قسمت دوم: پاسخ تشریحی به سوالِ، آیا مجاهدین تغییر کرده اند؟ رویکردشان به جنبش مهسا

مسعودرجوی و تغییرات شگرفش، رویکردش به جنبش مهسا و دیگر گروهها

آیا اعضاء مجاهدین سرمایه اند یا قربانیان مغزشویی نیازمند درمان

توضیحات تشریحی در مورد سوال ناقص مانده، آیا اعضای مجاهدین سرمایه اند یا...

پرگار بی بی سی با سازمان مجاهدین چه بایدکرد؟ با شرکت داود باقروند ارشد

برنامه پرگار با شرکت داود باقروند ارشد

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

Who are Mek cult? An inside report for the first time by defected High-ranking Mek and NCRI member.

An inside report for the first time by an ex-high-ranking member of Mek and NCRI based on the Mek’s own publications and ... Who assassinated the Americans in Tehran? Mek and Spying for Russia Did CIA destroy Mek-Russia spy net? How Mek retaliated? Seizure of US Embassy in Tehran? Mek’s Islamist Revolutionary Courts Mek and the Children in the Combat Mek and Saddam Hossein of Iraq and Saudi Arabia Mek as Assassinators Who is the head wife in Mek Leader’s Harem? Have they changed? How Maryam Rajavi deceives the western world? How Mek terrorism differs to ISIS and Al Qaeda terrorism? Why Mek is more dangerous? Use of 10-year-old children in combat by Mek. Who are the wives of the harem of the Caliph of the Mek? Mek’s planed courts and justice for their Islamic State describe by its Calipha. How the world can protect itself against terrorism?

مصطفی رجوی پدرش مسعودرجوی را به دادگاه کشانده است

در مطلب سپتامبر 2020 نیز تحت مطلب ” سخنی با مصطفی رجوی” نوشتم که دشمن مصطفی رجوی پدرش است و نه کس دیگر در آنچه مصطفی رجوی بعنوان ورود یا ادامه به مبارزه برای آزادی و… نامید، باید بداند که در این مسیر، دشمن اصلی اش، نه رژیم که مسعود رجوی خواهد بود.

آخرین پست ها

واکـاوی مـزدوری! سلطانی، خـدابنده، عـزتی، حسینی، یغـمایی، کـریمدادی، مصــداقی و پورحسین، منتقدین فرقه مافیایی رجوی. نقد آتشبیاران معرکه مشترک رجوی و سایت رهیافتگان

داود باقروند ارشد عضو علیرتبه سابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

تقدیم به امیروفا یغمایی که مسعودرجوی مادرش را جلو چشمانش ذبح کرد

مبارزه با رژیم یا فروپاشی درونی فرقه ای داعشی که میلیتاریسیم جهانی برای ایران تدارک دیده است

چرا رجوی نیاز دارد درخواست دیدار با اعضای در اسارتش را به نبرد دین بین فو تعبیر کند؟

افشای حقایق پشت پرده ضدیت با خانواده با اسناد سازمانی توسط داود باقروندارشد از مسئولین خانوادهها در مجاهدین

گسترش وطن فروشی در خارج کشور به سرکردگی رهبر همه وطن فروشان و دشمنان ایران

حمایت از تحریم و حمله نظامی به ایران خیانت به مردم و فاصله گرفتن آشکار از ایران و ایرانی

تحلیل طوفانِ سراسریِ جورج فلوید در آمریکا -داود باقروند ارشد

پایه اجتماعی فرقه رجوی (آمریکای نئوکانها) درحال فروپاشی است و رجوی برای صدمین بار بیگانه پرستیش به گل نشسته است

پربیننده ترین ها

ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.

ملاقات با آقای گای فرهوفشتادت عضو پارلمان اروپا و رهبر فراکسیون لیبرالهای اتحادیه اروپا از سیاستمداران عالی و افشای همه ترفندهای فریب فرقه رجوی در زمینه ماهیت این فرقه و فشارها و توطئه هایی که علیه جدا شدگان اعمال میکند.

