قسمت دوم: پاسخ تشریحی به سوالِ، آیا مجاهدین تغییر کرده اند؟ رویکردشان به جنبش مهسا

مسعودرجوی و تغییرات شگرفش، رویکردش به جنبش مهسا و دیگر گروهها

آیا اعضاء مجاهدین سرمایه اند یا قربانیان مغزشویی نیازمند درمان

توضیحات تشریحی در مورد سوال ناقص مانده، آیا اعضای مجاهدین سرمایه اند یا...

پرگار بی بی سی با سازمان مجاهدین چه بایدکرد؟ با شرکت داود باقروند ارشد

برنامه پرگار با شرکت داود باقروند ارشد

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

Who are Mek cult? An inside report for the first time by defected High-ranking Mek and NCRI member.

An inside report for the first time by an ex-high-ranking member of Mek and NCRI based on the Mek’s own publications and ... Who assassinated the Americans in Tehran? Mek and Spying for Russia Did CIA destroy Mek-Russia spy net? How Mek retaliated? Seizure of US Embassy in Tehran? Mek’s Islamist Revolutionary Courts Mek and the Children in the Combat Mek and Saddam Hossein of Iraq and Saudi Arabia Mek as Assassinators Who is the head wife in Mek Leader’s Harem? Have they changed? How Maryam Rajavi deceives the western world? How Mek terrorism differs to ISIS and Al Qaeda terrorism? Why Mek is more dangerous? Use of 10-year-old children in combat by Mek. Who are the wives of the harem of the Caliph of the Mek? Mek’s planed courts and justice for their Islamic State describe by its Calipha. How the world can protect itself against terrorism?

مصطفی رجوی پدرش مسعودرجوی را به دادگاه کشانده است

در مطلب سپتامبر 2020 نیز تحت مطلب ” سخنی با مصطفی رجوی” نوشتم که دشمن مصطفی رجوی پدرش است و نه کس دیگر در آنچه مصطفی رجوی بعنوان ورود یا ادامه به مبارزه برای آزادی و… نامید، باید بداند که در این مسیر، دشمن اصلی اش، نه رژیم که مسعود رجوی خواهد بود.

آخرین پست ها

واکـاوی مـزدوری! سلطانی، خـدابنده، عـزتی، حسینی، یغـمایی، کـریمدادی، مصــداقی و پورحسین، منتقدین فرقه مافیایی رجوی. نقد آتشبیاران معرکه مشترک رجوی و سایت رهیافتگان

داود باقروند ارشد عضو علیرتبه سابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

تقدیم به امیروفا یغمایی که مسعودرجوی مادرش را جلو چشمانش ذبح کرد

مبارزه با رژیم یا فروپاشی درونی فرقه ای داعشی که میلیتاریسیم جهانی برای ایران تدارک دیده است

چرا رجوی نیاز دارد درخواست دیدار با اعضای در اسارتش را به نبرد دین بین فو تعبیر کند؟

افشای حقایق پشت پرده ضدیت با خانواده با اسناد سازمانی توسط داود باقروندارشد از مسئولین خانوادهها در مجاهدین

گسترش وطن فروشی در خارج کشور به سرکردگی رهبر همه وطن فروشان و دشمنان ایران

حمایت از تحریم و حمله نظامی به ایران خیانت به مردم و فاصله گرفتن آشکار از ایران و ایرانی

تحلیل طوفانِ سراسریِ جورج فلوید در آمریکا -داود باقروند ارشد

پایه اجتماعی فرقه رجوی (آمریکای نئوکانها) درحال فروپاشی است و رجوی برای صدمین بار بیگانه پرستیش به گل نشسته است

پربیننده ترین ها

ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.

ملاقات با آقای گای فرهوفشتادت عضو پارلمان اروپا و رهبر فراکسیون لیبرالهای اتحادیه اروپا از سیاستمداران عالی و افشای همه ترفندهای فریب فرقه رجوی در زمینه ماهیت این فرقه و فشارها و توطئه هایی که علیه جدا شدگان اعمال میکند.

