قسمت دوم: پاسخ تشریحی به سوالِ، آیا مجاهدین تغییر کرده اند؟ رویکردشان به جنبش مهسا

مسعودرجوی و تغییرات شگرفش، رویکردش به جنبش مهسا و دیگر گروهها

آیا اعضاء مجاهدین سرمایه اند یا قربانیان مغزشویی نیازمند درمان

توضیحات تشریحی در مورد سوال ناقص مانده، آیا اعضای مجاهدین سرمایه اند یا...

پرگار بی بی سی با سازمان مجاهدین چه بایدکرد؟ با شرکت داود باقروند ارشد

برنامه پرگار با شرکت داود باقروند ارشد

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

Who are Mek cult? An inside report for the first time by defected High-ranking Mek and NCRI member.

An inside report for the first time by an ex-high-ranking member of Mek and NCRI based on the Mek’s own publications and ... Who assassinated the Americans in Tehran? Mek and Spying for Russia Did CIA destroy Mek-Russia spy net? How Mek retaliated? Seizure of US Embassy in Tehran? Mek’s Islamist Revolutionary Courts Mek and the Children in the Combat Mek and Saddam Hossein of Iraq and Saudi Arabia Mek as Assassinators Who is the head wife in Mek Leader’s Harem? Have they changed? How Maryam Rajavi deceives the western world? How Mek terrorism differs to ISIS and Al Qaeda terrorism? Why Mek is more dangerous? Use of 10-year-old children in combat by Mek. Who are the wives of the harem of the Caliph of the Mek? Mek’s planed courts and justice for their Islamic State describe by its Calipha. How the world can protect itself against terrorism?

مصطفی رجوی پدرش مسعودرجوی را به دادگاه کشانده است

در مطلب سپتامبر 2020 نیز تحت مطلب ” سخنی با مصطفی رجوی” نوشتم که دشمن مصطفی رجوی پدرش است و نه کس دیگر در آنچه مصطفی رجوی بعنوان ورود یا ادامه به مبارزه برای آزادی و… نامید، باید بداند که در این مسیر، دشمن اصلی اش، نه رژیم که مسعود رجوی خواهد بود.

آخرین پست ها

واکـاوی مـزدوری! سلطانی، خـدابنده، عـزتی، حسینی، یغـمایی، کـریمدادی، مصــداقی و پورحسین، منتقدین فرقه مافیایی رجوی. نقد آتشبیاران معرکه مشترک رجوی و سایت رهیافتگان

داود باقروند ارشد عضو علیرتبه سابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

تقدیم به امیروفا یغمایی که مسعودرجوی مادرش را جلو چشمانش ذبح کرد

مبارزه با رژیم یا فروپاشی درونی فرقه ای داعشی که میلیتاریسیم جهانی برای ایران تدارک دیده است

چرا رجوی نیاز دارد درخواست دیدار با اعضای در اسارتش را به نبرد دین بین فو تعبیر کند؟

افشای حقایق پشت پرده ضدیت با خانواده با اسناد سازمانی توسط داود باقروندارشد از مسئولین خانوادهها در مجاهدین

گسترش وطن فروشی در خارج کشور به سرکردگی رهبر همه وطن فروشان و دشمنان ایران

حمایت از تحریم و حمله نظامی به ایران خیانت به مردم و فاصله گرفتن آشکار از ایران و ایرانی

تحلیل طوفانِ سراسریِ جورج فلوید در آمریکا -داود باقروند ارشد

پایه اجتماعی فرقه رجوی (آمریکای نئوکانها) درحال فروپاشی است و رجوی برای صدمین بار بیگانه پرستیش به گل نشسته است

پربیننده ترین ها

ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.

ملاقات با آقای گای فرهوفشتادت عضو پارلمان اروپا و رهبر فراکسیون لیبرالهای اتحادیه اروپا از سیاستمداران عالی و افشای همه ترفندهای فریب فرقه رجوی در زمینه ماهیت این فرقه و فشارها و توطئه هایی که علیه جدا شدگان اعمال میکند.

