قسمت دوم: پاسخ تشریحی به سوالِ، آیا مجاهدین تغییر کرده اند؟ رویکردشان به جنبش مهسا

مسعودرجوی و تغییرات شگرفش، رویکردش به جنبش مهسا و دیگر گروهها

آیا اعضاء مجاهدین سرمایه اند یا قربانیان مغزشویی نیازمند درمان

توضیحات تشریحی در مورد سوال ناقص مانده، آیا اعضای مجاهدین سرمایه اند یا...

پرگار بی بی سی با سازمان مجاهدین چه بایدکرد؟ با شرکت داود باقروند ارشد

برنامه پرگار با شرکت داود باقروند ارشد

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

Who are Mek cult? An inside report for the first time by defected High-ranking Mek and NCRI member.

An inside report for the first time by an ex-high-ranking member of Mek and NCRI based on the Mek’s own publications and ... Who assassinated the Americans in Tehran? Mek and Spying for Russia Did CIA destroy Mek-Russia spy net? How Mek retaliated? Seizure of US Embassy in Tehran? Mek’s Islamist Revolutionary Courts Mek and the Children in the Combat Mek and Saddam Hossein of Iraq and Saudi Arabia Mek as Assassinators Who is the head wife in Mek Leader’s Harem? Have they changed? How Maryam Rajavi deceives the western world? How Mek terrorism differs to ISIS and Al Qaeda terrorism? Why Mek is more dangerous? Use of 10-year-old children in combat by Mek. Who are the wives of the harem of the Caliph of the Mek? Mek’s planed courts and justice for their Islamic State describe by its Calipha. How the world can protect itself against terrorism?

مصطفی رجوی پدرش مسعودرجوی را به دادگاه کشانده است

در مطلب سپتامبر 2020 نیز تحت مطلب ” سخنی با مصطفی رجوی” نوشتم که دشمن مصطفی رجوی پدرش است و نه کس دیگر در آنچه مصطفی رجوی بعنوان ورود یا ادامه به مبارزه برای آزادی و… نامید، باید بداند که در این مسیر، دشمن اصلی اش، نه رژیم که مسعود رجوی خواهد بود.

آخرین پست ها

واکـاوی مـزدوری! سلطانی، خـدابنده، عـزتی، حسینی، یغـمایی، کـریمدادی، مصــداقی و پورحسین، منتقدین فرقه مافیایی رجوی. نقد آتشبیاران معرکه مشترک رجوی و سایت رهیافتگان

داود باقروند ارشد عضو علیرتبه سابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

تقدیم به امیروفا یغمایی که مسعودرجوی مادرش را جلو چشمانش ذبح کرد

مبارزه با رژیم یا فروپاشی درونی فرقه ای داعشی که میلیتاریسیم جهانی برای ایران تدارک دیده است

چرا رجوی نیاز دارد درخواست دیدار با اعضای در اسارتش را به نبرد دین بین فو تعبیر کند؟

افشای حقایق پشت پرده ضدیت با خانواده با اسناد سازمانی توسط داود باقروندارشد از مسئولین خانوادهها در مجاهدین

گسترش وطن فروشی در خارج کشور به سرکردگی رهبر همه وطن فروشان و دشمنان ایران

حمایت از تحریم و حمله نظامی به ایران خیانت به مردم و فاصله گرفتن آشکار از ایران و ایرانی

تحلیل طوفانِ سراسریِ جورج فلوید در آمریکا -داود باقروند ارشد

پایه اجتماعی فرقه رجوی (آمریکای نئوکانها) درحال فروپاشی است و رجوی برای صدمین بار بیگانه پرستیش به گل نشسته است

پربیننده ترین ها

ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.

ملاقات با آقای گای فرهوفشتادت عضو پارلمان اروپا و رهبر فراکسیون لیبرالهای اتحادیه اروپا از سیاستمداران عالی و افشای همه ترفندهای فریب فرقه رجوی در زمینه ماهیت این فرقه و فشارها و توطئه هایی که علیه جدا شدگان اعمال میکند.