بنابه دعوت یو ان واچ جنبش نه به تروریسم و فرقه ها در نشست سالیانه حقوق بشر و دمکراسی شرکت کرد. خانم دکتر هشترودی بنا به دعوت جنبش نه به تروریسم وفرقه ها در این نشست شرکت کردند که حضور ایشان باعث خوشحالی جنبش نه به تروریسم و فرقه ها گردید. ایشان ضمن حضورفعالشان در نشست با اعضای عالیرتبه شرکت کننده در جلسه به بحث و گفتگو پرداختند. ازجمله با وزیر سابق دادگستری و عضو پارلمان کانادا آقای ایروین کولتر و از بنیانگذاران یوان هیومن راتس واچ مفصلا به بحث پرداختند. این کنفرانس سالیانه جهت شنیدن گزارشات قربانیان حقوق بشربرگزار میشود. در همین رابطه آقای داود ارشد رئیس جنبش نه به تروریسم و فرقه ها سخنانی بشرح زیر ایراد کردند:

درملاقات با دکترورنر هویر به اطلاع ایشان رسید که: فرقه رجوی در حال تدارک دیدن یک زندان ابدی موسوم به اشرف 3 در ‏محلی دورافتاده میباشد. این محل یک پایگاه نظامی متروکه آمریکایی می باشد با یک فرودگاه و یک سکوی هلی برد کوچک و ‏بخشی از سیستم های داخلی آن مستقیما از آمریکا آورده شده و نصب گردیده اند. از ایشان استمداد کمک شد. ‏

ملاقات با همسر نرگس محمدی در مقر ملل متحد ژنو-------آقای داود ارشد و خانم دکتر هشترودی با همسر نرگس محمدی در این ملاقات آقای تقی رحمانی همسر نرگس محمدی که خودشان نیز چندین نوبت زندان بوده اند از نقض حقوق بشر در ایران گزارشی به کنفرانس ارائه کردند و از تناقضات موجود در سیستم قضایی ایران در جریان محاکمه نسرین محمدی بطور مفصل و جامع سخن گفتند.خانم دکتر هشترودی و آقای مهندس ارشد با ایشان ابراز همدردی کردند و جزئیات بیشتری از موارد نقض حقوق بشر در فرقه تروریستی رجوی که در آن فعال بوده است را برای آقای تقی رحمانی تشریح نمودند.

دادخواهی علیه برده داری پناهجویان در تیرانا همچو لیبی توسط فرقه رجوی در دیدار آقای ارشد با نخست وزیران هلند و اسلووانیا

ملاقات با رهبر حزب دمکراتهای آزاد آلمان (اف پ د) آقای کریستین لیندنر در جریان کنگره سه روزه احزاب لیبرال اروپا در آمرستردام هلند. افشای جنایات فرقه رجوی علیه اعضا و جدا شدگان

آقای ارشد در مورد ادعای فرقه رجوی و حامیانش گفتند چند شاخص آشکار وجود دارد. چرا متحدین آنها بویژه آقای دکتر بنی صدر با پیش بینی سرنوشت آنها در عراق از آنها جدا شدند؟ چرا هیچ ایرانی چه مردمی چه سیاسیون در مراسم آنها شرکت نمیکنند؟ چرا این تشکیلات مجبور است جهت گردهمآیی هایش سیاهی لشکر کرایه کند؟ چرا این تشکیلات در ترس از مردم ایران اجازه نمیدهد با اعضایش درارتباط قراربگیرند؟ چرا ارتباط اعضایش را با جهان قطع میکند؟ چرا تمامی تحلیلگران برحقیقت نفرت مردم از این تشکیلات بدلیل همکاری با صدام را تاکید میکنند؟ چرا باید رجوی در داخل تشکیلاتش زندان و شکنجه برای اعضای خودش راه بیندازد؟ چرا مجبور است برای دریافت حمایت سیاسی هرچند بی ارزش منافع مردم ایران را به کسانیکه خود به کشتن آنها افتخار میکرده است بفروشد و حتی برای چند دقیقه سخنرانی آنها دهها هزار دلار بپردازد؟ چرا حتی عربستان حامی سیاسی و مالی آنها ارزیابیشان از آنها این استکه “هیچ جایگاهی در میان مردم ایران ندارند”؟ چرا در همین پارلمان اعضای سابق منتقدش را بقصد کشت میزند؟ چرا هر منتقدی ایرانی و حتی غیره ایرانی را جاسوس و مزدور رژیم!! میخواند؟ آیا بخاطر همین چرا ها نیست که: وقتی مردم ایران در سراسر کشور جهت خواسته هایشان دست به تظاهرات و اعتراض میزنند هیچ اسمی از آنها نمیآورند؟ آیا این مسئله پیامش غیر از این است که: مردم ایران رژیم حاضر را صد بار به فرقه رجوی ترجیح میدهند. و “تنها آلترناتیو دمکراتیک” جوکی بیش نیست.

