قسمت دوم: پاسخ تشریحی به سوالِ، آیا مجاهدین تغییر کرده اند؟ رویکردشان به جنبش مهسا

مسعودرجوی و تغییرات شگرفش، رویکردش به جنبش مهسا و دیگر گروهها

آیا اعضاء مجاهدین سرمایه اند یا قربانیان مغزشویی نیازمند درمان

توضیحات تشریحی در مورد سوال ناقص مانده، آیا اعضای مجاهدین سرمایه اند یا...

پرگار بی بی سی با سازمان مجاهدین چه بایدکرد؟ با شرکت داود باقروند ارشد

برنامه پرگار با شرکت داود باقروند ارشد

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

Who are Mek cult? An inside report for the first time by defected High-ranking Mek and NCRI member.

An inside report for the first time by an ex-high-ranking member of Mek and NCRI based on the Mek’s own publications and ... Who assassinated the Americans in Tehran? Mek and Spying for Russia Did CIA destroy Mek-Russia spy net? How Mek retaliated? Seizure of US Embassy in Tehran? Mek’s Islamist Revolutionary Courts Mek and the Children in the Combat Mek and Saddam Hossein of Iraq and Saudi Arabia Mek as Assassinators Who is the head wife in Mek Leader’s Harem? Have they changed? How Maryam Rajavi deceives the western world? How Mek terrorism differs to ISIS and Al Qaeda terrorism? Why Mek is more dangerous? Use of 10-year-old children in combat by Mek. Who are the wives of the harem of the Caliph of the Mek? Mek’s planed courts and justice for their Islamic State describe by its Calipha. How the world can protect itself against terrorism?

مصطفی رجوی پدرش مسعودرجوی را به دادگاه کشانده است

در مطلب سپتامبر 2020 نیز تحت مطلب ” سخنی با مصطفی رجوی” نوشتم که دشمن مصطفی رجوی پدرش است و نه کس دیگر در آنچه مصطفی رجوی بعنوان ورود یا ادامه به مبارزه برای آزادی و… نامید، باید بداند که در این مسیر، دشمن اصلی اش، نه رژیم که مسعود رجوی خواهد بود.

آخرین پست ها

واکـاوی مـزدوری! سلطانی، خـدابنده، عـزتی، حسینی، یغـمایی، کـریمدادی، مصــداقی و پورحسین، منتقدین فرقه مافیایی رجوی. نقد آتشبیاران معرکه مشترک رجوی و سایت رهیافتگان

داود باقروند ارشد عضو علیرتبه سابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

تقدیم به امیروفا یغمایی که مسعودرجوی مادرش را جلو چشمانش ذبح کرد

مبارزه با رژیم یا فروپاشی درونی فرقه ای داعشی که میلیتاریسیم جهانی برای ایران تدارک دیده است

چرا رجوی نیاز دارد درخواست دیدار با اعضای در اسارتش را به نبرد دین بین فو تعبیر کند؟

افشای حقایق پشت پرده ضدیت با خانواده با اسناد سازمانی توسط داود باقروندارشد از مسئولین خانوادهها در مجاهدین

گسترش وطن فروشی در خارج کشور به سرکردگی رهبر همه وطن فروشان و دشمنان ایران

حمایت از تحریم و حمله نظامی به ایران خیانت به مردم و فاصله گرفتن آشکار از ایران و ایرانی

تحلیل طوفانِ سراسریِ جورج فلوید در آمریکا -داود باقروند ارشد

پایه اجتماعی فرقه رجوی (آمریکای نئوکانها) درحال فروپاشی است و رجوی برای صدمین بار بیگانه پرستیش به گل نشسته است

پربیننده ترین ها

ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.

ملاقات با آقای گای فرهوفشتادت عضو پارلمان اروپا و رهبر فراکسیون لیبرالهای اتحادیه اروپا از سیاستمداران عالی و افشای همه ترفندهای فریب فرقه رجوی در زمینه ماهیت این فرقه و فشارها و توطئه هایی که علیه جدا شدگان اعمال میکند.