بنابه دعوت یو ان واچ جنبش نه به تروریسم و فرقه ها در نشست سالیانه حقوق بشر و دمکراسی شرکت کرد. خانم دکتر هشترودی بنا به دعوت جنبش نه به تروریسم وفرقه ها در این نشست شرکت کردند که حضور ایشان باعث خوشحالی جنبش نه به تروریسم و فرقه ها گردید. ایشان ضمن حضورفعالشان در نشست با اعضای عالیرتبه شرکت کننده در جلسه به بحث و گفتگو پرداختند. ازجمله با وزیر سابق دادگستری و عضو پارلمان کانادا آقای ایروین کولتر و از بنیانگذاران یوان هیومن راتس واچ مفصلا به بحث پرداختند. این کنفرانس سالیانه جهت شنیدن گزارشات قربانیان حقوق بشربرگزار میشود. در همین رابطه آقای داود ارشد رئیس جنبش نه به تروریسم و فرقه ها سخنانی بشرح زیر ایراد کردند:

درملاقات با دکترورنر هویر به اطلاع ایشان رسید که: فرقه رجوی در حال تدارک دیدن یک زندان ابدی موسوم به اشرف 3 در ‏محلی دورافتاده میباشد. این محل یک پایگاه نظامی متروکه آمریکایی می باشد با یک فرودگاه و یک سکوی هلی برد کوچک و ‏بخشی از سیستم های داخلی آن مستقیما از آمریکا آورده شده و نصب گردیده اند. از ایشان استمداد کمک شد. ‏

ملاقات با همسر نرگس محمدی در مقر ملل متحد ژنو-------آقای داود ارشد و خانم دکتر هشترودی با همسر نرگس محمدی در این ملاقات آقای تقی رحمانی همسر نرگس محمدی که خودشان نیز چندین نوبت زندان بوده اند از نقض حقوق بشر در ایران گزارشی به کنفرانس ارائه کردند و از تناقضات موجود در سیستم قضایی ایران در جریان محاکمه نسرین محمدی بطور مفصل و جامع سخن گفتند.خانم دکتر هشترودی و آقای مهندس ارشد با ایشان ابراز همدردی کردند و جزئیات بیشتری از موارد نقض حقوق بشر در فرقه تروریستی رجوی که در آن فعال بوده است را برای آقای تقی رحمانی تشریح نمودند.

دادخواهی علیه برده داری پناهجویان در تیرانا همچو لیبی توسط فرقه رجوی در دیدار آقای ارشد با نخست وزیران هلند و اسلووانیا

ملاقات با رهبر حزب دمکراتهای آزاد آلمان (اف پ د) آقای کریستین لیندنر در جریان کنگره سه روزه احزاب لیبرال اروپا در آمرستردام هلند. افشای جنایات فرقه رجوی علیه اعضا و جدا شدگان

آقای ارشد در مورد ادعای فرقه رجوی و حامیانش گفتند چند شاخص آشکار وجود دارد. چرا متحدین آنها بویژه آقای دکتر بنی صدر با پیش بینی سرنوشت آنها در عراق از آنها جدا شدند؟ چرا هیچ ایرانی چه مردمی چه سیاسیون در مراسم آنها شرکت نمیکنند؟ چرا این تشکیلات مجبور است جهت گردهمآیی هایش سیاهی لشکر کرایه کند؟ چرا این تشکیلات در ترس از مردم ایران اجازه نمیدهد با اعضایش درارتباط قراربگیرند؟ چرا ارتباط اعضایش را با جهان قطع میکند؟ چرا تمامی تحلیلگران برحقیقت نفرت مردم از این تشکیلات بدلیل همکاری با صدام را تاکید میکنند؟ چرا باید رجوی در داخل تشکیلاتش زندان و شکنجه برای اعضای خودش راه بیندازد؟ چرا مجبور است برای دریافت حمایت سیاسی هرچند بی ارزش منافع مردم ایران را به کسانیکه خود به کشتن آنها افتخار میکرده است بفروشد و حتی برای چند دقیقه سخنرانی آنها دهها هزار دلار بپردازد؟ چرا حتی عربستان حامی سیاسی و مالی آنها ارزیابیشان از آنها این استکه “هیچ جایگاهی در میان مردم ایران ندارند”؟ چرا در همین پارلمان اعضای سابق منتقدش را بقصد کشت میزند؟ چرا هر منتقدی ایرانی و حتی غیره ایرانی را جاسوس و مزدور رژیم!! میخواند؟ آیا بخاطر همین چرا ها نیست که: وقتی مردم ایران در سراسر کشور جهت خواسته هایشان دست به تظاهرات و اعتراض میزنند هیچ اسمی از آنها نمیآورند؟ آیا این مسئله پیامش غیر از این است که: مردم ایران رژیم حاضر را صد بار به فرقه رجوی ترجیح میدهند. و “تنها آلترناتیو دمکراتیک” جوکی بیش نیست.