بنابه دعوت یو ان واچ جنبش نه به تروریسم و فرقه ها در نشست سالیانه حقوق بشر و دمکراسی شرکت کرد. خانم دکتر هشترودی بنا به دعوت جنبش نه به تروریسم وفرقه ها در این نشست شرکت کردند که حضور ایشان باعث خوشحالی جنبش نه به تروریسم و فرقه ها گردید. ایشان ضمن حضورفعالشان در نشست با اعضای عالیرتبه شرکت کننده در جلسه به بحث و گفتگو پرداختند. ازجمله با وزیر سابق دادگستری و عضو پارلمان کانادا آقای ایروین کولتر و از بنیانگذاران یوان هیومن راتس واچ مفصلا به بحث پرداختند. این کنفرانس سالیانه جهت شنیدن گزارشات قربانیان حقوق بشربرگزار میشود. در همین رابطه آقای داود ارشد رئیس جنبش نه به تروریسم و فرقه ها سخنانی بشرح زیر ایراد کردند:

درملاقات با دکترورنر هویر به اطلاع ایشان رسید که: فرقه رجوی در حال تدارک دیدن یک زندان ابدی موسوم به اشرف 3 در ‏محلی دورافتاده میباشد. این محل یک پایگاه نظامی متروکه آمریکایی می باشد با یک فرودگاه و یک سکوی هلی برد کوچک و ‏بخشی از سیستم های داخلی آن مستقیما از آمریکا آورده شده و نصب گردیده اند. از ایشان استمداد کمک شد. ‏

ملاقات با همسر نرگس محمدی در مقر ملل متحد ژنو-------آقای داود ارشد و خانم دکتر هشترودی با همسر نرگس محمدی در این ملاقات آقای تقی رحمانی همسر نرگس محمدی که خودشان نیز چندین نوبت زندان بوده اند از نقض حقوق بشر در ایران گزارشی به کنفرانس ارائه کردند و از تناقضات موجود در سیستم قضایی ایران در جریان محاکمه نسرین محمدی بطور مفصل و جامع سخن گفتند.خانم دکتر هشترودی و آقای مهندس ارشد با ایشان ابراز همدردی کردند و جزئیات بیشتری از موارد نقض حقوق بشر در فرقه تروریستی رجوی که در آن فعال بوده است را برای آقای تقی رحمانی تشریح نمودند.

دادخواهی علیه برده داری پناهجویان در تیرانا همچو لیبی توسط فرقه رجوی در دیدار آقای ارشد با نخست وزیران هلند و اسلووانیا

ملاقات با رهبر حزب دمکراتهای آزاد آلمان (اف پ د) آقای کریستین لیندنر در جریان کنگره سه روزه احزاب لیبرال اروپا در آمرستردام هلند. افشای جنایات فرقه رجوی علیه اعضا و جدا شدگان

آقای ارشد در مورد ادعای فرقه رجوی و حامیانش گفتند چند شاخص آشکار وجود دارد. چرا متحدین آنها بویژه آقای دکتر بنی صدر با پیش بینی سرنوشت آنها در عراق از آنها جدا شدند؟ چرا هیچ ایرانی چه مردمی چه سیاسیون در مراسم آنها شرکت نمیکنند؟ چرا این تشکیلات مجبور است جهت گردهمآیی هایش سیاهی لشکر کرایه کند؟ چرا این تشکیلات در ترس از مردم ایران اجازه نمیدهد با اعضایش درارتباط قراربگیرند؟ چرا ارتباط اعضایش را با جهان قطع میکند؟ چرا تمامی تحلیلگران برحقیقت نفرت مردم از این تشکیلات بدلیل همکاری با صدام را تاکید میکنند؟ چرا باید رجوی در داخل تشکیلاتش زندان و شکنجه برای اعضای خودش راه بیندازد؟ چرا مجبور است برای دریافت حمایت سیاسی هرچند بی ارزش منافع مردم ایران را به کسانیکه خود به کشتن آنها افتخار میکرده است بفروشد و حتی برای چند دقیقه سخنرانی آنها دهها هزار دلار بپردازد؟ چرا حتی عربستان حامی سیاسی و مالی آنها ارزیابیشان از آنها این استکه “هیچ جایگاهی در میان مردم ایران ندارند”؟ چرا در همین پارلمان اعضای سابق منتقدش را بقصد کشت میزند؟ چرا هر منتقدی ایرانی و حتی غیره ایرانی را جاسوس و مزدور رژیم!! میخواند؟ آیا بخاطر همین چرا ها نیست که: وقتی مردم ایران در سراسر کشور جهت خواسته هایشان دست به تظاهرات و اعتراض میزنند هیچ اسمی از آنها نمیآورند؟ آیا این مسئله پیامش غیر از این است که: مردم ایران رژیم حاضر را صد بار به فرقه رجوی ترجیح میدهند. و “تنها آلترناتیو دمکراتیک” جوکی بیش نیست.