بنابه دعوت یو ان واچ جنبش نه به تروریسم و فرقه ها در نشست سالیانه حقوق بشر و دمکراسی شرکت کرد. خانم دکتر هشترودی بنا به دعوت جنبش نه به تروریسم وفرقه ها در این نشست شرکت کردند که حضور ایشان باعث خوشحالی جنبش نه به تروریسم و فرقه ها گردید. ایشان ضمن حضورفعالشان در نشست با اعضای عالیرتبه شرکت کننده در جلسه به بحث و گفتگو پرداختند. ازجمله با وزیر سابق دادگستری و عضو پارلمان کانادا آقای ایروین کولتر و از بنیانگذاران یوان هیومن راتس واچ مفصلا به بحث پرداختند. این کنفرانس سالیانه جهت شنیدن گزارشات قربانیان حقوق بشربرگزار میشود. در همین رابطه آقای داود ارشد رئیس جنبش نه به تروریسم و فرقه ها سخنانی بشرح زیر ایراد کردند:

درملاقات با دکترورنر هویر به اطلاع ایشان رسید که: فرقه رجوی در حال تدارک دیدن یک زندان ابدی موسوم به اشرف 3 در ‏محلی دورافتاده میباشد. این محل یک پایگاه نظامی متروکه آمریکایی می باشد با یک فرودگاه و یک سکوی هلی برد کوچک و ‏بخشی از سیستم های داخلی آن مستقیما از آمریکا آورده شده و نصب گردیده اند. از ایشان استمداد کمک شد. ‏

ملاقات با همسر نرگس محمدی در مقر ملل متحد ژنو-------آقای داود ارشد و خانم دکتر هشترودی با همسر نرگس محمدی در این ملاقات آقای تقی رحمانی همسر نرگس محمدی که خودشان نیز چندین نوبت زندان بوده اند از نقض حقوق بشر در ایران گزارشی به کنفرانس ارائه کردند و از تناقضات موجود در سیستم قضایی ایران در جریان محاکمه نسرین محمدی بطور مفصل و جامع سخن گفتند.خانم دکتر هشترودی و آقای مهندس ارشد با ایشان ابراز همدردی کردند و جزئیات بیشتری از موارد نقض حقوق بشر در فرقه تروریستی رجوی که در آن فعال بوده است را برای آقای تقی رحمانی تشریح نمودند.

دادخواهی علیه برده داری پناهجویان در تیرانا همچو لیبی توسط فرقه رجوی در دیدار آقای ارشد با نخست وزیران هلند و اسلووانیا

ملاقات با رهبر حزب دمکراتهای آزاد آلمان (اف پ د) آقای کریستین لیندنر در جریان کنگره سه روزه احزاب لیبرال اروپا در آمرستردام هلند. افشای جنایات فرقه رجوی علیه اعضا و جدا شدگان

آقای ارشد در مورد ادعای فرقه رجوی و حامیانش گفتند چند شاخص آشکار وجود دارد. چرا متحدین آنها بویژه آقای دکتر بنی صدر با پیش بینی سرنوشت آنها در عراق از آنها جدا شدند؟ چرا هیچ ایرانی چه مردمی چه سیاسیون در مراسم آنها شرکت نمیکنند؟ چرا این تشکیلات مجبور است جهت گردهمآیی هایش سیاهی لشکر کرایه کند؟ چرا این تشکیلات در ترس از مردم ایران اجازه نمیدهد با اعضایش درارتباط قراربگیرند؟ چرا ارتباط اعضایش را با جهان قطع میکند؟ چرا تمامی تحلیلگران برحقیقت نفرت مردم از این تشکیلات بدلیل همکاری با صدام را تاکید میکنند؟ چرا باید رجوی در داخل تشکیلاتش زندان و شکنجه برای اعضای خودش راه بیندازد؟ چرا مجبور است برای دریافت حمایت سیاسی هرچند بی ارزش منافع مردم ایران را به کسانیکه خود به کشتن آنها افتخار میکرده است بفروشد و حتی برای چند دقیقه سخنرانی آنها دهها هزار دلار بپردازد؟ چرا حتی عربستان حامی سیاسی و مالی آنها ارزیابیشان از آنها این استکه “هیچ جایگاهی در میان مردم ایران ندارند”؟ چرا در همین پارلمان اعضای سابق منتقدش را بقصد کشت میزند؟ چرا هر منتقدی ایرانی و حتی غیره ایرانی را جاسوس و مزدور رژیم!! میخواند؟ آیا بخاطر همین چرا ها نیست که: وقتی مردم ایران در سراسر کشور جهت خواسته هایشان دست به تظاهرات و اعتراض میزنند هیچ اسمی از آنها نمیآورند؟ آیا این مسئله پیامش غیر از این است که: مردم ایران رژیم حاضر را صد بار به فرقه رجوی ترجیح میدهند. و “تنها آلترناتیو دمکراتیک” جوکی بیش نیست.