خانم دکتر فریبا هشترودی: با یقین میگویم که مجاهدین شکنجه میکنند…. هشترودی1سرکار خانم دکتر فریبا هشترودی یکی از برجسته ترین زنان ایرانی جزء افتخارات ایرانیان در فرانسه، نویسنده و خبرنگار و فعال سیاسی که سابقا عضو شورای ملی مقاومت ایران بوده است که باید ایشان را بیشتر شناخت با علم یقینی در مورد فرقه تروریستی رجوی از درون آن سخن میگوید. وقتی به عمق پوسیدگی تشکل رجوی پی بردم جدا شدم بله

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

مهدی تقوایی از اعضای زندانی زمان شاه تشکیلات مجاهدین، که رضا رضایی در خانه او با ساواکی ها روبرو و خودکشی کرد. و مسئول چاپخانه مخفی سازمان بود. با همسر و دو فرزندش در مخالفت با انقلاب ایدئولژیک بعد از محاکمه اش در عراق به ارودگاه مرگ رمادی عراق فرستاده شدند تا در آنجا بپوسند.

بیانیه 14 تن

بیانیه 14 تن

نیروی خارج کشور چه میخواهد ‏و بیانیه 14 تن

مقالات پربیننده

فرقه ها در میان ما

دانش علمی شناخت و تمیزدادن فرقه از تشکل سیاسی

بدون شناخت علمی از فرقه های خطرناک تحلیل عملکردهای فرقه رجوی و اثرات بشدت مخرب آن بر اعضا و جداشدگان و خلاص شدن از فشارهای شکنجه گونه روانی مغزشویی های چندین دهساله غیرممکن است

خانم آناگومز نماینده پارلمان اروپا خواستار اخراج فرقه رجوی شد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت دوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی امروز باید گفت آنچه را که فردا گفتنش دیر است

قسمت دوم: گفت و شنود با فرشته هدایتی: افشاگریهای فرشته هدایتی در مورد فرقه رجوی

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

سیامک نادری مرگهای مشکوک فرقه رجوی را افشا میکند

کشتن و سربه نیست کردنهای فرقه رجوی

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

فعالیت های ما در تصویر

افشاگری به کشتن دادن حسن جزایری از دانشجویان هوادار رجوی

 

قسمت چهارم : به بهانه جواب به سعید جمالی، دزد رهبری انقلاب کیست؟ رجوی، یک استراتژیست ورشکسته یا آلت دست اجنبی

جهت خواندن قسمتهای قبلی روی لینکهای زیر کلیک کنید

http://mojahedinkhalq.com/?p=3301    لینک به قسمت سوم

http://mojahedinkhalq.com/?p=3213   لینک به قسمت دوم

http://mojahedinkhalq.com/?p=3077   لینک به قسمت اول

 

بقلم : داود ب ارشد

در قسمت سوم تلاش کردیم نشان دهیم که همه مدعیان اصلی مبارزه مسلحانه و بطور خاص آنها که به یک انقلاب پیروز و مهر شده تکیه داشتند هیچکدام به مقصد که نرسیدند هیچ بلکه دقیقا به همان مسیر قبلی برگشتند. در مورد ایران اما:

سازمان مجاهدین خلق نیز که توسط حنیف کبیر بنیانگذاری شد،220px-محمد_حنیف_نژاد  با خلوصی بی پایان برای رهایی خلقی در زنجیر از چنگال شاه و حامیان بین اللملی او بپا خواستند و دست به مبارزه زدند.  او و یارانش در بدو کار دست به مطالعه زدند و در نهایت با توجه به شناختی که از جامعه ایران کسب کردند ایدئولژیی که با خواب فرهنگی مردم ایران همسو بود اسلام را بهترین برای مبارزشان انتخاب کردند، و در واقع آنچه را که  فکر میکردند با بهترین و بالاترین راندمان میتوانست مردم ایران و خلقی را برانگیزاند تا به حرکت درآید بعنوان ایدئولژی انتخاب نمودند.

و البته باید اذان نمود که انقلاب 22بهمن نیز با همان انگیزش ها علیرغم همه کمبودهایی که میتوان برای آن شمرد به حرکت در آمد.

