قسمت دوم: پاسخ تشریحی به سوالِ، آیا مجاهدین تغییر کرده اند؟ رویکردشان به جنبش مهسا

مسعودرجوی و تغییرات شگرفش، رویکردش به جنبش مهسا و دیگر گروهها

آیا اعضاء مجاهدین سرمایه اند یا قربانیان مغزشویی نیازمند درمان

توضیحات تشریحی در مورد سوال ناقص مانده، آیا اعضای مجاهدین سرمایه اند یا...

پرگار بی بی سی با سازمان مجاهدین چه بایدکرد؟ با شرکت داود باقروند ارشد

برنامه پرگار با شرکت داود باقروند ارشد

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

Who are Mek cult? An inside report for the first time by defected High-ranking Mek and NCRI member.

An inside report for the first time by an ex-high-ranking member of Mek and NCRI based on the Mek’s own publications and ... Who assassinated the Americans in Tehran? Mek and Spying for Russia Did CIA destroy Mek-Russia spy net? How Mek retaliated? Seizure of US Embassy in Tehran? Mek’s Islamist Revolutionary Courts Mek and the Children in the Combat Mek and Saddam Hossein of Iraq and Saudi Arabia Mek as Assassinators Who is the head wife in Mek Leader’s Harem? Have they changed? How Maryam Rajavi deceives the western world? How Mek terrorism differs to ISIS and Al Qaeda terrorism? Why Mek is more dangerous? Use of 10-year-old children in combat by Mek. Who are the wives of the harem of the Caliph of the Mek? Mek’s planed courts and justice for their Islamic State describe by its Calipha. How the world can protect itself against terrorism?

مصطفی رجوی پدرش مسعودرجوی را به دادگاه کشانده است

در مطلب سپتامبر 2020 نیز تحت مطلب ” سخنی با مصطفی رجوی” نوشتم که دشمن مصطفی رجوی پدرش است و نه کس دیگر در آنچه مصطفی رجوی بعنوان ورود یا ادامه به مبارزه برای آزادی و… نامید، باید بداند که در این مسیر، دشمن اصلی اش، نه رژیم که مسعود رجوی خواهد بود.

آخرین پست ها

واکـاوی مـزدوری! سلطانی، خـدابنده، عـزتی، حسینی، یغـمایی، کـریمدادی، مصــداقی و پورحسین، منتقدین فرقه مافیایی رجوی. نقد آتشبیاران معرکه مشترک رجوی و سایت رهیافتگان

داود باقروند ارشد عضو علیرتبه سابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

تقدیم به امیروفا یغمایی که مسعودرجوی مادرش را جلو چشمانش ذبح کرد

مبارزه با رژیم یا فروپاشی درونی فرقه ای داعشی که میلیتاریسیم جهانی برای ایران تدارک دیده است

چرا رجوی نیاز دارد درخواست دیدار با اعضای در اسارتش را به نبرد دین بین فو تعبیر کند؟

افشای حقایق پشت پرده ضدیت با خانواده با اسناد سازمانی توسط داود باقروندارشد از مسئولین خانوادهها در مجاهدین

گسترش وطن فروشی در خارج کشور به سرکردگی رهبر همه وطن فروشان و دشمنان ایران

حمایت از تحریم و حمله نظامی به ایران خیانت به مردم و فاصله گرفتن آشکار از ایران و ایرانی

تحلیل طوفانِ سراسریِ جورج فلوید در آمریکا -داود باقروند ارشد

پایه اجتماعی فرقه رجوی (آمریکای نئوکانها) درحال فروپاشی است و رجوی برای صدمین بار بیگانه پرستیش به گل نشسته است

پربیننده ترین ها

ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.

ملاقات با آقای گای فرهوفشتادت عضو پارلمان اروپا و رهبر فراکسیون لیبرالهای اتحادیه اروپا از سیاستمداران عالی و افشای همه ترفندهای فریب فرقه رجوی در زمینه ماهیت این فرقه و فشارها و توطئه هایی که علیه جدا شدگان اعمال میکند.

