قسمت دوم: پاسخ تشریحی به سوالِ، آیا مجاهدین تغییر کرده اند؟ رویکردشان به جنبش مهسا

مسعودرجوی و تغییرات شگرفش، رویکردش به جنبش مهسا و دیگر گروهها

آیا اعضاء مجاهدین سرمایه اند یا قربانیان مغزشویی نیازمند درمان

توضیحات تشریحی در مورد سوال ناقص مانده، آیا اعضای مجاهدین سرمایه اند یا...

پرگار بی بی سی با سازمان مجاهدین چه بایدکرد؟ با شرکت داود باقروند ارشد

برنامه پرگار با شرکت داود باقروند ارشد

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

Who are Mek cult? An inside report for the first time by defected High-ranking Mek and NCRI member.

An inside report for the first time by an ex-high-ranking member of Mek and NCRI based on the Mek’s own publications and ... Who assassinated the Americans in Tehran? Mek and Spying for Russia Did CIA destroy Mek-Russia spy net? How Mek retaliated? Seizure of US Embassy in Tehran? Mek’s Islamist Revolutionary Courts Mek and the Children in the Combat Mek and Saddam Hossein of Iraq and Saudi Arabia Mek as Assassinators Who is the head wife in Mek Leader’s Harem? Have they changed? How Maryam Rajavi deceives the western world? How Mek terrorism differs to ISIS and Al Qaeda terrorism? Why Mek is more dangerous? Use of 10-year-old children in combat by Mek. Who are the wives of the harem of the Caliph of the Mek? Mek’s planed courts and justice for their Islamic State describe by its Calipha. How the world can protect itself against terrorism?

مصطفی رجوی پدرش مسعودرجوی را به دادگاه کشانده است

در مطلب سپتامبر 2020 نیز تحت مطلب ” سخنی با مصطفی رجوی” نوشتم که دشمن مصطفی رجوی پدرش است و نه کس دیگر در آنچه مصطفی رجوی بعنوان ورود یا ادامه به مبارزه برای آزادی و… نامید، باید بداند که در این مسیر، دشمن اصلی اش، نه رژیم که مسعود رجوی خواهد بود.

آخرین پست ها

واکـاوی مـزدوری! سلطانی، خـدابنده، عـزتی، حسینی، یغـمایی، کـریمدادی، مصــداقی و پورحسین، منتقدین فرقه مافیایی رجوی. نقد آتشبیاران معرکه مشترک رجوی و سایت رهیافتگان

داود باقروند ارشد عضو علیرتبه سابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

تقدیم به امیروفا یغمایی که مسعودرجوی مادرش را جلو چشمانش ذبح کرد

مبارزه با رژیم یا فروپاشی درونی فرقه ای داعشی که میلیتاریسیم جهانی برای ایران تدارک دیده است

چرا رجوی نیاز دارد درخواست دیدار با اعضای در اسارتش را به نبرد دین بین فو تعبیر کند؟

افشای حقایق پشت پرده ضدیت با خانواده با اسناد سازمانی توسط داود باقروندارشد از مسئولین خانوادهها در مجاهدین

گسترش وطن فروشی در خارج کشور به سرکردگی رهبر همه وطن فروشان و دشمنان ایران

حمایت از تحریم و حمله نظامی به ایران خیانت به مردم و فاصله گرفتن آشکار از ایران و ایرانی

تحلیل طوفانِ سراسریِ جورج فلوید در آمریکا -داود باقروند ارشد

پایه اجتماعی فرقه رجوی (آمریکای نئوکانها) درحال فروپاشی است و رجوی برای صدمین بار بیگانه پرستیش به گل نشسته است

پربیننده ترین ها

ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.

ملاقات با آقای گای فرهوفشتادت عضو پارلمان اروپا و رهبر فراکسیون لیبرالهای اتحادیه اروپا از سیاستمداران عالی و افشای همه ترفندهای فریب فرقه رجوی در زمینه ماهیت این فرقه و فشارها و توطئه هایی که علیه جدا شدگان اعمال میکند.