نشریه مجاهد اول مرداد 1358 نوشت:

مبارزه ضد امپریالیستی

سقوط رژیم دیکتاتوری شاه، اولین گام مهم درمسیر این مبارزه بود.

آیت الله خمینی در حساس ترین مقطع این مبارزه بعنوان تبلور شرف و آزادگی مردم ما لقب امام گرفت.

خاطره این حرکت خونبار همواره درخشان خواهد ماند و بی تردید برای نسل آینده نیز عظمت آن غرور آفرین.

اما در قلب این حماسه کبیر مردمی، چهره پرچمدار و قهرمان آن همچون خورشید تابناک تراز هر ستاره میدرخشد. اوکه در حساسترین مقطع تاریخ مبارزات این میهن به عنوان پیشوا و تبلور شرف ….لقب امام گرفت.

بی تردید برای کمتر پیشوایی همچون امام خمینی عشق و فداکاری نثار شده است.

قلب میلیونها انسان رنجدیده و تحت ستم با نام او سرود آزادی سرداد و مرگ اهریمن زمان را تداعی میکرد،

نامیکه رژیم شاه خائن با همه قدرت و عظمت ضد خلقی و سربکوبگرانه اش، میخواست فراموش شود.

                  

 

آیا براستی درست است که این حرفها به قلم آقای رجوی نوشته شده  است؟

آیت الله خمینی در حساس ترین مقطع این مبارزه بعنوان تبلور شرف و آزادگی مردم ما لقب امام گرفت. ” لقب امام گرفتن آنهم نه توسط خود شخص خمینی مانند رجوی که خودش خودش را امام میخواند،  بلکه توسط میلیونها مردم “میلیونها انسان رنجدیده و تحت ستم با نام او سرود آزادی سرداد و مرگ اهریمن زمان را تداعی میکرد”  به لقب امام رسیده.

 

 

حالا آیا سوال این نیست که:

پس این  دزد رهبری انقلاب کیست؟ دزدی رهبری، آنهم نه از خمینی که از همان میلیونها انسان رنجدیده و تحت ستم؟ و این دعوای رسوای چهل ساله رجوی با خمینی ریشه در چه دارد؟ آیا جز این است همانگونه که در فوق آمد، صحنه سیاسی ایران (بعد ازسرنگونی رژیم شاه) که به قیمت  خون و تلاش به قول رجوی میلیونها انسان رنجدیده و تحت ستم بدست آمد و او و امثال او را از شیشه جادویی خارج کرد را تبدیل به میدان هوسهای شنیع رهبری طلبی خود نمود؟ یا شاید رجوی هم خط مراکز قدرت دیگری را پیش میبرد؟

 

 

توجه کنید به چپ و راست زدنهای نوشته ها و موضعگیریهای رجوی و قلم زنانش در نشریه مجاهد.

333

 

 

 

3333

88888

 

 

با وجود اینکه سرسلسله داران جنبش همانند حنیف نژادها و سعید محسن ها، جزنی ها و… در بدو شروع ضربه خوردند و به جوخه های اعدام سپرده شدند. آنهائیکه توفیق نیافتند که بدست دژخیمان شاه اعدام شوند با همین ذهنیت دوران خود، یعنی انقلابات متکی به مبارزه مسلحانه در جهان زندان را میگذراندند، در زندانهای شاه نیز بدون توجه به تغییراتی که جهان خارج از ذهن اینها در فاصله عدم حضورشان نموده بود  طی یک مسابقه در بین خودشان برای نمایش اینکه کدامیک بیشتر انقلابی هستند بر آن ایده های ذهنی که حامل آن بودند بیشتر و بیشترتاکید میکردند، تا اینکه در یک غافلگیری مطلق ناشی از همان بیخبری و قطع از واقعیات خارج از ذهنشان بدست مردم از زندانی که هرگز فکر نمیکردند آزاد شوند، آزاد شدند.