خانم دکتر فریبا هشترودی: با یقین میگویم که مجاهدین شکنجه میکنند…. هشترودی1سرکار خانم دکتر فریبا هشترودی یکی از برجسته ترین زنان ایرانی جزء افتخارات ایرانیان در فرانسه، نویسنده و خبرنگار و فعال سیاسی که سابقا عضو شورای ملی مقاومت ایران بوده است که باید ایشان را بیشتر شناخت با علم یقینی در مورد فرقه تروریستی رجوی از درون آن سخن میگوید. وقتی به عمق پوسیدگی تشکل رجوی پی بردم جدا شدم بله

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

مهدی تقوایی از اعضای زندانی زمان شاه تشکیلات مجاهدین، که رضا رضایی در خانه او با ساواکی ها روبرو و خودکشی کرد. و مسئول چاپخانه مخفی سازمان بود. با همسر و دو فرزندش در مخالفت با انقلاب ایدئولژیک بعد از محاکمه اش در عراق به ارودگاه مرگ رمادی عراق فرستاده شدند تا در آنجا بپوسند.

بیانیه 14 تن

بیانیه 14 تن

نیروی خارج کشور چه میخواهد ‏و بیانیه 14 تن

مقالات پربیننده

فرقه ها در میان ما

دانش علمی شناخت و تمیزدادن فرقه از تشکل سیاسی

بدون شناخت علمی از فرقه های خطرناک تحلیل عملکردهای فرقه رجوی و اثرات بشدت مخرب آن بر اعضا و جداشدگان و خلاص شدن از فشارهای شکنجه گونه روانی مغزشویی های چندین دهساله غیرممکن است

خانم آناگومز نماینده پارلمان اروپا خواستار اخراج فرقه رجوی شد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت دوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی امروز باید گفت آنچه را که فردا گفتنش دیر است

قسمت دوم: گفت و شنود با فرشته هدایتی: افشاگریهای فرشته هدایتی در مورد فرقه رجوی

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

سیامک نادری مرگهای مشکوک فرقه رجوی را افشا میکند

کشتن و سربه نیست کردنهای فرقه رجوی

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

فعالیت های ما در تصویر

افشاگری به کشتن دادن حسن جزایری از دانشجویان هوادار رجوی

 

فلسفۀ آشتی‌ و  بخشش

اسفندیار طبری

 

فشرده: آشتی‌ و بخشش دو مقوله ای هستند که کمتر مورد توجه فلسفۀ عملی‌ بوده ا‌ند.  دلیل این امر شاید این باشد که این مقولات نه در قلمروی اخلاق فضیلتی ارسطویی و نه در قلمروی اخلاق وظیفه ای کانتی نقشی‌ ندارند.  با این وجود این دو مقوله از نظر سیاسی و اجتماعی همواره نقش بسیار مهمی‌  داشته ا‌ند. از  این رو در فلسفۀ معاصر تلاش هایی فلسفی در این راستا شده  است.

در این نوشته پس از بررسی مفهوم آشتی‌ و  بخشش و تمایزهای مفهومی، رابطۀ آن با اخلاق بررسی و سپس به آشتی‌ ملی‌ پرداخته می‌ شود.

