ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
آنچه از محمد(مصطفی) رجوی فرزند مسعود رجوی انتظار میرود
باعث خوشحالی بسیار من و جنبش نه به تروریسم در سراسر اروپاست که مصطفی (محمد) رجوی تصمیم گرفته است که مشاهدات و حقایق درون تشکیلات سازمان مجاهدین را بیان کند. البته مصطفی یکی از پیشگامان مبارزه با فرقه رجوی بوده است حتی همان زمان که در درون تشکلات در اشرف و … بود شجاعتش از این نظر از بسیاری از ما بسا بیشتر بود و با دسترسی بیشترش به مسعود رجوی نظراتش را با شجاعتی بی نظیر ابراز کرده بود. طوریکه مسعود رجوی را علیه خودش به علاء درجه به خشم آورده بود.
مصطفی را در حوالی رمضان سال 61 بهمراه یکی از زنان مجاهد از مسیر ترکیه از ایران خارج کردم. طبعا عشق ما به آزادی و دمکراسی و پیشرفت و به مبارزه و تشکیلاتی که فکر میکردیم ظرف کسب آن برای ایران با تاریخی چند هزار ساله مملو از دیکتاتوری است خودش را در عشق به محمد کوچلو که هنوز پوشک میپوشید نشان میداد. محمدی که از میان آتش و خون همان مبارزه بدست ما رسیده بود، اشکهایمان برای موسی و اشرف و … در عشق و علاقه به او تبلور میافت.
بعدها در سال 1365-1366نیز بدلیل اینکه محل کار و استقرارم در دفتر رهبری سازمان و در مقر سیفی در بغداد بود و مصطفی که قبلا نزد علی زرکش و مهین رضایی (همسرش) نگهداری میشد، بعد از محاکمه علی زرکش از او و همسرش مهین رضایی گرفته و به ما سپردند من بسیار در کنار مصطفی بودم. و البته “مادر” مادرِ مریم رجوی نیز همواره بود و “اشرف” دختر مریم رجوی نیز به این جمع پیوسته بود.
بزودی که جریان کودتا علیه علی زرکش با محاکمه او و محکوم کردنش به اعدام پایان یافت مسئولیت های من تغییر کرد من کمتر مصطفی را میدیدم. ولی پاک سازی تمام تشکیلات جهت پوشاندن لباس انقلابی به این کودتا و این عمل ضد انقلابی تحت عنوان مبارزه با تمامی عناصر و نمودها و فرهنگ بورژوازی که چیزی نبود الا تحکیم مواضع رهبران کودتا (زوج خوشبخت جدید مسعود و مریم رجوی) با پاکسازی تمامی علائم علی زرکش از تشکیلات بعنوان کسی که مبارزه مسلحانه را تروریستی و مسعود رجوی را عامل شکست سازمان قلمداد کرده بود شروع شد. این اقدام در اساس برای به موضع دفاعی کشاندن تمامی تشکیلات و بستن دهان آنها در قبال این حرکت ننگین بویژه دهان دفتر سیاسی و مرکزیت بود که در جریان محاکمه قرار داشتیم. والا پائین اساسا خبر نداشتند.
————
مطالب مرتبط
گزارشی درونی از آنچه مسعود رجوی مبارزه اش میخواند
خروج مجاهدین از اشرف و لیبرتی و عراق شکست مطلق یا پیروزی نسبی
محاهد خلق علی زرکش به کدام توصیف مسعود رجوی
خانواده مجاهدین اسیر در لیبرتی نماینده خلق یا ضد خلق
خانواده های مجاهدین درگذر از مائده آسمانی به سنگهای ابابیل
——————
شرح مبارزه ضد بورژوازی بیشتر یک کمدی درام درد آور خواهد بود که افراد باید جهت مبارزه با بورژوازی خود اگر یک خودکار در پاریس خریده بودند آنرا بعنوان دور کردن بورژوازی از خود پس میدادند!!! یادم هست من نیز چیزی نیافتم الا جهت کاری که داشتم و هرماه دوبار بین عراق و پاریس برای نشستهای دفتر سیاسی تردد میکردم و از بودجه ای که اختصاص داده شده بود لباسی از پاریس خریده بودم که سالها میپوشیدم. و آن بود سمبل!!!!!! بورژاوزی من که با اقرار!!! به آن بورژوازی را از خودم دور کردم!!! و انقلابی دو آتیشه جدیدی شدم!!! این روش جاری سرکوب ایدئولژیک مسعود رجوی بود برای بستن دهان دفترسیاسی و سازمان که هر اقدام توتالیتریستی و ضد انقلابیش را با تابلوهای بزرگ مانند انقلاب ایدئولژیک، انقلاب ضد بورژوازی … سفر تاریخساز، … تابلو میکرد.