بنابه دعوت یو ان واچ جنبش نه به تروریسم و فرقه ها در نشست سالیانه حقوق بشر و دمکراسی شرکت کرد. خانم دکتر هشترودی بنا به دعوت جنبش نه به تروریسم وفرقه ها در این نشست شرکت کردند که حضور ایشان باعث خوشحالی جنبش نه به تروریسم و فرقه ها گردید. ایشان ضمن حضورفعالشان در نشست با اعضای عالیرتبه شرکت کننده در جلسه به بحث و گفتگو پرداختند. ازجمله با وزیر سابق دادگستری و عضو پارلمان کانادا آقای ایروین کولتر و از بنیانگذاران یوان هیومن راتس واچ مفصلا به بحث پرداختند. این کنفرانس سالیانه جهت شنیدن گزارشات قربانیان حقوق بشربرگزار میشود. در همین رابطه آقای داود ارشد رئیس جنبش نه به تروریسم و فرقه ها سخنانی بشرح زیر ایراد کردند:

درملاقات با دکترورنر هویر به اطلاع ایشان رسید که: فرقه رجوی در حال تدارک دیدن یک زندان ابدی موسوم به اشرف 3 در ‏محلی دورافتاده میباشد. این محل یک پایگاه نظامی متروکه آمریکایی می باشد با یک فرودگاه و یک سکوی هلی برد کوچک و ‏بخشی از سیستم های داخلی آن مستقیما از آمریکا آورده شده و نصب گردیده اند. از ایشان استمداد کمک شد. ‏

ملاقات با همسر نرگس محمدی در مقر ملل متحد ژنو-------آقای داود ارشد و خانم دکتر هشترودی با همسر نرگس محمدی در این ملاقات آقای تقی رحمانی همسر نرگس محمدی که خودشان نیز چندین نوبت زندان بوده اند از نقض حقوق بشر در ایران گزارشی به کنفرانس ارائه کردند و از تناقضات موجود در سیستم قضایی ایران در جریان محاکمه نسرین محمدی بطور مفصل و جامع سخن گفتند.خانم دکتر هشترودی و آقای مهندس ارشد با ایشان ابراز همدردی کردند و جزئیات بیشتری از موارد نقض حقوق بشر در فرقه تروریستی رجوی که در آن فعال بوده است را برای آقای تقی رحمانی تشریح نمودند.

دادخواهی علیه برده داری پناهجویان در تیرانا همچو لیبی توسط فرقه رجوی در دیدار آقای ارشد با نخست وزیران هلند و اسلووانیا

ملاقات با رهبر حزب دمکراتهای آزاد آلمان (اف پ د) آقای کریستین لیندنر در جریان کنگره سه روزه احزاب لیبرال اروپا در آمرستردام هلند. افشای جنایات فرقه رجوی علیه اعضا و جدا شدگان

آقای ارشد در مورد ادعای فرقه رجوی و حامیانش گفتند چند شاخص آشکار وجود دارد. چرا متحدین آنها بویژه آقای دکتر بنی صدر با پیش بینی سرنوشت آنها در عراق از آنها جدا شدند؟ چرا هیچ ایرانی چه مردمی چه سیاسیون در مراسم آنها شرکت نمیکنند؟ چرا این تشکیلات مجبور است جهت گردهمآیی هایش سیاهی لشکر کرایه کند؟ چرا این تشکیلات در ترس از مردم ایران اجازه نمیدهد با اعضایش درارتباط قراربگیرند؟ چرا ارتباط اعضایش را با جهان قطع میکند؟ چرا تمامی تحلیلگران برحقیقت نفرت مردم از این تشکیلات بدلیل همکاری با صدام را تاکید میکنند؟ چرا باید رجوی در داخل تشکیلاتش زندان و شکنجه برای اعضای خودش راه بیندازد؟ چرا مجبور است برای دریافت حمایت سیاسی هرچند بی ارزش منافع مردم ایران را به کسانیکه خود به کشتن آنها افتخار میکرده است بفروشد و حتی برای چند دقیقه سخنرانی آنها دهها هزار دلار بپردازد؟ چرا حتی عربستان حامی سیاسی و مالی آنها ارزیابیشان از آنها این استکه “هیچ جایگاهی در میان مردم ایران ندارند”؟ چرا در همین پارلمان اعضای سابق منتقدش را بقصد کشت میزند؟ چرا هر منتقدی ایرانی و حتی غیره ایرانی را جاسوس و مزدور رژیم!! میخواند؟ آیا بخاطر همین چرا ها نیست که: وقتی مردم ایران در سراسر کشور جهت خواسته هایشان دست به تظاهرات و اعتراض میزنند هیچ اسمی از آنها نمیآورند؟ آیا این مسئله پیامش غیر از این است که: مردم ایران رژیم حاضر را صد بار به فرقه رجوی ترجیح میدهند. و “تنها آلترناتیو دمکراتیک” جوکی بیش نیست.