بنابه دعوت یو ان واچ جنبش نه به تروریسم و فرقه ها در نشست سالیانه حقوق بشر و دمکراسی شرکت کرد. خانم دکتر هشترودی بنا به دعوت جنبش نه به تروریسم وفرقه ها در این نشست شرکت کردند که حضور ایشان باعث خوشحالی جنبش نه به تروریسم و فرقه ها گردید. ایشان ضمن حضورفعالشان در نشست با اعضای عالیرتبه شرکت کننده در جلسه به بحث و گفتگو پرداختند. ازجمله با وزیر سابق دادگستری و عضو پارلمان کانادا آقای ایروین کولتر و از بنیانگذاران یوان هیومن راتس واچ مفصلا به بحث پرداختند. این کنفرانس سالیانه جهت شنیدن گزارشات قربانیان حقوق بشربرگزار میشود. در همین رابطه آقای داود ارشد رئیس جنبش نه به تروریسم و فرقه ها سخنانی بشرح زیر ایراد کردند:

درملاقات با دکترورنر هویر به اطلاع ایشان رسید که: فرقه رجوی در حال تدارک دیدن یک زندان ابدی موسوم به اشرف 3 در ‏محلی دورافتاده میباشد. این محل یک پایگاه نظامی متروکه آمریکایی می باشد با یک فرودگاه و یک سکوی هلی برد کوچک و ‏بخشی از سیستم های داخلی آن مستقیما از آمریکا آورده شده و نصب گردیده اند. از ایشان استمداد کمک شد. ‏

ملاقات با همسر نرگس محمدی در مقر ملل متحد ژنو-------آقای داود ارشد و خانم دکتر هشترودی با همسر نرگس محمدی در این ملاقات آقای تقی رحمانی همسر نرگس محمدی که خودشان نیز چندین نوبت زندان بوده اند از نقض حقوق بشر در ایران گزارشی به کنفرانس ارائه کردند و از تناقضات موجود در سیستم قضایی ایران در جریان محاکمه نسرین محمدی بطور مفصل و جامع سخن گفتند.خانم دکتر هشترودی و آقای مهندس ارشد با ایشان ابراز همدردی کردند و جزئیات بیشتری از موارد نقض حقوق بشر در فرقه تروریستی رجوی که در آن فعال بوده است را برای آقای تقی رحمانی تشریح نمودند.

دادخواهی علیه برده داری پناهجویان در تیرانا همچو لیبی توسط فرقه رجوی در دیدار آقای ارشد با نخست وزیران هلند و اسلووانیا

ملاقات با رهبر حزب دمکراتهای آزاد آلمان (اف پ د) آقای کریستین لیندنر در جریان کنگره سه روزه احزاب لیبرال اروپا در آمرستردام هلند. افشای جنایات فرقه رجوی علیه اعضا و جدا شدگان

آقای ارشد در مورد ادعای فرقه رجوی و حامیانش گفتند چند شاخص آشکار وجود دارد. چرا متحدین آنها بویژه آقای دکتر بنی صدر با پیش بینی سرنوشت آنها در عراق از آنها جدا شدند؟ چرا هیچ ایرانی چه مردمی چه سیاسیون در مراسم آنها شرکت نمیکنند؟ چرا این تشکیلات مجبور است جهت گردهمآیی هایش سیاهی لشکر کرایه کند؟ چرا این تشکیلات در ترس از مردم ایران اجازه نمیدهد با اعضایش درارتباط قراربگیرند؟ چرا ارتباط اعضایش را با جهان قطع میکند؟ چرا تمامی تحلیلگران برحقیقت نفرت مردم از این تشکیلات بدلیل همکاری با صدام را تاکید میکنند؟ چرا باید رجوی در داخل تشکیلاتش زندان و شکنجه برای اعضای خودش راه بیندازد؟ چرا مجبور است برای دریافت حمایت سیاسی هرچند بی ارزش منافع مردم ایران را به کسانیکه خود به کشتن آنها افتخار میکرده است بفروشد و حتی برای چند دقیقه سخنرانی آنها دهها هزار دلار بپردازد؟ چرا حتی عربستان حامی سیاسی و مالی آنها ارزیابیشان از آنها این استکه “هیچ جایگاهی در میان مردم ایران ندارند”؟ چرا در همین پارلمان اعضای سابق منتقدش را بقصد کشت میزند؟ چرا هر منتقدی ایرانی و حتی غیره ایرانی را جاسوس و مزدور رژیم!! میخواند؟ آیا بخاطر همین چرا ها نیست که: وقتی مردم ایران در سراسر کشور جهت خواسته هایشان دست به تظاهرات و اعتراض میزنند هیچ اسمی از آنها نمیآورند؟ آیا این مسئله پیامش غیر از این است که: مردم ایران رژیم حاضر را صد بار به فرقه رجوی ترجیح میدهند. و “تنها آلترناتیو دمکراتیک” جوکی بیش نیست.