خانم دکتر فریبا هشترودی: با یقین میگویم که مجاهدین شکنجه میکنند…. هشترودی1سرکار خانم دکتر فریبا هشترودی یکی از برجسته ترین زنان ایرانی جزء افتخارات ایرانیان در فرانسه، نویسنده و خبرنگار و فعال سیاسی که سابقا عضو شورای ملی مقاومت ایران بوده است که باید ایشان را بیشتر شناخت با علم یقینی در مورد فرقه تروریستی رجوی از درون آن سخن میگوید. وقتی به عمق پوسیدگی تشکل رجوی پی بردم جدا شدم بله

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

مهدی تقوایی از اعضای زندانی زمان شاه تشکیلات مجاهدین، که رضا رضایی در خانه او با ساواکی ها روبرو و خودکشی کرد. و مسئول چاپخانه مخفی سازمان بود. با همسر و دو فرزندش در مخالفت با انقلاب ایدئولژیک بعد از محاکمه اش در عراق به ارودگاه مرگ رمادی عراق فرستاده شدند تا در آنجا بپوسند.

بیانیه 14 تن

بیانیه 14 تن

نیروی خارج کشور چه میخواهد ‏و بیانیه 14 تن

مقالات پربیننده

فرقه ها در میان ما

دانش علمی شناخت و تمیزدادن فرقه از تشکل سیاسی

بدون شناخت علمی از فرقه های خطرناک تحلیل عملکردهای فرقه رجوی و اثرات بشدت مخرب آن بر اعضا و جداشدگان و خلاص شدن از فشارهای شکنجه گونه روانی مغزشویی های چندین دهساله غیرممکن است

خانم آناگومز نماینده پارلمان اروپا خواستار اخراج فرقه رجوی شد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت دوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی امروز باید گفت آنچه را که فردا گفتنش دیر است

قسمت دوم: گفت و شنود با فرشته هدایتی: افشاگریهای فرشته هدایتی در مورد فرقه رجوی

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

سیامک نادری مرگهای مشکوک فرقه رجوی را افشا میکند

کشتن و سربه نیست کردنهای فرقه رجوی

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

فعالیت های ما در تصویر

افشاگری مشاور عالی مریم رجوی در مورد فرقه رجوی

 

دیالکتیک قدرت و برابری حقوقی، حمید آقایی

برای تغییر و تحول در نظام سیاسی حاکم باید حداکثر استفاده را از امکانات قانونی از جمله انتخابات و یا حمایت از جناح هایی که آمادگی بیشتری برای پیش برد این تغییرات را دارند، نمود. اما تمرکز تمامی تلاشها بر تغییر در معادلات قدرت از طریق روشهای قانونی و فراموش کردن نهادهای مدنی و اعتراضی بمانند پرواز با یک بال و یا راه رفتن با پای چوبین است

در دهه های پایانی قرن بیستم کشورهای سرمایه داری غربی، به رهبری امریکا، با اعتقاد به برتری مدل لیبرال-دمکراسی و اقتصاد بازارِ آزاد، سیاست خارجیِ استراتژیک و ژئوپلیتیک خود را بر لیبرالیزه و دمکراتیزه کردن کشورهای جهان سوم قرار دادند. این سیاست اما در درجه نخست بدلیل موقعیت اقتصادی و ژئوپلیتیک منطقه خاورمیانه در این منطقه پیاده گردید. بر خلاف دوران کنونی که توجه اصلی دولت امریکا به منطقه شرق دور معطوف است، در دهه هشتاد این خاورمیانه و منطقه خلیج فارس بودند که در مرکز توجهات امریکا و اروپا قرار داشتند.