خانم دکتر فریبا هشترودی: با یقین میگویم که مجاهدین شکنجه میکنند…. هشترودی1سرکار خانم دکتر فریبا هشترودی یکی از برجسته ترین زنان ایرانی جزء افتخارات ایرانیان در فرانسه، نویسنده و خبرنگار و فعال سیاسی که سابقا عضو شورای ملی مقاومت ایران بوده است که باید ایشان را بیشتر شناخت با علم یقینی در مورد فرقه تروریستی رجوی از درون آن سخن میگوید. وقتی به عمق پوسیدگی تشکل رجوی پی بردم جدا شدم بله

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

مهدی تقوایی از اعضای زندانی زمان شاه تشکیلات مجاهدین، که رضا رضایی در خانه او با ساواکی ها روبرو و خودکشی کرد. و مسئول چاپخانه مخفی سازمان بود. با همسر و دو فرزندش در مخالفت با انقلاب ایدئولژیک بعد از محاکمه اش در عراق به ارودگاه مرگ رمادی عراق فرستاده شدند تا در آنجا بپوسند.

بیانیه 14 تن

بیانیه 14 تن

نیروی خارج کشور چه میخواهد ‏و بیانیه 14 تن

مقالات پربیننده

فرقه ها در میان ما

دانش علمی شناخت و تمیزدادن فرقه از تشکل سیاسی

بدون شناخت علمی از فرقه های خطرناک تحلیل عملکردهای فرقه رجوی و اثرات بشدت مخرب آن بر اعضا و جداشدگان و خلاص شدن از فشارهای شکنجه گونه روانی مغزشویی های چندین دهساله غیرممکن است

خانم آناگومز نماینده پارلمان اروپا خواستار اخراج فرقه رجوی شد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت دوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی امروز باید گفت آنچه را که فردا گفتنش دیر است

قسمت دوم: گفت و شنود با فرشته هدایتی: افشاگریهای فرشته هدایتی در مورد فرقه رجوی

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

سیامک نادری مرگهای مشکوک فرقه رجوی را افشا میکند

کشتن و سربه نیست کردنهای فرقه رجوی

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

فعالیت های ما در تصویر

افشاگری مشاور عالی مریم رجوی در مورد فرقه رجوی

 

فــقــرسیـــاســی در ایران

حوادث و بحث‌های انتخابات ریاست جمهوری در پیش، چینش نامزدها از سوی شورای نگهبان و برنامه‌های آنها و یا مناظره‌های تلویزیونی همگی از فقری حکایت می کنند که دنیای سیاست در ایران گرفتار آن است.

فقر سیاسی ایران که در هر انتخابات خود را بیش از گذشته نشان می دهد از جمله به چرخه معیوبی باز گردد که در آن کادرها و نخبگان سیاسی تربیت می شوند، رشد می کنند و از پله‌های قدرت بالا می روند.

سه مدرسه تربیت نخبگان و کادرهای سیاسی

در بخش بزرگی از کشورهای دنیا نخبگان و کادرهای سیاسی بطور عمده در فرآیند سه تجربه مهم و یا در درون سه نوع مدرسه سیاسی تربیت می شوند.

موسسات آموزش عالی تخصصی و نخبه گرا اصلی‌ترین مراکز تربیت اولیه و پایه‌ای کادر‌های سیاسی هستند. نخبگان و کادرها اولین یادگیری‌های آکادمیک خود را در حوزه‌های اصلی مانند تاریخ، فلسفه، حقوق، علوم سیاسی، اقتصاد، مدیریت دولتی، جامعه شناسی در درون فضای دانشگاهی باز و بدون محدویت زندگی می کنند. آموزش و پژوهش سنجشگرانه به دانشجویان امکان می دهد با گرایش‌ها و مکاتب فکری، الگوها و تجربه‌های سیاسی به گونه‌ای باز آشنا شوند و در جریان بحث‌های علمی و نظری گوناگون قرار گیرند.

وجود مراکز تحقیقی و تخصصی، کنگره ونشست‌های علمی در سطح بین المللی و رابطه علمی با مراکز مشابه در سایر کشورها بر غنای آموزشی می افزایند که باید به دانشجویان شناخت و مهارت‌های پایه‌ای و نیز درک و چند و چون برخورد به پدیده‌های پیچیده دنیای امروز را یاد دهند.