بخشش چیست؟

بخشش یک مقوله  افقی و نامتقارن است. افقی از این جهت که در آن قدرت سیاسی نقشی‌ ندارد.  نامتقارن از این جهت که دلالت بر یک اهمگونی بین قربانی و متخلف دارد. یک فرد به عنوان قربانی، فردی دیگر به عنوان متخلف را در امر تخلف می‌بخشد. قربانی  „وظیفه“ اخلاقی‌ در بخشش ندارد. به عبارت دیگر، هنجاری اخلاقی‌ وجود ندارند که قربانی را موظف به بخشش کنند.  همینطور می‌ توان گفت که بخشش فضیلتی نیست که بتوان آن را وارد حوزۀ توصیۀ اخلاقی‌ نمود. فضیلتی نیست که قربانی را به سوی بخشش هدایت کند، به ویژه اگر متخلف همچنان بر تخلف خود پافشاری کرده و اظهار پشیمانی نکند. اما آنچه که از بخشش یک مقولۀ اخلاقی‌ می‌ سازد، پیامد احتمالی‌ آن است. بخشش تاثیر اخلاقی‌ مهمی‌ در اجتماع ایفا می‌کند. از این جهت می‌ توان گفت که بخشش در حوزۀ اخلاق یوتیلیتاریستی است، به این مفهوم که آنچه برای کل جامعه مفید است، اخلاقی‌ است. اگر متخلف به تخلف خود اعتراف کند و پشیمان باشد، بخشش از سوی قربانی می‌ تواند از نظر اخلاقی‌ مورد انتظار باشد. اگر متخلف بر تخلف خود پافشاری کند و پشیمان نباشد، از نظر اخلاقی‌ از سوی  قربانی بخششی مورد انتظار نیست. اما با این وجود، بخشش در نوع دوم می‌ تواند در سطحی اجتماعی نقشی‌ اخلاقی‌ داشته باشد، اگر موجبات صلح و دوستی را فراهم آورد و نهایتا در شرایطی دیگر به پذیرش تخلف از سوی متخلف بیانجامد. بنابرین ما با دو نوع متفاوت از بخشش مواجه هستیم: بخشش در مفهوم فردی که در آن نهادهای اجتماعی و انبوه و تودۀ مردم نقشی ندارند؛ و بخشش در مفهوم اجتماعی که در آن نهاد های اجتماعی به نمایندگی از افراد به طور کلی برای برقراری صلح و آرامش عمل می‌ کنند. مثال بخشش در نوع دوم که به آشتی‌ ملی‌ نزدیک است، کمیسیون „حقیقت و بخشش“[۱] در آفریقای جنوبی است. هدف این کمیسیون هدایت جامعه به سوی صلح و دوستی است که در آن متخلفین به جرم خود اعتراف می‌ کنند و یک بخشش اجتماعی از سوی نهاد های موجود از مجازات آن ها صرف نظر می‌ کند. وظیفۀ این کمیسیون این نیست که به طور فردی به دنبال بخشش فردی قربانی از متخلف باشد. قربانی شاید هیچ گاه متخلف خود را نبخشد، اما نهاد اجتماعی یا انبوه وابسته به این فرد به دنبال مجازات متخلف نیست، زیرا در عرصۀ کلی،‌ بخشش در مفهوم یک توافق انجام شده است. در چنین مفهومی‌ است که هانا آرنت از بخشش به عنوان یکی‌ از پیش شرط های آزادی یاد می‌ کند: تنها با این  توانایی‌ در بخشش است که می‌ توان به صلح در دنیا امیدوار بود؛ بخشش تنها در این حد که انسان ها بتوانند در صلح و دوستی به آینده  خود بنیانی تازه دهند.[۲] بخشش نوع اول به مفهوم پرهیز از خشونت و انتقام است. بخشش نوع دوم از آن فراتر می‌ روود و به همبستگی‌ می‌ رسد.

بنابر این بخشش به عنوان یک مقولۀ اخلاقی‌ یوتیلیتاریستی می‌ تواند نقش مهمی‌ برای صلح و دوستی و همچنین پرهیز از روحیۀ انتقام و  کینه جوئی و تقویت حس اعتماد میان انسان ها ایفا کند.

بر خلاف دین مسیحیت، در دین اسلام و یهود خدا تنها گناه هایی‌ را می‌ بخشد که علیه او انجام شده باشند. خدا در اسلام و یهود نمی تواند به عنوان جانشین فرد قربانی، متخلف را ببخشد. اما در مسیحیت چنین امری ممکن است و به این دلیل در مسیحیت مقولۀ بخشش از اهمیت والایی برخوردار است. در اسلام قصاص، به مفهوم مجازات متخلف از راه مشابه تخلفی که کرده، از اصول شرعی به شمار می‌ رود. با این وجود مسیحیت در مقولۀ بخشش به اندازه ای پیش می‌ رود که حتی خدا می‌ تواند جانشین قربانی شود که جان خود را از دست داده است. این امر به ویژه در رابطه با جنایات ناسیونال سوسیالیزم هیتلری از سوی برخی‌ از مسیحیان می‌ توانست به این دیدگاه بینجامد که خدا آن جنایات را مورد بخشش خود قرار می‌ دهد. از سوی دیگر اسلام در اصل قصاص به امر ضد اخلاقی‌ انتقام یک  مشروعیت  دینی می‌ دهد. هم اصل بخشش مسیحی‌ و هم اصل قصاص اسلامی می‌ تواند از نظر فردی به حس عدم اعتماد  در سطح جامعه بینجامند: گناهکاری که به گناه خود واقف  و معترف نیست، می‌ تواند به سختی مورد بخشش یک فرد واقع شود. مجازات مجرم به اندازۀ جرمی که کرده است می‌ تواند هم برای مجرم و هم برای قربانی اثرات بسیار منفی‌ برگشت ناپذیری داشته باشد و نهایتن مشوق جو انتقام جوئی شود.