 

 

بنیانگذارانی که ایـدئـولـژی را بعنوان ابزار تفکر و اندیشه فرهنگی و وسیله ای جهت به حرکت در آوردن توده مردم مد نظر داشتند و در اساس و بنیان، جهت انطباق و ارتباط خودشان بعنوان پیشتازان یک جامعه با توده مردم انتخاب کرده بودند. اما بعد از دستگیری و شهادتشان در نبود رهبران ذیصلاح در زندان،  همین ایدئولژی توسط رجوی موهبتی اللهی تلقی شد که از طرف خداوند جهت اداره و رهبری جهان به او اعتاء شده است. البته رهبری طلبی بعنوان یک عارضه کم و بیش دامنگیر جنیش چپ ایران بوده است که هرکدام خود را رهبر کارگران جهان، یا رهبر انقلاب توده ای و … میدانستنه اند ولی مورد رجوی بسیار بسیار حاد و ویژه بوده است.

 

44444

 

 

گذشته از دورغی که در نوشته فوق وجود دارد که در کلیشه های فوق در مواضع رجوی در قبال خمینی از ابتدای پیروزی انقلاب مشاهده شد، توجه کنید که شدت و حدت این بیماری و شهوت رهبری طلبی در رجوی تا چه میزان است که بیجا و بی ربط در هرکجا در طی نزدیک به چهل سال گذشته تکرار شده و میشود، در نوشته فوق ابتدا اشاره میشود که آقای رجوی ازروز اول میدانسته که خمینی فاقد مشروعیت ایدئولژیک است، (باز طبق کلیشه های فوق این حرف دورغی بیش نیست) اما در ادامه آمده است که “بخاطر ماهیت ارتجاعی و فقدان صلاحیت ایدئولژیکی، غاصب رهبری انقلاب بوده است.”

 

شما میتوانید به خمینی هزار ایراد به فقدان  صلاحیت ایدئولژیکی و ماهیت او بگیرید، ولی ربط آن به اینکه رهبری را از شما دزدیده است چیست؟ مگر همین رجوی نگفت که او توسط مردم به رهبری و امام بودن انتخاب شده،  ضمنا شما مگر رهبر بوده ای که آنرا کسی از شما دزدیده باشد؟ تا آنجا هم که به مجاهدین برمیگردد تا بعد از کودتای ایدئولژیک شما در سال 1364، کسی چنین چیزی (امامت شما) را برسمیت نمیشناخت بعد از آنهم همه مجاهدین از زن و مرد به تمام و کمال و با تمام قوا به مقابله با این ادعای ارتجاعی و قرون وسطایی شما برخاستند. پس این ادعا فقط و فقط میتوانسته در ذهن خود رجوی وجود داشته باشد و یا خطی باشد که او باید پیش میبرده وبس.

 

بنابراین از ابتدای شروع انقلاب افرادی که بدلیل خلاء بسیار جدی فرهنگی و بطور خاص سیاسی ناشی از صدها سال اختناق شاهنشاهی بدنبال سازمان و یا دیگر گروههای سیاسی افتادند، بدون توجه به عمق مسائل برای اهداف رهبری طلبی بکار گرفته شدند. و رجوی و امثال او در همان کادر افکار سخت و صلب شده دوران گذشته “دهه های پنجاه و شصت میلادی”  سیر میکردند. اما بعد از انقلاب روزانه به طرح و برنامه و مقدمه چینی برای مبارزه مسلحانه آمالی و آرزویی خود که سالیان در زندان با آن خود و شهوت رهبری طلبیشان را ارضاء میکردند پرداختند.

 

در گذشته نیز اشاره شد که جمع آوری و نگهداری سلاح در ابعاد وسیع، و حتی گسترش آن در فاز معروف به سیاسی، تشکیل میلیشیا در مقابل حاکمیت مردمی (ادعایی خود رجوی)، طرح شعار “خلق جهان بداند مسعود معلم ماست” در سخنرانی امجدیه، و …تماما بطور آشکاری در جهت پیشبرد خط و سیاست دیکته شده و یا امیال ساخته شده در زندان، خود را همانند لنین، و تروتسکی و هوشی مینه و چه گوارا و… دیدن تدارک دیده میشد.

و با فضای بازی که وجود داشت رژیم نیز از کم و کیف این خط و سیاست با خبر بود. طوری که خمینی در قبال درخواست رجوی برای به خدمت رسیدن گفت بروید اگر راست میگوئید سلاحها را تحویل بدهید. (نقل به مضمون). و یا بعد از امجدیه اشاره کرد که پسره میگوید رهبر است! مشاهده میشود که در این پاسخ خمینی به رجوی بوضوح انگشت به کانون و قلب مسئله گذاشته میشود.