فقر سیاسی ایران که در هر انتخابات خود را بیش از گذشته نشان می دهد از جمله به چرخه معیوبی باز گردد که در آن کادرها و نخبگان سیاسی تربیت می شوند، رشد می کنند و از پله‌های قدرت بالا می روند

سازمان‌های سیاسی، صنفی و مدنی مدرسه دیگر یادگیری سیاست و مدیریت در سطح کلان و یا منطقه‌ای هستند. احزاب و گروه‌های مدنی در جریان زندگی سیاسی کنشگران و نخبگان خود را بوجود می آورند و تجدید نسل می کنند. رقابت میان احزاب و سازمان‌های مدنی، ضرورت داشتن برنامه و راه حل‌ها برای مشکلات و چالش‌های جامعه، وجود احزاب اپوزیسیون و نیروهای ضد قدرت در جامعه و اتاق‌های فکر به آموزش، رشد و بلوغ کادرها در کوران مبارزه عملی یاری می رساند.

مدرسه سوم یادگیری سیاست کار عملی و مشارکت در زندگی سیاسی و اجتماعی جامعه باز و رقابتی است. گردش دمکراتیک قدرت و مشارکت واقعی در سازو کار‌های دمکراتیک جامعه کثرت گرا از انتخابات گوناگون گرفته تا مدیریت سیاسی در سطوح محلی، منطقه‌ای و ملی شبکه‌ای از کادرهای سیاسی را به میدان می آورد که باید در میدان باز سیاست و مدیریت جامعه به هماوردی با رقبای دست زنند و اعتبار برنامه و مهارت فکری و عملی خود را در میدان عمل سیاسی و در برابر افکار عمومی بسنجند.

در کنار این سه مدرسه اصلی رسانه‌های آزاد و مستقل نیز نقش آموزش مداوم را بازی می کنند. امتیاز بزرگ جامعه باز و دمکراتیک نبودن خطوط قرمز و موضوعات ممنوع و همزمان وجود میدان واقعی برخورد و بازخورد برنامه ها، اندیشه‌ها و نظرات است. کادر‌ها و نخبگان سیاسی باید با راه حل‌های زمینی حرفی برای گفتن و پاسخی برای مشکلات و چالش‌های جامعه داشته باشند تا بتوانند در داوری افکار عمومی دست بالا را از آن خود خود کنند.

آنها باید در عمل نشان دهند که تحولات جامعه، پدیده‌های نوظهور، مطالبات اجتماعی، اوضاع بین المللی، سازوکارهای اقتصادی و یا زیست محیطی را بخوبی می شناسند و برای هر زمینه دارای فکر و برنامه هستند. اگر از کنار حوادث نادر در دنیای سیاست کشورهای دمکراتیک بگذریم بخش اصلی کادرهای سیاسی در این میدان رقابت باز و فشرده بتدریج رشد می کنند، خودی نشان می هند و جایی برای خود در دنیای سیاست باز می کنند.

در کشورهای استبدادی این سه مدرسه سیاسی کارآیی و پویایی سازواره (ارگانیک) خود را از دست می دهند و کادرها و نخبگان سیاسی امکان برخورداری از یک آموزش باز و سنجشگرانه و رشد آزاد و رقابتی را ندارند. آنها نه در روندهای پویای رقابت باز و دمکراتیک که از طریق روابط ایدئولوژیک و یا فاسد با رانت سیاسی از نردبان ترقی بالا می روند. به این گونه است که وابستگی ایدئولوژیکی، روابط غیر شفاف و سازوکارهای دیوان سالارانه جای شایستگی، کاردانی، توانایی مدیریتی، خلاقیت، برنامه و مشروعیت سیاسی را می گیرند.

نبودن احزاب وسازمان‌های سیاسی پایدار و مستقل و بسته بودن فضای دمکراتیک سبب می شود کادرهای سیاسی بیشتر در روابط ناروشن و غیر رقابتی در صحنه سیاسی حضور یابند و تجدید نسل نخبگان با کندی فراوان همراه باشد. در ایران بجای احزاب و سازمان‌های مدنی مستقل شبکه‌های پنهان قدرت، پدر خوانده‌ها و نهادهای غیر انتخابی دست به جابجایی مهره‌ها و کادرهای سیاسی می زنند.