در این دوران، دولت های غربی برای حفظ ثباتِ دراز مدت و تضمین تولید و صادرات نفت از مناطق نفت خیز به کشور های خود، طرح تضعیف نظامهای دیکتاتوری و توتالیتر این منطقه را، در راستای راندن این جوامع بسوی دمکراسی و تقویت مشارکت اجتماعی اقشار متوسطِ این جوامع، در راس برنامه های خود قرار دادند. ایران از جمله اولین کشورهای این منطقه بود که اجرای این طرح را تجربه کرد. طرح تضعیف و به عقب راندن نظام پادشاهی ایران اما، بجای تقویت بخش متوسط و مدرن جامعه ایران، منجر به ظهور یک نیروی مذهبیِ قوی که عمدتا متکی بر طبقات ضعیفتر و سنتی تر بود گردید. طرحی که سرانجام زمینه های تحقق انقلاب اسلامی را فراهم آورد و بر خلاف انتظار دولت وقت ایالات متحده امریکا، جامعه ایران را وارد دوران جدید از استبداد و سرکوب مذهبی نمود.

همین طرح سعی شد در کشورهای افریقایی مانند رواندا که در گیر جنگهای قومی و منطقه ای بودند نیز پیاده شود. هدف این بود که در مناطق پر تنش این قاره نیز هر چه سریعتر سیستم لیبرال-دمکراسی و اقتصاد بازار آزاد با تضعیف حکومت های مرکزی و تقویت بخش میانه پیاده گردد.

با وجودی که طرح تغییر سریع نظامهای سیاسی و فرایند دمکراسیزاسیونِ از بالا هدایت شده، در دهه های آخر قرن بیستم، به نتایج دلخواهِ کشورهای غربی منجر نگردید و موجب مشارکت سیاسی و اقتصادی طبقات متوسط نشد؛ بلکه بر عکس، بویژه در ایران، عقب افتاده ترین و سنتی ترین اقشار جامعه را به مسند قدرت رساند و استبداد جدیدی را اما اینبار در پوشش مذهب جانشین استبداد شاه نمود، اما چهار چوب کلی همین طرح بار دیگر در دهه های بعد تحت عنوان “طرح خاورمیانه بزرگ” توسط دولت جرج دبلیو بوش به اجرا گذاشته شد. طرحی که اینبار اراده گرایانه و هدایت شده تر از قبل و با استفاده از قدرت نظامی، قصد برانداختن دیکتاتور های منطقه از جمله صدام حسین و معمر قذافی و تحمیل لیبرال -دمکراسی و مدلِ غربی بازار آزاد را داشت.

این طرح نیز همانطور که مشاهده می کنیم نه تنها ثبات و دمکراسی را به این مناطق ارزانی نکرد، بلکه مانند دهه های آخرِ قرن بیستم، موجب رشد نیروهای افراطیِ مسلمان و جنگ و بی ثباتی در سرتاسر منطقه گردید. عراق، سوریه و لیبی نمونه هایی از عدم موفقیت این طرح هستند که نتایج اسفناک آن هم مردم این مناطق و هم اروپائیان را دامن گیر خود ساخته است. گسترش بی ثباتی، جنگ، آوارگی و ترور، حتی به داخل کشورهای اروپایی، نشان می دهد که تا چه اندازه خیالِ تضعیف و تغییرِ سریع و اراده گرایانه دولت های دیکتاتورِ کشورهای خاورمیانه، و پیاده کردن یک شبه الگوی غربی لیبرال-دمکراسی و بازار آزاد، خیالی واهی و بیهوده بوده است.

طرح پیاده کرد سریع الگوی لیبرال-دمکراسی و بازار آزاد در کشورهای جهان سوم، بر خلاف انگیزه اولیه طراحان آن در جهت تشویق مشارکت بیشتری اجتماعی و برابری حقوقی، که یکی از اصول مهم لیبرال دمکراسی است، اتفاقا موجب تشدید اختلافات طبقاتی و تنش های قومیتی و مذهبی گردیده است. کشور عراق نمونه زنده ای از باقی ماندن طرح دولت فدرال و دمکراتیک بر روی کاغذ و تقسیم عملی این کشور به سه منطقه خودمختار می باشد. در لیبی نیز عملا دو دولت رقیب حکومت می کنند، که برای تسلط بر مناطق نفتی با یکدیگر در حال جنگند.
چنین شرایط بسیار پر تنش، همراه با موج مهاجرت آوراگان جنگی به کشور های اروپایی و نیز حملات تروریستی اخیر، که برخی آنرا جنگ سوم جهانی نامیده اند، بیش از هر چیز موجب رشد روزافزون احساس عدم امنیت و در برابر آن مسبب رشد انگیزه های ناسیونالیستی، تلاش برای حفظ ارزشهای فرهنگی و تاریخی و تمایل به بستن مرزهای کشور خود گردیده است. شرایطی که اختلافات نژادی، فرهنگی، دینی و ملیتی را بیش از بیش نمایان ساخته است.

