود رجوی هزاران تن از این نو جوانان را بدون ذره ای آمادگی ذهنی ای، در اوج غافلگیری، بدون کمترین آشنایی و آموزش با شیوهای تحمل شکنجه به زیر شدیدترین شکنجه های قرون وسطایی فرستاد که میدانیم و به اذعان رژیم حتی اسمشان را نیز نگفته و ایستادند،
، آقای رجوی برای فریب آنها برای بدهکار کردن آنها برای مقابله با سرشورشی آنها در مقابل دجالگریها ی خودش دم از صداقت بی منتها بخرج دادن و بیان هر نقطه ضعفی که این نو جوانان در آن تونلهای وحشت نشان داده اند که بسیاری طبق اصول دستگیری مطلقا ضعف نبوده است، در اوج دجالگری و با مخفی کردن پنجه های درنده اش لباش میش پوشیده و به آنها القاء میکند که شما کم آورده و بریده بودید زنده ماندتان حرام است زندگی شما حرام است و شما آلوده به رژیم (تاکید میکرد خمین) هستید و یک خمینی در درون خود دارید، برای دور کردن خود خمینی تان باید تسلمی من شوید. من ضد خمینی هستم شما با تسلیم مطلق به من خمینی درون خود را شکست داده و مرا پیروز میکنید. تسلیم شما به من نیز از کانال نابودی تمامی هستی خود و کمک به من برای نابودی تمامی هستی شما و همرزمانتان میگذرد. هر مجاهد باید در انتهای روز با رهبری خود صفر صفر باشد. صفرصفر یعنی هیچ فاکت نگفته ای نداشته باشد.
یک روز در سال 1378 بعد از بازگشت از اروپا، در عراق در قرارگاه اشرف بدلیل بگیر و ببندهای بچه ها و پائیدن و جاسوسی علیه رزمندگان دست به اعتصاب زدم جهت مشخص نشدن اعتصابم مرا از اشرف به باقرزاده منتقل کردند که من در باقر زاده بست نشستم و یک گزارش هم نوشتم که این تشکیلات شده است سیستمی که فرزندان خود را میخورد و رهبری که به اعضای خود بی اعتماد باشد خود مشکل دارد. در انتهای یک ماه مهوش سپهری جلاد مسعود رجوی مرا صدا کرد و تلاش کرد با تتمیع مرا از اعتصاب منصرف کند. ولی کارگر نیفتاد.
سپس محمود عطایی مرا صدا کرد و گفت تو چون در اروپا مسئولیتت طوری بوده که همواره تنها به ماموریت میرفتی و همراهی نداشتی فاکتهای جنسی اروپایت را بنویس بده!!! من که خیلی بهم برخورده بود و تعجب کرده بودم، گفتم که فاکتی ندارم. گفت: مگر میشود که نداشته باشی؟ من خود داشتم و نوشتم و دادم!! گفتم: مگر قرار نبوده است که هرکس در انتهای روز صفر صفر باشد. من در اروپا که بودم هر روز صفر صفرم را کرده ام. اگر شما نکرده بودید و حالا بعد از گذشت مدتها میخواهید فاکتهای مانده را بدهید یا معنی صفر صفر روزانه را نمیدانید و یا آنوقت صداقتی که رجوی میخواسته را نداشته اید.
تشکیلات مافیایی یعنی همین، وقتی دیدند که حریف حرف حساب من نمیشوند تهاجمشان به من این بود که تو اگر داری تشکیلات را زیر سوال میبری به این دلیل است که مشکلات جنسی داری و چون صداقت نداری و بیان نکرده ای بصورت انتقاد به تشکیلات بارز میشود. من هم حسابی گذاشتم کف دست آقای عطایی که بنده بسیار خوب سوابق ایشان را میدانستم.
رجوی دجالگرانه سرکوب(عملیات) جاری را اینگونه تعریف میکند:
مسعود با دجالگری و با بازی با کلمات اینکار را برای مجاهدین “صداقت شگفت انگیز بیکران” و جهاد اکبری معرفی میکند که رها شدن از تقدیر کور را به ارمغان میآورد. همان توجیهاتی که مریم رجوی برای همخوابگی زنان با مسعود میآورد. شیر زنان مجاهد در آینده بیشتر در این زمینه حقایق را بازگو خواهند کرد.
وقتی بعد از مدتها مجاهدین چه در مواجهه با انتقاداتی که همرزمانشان مطرح کرده اند و البته دچار گیوتین تشکیلات شده بودند و چه در مواجهه با انبوه انتقادات مسلم سرکوب شده خودشان که لاجرم با “سرکوبهای جاری ” نیز پس زده نشده اند و در نتیجه همگی زبان به اعتراض میگشایند که: ای تشکیلات، آیا انتقاد میتوان کرد یا نه؟، رجوی اینبار جهت نجات استالین درون خود و استالینزم تشکیلاتی اش دست بدامن لنین میشود.
ممنوعیت حق انتقاد در فرقه رجوی با برچسب آپورتونیسم عاریه گرفته شده از لنین با سوس تائید آن از صدر اسلام
اما مچ مسعود رجوی را کجا میتوان در مقابل چنین لفاظی های مافق صوت سوپرچپ حتی برای آرمان خواه ترین انسانهای صادق گرفت؟ آنجا که وقتی زندانی ای و یا مجاهدی میگفت که من مقاوم بودم و خطایی نکردم. من خطای جنسی نداشتم. آنوقت بود که پتک نابود کننده مسعودرجوی برسرش وارد میشد که این عین آپورتونیسم و ضد انقلابیگری است و این فرد که به هر قیمت حتی به دروغ علیه خودش اعلامیه صادر نمیکند، افشاگری نمیکند یعنی میخواهد دست بالا را نسبت به من (مسعودرجوی) داشته باشد. و اینجا بود که ازپس آن برّه سوپر انقلابی، گرگ توتالیتر ظاهر میشود.
هرفردی که روزانه صد انتقاد و کشف حقایق آنهم از فرو برنده ترین آنها علیه خودش و همرزمانش در جلسات “سرکوب جاری” نیاورد، قطعا با میلیونها تناقض در دستگاه رجوی صد در صد انتقاداتش به سرتاپای سیستم فاسد او سر باز میکند. از همین رو نیز حتی با انواع حیله ها و با استفاده از عدم دسترسی مجاهدین به هیچ کتاب و مرجع و منبع ای پای لنین را نیز به میان میکشد و گربه حق انتقاد را دجالگرانه با شمشیر لنین دم دجله میشکد. توجه کنید
جهان نفهمید که مجاهدین خلق ایران بهترین فرزندان ایران زمین در آشوویتس رجوی چه بلاهایی را از سرگذراندند. و این قصاب خودشیفته چگونه آنها را روزانه مثله مثله میکرد.
داود ارشد
سی +1 خرداد 1397