البته وقتی من با علی زرکش مدتها زندگی کردم بسیاری مسائل برایم روشن شد و شروع کردم به انتقاد بویژه به مهدی ابریشمچی، بعنوان یک عنصر ضد تشکیلات برای دوسال به بیگاری اعزام شدم. که دیگر مصطفی را نمیدیدم تا اینکه بعدها شب قبل از آمدنم به اردن جهت آمدن به پاریس همراه مریم رجوی در سال 1372 عذرا علوی طالقانی مصطفی را آورد که مرا ببیند. دیدار ما در سالن عمومی لشکر بود، من که جرات نمیکردم علت را بپرسم میدانستم که محمد مطلقا نمیخواهد در تشکیلات باشد و در حضور عذار علوی طالقانی نیز بغیر از یاد آوری گذشته و حال و احوال کردن از کسی که واقعا کانون عشق و علاقه همه ما بود چیز دیگری نمیتوانستم سوال کنم. بعد ها مصطفی مدتی به لشکری که من عضو ستادش بودم منتقل شد. یک روز که مرا تنها گیر آورده بود با اعتمادی که بمن داشت سوال کرد، فلانی پشت سیاج های اشرف نگهبان هست؟ و این زمانی بود که فرارها از سیاج قرارگاه اشرف بسیار بسیار زیاد شده بود.که نتوانستم ناراحتی ام را از فشار و تنهایی و اسارت تنها بازمانده اشرف ربیعی را پنهان کنم و مدتها گریستم.
مسعود رجوی در سیمای فرزند اشرف ربیعی شکست استراتژی تروریستی خود را تجربه میکرد. در واقع مصطفی حقانیت مواضع علی زرکش را در تمامی وجود خودش در مقابل مسعود رجوی بصورت دیدن مبارزه مسلحانه بعنوان یک عمل خشنوت آمیز و در قالب سیاسی (تروریستی) متبلور میکرد از همین رو کینه عجیبی نسبت به مصطفی پیدا کرده بود.
مصطفی در واقع در نزدیک ترین نقطه به مسعود رجوی در ژرفنایی غیر قابل تصور با محتوای حرکت رجوی در تضاد و مخالف سرسخت آن بود. مصطفی رجوی علیرغم اینکه مادرش اشرف رجوی و پدرش مسعود رجوی بود و سرگذشتی که همگی از آن با خبریم و علیرغم اینکه در ایران حضوری چندانی نداشته نسلی نو و پیشرفته با دریافتهای مدرن و معاصر از جهان از مردم ایران را نمایندگی میکند که بطور مطلق با تروریسم رجوی مخالف و در نقطه مقابل آن هستند است.