بنابه دعوت یو ان واچ جنبش نه به تروریسم و فرقه ها در نشست سالیانه حقوق بشر و دمکراسی شرکت کرد. خانم دکتر هشترودی بنا به دعوت جنبش نه به تروریسم وفرقه ها در این نشست شرکت کردند که حضور ایشان باعث خوشحالی جنبش نه به تروریسم و فرقه ها گردید. ایشان ضمن حضورفعالشان در نشست با اعضای عالیرتبه شرکت کننده در جلسه به بحث و گفتگو پرداختند. ازجمله با وزیر سابق دادگستری و عضو پارلمان کانادا آقای ایروین کولتر و از بنیانگذاران یوان هیومن راتس واچ مفصلا به بحث پرداختند. این کنفرانس سالیانه جهت شنیدن گزارشات قربانیان حقوق بشربرگزار میشود. در همین رابطه آقای داود ارشد رئیس جنبش نه به تروریسم و فرقه ها سخنانی بشرح زیر ایراد کردند:

درملاقات با دکترورنر هویر به اطلاع ایشان رسید که: فرقه رجوی در حال تدارک دیدن یک زندان ابدی موسوم به اشرف 3 در ‏محلی دورافتاده میباشد. این محل یک پایگاه نظامی متروکه آمریکایی می باشد با یک فرودگاه و یک سکوی هلی برد کوچک و ‏بخشی از سیستم های داخلی آن مستقیما از آمریکا آورده شده و نصب گردیده اند. از ایشان استمداد کمک شد. ‏

ملاقات با همسر نرگس محمدی در مقر ملل متحد ژنو-------آقای داود ارشد و خانم دکتر هشترودی با همسر نرگس محمدی در این ملاقات آقای تقی رحمانی همسر نرگس محمدی که خودشان نیز چندین نوبت زندان بوده اند از نقض حقوق بشر در ایران گزارشی به کنفرانس ارائه کردند و از تناقضات موجود در سیستم قضایی ایران در جریان محاکمه نسرین محمدی بطور مفصل و جامع سخن گفتند.خانم دکتر هشترودی و آقای مهندس ارشد با ایشان ابراز همدردی کردند و جزئیات بیشتری از موارد نقض حقوق بشر در فرقه تروریستی رجوی که در آن فعال بوده است را برای آقای تقی رحمانی تشریح نمودند.

دادخواهی علیه برده داری پناهجویان در تیرانا همچو لیبی توسط فرقه رجوی در دیدار آقای ارشد با نخست وزیران هلند و اسلووانیا

ملاقات با رهبر حزب دمکراتهای آزاد آلمان (اف پ د) آقای کریستین لیندنر در جریان کنگره سه روزه احزاب لیبرال اروپا در آمرستردام هلند. افشای جنایات فرقه رجوی علیه اعضا و جدا شدگان

آقای ارشد در مورد ادعای فرقه رجوی و حامیانش گفتند چند شاخص آشکار وجود دارد. چرا متحدین آنها بویژه آقای دکتر بنی صدر با پیش بینی سرنوشت آنها در عراق از آنها جدا شدند؟ چرا هیچ ایرانی چه مردمی چه سیاسیون در مراسم آنها شرکت نمیکنند؟ چرا این تشکیلات مجبور است جهت گردهمآیی هایش سیاهی لشکر کرایه کند؟ چرا این تشکیلات در ترس از مردم ایران اجازه نمیدهد با اعضایش درارتباط قراربگیرند؟ چرا ارتباط اعضایش را با جهان قطع میکند؟ چرا تمامی تحلیلگران برحقیقت نفرت مردم از این تشکیلات بدلیل همکاری با صدام را تاکید میکنند؟ چرا باید رجوی در داخل تشکیلاتش زندان و شکنجه برای اعضای خودش راه بیندازد؟ چرا مجبور است برای دریافت حمایت سیاسی هرچند بی ارزش منافع مردم ایران را به کسانیکه خود به کشتن آنها افتخار میکرده است بفروشد و حتی برای چند دقیقه سخنرانی آنها دهها هزار دلار بپردازد؟ چرا حتی عربستان حامی سیاسی و مالی آنها ارزیابیشان از آنها این استکه “هیچ جایگاهی در میان مردم ایران ندارند”؟ چرا در همین پارلمان اعضای سابق منتقدش را بقصد کشت میزند؟ چرا هر منتقدی ایرانی و حتی غیره ایرانی را جاسوس و مزدور رژیم!! میخواند؟ آیا بخاطر همین چرا ها نیست که: وقتی مردم ایران در سراسر کشور جهت خواسته هایشان دست به تظاهرات و اعتراض میزنند هیچ اسمی از آنها نمیآورند؟ آیا این مسئله پیامش غیر از این است که: مردم ایران رژیم حاضر را صد بار به فرقه رجوی ترجیح میدهند. و “تنها آلترناتیو دمکراتیک” جوکی بیش نیست.