خانم دکتر فریبا هشترودی: با یقین میگویم که مجاهدین شکنجه میکنند…. هشترودی1سرکار خانم دکتر فریبا هشترودی یکی از برجسته ترین زنان ایرانی جزء افتخارات ایرانیان در فرانسه، نویسنده و خبرنگار و فعال سیاسی که سابقا عضو شورای ملی مقاومت ایران بوده است که باید ایشان را بیشتر شناخت با علم یقینی در مورد فرقه تروریستی رجوی از درون آن سخن میگوید. وقتی به عمق پوسیدگی تشکل رجوی پی بردم جدا شدم بله

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

مهدی تقوایی از اعضای زندانی زمان شاه تشکیلات مجاهدین، که رضا رضایی در خانه او با ساواکی ها روبرو و خودکشی کرد. و مسئول چاپخانه مخفی سازمان بود. با همسر و دو فرزندش در مخالفت با انقلاب ایدئولژیک بعد از محاکمه اش در عراق به ارودگاه مرگ رمادی عراق فرستاده شدند تا در آنجا بپوسند.

بیانیه 14 تن

بیانیه 14 تن

نیروی خارج کشور چه میخواهد ‏و بیانیه 14 تن

مقالات پربیننده

فرقه ها در میان ما

دانش علمی شناخت و تمیزدادن فرقه از تشکل سیاسی

بدون شناخت علمی از فرقه های خطرناک تحلیل عملکردهای فرقه رجوی و اثرات بشدت مخرب آن بر اعضا و جداشدگان و خلاص شدن از فشارهای شکنجه گونه روانی مغزشویی های چندین دهساله غیرممکن است

خانم آناگومز نماینده پارلمان اروپا خواستار اخراج فرقه رجوی شد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت دوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی امروز باید گفت آنچه را که فردا گفتنش دیر است

قسمت دوم: گفت و شنود با فرشته هدایتی: افشاگریهای فرشته هدایتی در مورد فرقه رجوی

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

سیامک نادری مرگهای مشکوک فرقه رجوی را افشا میکند

کشتن و سربه نیست کردنهای فرقه رجوی

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

فعالیت های ما در تصویر

افشاگری به کشتن دادن حسن جزایری از دانشجویان هوادار رجوی

 

سرکوب یا شستشوی مغزی درسازمان مجاهدین

بسیار ضروری دیدم که پیشینه بحثی که دوست عزیز و همسنگر چندین دهه ایم آقای دکتر مسعود بنی صدر (عضو سابق مجاهدین، “شو”رای ملی مقاومت و نماینده سازمان در آمریکا) در زمینه مغزشویی در سازمان که بخوبی با اتکاء به فاکتهای دقیق و مشخصی که خود نیز تجربه کرده آورده است را که آن زمان بدلایل مختلف  تشکیلاتی درجریانش قرار نگرفتند را در اینجا بیاورم تا هم عمق مباحث بسیار با ارزش و روشنگر ایشان بهتر فهم گردد و هم از درک و دریافتهای غلط آنگونه که مسعود رجوی تلاش میکرد القاء کند پرهیز شود.

زمینه و دلایل انقلاب به اصطلاح ضد بورژوازی مسعود رجوی در تشکیلات و شروع تبدیل آن به فرقه: :

بدنبال جمعبندی مبارزه در پایان سال 1363 و نتیجه گیریهای متعدد از جمله :

  • نابودی تمامی بدنه تشکیلاتی بخش نظامی و اجتماعی سازمان (که در داخل قرارداشت)
  • علیرغم مبارزه اصولی و برحق و عادلانه!!! که قاعدتا طبق قانون هر مبارزه سازمان یافته سیاسی-اجتماعی و یا هر حرکت و فعالیت جمعی و سازمان یافته اجتماعی، اقتصادی، خیریه ای و حتی جنگی باید منجر به شکوفایی آن تشکل گردد، سازمان با فروپاشی و پاسیفیزم شگفت انگیزی  مواجهه است.
  • ارتقاء نیافتن هیچکدام ازکادرهای تشکیلاتی سازمان جهت ورود به دفتر سیاسی (آنزمان) و یا مرکزیت و حتی خروج اعضای بلند پایه سازمان از تشکیلات
  • عدم ارتقاء زنان در تشکیلاتی که درصد قابل توجهی  کادرها و هواداران زنان بودند و حتی ریزش شدید نیرویی در خارجه و داخل کشور.

تیجه دلایل و عامل اصلی را نیز غلط بودن استراتژی چپ روانه مبارزه مسلحانه  مسعود رجوی دانست. که حتی بحث خلع ید از مسعود رجوی نیز پیش کشیده شد. که در بحثهای قبلی مربوط به علی زرکش (جلد اول صفحه 22 و جلد دوم صفه 17 به بعد) بدان پرداخته شده است.