هانا آرنت بخشش را به قول پیوند می‌ دهد.  با بخشش، متخلف به طور ضمنی‌ قول می‌ دهد که تخلف تکرار نشود. با این استدلال او می‌ خواهد به بخشش یک پایۀ اخلاقی‌ بدهد. در عرصۀ فردی شاید بتوان از چنین قولی سخن به میان آورد. اما در عرصۀ اجتماعی باید به قرارداد اجتماعی رسید و قول کفایت نمی کند.

 

رابطه بین بخشسش و عدالت چیست؟

باید بین عدالت و بخشش تفاوت گذاشت: بخشش ربطی‌ به عدالت ندارد و حتی می‌ توان گفت که بخشش ناعادلانه است. بخشش به مفهوم صرف نظر از انتقام است. مفهوم رایج عدالت در تبادل است: خوبی‌ را باید با خوبی‌ پاسخ داد. بخشش اما بر خلاف عدالت خصلتی یک جانبه دارد: خوبی‌ کردن بدون انتظار. در روابط فامیلی چنین بخششی امری بدیهی‌ است. اما آیا در سطح اجتماعی و سیاسی چنین بخششی یک نوع تحقیر و بی توجهی به قربانی زور و جنایت نیست؟ در  یک شرایط استثنایی‌ می‌ توان چنین تصور نمود که قربانی از نقش قربانی بودن خود به طور مداوم بیزار است و از این رو بدون توجه به پیامد بخشش، خود اقدام به چنین تصمیمی می‌ گیرد.  به طور مثال اوا مزس کور، از بازماندگان هولوکاست، در یادبود پنجاه سالگی آزادی از هولوکاست، نازی های آلمانی را مورد بخشش خود قرار می‌ دهد. چنین بخششی اما هیچ گاه نمی تواند به نمایندگی از تمامی قربانیان رژیم فاشیستی تلقی شود، زیرا صرفا یک جنبۀ شخصی‌ دارد. به همین دلیل نیز دیگر قربانیان رژیم فاشیستی بخشش او را مورد انتقاد قرار دادند.

آیا می‌ توان متخلف را بدون اینکه به اشتباه خود اقرار کند و پشیمان باشد، مورد بخشش قرار داد؟ آیا چنین بخششی مهر تاییدی بر کردار متخلف نیست؟ آیا چنین بخششی به مفهوم تحقیر قربانی نیست؟

در این رابطه دو فیلسوف یهودی نظرات متفاوتی دارند.

هانا آرنت فیلسوف یهودی، معتقد بود، که اظهار پشیمانی برای بخشش امری ضروری است. بدون اینکه متخلف اظهار پشیمانی کند، قربانی نمی تواند او را ببخشد. در مقابل ژک دریدا، که نیز فیلسوف یهودی بود، می‌ گوید، که بخشش واقعی‌ هیچ پیش فرضی‌ ندارد. لازم به هیچگونه پشیمانی نیست، برخلاف آرنت او معتقد است که „بدی“ مقوله اصلی‌ بخشش است.  در حالیکه برای ارنت یک مرزی برای بخشش وجود دارد، دریدا مرزی برای آن نمی شناسد. پل ریکور که همکار دریدا بود، این مقوله را دقیقتر توصیف می‌ کند: امر بخشش از طرف قربانی موجب پشیمانی متخلف در آینده می‌ شود. به عبارت دیگر، پشیمانی نه پیش فرض بلکه پیامد امر بخشش است.