خانم دکتر فریبا هشترودی: با یقین میگویم که مجاهدین شکنجه میکنند…. هشترودی1سرکار خانم دکتر فریبا هشترودی یکی از برجسته ترین زنان ایرانی جزء افتخارات ایرانیان در فرانسه، نویسنده و خبرنگار و فعال سیاسی که سابقا عضو شورای ملی مقاومت ایران بوده است که باید ایشان را بیشتر شناخت با علم یقینی در مورد فرقه تروریستی رجوی از درون آن سخن میگوید. وقتی به عمق پوسیدگی تشکل رجوی پی بردم جدا شدم بله

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

مهدی تقوایی از اعضای زندانی زمان شاه تشکیلات مجاهدین، که رضا رضایی در خانه او با ساواکی ها روبرو و خودکشی کرد. و مسئول چاپخانه مخفی سازمان بود. با همسر و دو فرزندش در مخالفت با انقلاب ایدئولژیک بعد از محاکمه اش در عراق به ارودگاه مرگ رمادی عراق فرستاده شدند تا در آنجا بپوسند.

بیانیه 14 تن

بیانیه 14 تن

نیروی خارج کشور چه میخواهد ‏و بیانیه 14 تن

مقالات پربیننده

فرقه ها در میان ما

دانش علمی شناخت و تمیزدادن فرقه از تشکل سیاسی

بدون شناخت علمی از فرقه های خطرناک تحلیل عملکردهای فرقه رجوی و اثرات بشدت مخرب آن بر اعضا و جداشدگان و خلاص شدن از فشارهای شکنجه گونه روانی مغزشویی های چندین دهساله غیرممکن است

خانم آناگومز نماینده پارلمان اروپا خواستار اخراج فرقه رجوی شد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت دوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی امروز باید گفت آنچه را که فردا گفتنش دیر است

قسمت دوم: گفت و شنود با فرشته هدایتی: افشاگریهای فرشته هدایتی در مورد فرقه رجوی

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

سیامک نادری مرگهای مشکوک فرقه رجوی را افشا میکند

کشتن و سربه نیست کردنهای فرقه رجوی

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

فعالیت های ما در تصویر

سخنرانی آقای داود باقروند ارشد در پارلمان اروپا

 

گلپا یا شجریان؛ با حکومت یا بر حکومت؟

گلپا و شجریانگلپا و شجریان

در پی انتشار مطلب گلپا، شجریان و مصاحبه‌ای که خبرساز شد درباره گفتگوی اکبر گلپایگانی با روزنامه قانون و انتقاد شدیدش از محمدرضا شجریان، محسن نامجو، خواننده، نوازنده و آهنگساز ایرانی این یادداشت را برای سایت بی‌بی‌سی فارسی نوشته که همزمان با تولد ۷۷ سالگی محمدرضا شجریان منتشر می‌شود:

استاد علی اکبر گلپایگانی، در ادامه رسم جدید و اسف‌بار چغلی کردن استادان و هنرمندان از هم، سعی کرده است تا زیرآب استاد شجریان را بزند. آن‌هم کسی که دیگر فقط موزیسین نیست، بلکه نامش به لوحه تاریخ اجتماعی معاصرایران الصاق شده است.

استاد دیگرمان، محمد رضا لطفی هم، چند ماه قبل از فوتش درمصاحبه ای همین مضمون را راجع به شجریان به کار برد که (نقل به مضمون): “این جمهوری اسلامی، اگر برای دیگران آب نداشته، برای تو که نان داشته است. پس چرا ادای اپوزیسیون را در می آوری؟ و…” که ای کاش این حرف ها را نمی گفت.

البته هیچ کس این صلاحیت را ندارد که از انگیزه درونی این استادان پرده بردارد تا معلوم شود، چه چیز باعث می شود که بعد از هفتاد سال، عنان اختیار از کف بدهند و حرمت هم را بشکنند و موجب کف زدن عده ای و فحش دادن برخی دیگر شوند. اما نگارنده می خواهد در فرصت بسیار محدود این نوشته، تا اندازه ای با نگره هردو گروه موافقان و مخالفان هم داستان شود.