طوریکه در روزهایی که قرار بود مسعود رجوی از عراق فرار کند و ما خبر نداشتیم در جلسه ای در نشستهای بالای سازمان بطور کاملا غیر منتظره و در اوج شگفتی همه ما مصطفی را به قول ما “دراز” کرد یعنی علیه فرزندش مصطفی سمپاشی کرده و زیرآب او را زد و شاید بیش از دوساعت جلسه علیه مصطفی هرچه خواست گفت و مریم رجوی او را پشتیبانی میکرد. معلوم بود که مصطفی درگیریهای سیاسی بسیار با پدرش (مسعود رجوی) داشته است. ظاهرا مسعود رجوی از او خواسته بود باردیگر همانگونه که او و مادرش را یکبار در تهران گذشته و رفته بود تا با قربانی شدن او و مادرش برای فرار و خیانت خودش به بقیه مجاهدین و جنبش توجیه بتراشد!!! اینبار هم با جا گذشتن او در عراق اینبار نیز از خون او استفاده دوجانبه کند هم فرار خودش را توجیه کند و هم از شر چنین مخالف محتوایی آنهم از نسل و خون خودش رها شود.آنچه بطور دقیق بین او و مسعود گذشته را باید از زبان مصطفی شنید.
. مصطفی به مسعود گفته بود که به عراق و ارتش آزادیبخش او تعلق ندارد. مصطفی گفته بود که عراق صدام حسین آنگونه که مسعود رجوی با تزویر مرز سرخش میخواند نیست. او میگفت که اینجا سرزمین و خاک ما نیست.
مسعود که بسیار عصبانی بود و دهانش کف کرده بود و از کلمات رکیگ استفاده میکرد، قرآنی را که دستش بود بر روی میز کوبید و گفت “این خرچه – خوکچه هرکه میخواهد باشد از قرآن لباس هم بپوشد این حرام زاده طئمه وزارت اطلاعات است که نمیخواهد در سازمان باشد میخواهد مانند عمو کاظمش با کسب تحصیلات عالیه به مردمش خدمت کند و با خشونت مخالف است کار ما را خشونت میداند و رد میکند… نمیداند که باید به هرقیمت همینجا بماند و بمیرد”. رجوی ضمنا در همین نشست پیامش را به بقیه نیز میداد که از خروج خبری نیست.
البته آن زمان که مسعود این سخنان را در مورد مصطفی میزد همگی ما خیال میکردیم که او از مصطفی خواسته در کنارش در عراق بماند. چون اینگونه بدورغ بما گفته بود که مریم میرود و خودش میماند. نمیدانستیم که هردو قصد فرار دارند. و مصطفی چه خوب پدرش را میشناخت.
بنابراین مصطفی که از نظر پدرش یک خائن محسوب میشد، بشدت تحت کنترل بود و اجازه نداشت با کسی صحبت کند و بسیاری محدویتهای غیر انسانی که خودش باید ریز به ریز آنرا بیان کند.
مصطفی رجوی که ما در تشکیلات رجوی میشناختیم آینه تمام قد پاسخ تاریخی نسل نوین مردم ایران به مسعودرجوی و تمامی اندیشه های دوران جنگ سرد و جهان دو قطبی با تمامی تفکرات و ایدئولژیهای ویرانگرش بود. از همین زاویه وظیفه دارد که:
- هرآنچه از عمو علی زرکش اش و خاله مهین رضایی اش بیاد دارد در رفتار با خودش را بازگو کند. چون مریم رجوی علی زرکش را متهم به بدرفتاری با مصطفی کرد تا مخالفتش با تروریسم مسعود رجوی را تحت الشعاع قرار دهند.
- بجد نقد خودش را از خشونتی که نه فقط علیه مردم ایران در قالب مبارزه با رژیم ددمنش بلکه خشونتی که حتی علیه خود مجاهدین نیز به اعلا درجه اعمال میشد را به نقد بکشد.
- نقد خودش را به توتالیتریزم مسعود رجوی نه فقط در قالب پدرش بلکه در قالب رهبر یک جنبشی و مبارزین و مجاهدینی که مانند خدا به او اعتماد کرده بودند بنویسد.
- رابطه مصطفی با پدرش امری خصوصی است ما قصدمان اطلاع از آن نیست. و این بستگی به مصطفی دارد که رد پای توتالیتریزم تشکیلاتی -سیاسی- ایدئولژیک را در بستر روابط پدر و پسری نقد کند.