 

خوب قطعا سازمان مجاهدین در این مسیر بغایت چپ روانه تنها نبود و دیگر گروهها نیز کم و بیش به این فضا دامن میزدند. البته بودند گروههایی که همین هشدارها را به رجوی میدادند توسط او مارک میخوردند.

 

777777

 

راستی دم آقای رجوی به کجا وصل بوده است؟  با این میزان از چپ نمایی در اوایل انقلاب و با آن کوفتن بر سردیگران و هشداردادن ها نسبت به  نشست و برخاست ها و تعداد آنها؟  و اینکه کشور به کجا میرود؟ و فقط امام خمینی است که مانع است! و اخطار به اینکه قدر امام خمینی را باید دانست!!!! و البته با توجه به کلیشه های بعدی در زیر…

 

سوال از رجوی و همه کسانیکه در خط او ناخواسته قدم میگذارند (و به تمام و کمال علیرغم اینکه ظاهرا از تروریسم فاصل میگیرند تمامی فرهنگ و سمت گیری، دافعه ها و جاذبه هایشان مبتنی است بر فرهنگ تروریسم، و در یک کلام به عقیده بنده قبله همگی آنها رجویسم است.) این است که خوب بعد از بیش از سه دهه از شروع انقلاب، این رجوی است که باید به این سوال پاسخ دهد که اینهمه نشست و برخاست با شیطان بزرگ برای چیست؟ چه هدفی را دنبال میکند؟

 

راستی امامی هم در کار نیست که جلو شما را بگیرد، بلکه اساسا امام رجوی خود به دامن شیطان بزرگ آویخته است؟ و درست برعکس این رژیم آخوندی است که درمقابل هرچند سطحی بعد از نزدیک به چهار دهه دم از مبارزه با شیطان بزرگ میزند. آیا همه چیز وارونه شده است؟ یا اینکه چه آنوقت که رجوی دم از مبارزه با شیطان بزرگ میزد و گوش فلک را از فریادهای ضد امپریالیستی کر کرده بود و چه امروزکه با سر در میانه امپریالیسم کاسه لیسی میکند خط قطب و کشور و … را پیش میبرده و میبرد؟

 

آیا این میزان تناقض و کنتراست و فاصله 180درجه ای بین سیاست های ابتدای انقلاب و وضعیت حاضر رجوی اتفاقی و ناشی از خط غلط است یا اینکه دستوری است که باید اجرا کند؟ و یا تمایل و اشتهای بسیار شدید رجوی به رابطه با شوری سابق که بعد از دهسال از هم پاشید، چنانکه در جریان سعادتی روشن شد را مقایسه کنید با وضعیت حاضر رجوی با قطب مخالف آن. و یا چرا باید رجوی با اشراف کاملی که  به آلت دست شوری بودن توده ایها داشت، بخواهد با این خوشرقصی جای آنها را بگیرد؟ و با آنها رقابت کند؟ و به آن کش

 

نامه رجوی به گرباچوف ور بقیمت جان سعادتی و آبروی سیاسی مجاهدین اطلاعات برساند. توجه میدهم به نامه نگاری رجوی با شووری در زمان گورباچف، نامه اول، از طرف سازمان مجاهدین خلق است که می‌گوید ما زیر ضرب هستیم، افراد ما از مرز فرار می‌کنند و شما به آن‌ها به‌طور موقت پناهندگی بدهید.  نامه دوم، از طرف دفتر سیاسی سازمان مجاهدین با امضای فرهاد الفت و به عنوان نماینده مجاهدین است و تقاضای وام می‌کند.نامه فرهاد الفت به شوروی تقاضای پول

این است که گفته میشود این بظاهر انقلابیون که بصورت دیوهایی  توسط انقلاب مردم ایران در سال 1357 از شیشه خارج شدند نه هیچ درکی از ایران داشتند و نه از جهان، و در خوش بینانه ترین شقوق فقط کلیشه های ذهنی خود و یا اربابان را به اجرا میگذاشتند. و الا اعلام جنگ مسلحانه  آنهم به قیمت جان تقریبا تمامی تشکیلات جوان خود که تماما طی دو سال و اندی کار علنی بین مردم و سیستم امنیتی و … شناخته شده بود با هیچ تحلیلی از ماوراء راست تا ماوراء چپ قابل هضم و توضیح نبوده و نیست. یکبار که با علی زرکش صحبت میکردم میگفت که یکباره نفهمیدیم چی شده که مبارزه مسلحانه اعلام شد. من آن زمان به عمق این حرف توجهی نداشتم و فقط در کادر یک مخالفت با روشهای رجوی درک میکردم.