۱- روش تحلیل بسیاری از ما ایرانیان، بر استنتاج خطی و مرزبندی یا خط کشی بین سیاه و سفید یا درست و نادرست استوار است و نتیجه گیری هایمان هم غالبا از همین منطق ناشی می شود که گزاره “الف” اگر با ” ب” همسان نباشد، بلاتردید نقطه مقابل آن است. این همان منطق “خودی” و ” غیر خودی ” کردن صاحبان قدرت است که به نظام داوری ما زیردستان هم، عمیقا رخنه کرده. هنرمندان و فرهنگیان، از نظر ما یا بر حکومت‌اند یا با حکومت. یا “اسماعیل خویی” می شوند یا “علی معلم دامغانی”، یا “داریوش اقبالی” اند یا “علیرضا افتخاری”، یا “بهمن محصص” یا ” ناصر پلنگی” و …

بی آنکه توجه کنیم ، ما این تقسیم بندی را ساده می کنیم تا از پیچیدگی بگریزیم. تا فورا به نتیجه برسیم وحقیقت را همچون گلوله ای به سوی مخاطب مان شلیک کنیم. طبقه بندی ساده، به انسان احساس لذت بخش ــ اما کاذب ــ فهم و تحلیل مسائل را می دهد. اما بسیاری از هنرمندان در تقسیم بندی ما، گلپایگانی و دیگران، جا نمی گیرند. نمونه اش، خود شجریان است.

او البته بیشتر از هم دوره‌ای هایش، از مواهب شرایط سیاسی جدید بعد از انقلاب ۵۷ بهرمند شده که این، هم نتیجه هوش و غریزه شخصی وی در امر بالا بردن و حفظ حیثیت هنری یا حرفه ایش بوده و هم ناشی از چاشنی شانس که شرایط چند سال اول انقلاب، موسیقی تخصصی وی را بی رقیب باقی گذاشته بود. در نتیجه، در حالی که اغلب خوانندگان قبل از انقلاب خانه نشین و فراری بوده اند، او موفق به تأسیس یکی از اولین شرکت های انتشار آلبوم ( دل آواز)، می شود و چند آلبوم خودش را طی چند سال روانه بازار پخش می کند. در زمانه ای که هیچ رقیب جدی برای فروش در آن بازار نیست. یا در شرایطی که، “پرویز یاحقی” ها در شرایط معیشتی اسف‌بار، مردن را انتظار می کشند. در چنین شرایطی الست که سه شب کنسرت شجریان در تالار وحدت در سال ۶۷، خیابان حافظ را بند می آورد.

اما از سوی دیگر، در سال ۸۸ با اعلام به موقع ، حمایت از جنبشی اعتراضی، و خواندن یک ترانه، در مرکز توجه منتقدان حکومت قرار می گیرد که کنسرت هایش را تماما پر می کنند و بیشترین سود را از جنبشی می برد که رهبرش، هنوز که هنوز است در حبس خانگی است.

با همه این وقایع ، کیست که بتواند به شجریان انگ “باحکومت بودن ” بزند و به او نخندیم؟ لازم به گفتن نیست که وقوع انقلاب و یا ممانعت از آن نه در اراده شجریان بوده و نه در اراده هیچ کس دیگر. از طرفی، اکبر گلپایگانی هم در شرایط قبل از انقلاب که امثال خوانساری و اصغر بهاری و بسیاری از اساتید دیگر با حقوق اندک اداره فرهنگ و هنر سر می کردند و سهمشان در برنامه های تلویزیون، کنسرت آخر شب پنجشنبه ها بود، با برخی ازهمالان یا همانندانش، دیگر راه آن اساتید را ادامه ندادند. در نتیجه، نه تنها از برنامه و شوهای پربیننده موسیقی در رادیو و تلویزیون سهم قابل توجهی داشتند، بلکه تقریبا هر شب در سالن های مختلف آواز می خواندند.

شرایط که عوض شد و موسیقی عامه پسند که در محاق رفت، امثال گلپایگانی، طبعا بیشتر از دیگران متضرر شدند. آیا امروز منصفانه است که که گلپایگانی را همدست یا نان خور حکومت شاه بدانیم؟ از آن گذشته در همین دوران جمهوری اسلامی هم ایشان فرصت یافتند تا هم آلبوم جدید منتشر کنند و هم بخشی از آلبوم های قبلی را بازنشر کنند، ولی سلیقه زمانه عوض شده بود و سکه موسیقی ایشان رونق نداشت.