اتفاقی نیست اگر در کشورهای غیر دمکراتیک کمتر اندیشمند و یا شخصیت برجسته سیاسی بوجود می آیند و جامعه دچار نوعی فقر سیاسی عمومی می شود. فقری که به حوزه‌های دیگر نیروی انسانی و مدیریتی هم سرایت می کند چراکه وقتی قرار باشد قدرت و مدیریت بطور انحصاری فقط در میان سیاستمداران و مدیران مطیع دست به دست شود، جای چندانی برای خلاقیت، نبوغ، نوآوری و رشد نمی ماند. استبداد از شخصیت‌های مستقل و شجاع و از نقد می هراسد و اطاعت و مطیع بودن را برتر از تخصص، نبوغ و خلاقیت می داند. راه ماندن و ترقی کردن در نظام سیاسی بسته تحقیر کردن خویش، تحقیر شدن و توسری خوردن از “بزرگان نظام” است.

چرخه معیوب تربیت نخبگان سیاسی

تجربه سی و چند سال جمهوری اسلامی نمونه آسیب شناسانه تربیت و رشد کادرها و نخبگان سیاسی در ایران است. تحمیل یک نظم دینی و نبودن فضای آزاد ودمکراتیک سبب شده تا چرخه تربیت و تجدید نسل نخبگان سیاسی معیوب و بشدت ناکارا باشد.

در مقایسه با کشورهای باز و دمکراتیک دانشگاه در ایران بویژه در رشته‌های علوم انسانی و اجتماعی عملکرد متعارفی ندارد. در سال‌های پس از ۱۳۵۷، با وجود تحمیل انقلاب فرهنگی و کنترل ایدئولوژیک و سیاسی، جمهوری اسلامی به نظام دانشگاهی بی‌اعتماد مانده و وجود آوردن موسساتی مانند دانشگاه امام جعفر صادق، مالک اشتر، تربیت مدرس و یا امام حسین با هدف تربیت کادرهای سیاسی، فنی و علمی متعهد و مکتبی دنبال شده است.

اما فضای بشدت ایدئولوژیک حاکم بر این موسسات وگزینش دانشجویان بر پایه معیارهای تنگ نظرانه سیاسی و مذهبی در عمل سبب شده که با وجود اختصاص امکانات فراوان عمکرد آنها بوِیژه در حوزه‌های تربیت کادرهای سیاسی و مدیریتی بسیار ضعیف باشد. فارغ التحصلان ایران این مراکز که می بایست بدنه اصلی نخبگان حکومتی و اداری را تربیت کنند در عمل از کارایی چندانی در مقایسه با دانشجویان دانشگاه‌های اصلی کشور و یا کسانی که در خارج از ایران درس خوانده اند برخوردار نیستند. گل‌های سرسبد این گروه “ممتاز” تربیت شده در فضای ایدئولوژیک کسانی مانند سعید جلیلی هستند.

نبودن احزاب وسازمان‌های سیاسی پایدار و مستقل و بسته بودن فضای دمکراتیک سبب می شود کادرهای سیاسی بیشتر در روابط ناروشن و غیر رقابتی در صحنه سیاسی حضور یابند و تجدید نسل نخبگان با کندی فراوان همراه باشد. در ایران بجای احزاب و سازمان‌های مدنی مستقل شبکه‌های پنهان قدرت، پدر خوانده‌ها و نهادهای غیر انتخابی دست به جابجایی مهره‌ها و کادرهای سیاسی می زنند. نهادهای غیر انتخابی از نیروهای نظامی گرفته تا “بیت رهبری” ، تشکل امامان جمعه، مداحان، رهبران مذهبی در عمل جای احزاب و سازمان‌های مدنی را گرفته اند و امکان کادر سازی و تربیت نخبگان در درون یک چرخه متعارف را ناممکن ساخته اند.

سرانجام فضای سیاسی مهندسی شده، دمکراسی بسیار محدود و برخوردهای امنیتی امکان رقابت سازنده و خلاق میان گرایش ها، کادرها و یادگرفتن در جریان کنش سیاسی را بشدت کاهش می دهد. رقابتهای انتخاباتی دارای محدویت‌های ساختاری است که به نقش نهاد رهبری، شورای نگهبان، قوه قضائیه و محدود بودن فضای رسانه‌ای باز می گردد.

نظم دینی و خط قرمزهای حکومتی، انتقاد ناپذیر بودن ولایت فقیه، متولیان و پدرخوانده‌ها و نهادهای غیر انتخاباتی نوعی سقف ایدئولوژیکی را به فضای سیاسی تحمیل می کند. وجود موضوعات ممنوع و خطوط قرمز جامعه دچار فلج فکری می کند و حتا نوعی اسکیزوفرنی رفتار سیاسی را در میان کادرها و نخبگان بوجود می آورد چرا که آنها نمی توانند همه چیز را بگویند و یا نباید از برخی واقعیت‌ها سخنی را میان آورند و گاه حتا بر خلاف باور واقعی خود حرف بزنند و عمل کنند. وجود این سقف ایدئولوژیک و ممنوعیت و ترس سبب می شود کادرهای سیاسی فضای کوچکی برای رشد و یادگیری خلاق داشته باشند.