خانم دکتر فریبا هشترودی: با یقین میگویم که مجاهدین شکنجه میکنند…. هشترودی1سرکار خانم دکتر فریبا هشترودی یکی از برجسته ترین زنان ایرانی جزء افتخارات ایرانیان در فرانسه، نویسنده و خبرنگار و فعال سیاسی که سابقا عضو شورای ملی مقاومت ایران بوده است که باید ایشان را بیشتر شناخت با علم یقینی در مورد فرقه تروریستی رجوی از درون آن سخن میگوید. وقتی به عمق پوسیدگی تشکل رجوی پی بردم جدا شدم بله

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

مهدی تقوایی از اعضای زندانی زمان شاه تشکیلات مجاهدین، که رضا رضایی در خانه او با ساواکی ها روبرو و خودکشی کرد. و مسئول چاپخانه مخفی سازمان بود. با همسر و دو فرزندش در مخالفت با انقلاب ایدئولژیک بعد از محاکمه اش در عراق به ارودگاه مرگ رمادی عراق فرستاده شدند تا در آنجا بپوسند.

بیانیه 14 تن

بیانیه 14 تن

نیروی خارج کشور چه میخواهد ‏و بیانیه 14 تن

مقالات پربیننده

فرقه ها در میان ما

دانش علمی شناخت و تمیزدادن فرقه از تشکل سیاسی

بدون شناخت علمی از فرقه های خطرناک تحلیل عملکردهای فرقه رجوی و اثرات بشدت مخرب آن بر اعضا و جداشدگان و خلاص شدن از فشارهای شکنجه گونه روانی مغزشویی های چندین دهساله غیرممکن است

خانم آناگومز نماینده پارلمان اروپا خواستار اخراج فرقه رجوی شد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت دوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی امروز باید گفت آنچه را که فردا گفتنش دیر است

قسمت دوم: گفت و شنود با فرشته هدایتی: افشاگریهای فرشته هدایتی در مورد فرقه رجوی

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

سیامک نادری مرگهای مشکوک فرقه رجوی را افشا میکند

کشتن و سربه نیست کردنهای فرقه رجوی

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

فعالیت های ما در تصویر

سخنرانی آقای داود باقروند ارشد در پارلمان اروپا

 

شرکت و سخنرانی آقای داود ارشد در کنگره پنجم سکولارهای ایران در کلن آلمان

 

آقای داود ارشد و آقای دکتر حسن اعتمادی دبیرکل حزب سکولاردمکراتهای ایران

آقای داود ارشد و آقای دکتر حسن اعتمادی دبیرکل حزب سکولاردمکراتهای ایران

داود باقروند ارشد هستم از فعالین سابق سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت و رئیس جنبش نه به تروریسم و فرقه ها

تاریخ اندیشه سیاسی را میتوان با اندکی اغماض و در کلی ترین تقسیم بندی به دو نوع مکتب تقسیم نمود. ‏

برخی سودای نا کجا آباد در سر دارند، کاستی های انسانرا برنمی تابند، طالب باز سازی روح و روان انسان اند، حقیقت را یکی میپندارند و ‏رستگاری سیاسی را در گرو آن میدانند که آن خود و یا اقلیتِ عالم به این حقیقت باید قدرت مطلق را در کف گیرد. در این مکتب حکام قیم و چوپان مردم ‏اند. ‏