ولی از آنجا که:

  1.  دفتر سیاسی آن زمان دست ساز خود رجوی بود که لقب تنها بازمانده از مرکزیت اولیه را یدک میکشید و هیچ عنصر متکی به خودی مانند مجید شریف واقفی ها و حسن صادقها … که ضمنا کیفیت سیاسی-تشکیلاتی-ایدئولژیک لازم را نیز داشته باشند در  میانشان نبود، بعلاوه بعضی نقل قولهای منتصب به محمد حنیف نژاد که رجوی وارث تشکیلات است، او هژمونی بلا منازعه ای  بر دفترسیاسی داشت.
  2.   باد جهانی ایکه کماکان با قدرت تمام عطف به اشغال سفارت آمریکا علیه رژیم میوزید و جنگ عراق که آمریکا جهت پرداخت بهایش به ایران تحمیل کرد.
  3. هزاران زندانی، شکنجه ها و کشتارهای جاری
  4. شوک هولناک  در سطح تمامی تشکیلات بوِیژه دفترسیاسی و مرکزیت ناشی از جاروشدن تشکیلاتی که تاچند وقت قبل قدرتش را بالاتر از حکومت تحلیل میکرد طوریکه  میتواند هروقت اراده کند در سه ماه قدرت را از آن بگیرد. (توجه به تکیه کلام رجوی که میگفت سه ماه دیگر تهران هستیم)

نه تنها به یک تفکر انحرافی – پراگماتیستی و البته آپورتونیستی دامن زد که، هرگونه شوک به تشکیلات به نفع رژیم تمام میشود؛ که اجازه نداد که سازمان و تشکیلات از مسیر مرگباری که در مقابلش بود ،  با تصفیه رجوی از رهبری و تصحیح مسیر مبارزه با غلط شمردن مبارزه مسلحانه نه تنها جنبش را نجات دهد، بلکه جان هزاران هزار زندانی اسیر و آنها که بعدها اسیر و کشته شدند چه در داخل (از جمله کشتار سال 1367) و چه در مرزهای ایران وعراق ذخیره شود.

بلکه رجوی این مار زخم خورده را که خود صد بار بهتر از بقیه به نتایج و عواقب کارخود واقف بود و افراد تشکیلات را با ایرادتی بسیار بسیار جزئی تصفیه و کنار میگذاشت را بیدار نمود.

تا طرح حذف علی زرکش و آوردن یک دیوار حائل بین خودش و بقیه تشکیلات تحت نام انقلاب ایدئولژیک را به اجرا بگذارد. انقلاب ضد بورژوازی نیز بعنوان اولین مرحله انقلاب ایدئولژیک در فاز(سال 64-67) برای صاف کردن اذهان ما در مورد حذف و تصفیه علی زرکش بود که او را بدلیل مخالفتش با مبارزه مسلحانه نماینده بورژوازی در تشکیلات معرفی کرده بود و به اعدام محکوم کرد. بنابراین باید برای عوامگرایی در بین بقیه کادرها علیرغم اینکه سر مار را زده بود بدنه تشکیلات بورژوا ضدایی (سرکوب)  میشد.  هرچند عناصر بسیار بسیار محدودی از جریان علی زرکش خبر داشتند. بنابراین بسیار بیشتر بدام چپ نمایی مسعود رجوی افتادند. تا از این طریق تک تک افراد با خوردن مارک بورژوا به موضع تدافعی در مقابل رهبری جدید (مسعود رجوی و مریم رجوی) بیفتند و قادر نباشند که زبان به شکوه بگشایند.

اما از آنجا که عملی عاری از محتوا بود هرچند در خارجه و عناصری که در اروپا و آمریکا فعال بودند چه بسا شلاق سرکوب رجوی بسیار با بهانه های بیشتری بر سر و گرده آنها فرود میآمد  در عراق تبدیل به جوک شده بود که مادران و یا رزمندگانی که از دار دنیا فقط لباس آنهم لباس رزم بتن داشتند و یا اساسا نمیدانستند بورژوا را با کدام (ب) مینویسند باید از بورژوازی خود انتقاد میکردند.

ضمنا رجوی با تجربه ضد انقلابی که داشت در این فرایند با عناصری که میشناخت و پرونده ای از او داشت و یا احساس میکرد پتانسیل مخالفت و ابراز نظر کردن (مانند دوست عزیزم آقای مسعود بنی صدر) دارند تصفیه حساب میکرد.