آیا عدم استقبال از کارهای ایشان به اندازه کارهای شجریان و ناظری هم به دلیل همدستی آن دو نفر با حکومت بوده است؟ آیا با توجه به این امر، ایشان هنوز معتقدند که جوان‌هاو زمانه آینده از ایشان بهتر از شجریان یاد خواهد کرد؟

نادر گلچین
نادر گلچین

۲ – آنچه اول از همه در تحلیل های اینچنینی هنرمندان، از دست می رود، توجه به قدرت و استعداد هنری آنهاست. تلویحا می پذیریم که شرایط قبل از انقلاب، جایی برای مطرح شدن شجریان و ناظری، در برابر گلپا و ایرج نمی‌گذاشت، و آن دو شانس آوردند که انقلاب شد و معروف شدند. اما فراموش می کنیم که اهمیت این دو ، فقط در این نیست که برای اولین بار در تاریخ معاصر، باکمک دوستان آهنگسازشان، موسیقی بزمی گلپا را به موسیقی متن یک انقلاب میلیونی تبدیل کردند، و همان ردیف موسیقی سنتی که انسان را به نشستن و فکر راجع به پیری و “موی سپید رو توی آینه دیدن” دعوت می کرد را، به واکنش به کشتار ۱۷ شهریور فراخواندند.

اهمیت اصلیشان حتی در این نیست، که سازنده آهنگ حرکت زمانه ای شدند که حافظ و مولوی را به جای ” معینی کرمانشاهی” به خانه های ما آورد. اهمیت بیشتر آن دو (و به ویژه شجریان) در این بود که استاندارد آواز ایرانی را نسبت به “عبدالوهاب شهیدی” و “بنان” و … چند پله بالاتر بردند.

بیشتر موزیسین های سنتی نسل بنده و بعد از من، بر شانه های شجریان و مشکاتیان و علیزاده ایستاده اند تا گلپا و دیگر مشاهیر دوره شاه. درست است که گلپایگانی، رفیق توده ای نداشت و بر موج قدرت سوار نشد و روزگار جدید با او به اندازه شجریان مهربان نبود، اما به عنوان موزیسین عرض می کنم که هیچ وقت تکنیک خواندن “بیداد و همایون” یا نت بالای تصنیف “صبح است ساقیا”ی شجریان هم، در توان حنجره اش نبود و نیست. اگر به فرض، فرصت خواندن دعای افطار در حکومت مذهبی “ضدهنر” جدید، به گلپا داده می شد، شکی نیست که از آن چیزی در حد “ربنا ” بیرون نمی آمد.

طبیعی است که نابلدان یک هنر، هنرمندش را با هر معیاری قضاوت می کنند، جزبا میزان هنر. اما فراموش می‌کنیم هرکه جلوی ظلم ایستاده یا با آن همراه نشده یا از مواهبش بهره برده، لزوما هنرمند بهتری نیست و برساختن چنین نسبتی بین هنر و امور دیگر، همان ساده کردن است برای گریختن از استثنائات و تناقض ها، که متأسفانه رواج دارد. چرا که در هردو حیطه هنرمندان حکومتی و هنرمندان مخالف، سطوح دانش و استعداد مختلفی داریم که باید بتوانیم مرام سیاسی یا شم اقتصادیشان را از قریحه و توانشان جداگانه قضاوت کنیم.

“حسین منزوی” و “علی معلم” که قرابتی با حکومت داشتند، شاعران بهتری بودند یا فلان شاعر ساکن فیلادلفیا که فحش هایش به “آخوندها” را در مجله ی فارسی زبان شهرشان چاپ می کند؟ آیا فیلم “ماجرای نیمروز” که با بودجه و سفارش وزارت اطلاعات، به جعل وقایع سال ۶۰ پرداخته، استعداد و دانش سینمایی کارگردانش را بهتر می رساند یا مشق های “جعفر پناهی ” آزادی خواه که معمولا آنقدر شخصیت سینمایی اش، با رنگ و لعاب سیاست آمیخته که فراموش می کنیم سینماگر درجه یکی نیست.

درست است که شرایط زندگی تحمیل شده به من نگارنده ، به مثال های دومی نزدیکتر است، اما باید بتوانم کار هنر را به رأیی جداگانه برکشم و بپذیرم که در میان هنرمندان ــ حتی ــ مزدور هم آدم با قریحه و دانش بسیار است. ماجرای قضاوت درباره ی گلپای قدر ندیده و شجریان بر صدر نشسته هم همین باید باشد.