نزدشان فرد نه غایت سیاسی که ابزار آن است. شهروند مطلوب نیز کسی است که سوداها و خواستهای فردی را یکسره فدای مصالح جمعی ‏کند. تجلی صیقل یافته این مکتب نه تنها حکومت مطلق مذهبی بلکه شجره همه تفکرات توتالیتر از جمله در تشکیلات سابق ماست. ‏

دسته دیگر اما، نه جامعه‏ای کامل که حکومتی مطلوب و میسر میخواهند. “انسان کامل” را تخلیلی بیش نمیدانند و بازسازی روح انسان را گره بر باد زدن میشمرند. نزد آنها حقیقت یکی نیست و انسانها نه ابزار که هدف سیاست اند. دولت مطلوب هم نه قیم که خادم شهروندان است. در این مکتب معظلِ اساسیِ اندیشهِ سیاسی، یافتن توازنی میان تمایلات فردی و مصالح جمعی است. عدالت سیاسی و اجتماعی نیز تنها از طریق حکومت قانون مبتنی بر اصول مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر یافتنی است. ‏که دمکراسی بدون آن مانند بسیاری تجارب گذشته و تجربه آلمان هیتلری و ترکیه، میتواند با دمکراسی شروع و اما  بسمت دیکتاتوری برود.

درنزد دسته اول سیاست با اخلاق معنی ندارد، همه چیز تحت الشعاع کسب قدرت بمنظور به کرسی نشاندن آن منِ  (یگانه حقیقت) است. جامعه وشهروند وسیله دستیابی به اهدافشان است.

در نزد اینان همه چیز سیاه و سفید است. همه دیگرانِ سیاه، مارک دارند، چپ، راست، مذهبی، شاهی، بورژوا، وابسته، مرتجع، لیبرال، مزدور، میانه رو، اصلاح طلب وسکولار، لائیک با  اینها نباید نشست و حرف زد.

کانونی ترین تاکتیکشان نه جلب حمایت مردم بلکه بند و بست از بالا از یکسو و نفی رقبا با ایجاد و ترویج بی اعتمادی و تفرقه در میان سیاسیون از سوی دیگر میباشد. و بدینوسیله آب به آسیاب رژیم میرزند.

آقای داود ارشد و آقای دکتر اسماعیل نوری علا

آقای داود ارشد و آقای دکتر اسماعیل نوری علا

‏خود را نه تک قطعه ای از کل پازل سیاسی جامعه که کل تابلو سیاسی میپندارند و میخواهند. طبعا با تحول فکری و نو اندیشی و درس گیری از گذشته ی جامعه و دیگران، دور ریختن قالبهای خشک، تجربه شده و پوسیده گذشته که نیازمند داشتن درد مردم، شجاعت سیاسی و ریسک پذیری و فاصله داشتن از قدرت پرستی است بیگانه اند. در این دستگاه فداکاری بیشتر نیز تبدیل به شهید پروری که تنها محصولش تولید طلبکار از دیگران و شقاوت و بیرحمی بیشتر در نفی حقوق دیگران خلاصه میگردد است.

 

هرچند ما جز دسته اول نیستیم، آیا صرفا بدلیل اینکه خود را سکولار و … میدانیم مستقل از اینکه اساسا هرکدام ‏چه تلقی از سکولاریسم داریم و یا به هر مکتب و مرامی که معتقدیم امتیازی برای ماست؟ آیا این ما را از رفتن به راهی که به چاه منتهی نشود ‏تضمین میکند؟ آیا ارتباط دینامیک و فعالی بین ما با جامعه بحران زده ایران را تامین  و تضمین میکند و کرده است؟ ‏ اگر نه؟ چگونه باید به جامعه وصل شد؟ آیا این مائیم که باید این تلاش را بکنیم؟ چگونه؟ فراموش نکنیم که راه و روشهای چهار دهه گذشته همه ما محصولش این است که امروز در ابتدای راهیم.