درصورتیکه  تمامی وسایل رجویها از پاریس خریده و برایش بعضا توسط خود بنده برده میشد. و یا از گرانترین کفاشی ها برای محمد محدثین کفش و یا برای جابرزاده لباس از گراتنرین بوتیکهای شانزه لیزه لباس تهیه میشد  و یا هزینه جراحی صورت مریم رجوی در سوئیس در همان سالها قبل از ازدواجش با مسعود رجوی معادل یکسال هزینه غذایی بقیه تشکیلات بود. امروزه نیز به هزینه کردن در بوتیکهای بورژوازی راضی نیستند بوتیکداران را با هزینه های صد هزار دلاری برای فقط پنج دقیقه کرایه میکنند.  و به چنان بیچارگی گرفتار شده اند که نه تنها از مبارزه با بورژوازی خبری نیست که به قبله آنها تبدیل شده است و مریم رجوی در غیاب شوهر مرحومش روزانه سر از میانه بورژوازی درمیآورد.

داود ارشد

——————————————————–

شستشوی مغزی در تشکیلات رجوی 

 

بقلم: آقای دکتر مسعود بنی صدر (عضو سابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت و نماینده سازمان در آمریکا)

 

دانش مقدس؛ «انقلاب ضد بورژوائي»!

 

رابرت ليفتن در کتاب «رفرم فکری» در مورد «دانش مقدس» چنين توضيح ميدهد:

داود و مسعود بنی صدر“دانش مقدس (Sacred Science ): يک ملأ یا محیط مطلق گرا و منزوی از دنيای بيرون بر پايه يک سری اصول خشک پي ريزی ميشود، به اين وسيله ميتوان آن محيط را از دنيای بيرون از خودش بر پايه يکسری ديدگاههای اخلاقي «نظم دهنده به موجوديت انساني»  جدا ساخت. { بعبارت ديگر يک گروه کوچک مثل يک فرقه مخرب را  ميتوان با طرح يکسری اصول غير قابل انعطاف (تحت عنوان علمي و يا الهي بودن آن اصول) بطور مطلق از دنيای خارج جدا کرد.} اين تقدس را ميتوان در ممنوعيت بزير سئوال بردن اصول پايه ای {گروه} (چه بطور خاص و چه بطور عام)  ديد. در حاليکه چنين دگمهائي خود را برتر از منطق ميدانند { خود را فراتر از چارچوبهای عقلاني و منطقي ميدانند} اما با اينحال در آن ملأ و يا محيط {منزوی از دنيای بيرون}، بطور همزمان، بشکل اغراق آميزی {رهبران و يا اداره کنندگان آن ملأ} مدعي منطقي بودن و بطور مطلق و صد درصد «علمي» بودن نظرات خود ميشوند.

 

به اين ترتيب يک ديدگاه اخلاقي {و يا يک جهانبيني فرقه ای} را تبديل به يک مطلق علمي میکنند. تا کسي نتواند بخود جرات دهد که از آن انتقاد کند، و يا برای آن آلترناتيوی مطرح نمايد، در غیراینصورت نه تنها انگ فساد ميخورد و حرفهايش بي ربط خوانده ميشود، بلکه گفته ميشود که او «غير علمي» حرف ميزند.

 

به اين ترتيب، فيلسوف شاهان ايدئولوژيهای مطلق گرای مدرن، به اقتدار خود مشروعيتي بر پايه منطبق بودن {تئوريها و ايدئولوژيهايشان} با علم غني طبيعي و وارث آن بودن، ميدهند.” {در اينجا وی اشاره با ديکتاتورهائي مثل استالين و يا مائو و يا رهبران فرقه های مارکسيستي دارد که مدعي هستند ايدئولوژی آنها (مارکسيسم، مارکسيست-لنينيسم و يا مائويسم و يا تروتسکيسم} علمي هستند و شک بردار نميباشند و بهمين دليل آنها حق دارند که ديکتاتوری خود  را بر جامعه اعمال نمايند. مجاهدين هم با طرح اينکه آنها از بخشهای علمي ماريکسيسم استفاده کرده اند، دقيقا” از همين استدلال «علمي بودن» نظراتشان برای خاموش کردن مخالفان و منتقدان استفاده ميکردند.}

سوزاندن گذشته در تشکیلات فرقه رجوی

يکي از ادعا های مجاهدين از بدو تاسيس سازمان اين بوده و هست که آنها «بخش علمي» مارکسيسم را قبول داشته و آنرا به ايدئولوژی «اسلامي» خود افزوده و يا در فهم «اسلام» از آن بهره گرفته اند. بخشي از اين بسته بندی باصطلاح علمي مارکسيستي که مجاهدين نيز به آن معتقدند، عبارتند از «ديالکتيک تاريخي» و «نبرد طبقاتي».