 

آشتی‌ ملی‌

آشتی‌ نیز همچون بخشش یک نوع عدم تقارن است، اما  برخلاف بخشش، نخست رابطه بین متخلف و قربانی نا مشخص است و به همین دلیل بخششی نمی تواند در میان باشد،  دوم و یا شاید به دلیل نخست عدم تقارن در عرصه قدرت و سلسله مراتب نیز می‌ باشد. به عبارت دیگر در آشتی‌ رابطه بین متخلف و قربانی، بر خلاف بخشش یک رابطۀ عمودی  است. آشتی‌ همچون بخشش در نوع دوم و در سطح اجتماعی، با توجه به آنچه که در آینده قابل دسترسی‌ است، از نظر اخلاق یوتیلیتاریستی قابل توجیه است. در چنین بافت اخلاقی‌، آشتی‌ در راستای صلح و امنیت جامعه است. در آشتی‌ نمی توان سخن از متخلف و قربانی باشد، زیرا هر دو طرف می‌ توانند چنین ادعایی داشته باشند و  علاوه بر این مشخص نمودن آن می‌ تواند مانعی در راه رسیدن به آشتی‌ باشد. در آشتی‌ هر دو طرف در یک سطح نهادی به این نتیجه می‌ رسند، که در پاسداری یا رسیدن به ارزش هایی‌ بالاتر باید به تفاهم رسید و گذشته را حداقل به طور مقطعی فراموش کرد.

نلسون ماندلا در زندگینامۀ خود می‌ نویسد: اگر تو با دشمن خود صلح می‌ خواهی، باید با او همکاری کنی‌. پس از آن او همیار تو خواهد بود.

مفهوم آشتی برای ما از زندگی روزمره و در سطح شخصی شناخته شده است. در عمل، به معنای پایان دادن به تعارضات، غلبه بر درگیری ها و اختلافات است.

توتنمایر بین کلمۀ آلمانی و انگلیسی‌ آشتی‌[۳] چنین  فرقی می‌ گذارد:

در  حالی که مفهوم آلمانی آشتی‌ یک بعد اخلاقی و دینی دارد، مفهوم  انگلیسی آن بیشتر دارای  یک بعد سیاسی است. [۴] شاید  بتوان چنین تفاوتی را بین  دو مفهوم فارسی‌ بخشش  و  آشتی‌  نیز گذاشت: در حالیکه بخشش[۵] بیشتر یک بار اخلاقی دینی دارد،  آشتی‌ یک مفهوم سیاسی یا استراتژیک است. آشتی‌ یک چشم انداز هدفمند دارد اما بخشش هدف استراتژیکی دنبال نمی کند.

مثال آشتی‌ ملی‌ را می‌ توان در جمهوری نامیبیا مشاهده کرد:

پیش از پایان آپارتاید در افریقای  جنوبی در سال ۱۹۹۴ که به پیروزی ANC در انتخابات انجامید،  دولت نژاد پرست سفیدپوستان در نامیبیا استقلال نامیبیا از  رژیم اپارتاید افریقای  جنوبی را در سال ۱۹۹۰ اعلام کرد. چنین اقدامی نتیجۀ فشار بین المللی از یک  سو و اوج گرفتن اعتراضات مردی و مشکلات اقتصادی از سوی دیگر بود. استقلال نامیبیا همچنین در ازای خروج سربازان کوبایی از انگولا ممکن شد. در انگولا و زامبیا سازمان آزادی برای  اتحاد  افریقا[۶]  از  سال ۱۹۶۰ مبارزه مسلحانه علیه آپارتاید را رهبری می‌ کرد. پس از استقلال،  نامیبیا کشوری از نظر سیاسی، اجتماعی و اقتصادی فلج و پاره پاره بود. میراث دهه های ظلم نژادپرستانه، قربانیان بیشماری از خود به جای گذاشته و موجب فرار دهها هزار  نفر در جریان جنگ ازادیخواهانه شده  بود. کمیسیون آشتی‌ ملی‌ در چنین شرایطی  نقشی‌  مهم در رشد سیاسی ، اجتماعی و  اقتصادی ایفاکرد.