آقای داود ارشد و آقای اسماعیل منفرد زاده

آقای داود ارشد و آقای اسفندیار منفرد زاده

تجربه شکست کامل ما با آن  پایگاه اجتماعی و محبوبیت اولیه، ناشی از شرایط اجتماعی تاریخی منحصر بفرد آن زمان، قدرت تشکیلاتی ، با بزرگترین ائتلاف سیاسی آن روزگار، با کمک مالی و لجستیکی و سیاسی قدرتهای منطقه ای و جهانی که بازوی پر اقدار خلق نیز براه اندختیم ولی نتوانست حتی نیم نگاهی هم از طرف مردم بخود جلب کند، چه آموزه ای برای ما دارد. چه عواملی باعث شکست کامل این تجربه بوده است.

 

صداقت و فداکاری لازم است ولی کافی نیست. جنبش مردم ایران از نبود آلترناتیو مورد نظرش رنج میبرد. ‏اگر ما بخشی از فعالین سیاسیِ مسئول هستیم باید به این معظل بپردازیم؟  ‏

آیا جمعی که خود حاضر نباشد در افکار و مواضع و کردار سیاسی گذشته اش با نگاهی دینامیک و انتقادی بازنگری و ‏تحول ایجاد کند، و نتواند امروزه که هنوز قدرتی نیز ندارد دگراندیشان را تحمل کند، به حقوق دیگران احترام بگذارد، در قدرت چه خواهد کرد؟  آیا شایسته است که از ‏مردم بخواهیم که بپا خواسته و با زیرپا گذاشتن گذشته و حال خود همه بنیاد زندگی خود را بدست خود و با خون خود متحول کنند و سپس سرنوشتشان را بما سپارند؟ ‏

آنان که هنوز فکر میکنند باید مانند گذشته حرکت کنیم آیا دهسال دیگر باید درجایی غیر از امروز باشیم. آیا همین درجا زدن  نیست که در صادقانه ترین شق ما را خسته کرده به چشم دوختن به از ما بهتران جهت تغییر سرنوشت کشورمان میکشاند.

DSC00422

مایلم جسارتا به یک تفاوت کیفی و عمده جامعه امروز با جامعه سال 57 ایران و ضرورت بازنگری در رویکردهای گذشته خودمان توجه بدهم.

در آن روزگاران آنچه درتابلو سیاسی کشوربرجسته بود تعدادی تشکلها و مبارزینِ قهرمانِ زندان رفته و شکنجه شده با شهدای درکیسه از یکطرف و مردمی کم و بیش در حاشیه و بی خبر از تحولات ایران و جهان از طرف دیگر مواجهه بودیم.

امروز اما برعکس از یکطرف با مردمی قهرمان و مبارز، در صحنه، زندان و شکنجه و شهید داده  و با اتکاء به تکنولوژی انفورماتیک کاملا بروز

و از طرف دیگر سیاسونی خارج نشین با نزدیک به چهار دهه فاصله و شناخت از جامعه اش مواجهیم. که متاسفانه بعضی از آنها علیرغم ادعای خودشان از نظر مردم ایران القاب بسیار بدی را بخود اختصاص داده اند.

DSC00417

سه تن از مجاهدین قربانی فرقه رجوی در کنفرانس سکولارها آقایان احمد وحدانی، قربانعلی حسین نژاد و داود ارشد

چون وقتی از رژیم صحبت میکنیم حرف از تعداد محدودی جنایتکار است ولی وقتی از تغییر حاکمیت صحبت میکنیم دیگر مخاطبمان کل جامعه است. از آنجا که هر جامعه ای با هزاران رشته مرعی و نا مرعی مانند مذهب، اقتصاد، فرهنگ، منافع شخصی، منافع قومی، زبانی،… ترسها، دافعه ها و جاذبه ها، تجارب سیاسی تلخ و شیرین گذشته وتجارب دیگر کشورها و… بهم متصل هستند. در تغییر حاکمیت، جامعه باید به تمامی این رشته ها فائق آمده آنها را از هم دریده، نه تنها تن به تغییر خونین آن بدهد که بدنبال حقیقت نا معلومِ، مبهم و تجربه نشده دیگری بیاید.