 

در نتيجه وقتي که آنها مبارزه طبقاتی «ضد بورژوائي» خود بر عليه شخصيت و هويت گذشته ما را آغاز کردند ادعايشان اين بود که انجام چنين حرکتي برطبق دانش و علم و طبيعت و در نتيجه امر پروردگار است. اجازه دهيد دوباره من به خاطراتم بازگشته و اين مرحله از انقلاب ايدئولوژيک را که «مرحله ضد بورژوائي انقلاب ايدئولوژيک» خوانده شد را از آنجا دنبال نمائيم:

 

” بعد از رفتن رجوی به عراق، ما از خواهر طاهره {مسئول و نماينده مجاهدين در انگلستان} شنيديم که مرحله جديدی از انقلاب ايدئولوژيک تحت عنوان «مرحله ضد بورژوائي» شروع شده است. بعد از شنيدن سخنراني مفصل او و يکي ديگر از مسئولان که روی نوار پر شده بود، ما فهميديم که بسياری از ما (اعضأ قديمي و جديد سازمان) در مدت اقامت مجاهدين در اروپا و غرب، از هويت مجاهديني خود فاصله گرفته ايم.

 

در نتيجه همه ما، البته بغير از رهبری در سطوح مختلف در «باطلاق بورژوائي» غرق شده ايم. منظور اين بود که گرچه بخاطر ملاحظات سياسي ما ميبايست تظاهر به بورژوا ليبرال بودن ميکرديم، اما همزمان ميبايست هويتمان بر پايه طبقاتي بنيانگذاران سازمان دست نخورده باقي ميماند و تمايلات ضد بورژوائي خود را کماکان زنده و قوی نگه ميداشتيم.

در حاليکه ما عکس اينکار را کرده بوديم. {در واقع اين بهانه ديگری بود برای زير ضرب بردن شخصيت و هويت فردی ما، سرکوب آن و هويت زدائي از ما} بنابراين همچون گذشته ما ميبايست خود را زير ذره بين برده، تمايلات بورژوائي خود را يافته و آنها را گزارش ميکرديم. در نتيجه مجددا” کار همگان اين شد که فکر کرده و هر چه که بنظرشان علامت بورژوا بودنشان بود را پيدا کرده و به مسئولين گزارش دهند. ديری نگذشت که داشتن هر چيزی علامت بورژوا بودن شد و حمله به همه چيز از لباس و خوراک گرفته تا وسائل کار شروع شد. بما گفته شد که به اطراف خود نگاه کرده و هر چيزی را که بوئي از بورژوا بودن و يا لوکس بودن ميدهد را جمع آوری نموده و برای مسئول سازمان بفرستيم. بزودی کيسه های آشغال پر شدند از لباسها و کفشهای استفاده شده، قلم و خود نويس و ديگر وسائل شخصي و کار و همه روانه دفتر کار خواهر طاهره شدند.

 

در پايگاه ها هيچ چيز در امان نبود، خوراک روزانه کم و بنوعي جيره بندی شد، وسائل نظافتي مثل صابون و شامپو از حمامها جمع آوری شده و دريافت مجدد آنها مشروط به اجازه گرفتن از مسئول پايگاه شد. فضای عجيبي بر پايگاهها حاکم شده بود. بسياری برای نشان دادن انگيزه های ضد بورژوائي خود به هر چيزی که ميديدند، از اجناس عادی گرفته تا رفتار افراد حمله ميکردند و خواهر طاهره هم همه را در حمله به اشيأ و ديگران تحت عنوان بورژوائي بودن، تشويق ميکرد. در يکي از نشستهای ضد بورژوائي، آنا {همسر سابق من} بشدت بخاطر استفاده از يک صابون مخصوص پوست، زير ضرب حمله خواهر طاهره رفت. گوئي وی آنرا در حمام خانه ای که ما مشترکا” با او در آن زندگي ميکرديم پيدا کرده بود.

وی آن صابون را بهمگان نشان داده و گفت: «بنظر ميرسد که هنوز بعضي از شما دلباخته اجناس لوکس خود هستيد و حاضر به دل کندن از آنها نيستيد.» آنای بيچاره از خجالت رنگش مثل کچ سفيد شد. در همان نشست من هم بخاطر چشم بستن بروی تمايلات بورژوائي آنا مورد حمله قرار گرفتم. البته بعدا” طاهره دليل اصلي خشم آنروز خود را بمن گفت. ماجرا از اين قرار بود که آنا گزارشي نوشته بود و در آن از عشق خود نسبت به من صحبت کرده بود و ترسش از اينکه پير شود و صورتش چروکيده شود و علاقه مرا از دست بدهد. بنابراين گناه هر جفت ما اين بود که هنوز «عشق بورژوائي» نسبت به يکديگر داشتيم {و يا بعبارتي عشق دوطرفه نسبت به هم داشتيم که از رهبری عبور نميکرد}. در آن نشست طاهره نميخواست در اين خصوص صحبت کند، اما بدنبال بهانه ای بود که مرا بطور جدی بخاطر تمايلات «بورژوائي ام» مثل گذشت «بورژوائي»  و يا علاقه و محبت نشان دادن «بورژوائي» نسبت به افراد ديگر، منجمله نسبت به همسرم زير ضرب ببرد.