پروفسور الهیات  ریستو لمبارد در نامه ای سرگشاده در سال  ۱۹۹۶  به جمهوری نامیبیا تفسیر خود  را از آشتی‌ ملی‌ چنین بیان می‌  کند:  اول از همه، اعتراف به اشتباهات لازم است، این اشتباهات باید تا حد امکان در   فروتنی و  احترام به کسانی که متوجه  آن  شده  ا‌ند،  اقرار شود.  از  نظر او این پیش شرط آشتی‌  است. پس از آن نباید انتظار جبران خسارت را داشت. از نظر سیاسی یک پروسۀ آشتی‌ همواره یک حرکت نمادین در جبران خسارت به طور مادی را به دنبال دارد. اما در چنین بافت تئولوژیک از خسارت مادی صرفنظر می‌ شود و به پروسه آشتی‌ یک بار هنجاتی قوی می‌ دهد: آشتی‌ در مفهوم بخشش در هر دو مفهوم گره می‌ خورد. چنین آشتی‌ هدف استراتژیک روابط صلح آمیز بین جوامع قومی، مذهبی یا سیاسی که قبلا با یکدیگر درگیر بوده اند را داشته است.

موفقیت این استراتژی در نهایت بستگی به عوامل متعددی دارد: ماهیت درگیری قدرت نهادهای دموکراتیک مربوط به دولت، رشد تحول نهادهای دمکراتیک در ایجاد حس اعتماد بین فرقه  های مختلف، رشد قانون گرایی و تربیت فرهنگی‌ و سواد اجتماعی.

 

آشتی‌ ملی

آشتی ملی  بر خلاف بخشش مقوله ای از عدالت است. رابطه بین متخلف و قربانی از این منظر یک رابطۀ دوجانبه و متقارن است، هر چند که از نظر جایگاه اجتماعی یا سیاسی چنین تقارنی ویود نداشته باشد. آشتی ملی‌ تنها در شرایط ویژه تحت تاثیر فاکتور های متفاوتی امکان پذیر است. موفقیت استراتژیک آشتی‌ ملی‌ وابسته به این فاکتور ها می‌ باشد:

۱) وجود نهادها و بنیاد های دمکراتیک که از سوی مردم انتخاب شده و از سوی مردم قابل عزل هستند. بدون وجود چنین ارگان هایی‌ نمی توان از آشتی‌ ملی‌ سخن به میان آورد. به عبارت دیگر مشروعیت دمکراتیک هسته اصلی‌ آشتی‌ ملی‌ است، در غیر اینصورت نمی توان از یک توافق سیاسی یا اجتماعی مقطعی یا استراتژیک برای رسیدن به منافع مشخص گروهی فراتر رفت.

۲) دسترسی‌ به نهادهای بین المللی تضمینی است در پایداری آشتی‌ ملی‌. در صورت عدم وجود یا فقدان نفوذ نهادهای دمکراتیک در درون جامعه به ویژه این امر، یعنی تکیه بر نهادهای جهانی‌ دمکراتیک اهمیت اساسی‌ دارد، که می‌ تواند اشکال متفاوتی، همچون نظارت مستقیم یا غیر مستقیم بر روند آشتی‌ و تضمین ابعاد حقوقی آن به شکل یک قرارداد اجتماعی باشد.

۳) هدف آشتی‌ ملی‌ در نوبت نخست ثبات اجتماعی و سیاسی است. چنین ثباتی بدیهی‌ است که به نوع معارضه یا تخلف وابسته است. تمامی تخلف ها یا جنایت ها باید در یک  روند دمکراتیک اعتراف به حداکثر شفایت برساند. در چنین روندی در نهایت رابطه بین متخلف و قربانی در سطح فردی است که بر اساس انصاف، بخشش یا مجازات به نتیجه می‌ رسد. بخشش در اینجا، به گونه ای که اشاره شد، می‌ تواند یک مفهوم اخلاقی‌ یوتیلیتاریستی داشته باشد.

 

 

[۱] “Truth and Reconciliation Commission”: TRC; 1996- 1998.

[۲] H. Arendt: 1960, Vita activa, Stuttgart, S. ۲۳۴

[۳] German: Versöhnung, English: reconciliation

[۴] Toetemeyer, Gerhard: Versöhnung in einer ethnisch-pluralen Gesellschaft, in: Afrikanischer Heimatkalender, Windhoek 1996, S. 51.

[۵] در مفهوم آلمانی: Verzeihung

[۶] SWAPO

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

 
error

Enjoy this blog? Please spread the word :)

RSS20k
دریافت مطالب جدید از طریق ایمیل5k
مارادر فیسبوکتان به اشتراک بگذارید12k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید14k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید
extra smooth footnotes