در واقع امر، بر خلاف اصول و آموزشهای لیبرال-دمکراسی، نه تنها دخالت مستقیم و اراده گرایانه کشورهای غربی در امور داخلی کشورهای خاورمیانه و عمدتا مسلمان در جهت تحقق این اصول، موجب امنیت اجتماعی و سیاسی نشده است بلکه بر خلاف خواست طراحان طرح خاورمیانه بزرگ، این دخالت ها منجر به برابری بیشترِ حقوقی و مشارکت اجتماعی نیز، که ایندو نیز از اصول پایه ای لیبرال-دمکراسی هستند، نگردیده اند. حتی این دخالت ها و عواقب بعدی آنها، طبقه متوسط و مدرن این جوامع را نیز به نابودی کشانده و عملا تاروپود های اجتماعی و طبقاتی این کشورها را درهم ریخته و به آنارشیسم دامن زده است.

البته در اینکه قدرت های سرمایه داری، از طریق تشویق دولت های خود بر دخالت مستقیم در کشورهای جهان سوم، بدنبال گسترش دامنه قدرت خود بوده اند شکی نمی توان داشت. اصولا روابط و مناسبات اجتماعی همواره صحنه کنش و واکنش قدرت های اجتماعی و طبقاتی بوده اند و قوانین و مقررات اجتماعی نیز در راستای ایجاد موازنه و تعادل بین نیروهای اجتماعی بوجود آمده اند. فلسفه لیبرال-دمکراسی نیز از این قانون مستثنا نیست و نظامهای سیاسی-اجتماعی مبتنی بر این فلسفه نیز برای حل موازنه قدرت بین نیروهای موجود اجتماعی ایجاد گردیده اند.

منتها در فلسفه لیبرال-دمکراسی فرد و استقلال فردی نقش بسیار ویژه و مهمی دارد. اما این تاکید بر استقلال و حقوق افراد در فلسفه لیبرال-دمکراسی و نیز ضرورت وجود یک دولت برای حفاظت از منافع نظام اجتماعی مبتنی بر این فلسفه، همواره نظامهای سیاسی لیبرال-دمکرات را مواجه با چالش بسیار بزرگ بین گرایش به حفظ و گسترش قدرت سیاسی از یکسو و تمایل به حمایت از برابری حقوقی (emancipation) برای آحاد جامعه خود از سوی دیگر، کرده است.

ما این چالش و بعبارت دیگر تضاد را در نحوه عملکرد و برخورد کشورهای غربی با مسائل خاورمیانه نیز مشاهده می کنیم. انگیزه حفظ و گسترش دامنه قدرت، آنان را وا می دارد که دست به دخالت مستقیم در کشور های دیگر برای تحمیل الگوی سیاسی و اقتصادی خود بزنند. در حالیکه دیگر اصول لیبرال-دمکراسی بر آزادی و استقلال فردی و برابری حقوقی تاکید می نماید. اما این نظامها همانطور که در کشورهای متبوع خود در هنگام رو در رویی با چالش بین انگیزه قدرت سیاسی از یکسو (که برای اداره امور ضروری است) و برابری حقوقی همه آحاد جامعه از سوی دیگر، عمدتا حفظ قدرت را، حتی به بهای پایمال شدن برابری حقوقی افراد، انتخاب کرده اند؛ در کشورهای حهان سوم نیز همین رویه را دنبال نموده و به بهانه گسترش قدرت خود و تضمین امنیت گردش سرمایه، حقوق بشر و آزادی و استقلال این ملت ها را زیر پا گذاشته اند.

تضاد بین “انگیزه حفظ قدرت” و “انگیزه برابری حقوقی (emancipation)” اما از نوع تضادهای آنتاگونیستی نیست. در تضادهای آنتاگونیستی، نتیجه تقابل و برخورد دو طرفِ تضاد، سنتز جدیدی خواهد بود. به سخن دیگر، تضاد بین “قدرت” و “برابری حقوقی”، که هر دو واقعی و غیر قابل حذف شدن هستند، از نوع تضادی نیست که قرار است از میانه آن سنتز جدیدی پدید آید؛ بلکه تضاد و چالشی است که تنها از طریق تعادل نسبی بین دو طرف معادله تضاد و نفی روش های رادیکال از هر دو سو، قابل حل می باشد.