ديری نگذشت که وی فرصتي را که دنبالش بود را پيدا کرد و زهر آگين ترين حملات خود را بسوی من روانه نمود. در يکي از نشستها نوار سخنراني مسئولي بدست ما رسيد که در آن وی درباره دکتر شريعتي صحبت کرده بود،  انتقاد شديد او نسبت به دکتر درباره نظرات وی درباره مالکيت خصوصي بود. او دکتر را متهم به بورژوا بودن ميکرد و اينکه او واقعا” ضد استثمار نبوده است.

در همان نشست طاهره از من درباره نظر من در خصوص پايگاه طبقاتي دکتر سئوال کرد. من در جواب به ياد يکي از صحبتهای گذشته رجوی درباره پايگاه طبقاتي مهندس بازرگان افتادم؛ در آن بحث رجوی گفته بود از آنجا که انسان موجودی پيچيده است و دائم در حال تغيير ميباشد، ما نميتوانيم قاطعانه درباره پايگاه طبقاتي افراد صحبت کنيم. من هم با توجه به اين گفته و با اين تصور باطل که مجاهدين ممکن است فرد ديگری غير از رهبری خود را لايق احترام و عشق ورزيدن بدانند، قيافه ای فيلسوفانه بخود گرفته و در پاسخ گفتم: «راستش من فکر نميکنم در حد من باشد که درباره پايگاه طبقاتي فردی بخصوص دکتر شريعتي که من و بسياری از هواداران سازمان بدليل ياد گرفتن خيلي مطالب از اسلام مديونش هستيم، صحبت کنم.».

در آن موقع من متوجه نشدم، اما اين گفته من درست مثل اين بود که من گلوله ای را در مغز خود شليک کرده باشم. طاهره با شنيدن اين جملات حمله خود بسمت مرا شروع کرد و از نوک سر تا نوک انگشتان پايم را بزير سئوال کشيده و با تحکم گفت

« ما را مسخره نکن و بگو پايگاه طبقاتي او چي بوده؟»

اينبار من که بشدت شوک زده شده بودم، آب دهانم را قورت داده و گفتم:

« خوب من فکر ميکنم خرده بورژوازی بوده است.»

بدنبال اين سئوال از من او از ديگران هم همين سئوال را کرد. از بدشانسي من خيلي ها به پيروی از من و شايد به دليل احترام و علاقه نسبت به من با اشاره به نظر من، جواب مرا تکرار کردند. وقتي طاهره جواب بقيه افراد را شنيد، دوباره رو بمن کرد و گفت «نگاه کن همه اينها بچه گربه های ملوس تو شده اند.» و بعد با صدای بلند فرياد زد: «او بورژوا بوده، ميتوني اينو بفهمي، ما چيزی بعنوان خرده بورژوا نداريم، يا آدمها طرفدار استثمار هستند و يا مخالف آن، چيزی اين وسط وجود نداره.» در اينجا او از من خواست که با صدای بلند حرف او را مثل بچه مدرسه ايها تکرار کنم و بگويم که شريعتي بورژوا بوده و بعد از من پرسيد که چرا نتوانسته ام پايگاه طبقاتي او را درست تشخيص دهم؟ پاسخ به اين سئوال زياد مشگل نبود و من با تجربه ای که داشتم براحتي توانستم آنرا حدس بزنم و در جواب گفتم:

«بخاطر اينکه من هم يک بورژوا هستم.»

اين آغاز بدبختي من بود، چرا که بدنبال اين اقرار وی از من خواست که همه کارهايم را بزمين گذاشته و نمونه ها و دلايلي دال بر بورژوا بودن خود پيدا کرده و گزارش کنم. در آن نشست هر وقت او ميخواست مرا صدا کند بر خلاف گذشته و برخلاف معمول صدا کردن افراد، بجای ناميدن من با اسم کوچکم (مسعود) مرا با اسم فاميلم (بني صدر) صدا ميکرد که بهمه ياد آور شود که من فاميل بني صدر رئيس جمهور اسبق هستم که منفور ترين نفر در سازمان بود. بعد از اين جلسه معمول وی شد که هر گاه از من عصباني بود مرا با نام فاميلم، و هر گاه که ميخواست منتي گذاشته باشد با اسم کوچک و فاميل سر هم مرا صدا ميکرد. بدنبال وی بقيه، حتي افراد تحت مسئولم، چه برای خود شيريني و چه برای نشان دادن فاصله خود با من، از وی تقليد کرده و مرا با اسم کوچک و فاميلم سرهم صدا ميکردند.