- مصطفی بعنوان فردی نزدیک به مسعود رجوی ضرورتا بسیاری از تفکرات پنهان مسعود رجوی در مورد شورایی ها و اینکه جایگاه شورایی ها در دستگاه تفکری او کجا بود را بخوبی دیده است. و چه بسا مستقیم کینه هایش علیه آنها به مصطفی نیزبیان کرده باشد. چون همواره زیرآب تمامی شورایی ها را بعنوان خدمه و عمله بورژوازی نزد مجاهدین میزد که هیچ سمپاتی بین شورایی ها و مجاهدین ایجاد نگردد.
- روابط مسعود رجوی با دولت عراق و صدام حسین را هر آنچه میداند با بازگو کند.
- روابط مسعود رجوی با زنان و نقش مریم رجوی در رابطه مسعود رجوی با زنان را به هر میزان که مطلع است بازگو کند.
- تاثیر انقلاب ایدئولژیک در ارتقاء یا نابودی تشکیلات مجاهدین از اهم مسائل است.
- فساد مناسبات مجاهدین (بین زنان و بین مردان و بین زنان و مردان) بویژه در طی سالهای بعد از فرار مسعود رجوی از عراق و حتی قبل تر را به آشکارترین شکل ممکن حقایقش را باگو کند آنهم نه بعنوان افشاگری که محصول یک استراتژی فاسد و شکست خورده.
- رابطه مسعود رجوی با جنبش مستقل مردم ایران در داخل کشور و دلیل این میزان از ضدیت او با این جنبش را به نقد بکشد.
- فشارهای وارده به فرزندان مجاهدین مانند خودش که بزور و بعضا با فریب به عراق کشانده شده بودند چه دختر و چه پسر حقایقی را که میداند بازگو کند.
- حقایقت خانواده های مجاهدین و آنچه تحت عنوان الدنگ مسعود رجوی از آنها اسم میبرد چه بود.
- تشکیلات چگونه شورایی ها را فریب میداد.
- تشکیلات چگونه سازمان های بین اللملی مانند کمیساریا، و … را فریب میداد.
- چرا مجاهدین را در اشرف و بعد در لیبرتی نگهداشته بود. آیا آنگونه که رجوی القاء میکرد خواست رجوی خروج از عراق بود ولی عراق اجازه نمیداد؟
- برای مریم رجوی و تشکیلات خروج از عراق پیروزی بود یا شکست مطلق
- نظرش را در مورد اعلام امام زمان بودن پدرش و پیامدهای آن برای سازمان مجاهدین را بنقد بکشد.
- چرا باید ترکی الفیصل مرگ پدرش را اعلام کند. جواب مریم رجوی به او بعنوان فرزند مسعود و تنها بازمانده اشرف رجوی که حقش است که بداند پدرش چه سرنوشتی یافته است چه بوده است؟
- رابطه مریم رجوی و تشکیلات با نئوکانها بعنوان شرورترین و خشنترین و راست ترین جناحهای جنگ طلب آمریکا چه حقایقی را در مورد تشکیلات بیان میکند.
- حقیقت رابطه با عراق، عربستان، اسرائیل و آمریکا را بنقد بکشد. …
- نظرش را در مورد اعتراضات بهمن 1396 علیرغم اینکه مریم رجوی مدعی است هزاران هزار کانونهای شورشی در داخل فعالند و اینکه هیچ اسمی از مجاهدین برده نشد را بیان کند.
داود باقروند ارشد
جلال پاکستان
18 خرداد 1397
8ژوئن 2018
————————–
مطالب مرتبط
گزارشی درونی از آنچه مسعود رجوی مبارزه اش میخواند
خروج مجاهدین از اشرف و لیبرتی و عراق شکست مطلق یا پیروزی نسبی
محاهد خلق علی زرکش به کدام توصیف مسعود رجوی
خانواده مجاهدین اسیر در لیبرتی نماینده خلق یا ضد خلق
خانواده های مجاهدین درگذر از مائده آسمانی به سنگهای ابابیل