 

چند درصد از سیاسیون و سایتهای ما تحلیلگر حاکمیت و چند در صد تحلیلگر جامعه اند؟ نگرش غیر علمی و غیر جامعه شناسانه و ایستا به جامعه چیست؟ آیا این نشانگر در حاشیه بودن جامعه ای که میخواهیم بپا خواسته و انقلاب کند در ذهن ما نیست؟ یا نشانگر اعتقاد به تغییر از بالا نیست؟

 

‏ اما دوستان براستی چگونه باید اولا به چنین جامعه ای وصل شد؟ ارتباط برقرار نموده در تحولات آن شراکت کرد، و اگر مورد پذیرش واقع ‏شدیم اثر گذار باشیم. ‏

بین سالهای 63 تا 88 درغیبت تمامی تشکلهای سیاسی، جامعه توانست بطوراتو دینامیک تمامی ضربات مهلک ناشی ‏از اختناق و سرکوب از یکطرف و خطی مشی های مرگبار بعضی تشکلهای سیاسی آن زمان را بازسازی کرده، خود را ‏بازیافته و حرکتی نو با نسلی نو از جوانان و توده مردم را با اتکاء به تکنولوژی های نو سازماندهی و  راه اندازد. ‏

هرچند در سال  1388 با دستگاه فکری گذشته و دستوری در اوج جوش و خروش جامعه زمانیکه آن لحظه تاریخی نادر نیز حادث شده بود بشکل سازمان یافته در بطن جامعه تمامی تلاشها شد تا  آب رفته سالهای 60 به جوی بازگردد و در ادامه شعار “مرگ بر” داده شده توسط توده ها، بعضی شعارهای زنده باد راه اندازی شود. ولی جامعه ایران را بیگانه و با فاصله نوری از این مسیر یافته و بطور شگفت انگیزی پس زده شدیم.

آقای داود ارشد و آقای سعید بهبهانی مجری تلویزیون میهن

آقای داود ارشد و آقای سعید بهبهانی مجری تلویزیون میهن

چنین مردم و حرکت پرخروشی که “شعار مرگ بر” دارد ولی شعار “زنده باد” ندارد، حداقل این چند پیام آشکار و واضح را دارد،

اول اینکه جامعه ای است ‏که به قدرت و توان خود و آنچه از درون خودش میجوشد مشرف شده و متکی است و به قهرمانان ‏پوشالی ماه نشین و زندان رفته و هیچ شهید داده ای متکی نیست.

دوم زمانیکه با اعمال خشونت حتی در مقابل خشونت اعمال شده علیه خودش مخالفت میکند از شعارهایش منحرف نمیشود جامعه ای است که واکنشی و عصبی عمل نمیکند بلکه کاملا پخته و آگاهان و هدفمند به ابزار مدنی و مسالمت آمیز برای تغییرات مد نظرش تکیه دارد. و بدنبال متحول کردن تدریجی شرایط خود بدست خود است.

سوم: از طرفی نیز جامعه ای است که هنوز ‏حزب و تشکل رهبری کننده متناسب با شعور سیاسی اجتماعی فرهنگی خود را دردسترس ندارد و طبعا در بطن خود در سرآغاز ساختن عناصر آن متناسب با خواستها و اهدافش است. 

تفکرات ایدئولژیک و آرمانخواهی به یکی از ضد ارزشترین پدیده ها در جامعه امروز ایران تبدیل شده. جامعه ایران براه خود میرود، بسیار پخته و واقعگرایانه عمل میکند.  بدنبال متحول کردن تدریجی شرایط خود بدست خود است. جوانانی که موتور محرک تحولات اخیر کشور هستند هیچ چشمی به مذهب ندارند. جنبش سال 1388 آخرین میخ برتابوت باور به هر ایدئولوژی بعنوان یک متحول کننده سیاسی- اجتماعی برای حتی مذهبی ترین افراد بود. قویترین پیام جوانان و نسل جدید در تحولات سالهای اخیر اعتقاد به جامعه مدنیِ سکولار و تحولات مسالمت آمیز و همزیستی و تعامل است جوانانی که تفکرات جنگ مسلحانه تنها ره رهایی است همچون مرا نیز که میخواست تفکرات آنها را تغییر دهد بنیادا تغییر دادند. 