به اين ترتيب داشتن اسم فاميل بني صدر در سازمان برای من تبديل به نوعي شکنجه شد که هيچگاه پس از آن نتوانستم از دستش خلاص شوم. بعد از آن نشست من ميبايست خود را يک بورژوا ديده و تمام رفتار و افکار و کردار خود را با توجه به اين ديدگاه ديده، تفسير کرده و گزارش کنم. بنابراين از آن پس اگر من نسبت به کسي از خود «محبت»، «همدردی»، «همفکری»، «توجه»، «کمک» و حتي «ادب» نشان ميدادم، ميبايست آنرا ذکر کرده و توضيح دهم که آنها يک نوع «حقه بورژوائي» برای «تحميق» فرد مقابل و کسب منفعتي و يا «نگاه داشتن وی در زنجير بورژوائي» خودم بوده است. در نتيجه من از ترسم سعي بسياری ميکردم که نسبت به ديگران هيچ انعطافي نشان نداده و بعکس کاری کنم که آنها از من منزجر شوند. در يکي از آن نشستها من خود را يک «مدير بورژوا» خواندم که سعي ميکرده است با نشان دادن خوش رفتاری، افراد را گول زده و برای کسب منافع بيشتر آنها را بطور مضاعف استثمار نمايد.

در همان نشست يکي از تحت مسئولين من در نيوکاسل، از جا برخواسته و گفت: «من هميشه فکر ميکردم که او چقدر مهربان و فهميده است، اما حالا ميفهمم که من چقدر احمق بودم که مقصود او را نميفهميدم که او با آن رفتار ميخواهد از ما بيشتر کار بکشد.» … روزی من مشغول کار بودم که آنا بمن تلفن زد. تلفن او قدری عجيب بود، چرا که بجای تلفن زدن از پايگاه محل کارش از خوابگاه مان (که با چند نفر ديگر منجمله خود طاهره شريک بوديم) زنگ ميزد.

او در حاليکه بشدت گريه ميکرد گفت که از اين صحبتهای ضد بورژوائي خسته شده و بيشتر از اين نميتواند ادامه دهد و ميخواهد سازمان را ترک کند. من در جواب گفتم: «خوب فکر ميکني من چکار ميتوانم بکنم؟ فکر کنم بهتر است مشگلت را با خواهر طاهره مطرح کني و ببيني او چه ميگويد.» وی در جواب گفت: «نه من ميخواهم نظر تو را بدانم.» من گفتم: «منو اينبار ببخش، اينبار خودت مستقلا” بايد تصميم بگيری، من نميتونم تو را وادار به موندن و يا ترک سازمان کنم.» روز بعد از مسئولم شنيدم که آنا نامه ای نوشته و سازمان را ترک کرده است،

 Robert J. Lifton M.D.; ‘Thought Reform; A Psychiatric Study of “Brainwashing” in China’; published by Gollancz; London 1962; PP: 427, 428

بعدها من فهميدم که مجاهدين و بخصوص شخص مسعود رجوی تا چه حد از شريعتي شکار و شايد حتي متنفر هستند.  در حاليکه بيشتر اعضأ جديد سازمان ساخته شريعتي بوده و از کانال وی جذب سازمان شده بودند، بنوعي سازمان و رجوی، شريعتي را رقيب خود ديده و مدعي بودند که وی عقايد و نيروهای سازمان را از آنها دزديده است. در حاليکه در ملأ عام مجاهدين خود را مخالف شريعتي نشان نداده و حتي از او تعريف ميکردند و ميکنند، اما يکبار در جمع اعضأ رجوی گفت: ” در حاليکه در دوران شاه ما زير شکنجه بوديم، شريعتي آزادانه سخنراني ميکرد و نيروهای روشنفکر و هواداران بالقوه ما را از ما ميدزديد. بعد از انقلاب بود که ما توانستيم نيروهای دزديده شده را پس بگيريم.”

 

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

 
error

Enjoy this blog? Please spread the word :)

RSS20k
دریافت مطالب جدید از طریق ایمیل5k
مارادر فیسبوکتان به اشتراک بگذارید12k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید14k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید
extra smooth footnotes