به این معنی که حتی تلاش رادیکال و اراده گرایانه برای تضمین و تامین برابری حقوقی خود می تواند منجر به تولید بخش های الیت و نخبه ای گردد که پس از دست یابی به قدرت سیاسی، در درجه اول حفظ قدرت را پیشه خود سازند و اهداف و انگیزه ای اولیه خود را برای برابری حقوقی فراموش کنند. و یا، افراط و رادیکالیزم در حفظ قدرت سیاسی، به بهانه های مختلف از جمله امنیت و یا حفاظت از حاکمیت ملی، می تواند در درجه اول برابری حقوقی افراد را قربانی نماید و مانع از مشارکت گروههای مختلف اجتماعی در امور جامعه گردد.

به سخن دیگر، اراده گرایی از هر دوسو، چه برای حفظ قدرت و چه برای تامین برابری حقوقی می تواند به نتایج کاملا متفاوت با اهداف اولیه منجر گردد. برای مثال، بسیاری از نهاد های مدنیِ جوامع بشری در راستای تامین برابری حقوقی افراد، اصناف و بخش های وابسته بخود تلاش می کنند. اما زمانی که همین نهادها در فرایند مبارزات اجتماعی و طبیعتا سیاسی خود بتدریج تبدیل به یک حزب و سازمان سیاسی می شوند و تشکیلات گسترده ای پیدا می کنند و یا حتی در قدرت سیاسی مشارکت می یابند، همواره در معرض چالش حفظ قدرت سیاسی از یکسو و یا پایداری بر برابری حقوقی حتی به بهای از دست دادن این قدرت، از سوی دیگر قرار دارند.

در ارتباط با روابط گسترده بین کشور های مختلف و وابستگی بسیار بالای آنها به یکدیگر در دوران جهانی شدن نیز این چالش و تضاد خود را بخوبی نشان می دهند. برای مثال نظامهای غربی برای تامین امنیت سرمایه و تضمین مبادلات جهانی و گسترش الگوی لیبرال-دمکراسی دو راه در پیش دارند. راه کوتاه مدت، دخالت سیاسی و یا نظامی برای آغاز تغییرات سیاسی سریع و پیاده کردن اراده گرایانه مدل سیاسی مطلوب خود می باشد. راه طولانی مدت تر اما حمایت از نهاد های اجتماعیِ مستقل و تقویت جنبش های اجتماعیِ برابری خواهانه و عدالت طلبانه است. همانطور که اشاره شد، قرار نیست که یکی از این دو راه حل جانشین یکدیگر و یکی از ایندو بطور رادیکال و یک جانبه در پیش گرفته شود. مسلما انواع فشارهای دیپلماتیک و اقتصادی بر دولت های استبدادی، از طریق مذاکرات سیاسی و روش های مسالمت آمیز، می توانند زمینه های مساعدی برای رشد جنبش های مدنی فراهم آورند؛ همانطور که انواع حمایت های مالی و سیاسی از این جنبش ها می توانند به پاگیری و تقویت آنها و جلب توجه جهانیان کمک نمایند.

در رابطه با شرایط امروز ایران نیز همین قانون جاری است. به این معنی که، برای تغییر و تحول در نظام سیاسی حاکم باید حداکثر استفاده را از امکانات قانونی از جمله انتخابات و یا حمایت از جناح هایی که آمادگی بیشتری برای پیش برد این تغییرات را دارند، نمود. اما تمرکز تمامی تلاشها بر تغییر در معادلات قدرت از طریق روشهای قانونی از جمله انتخابات و فراموش کردن نهادهای مدنی و اعتراضی که در راستای برابری حقوقی، از جمله برابری حقوقی برای زنان، اقلیت های مذهبی و اصناف و طبقات مختلف تلاش می کنند، بمانند پرواز با یک بال و یا راه رفتن با پای چوبین است. همانطور که تمرکز همه تلاشها بر فعالیت های مدنی و عدم استفاده از امکانات قانونی و شرایط حقوقی در زمان حاضر می تواند موجب از دست دادن شانس تغییرات تدریجی و کوچک گردد.

 

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

 
error

Enjoy this blog? Please spread the word :)

RSS20k
دریافت مطالب جدید از طریق ایمیل5k
مارادر فیسبوکتان به اشتراک بگذارید12k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید14k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید
extra smooth footnotes