 

یکی از بزرگترین چالشها در مقابل بسیاری از سیاسیون ما و همان نسل گذشته، گرفتار ماندن و رو در وایسی با شعارهای ارزشی و آرمانی که در گذشته داده ایم و عدم درک و شناخت جامعه و نسل جوان امروز ایران است. که تنها دستاوردش فاصله گرفتن از واقع گرایی اجتماعی سیاسی و یا سکتاریسم است.  فراموش نکنیم که باید هرچه زودتر جایمان را به جوانان بدهیم.

یکی از دو کلید قفل درب زندان و قل و زنجیر چهل ساله بر دست و پای آلترناتیو واقعی احتمالی رژیم،  دوستان باور عمیق به وحدت در کثرت است. یعنی ما مطلقا نباید بدنبال وحدت عقیده باشیم بلکه باید یاد بگیریم با دیگرانیکه دارای اندیشه های صد در صد متضاد با اندیشه خودمان  هستند متحد شده و  کار کنیم. تا اولا ظرفیت دمکراتیک ادعایی خود را در بوته سنجش بگذاریم و در ثانی چرخ دنده های موتور دمکراسی حرکت آینده جامعه را بحرکت درآورده و آببندی کنیم.

و منافع مردمان و کشورمان را مقدم بر منافع فردی و گروهی خود قرار دهیم. در ایران آزاد و دمکراتیک و سکولار زمان برای تبلیغ آزادانه و پرورش همفکران بسیار خواهد بود. تنها راه حل موقتا همه پوسیتن ها را کندن و زمین گذاشتن و پوشیدن لباس اتحاد عمل است. این بمعنی ترک عقایدمان نیست بلکه با اینکار تضمینی برای امکان مطرح شدنش برای مردم ایران در آینده بوجود میآوریم.

کلید دوم قل و زنجیر چهل ساله بر دست و پایمان است که حرکت کنیم و به جامعه ایران و نسل نو  وصل شویم. با مد نظر قرار دادن تفاوت جامعه سال 57 و 97.

عکس جمعی از سخنرانان

آیا نباید بدون متوسل شدن به قالبها و کلیشه ها و کپی برداری هایی که گریبان عمده نسلهای سیاسی گذشته ما را گرفته است با شجاعت ‏تمام و عزمی استوار و نگاهی انتقادی به گذشته کاری نو آغاز کرد.

گذشته نشان داده هیچ کس تحت هر نام و اندیشه ای همه پاسخها و راه حل را بتنهایی در اختیار ندارد. مشکل اصلی و مقدم بر هر نوع اندیشه ای (بدون قصد نفی آنها) افراد و انسانها هستند که ظرفیت به شکست کشاندن و یا موفق نمودن هر راه حلی را دارا میباشند. بر اساس تجارب تاریخی بسیار، و در فقدان نهادهای دمکراتیک و فرهنگ دمکراتیک لزوما نه سوسیالیزم، نه سکولاریسم، نه هر دین و آئین دیگری تضمین کننده هیچ آینده روشنی نیست و نمیتواند باشد. بلکه تضمین، در حکومت قانون و سکولار، در جامعه مدنی در برابری و برادری، تعامل و همزیستی و همفکری در رسانه های آزاد، آزادی بیان و عقیده و انتقاد. قوای مستقل و منفک از هم، سیستم های شفاف بازسنجی و همسنگی و نظارت بر سه قوه و کوتاه سخن تضمین در تربیت نسلهایی با فرهنگِ احترام متقابل، رعایت حقوق یکدیگر در کادر تمامیت ارضی ایران است. نسلی که به هیچ نوع تفکر و بنیادگرایی و دیکتاتوری چه از نوع مذهبی ، سوسیالیستی توحیدی و یا سکولار آن اجازه درغلطتیدن ندهد.

 

بنده بسیار امیدوارم که این جمع میتواند همان جمع نو و شجاع باشد.

 

 جنبش نه به تروریسیم و فرقه ها

 

 

 

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

 
error

Enjoy this blog? Please spread the word :)

RSS20k
دریافت مطالب جدید از طریق ایمیل5k
مارادر فیسبوکتان به اشتراک بگذارید12k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید14k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید
extra smooth footnotes