۳ -از همه اینها هم که بگذریم، واقعیت چموشی همیشه در حال چشمک زدن و اعلان حضور است که: در این دریای بی کران هنر، غیر از سن و دوره و استعداد و تلاش و دانش و وضعیت سیاسی و جغرافیا، در رسیدن به آسایش و به ساحل امن که ــ با اغماض ــ به توجه دیدن و کسب شهرت و پول واعتبار تعبیر می شود، “شانس ” هم هر از گاهی نقش مهمی دارد که متأسفانه ، وقایع هنری را تلخ و گاه طنز آمیز می کند. مثلا اینکه فلان آلبوم، بعد از سال ها زحمت، با عوض شدن فلان مدیر از فلان وزارت، مسکوت می ماند. یا یکی از مهمترین و بی حاشیه ترین خوانندگان مهاجر بعد از انقلاب ، “حبیب محبیان”، در زمانی دلش برای وطن تنگ می شود که مغرض ترین و بی دانش ترین افراد، مسئولیت فرهنگی دارند؛ در نتیجه آرزوی کارکردنش در ایران، نامراد می ماند یا بدشانسی و مصیبت بزرگتر برای همه ی ما، که قلب آن نازنین، زودتر از انتظار از کار می افتد. چه فراوان‌اند مثال هایی که در این زمینه دیده ایم، و توضیحی جز خوش شانسی یا بدشانسی ندارند.

چرا ماجرای گلپا و شجریان را از این زاویه هم نبینیم؟ اگر”جمشید مشایخی” و “گلپا”، این واقعیت که استعداد و حفظ حیثیت هنری شان، به خوبی “عزت الله انتظامی” و “شجریان” نبوده را قبول نکنند، می توانیم آنها را به عنصر شانس توجه دهیم. مثل بسیاری از همدوره های من در موسیقی زیر زمینی که بعد از مهاجرت ، شاهد آن هستند که مقلدان بی خطر آنها در داخل، با فلان آدم با نفوذ قرارداد های خوب می بندند و دست چندم همان موسیقی هایی که ما به خاطرش بی مهری دیدیم، حالا سالن های چند هزار نفری را پر می کنند. پس قضاوت ساده شان این است که آن داخلی ها مزدورند ، و هم از توبره حکومت می خورند و هم از آخور هنر دگراندیش. جواب من اما به آنها این است که ما فقط بدشانس بوده ایم که هنگام تقسیم ارث حاضر نبوده ایم. آنها ممکن است موزیسین‌ های خلاقی نباشند و مارا تقلید کنند ، اما قطعا مزدور نیستند. خوش شانس اند.

فرهاد مهراد

فرهاد مهراد

۴ – در آخر، دوست دارم که به موافقان گلپا و مخالفان شجریان، این را عارض شوم، که این انقلاب، مثل هر تغییر دیگری درتاریخ، به مذاق عده ای خوش آمد و به مذاق عده ای دیگر، ناخوش. اما بد نیست در این میان یادی بکنیم از آنها که به مراتب، از گلپا و شجریان، مدرن تر بودند و از هردوی آن ها مظلوم تر. چرا که نه قدر دیدند و نه هیچ گاه شکایت کردند. در رأس شان یادی کنیم از “فرهاد مهراد”، ” فروغی”، “نادر گلچین” (که هنگام نوشتن همین سطور، خبر فوتش را شنیدم)،”اسفندیار منفرد زاده”، “علی تجویدی”، “حسین دهلوی” و… و… بسیاری از آدم های شریف دیگر.

در سال های اخیر، همه دعوا بر سر ربنای شجریان بود و بی حرمتی صدا و سیما به لحظه ای ملکوتی که استاد برای میلیونها آدم ساخته بود. اما فراموش کردیم که همان رسانه، هر سال عید نوروز، ترانه “بوی عیدی بوی توپ” فرهاد را پخش می کند و هیچکس به این نمی اندیشد که فرهاد حتی یک کنسرت هم نداد وحتی فرصت پیدا نکرد که همچون شجریان، به پخش ترانه اش اعتراض کند.

همان حکومتی که سی سال، آبرو و سرمایه ملتی را بر سر دستیابی به انرژی هسته ای بر باد می دهد، بعد از دق مرگ کردن خواننده بی آزارش، هنوز با آن همه امکانات و خواننده و استعداد، نتوانسته برای عید نوروز مردم ، کاری هنرمندانه تر از “بوی عیدی” او بسازد. او را از بین برده، ولی هنوز وامدار جادوی صدای اوست.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

 
error

Enjoy this blog? Please spread the word :)

RSS20k
دریافت مطالب جدید از طریق ایمیل5k
مارادر فیسبوکتان به اشتراک بگذارید12k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید14k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید
extra smooth footnotes