نظم دینی و خط قرمزهای حکومتی، انتقاد ناپذیر بودن ولایت فقیه، متولیان و پدرخوانده‌ها و نهادهای غیر انتخاباتی نوعی سقف ایدئولوژیکی را به فضای سیاسی تحمیل می کند.

برای شورای نگهبان هم معیار اصلی در غربال نامزدهای انتخاباتی نه اعتبار و ساز و کارهای شفاف و قانونی و مشروعیت گفتمان و پروژه‌های سیاسی که بیش از هر چیز میزان اطاعت از ولایت فقیه و نداشتن استقلال فکری است. در چنین نظام سیاسی کسانی که در تحقیر و نفی شخصیت فردی تا آنجا پیش روند که خود را “ذوب ولایت” بدانند به سوگلی صاحبان قدرت تبدیل می شوند.

کسانی هم که بخواهند فقط به “اطاعت” از ولایت فقیه بسنده کنند مورد اعتماد کامل قرار نمی گیرند و شمشیر داموکلس سانسور و حذف بر فراز سر آنها همیشه آویزان است. غیرخودی‌ها هم به عنوان “ضد انقلابی”، “ضد مکتبی”، “منحرف”، “لیبرال”، “فتنه گر”، “بی بصیرت”، “ضد ولایت فقیه” جایی در زندگی سیاسی ندارند. بدین گونه طی سی و چند سال گذشته شمار فراوانی از کادرها و نخبگان سیاسی خانه نشین و یا روانه زندان و مهاجرت شده اند و حوزه سیاست در ایران با ریزش دایمی کادرها و نخبگان فقیر و فقیرتر شده است.

نمایش فقر سیاسی

این فقر سیاسی تکان دهنده در ایران را می توان بروشنی در رقابت‌های سیاسی و بحث‌های هفته‌های اخیر نامزدها مشاهده کرد. کدامیک از موضوعات اساسی جامعه بطور باز و انتقادی مطرح می شوند؟ مسائل کلانی مانند رکود اقتصادی، بحران زیست محیطی، فساد گسترده در عرصه اقتصاد و دستگاه اداری و قضایی، محدویت‌های سیاسی و عملکرد شورای نگهبان، نقض حقوق بشر، وضعیت آموزش و جوانان، شرایط بحرانی اقلیت‌ها و وجود اشکال گوناگون تبعیض، مسائل زنان، دخالت گسترده سپاه در اقتصاد و قاچاق کالا، سیاست خارجی در منطقه، چند و چون گردش مالی و سیاست‌های بنیادهای عریض و طویل، دخالت نمایندگان رهبری در همه امور اجرایی کمتر به موضوع بحث باز و شفاف تبدیل شده اند.

نامزدهای انتخاباتی بیشتر با زبان استعاره، ایما و اشاره، کنایه و وعده‌های مبهم و یا برخوردهای کلی و حتا تهدید آمیز فضایی را بوجود می آورند که در آن تشخیص واقعیت، اعتبار یک نقد و یا یک پروژه بسیار دشوار است.

فقر کادرها و نخبگان سیاسی، فقر کنش و اندیشه سیاسی، توسعه نیافتگی، فقر پروژه‌های معتبر برای تغییر اوضاع ایران را در پی می آورد. جامعه ایران در طول دهه‌های پیش بهای سنگینی بابت این فقر سیاسی فلج کننده پرداخته است. اگر انتخابات در کشورهای دمکراتیک فرصت اساسی برای بازخوانی و نقد گذشته، ظهور چهره‌ها و برنامه‌های جدید است، درایران دایره بسته قدرت، تلاش برای مهندسی انتخابات، تن ندادن به قواعد بازی دمکراتیک و محدودیت‌های ساختاری انتخابات را بیشتر به صحنه نمایش فقر سیاسی تبدیل می کند.

 

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

 
error

Enjoy this blog? Please spread the word :)

RSS20k
دریافت مطالب جدید از طریق ایمیل5k
مارادر فیسبوکتان به اشتراک بگذارید12k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید14k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید
extra smooth footnotes