 

ارتجاعی که  تمامی ضدیت و مخالف خوانی ما با آن با حربه اینکه جاده صافکن امپریالیسم است بود است. این سوال نیز پیش میاید که نکند رجوی آلت دستی بود که حزب توده تقویت شود؟ چون اگر رجوی بعنوان تنها و عمده ترین سازمان مسلمان میتوانست درست عمل کند و اصولی باشد، با توجه  به گسترشی که یافته بود، میشد گفت که هیچ جایی برای احزاب غیر مسلمانی چون حزب توده باقی نمیماند. بنابراین باید و یا شاید آنرا (رجوی را) میبایستی با این حربه بسیار ساده از صحنه خارج نمود؟ و یا چرا این میزان عناد از قبول شکست استراتژی که هر کودک شیر خواره صحنه سیاسی نیز بعد از چهل سال میتواند بدان اذعان کند.

 

666666

در خرداد ماه (نشریه شماره 58)  و بهمن ماه نشریه شماره 108 سال 1359 نوشته آقای رجوی در فوق امده است.  سوال این است که آیا اینها که رجوی چند ماه قبل از خواب دیدن اینکه خمینی تا مرفق دستانش در خون است غلط بوده یا آن نوشته هایی که طی دو سال در نشریه اش بطور شدید و غلیظی از رهبری خمینی تعریف و تمجید میکرده است؟

 

حرف ما در یک کلام این است که مبارزه مسلحانه از بن و ریشه چه در تجربه دیگر انقلابات که جهت گریز از طولانی شدن مطلب و بدلیل اینکه وقایعی بودند که همه کم و بیش بدان آگاه هستند در حد اشاره بدان پرداختیم و چه در تجربه روزانه  خودمان طی چهل سال در ایران و بطور خاص در تشکلی که نام مجاهدین را یدک میکشید ویرانگر، غلط، و بیانگر اوج استیصال سازمان در فهم توده های مردم و شرایط ایران و جهان بوده است. جنبشی که با همه نقایص آن به قول خود رجوی

 

“نه شاه و نه اربابان امپریالیستش امکان خاموشی آنرا نیافت  و بالاخره منحوسترین دیکتاتوری جهان مقهور و محکوم آن شد”. نشریه مجاهد شماره 1 مرداد 1358 .

 

خلاصه کلام اینکه، با توجه به همه نوشته های رجوی در نشریه مجاهد در مورد شرایط کشور و رهبری جامعه، و رابطه آن با مردم و تحولات حساس و حیاتی جامعه، اتخاذ سیاست  و استراترژی مبارزه مسلحانه رجوی علیه حاکمیتی که (خودتان در نوشته های شخص خود رجوی دیدید) چه کسی (خمینی) با چه ویژگیهایی در راس آن بود صد در صد غلط و اتفاقا ضد انقلابی، ضد ملی و در جهت منافع امپریالیسم بوده است. ضمن اینکه محصول آن آویختن رجوی بعد از چهل سال به دامن امپریالیسمی که مدعی بوده قسم خورده ترین دشمن آن است و فقط منتظر فرصت است تا آنرا بزیر بکشد، و ادامه ادعای رژیم به مبارزه با امپریالیسم است.

 

نتیجه بسیار ساده اینکه از این امر از زاویه ما کسانیکه در خارجه ساکن هستیم میتوان گرفت این است:

مردم ایران بطور مطلق تحت تاثیر القائات رجویسم قرار ندارند. و البته آنرا در تمامی پراتیکهای سیاسی اجتماعی خود بوضوح نشانداده اند. ولی ما خارجه نشینان بشدت تحت تاثیر این دورغ و خیانت بزرگی که در حق مردم و انقلاب مردم ایران برای رسیدن به دمکراسی و آزادی و البته استقلال قرار داریم. و همین امر ما را تبدیل به برکه هایی بی خاصیت و بیگانه با جامعه ای که با تک تک سلولهایمان بدان عشق میروزیم و پوست و گوشتمان از آنجاست نموده است. و تماما در اوهام و تخیلات خود با فرهنگی که رجویسم و خیانت اقدام مسلحانه (تروریستی) او به ما القاء کرده است در خود میپیچیم.

 

توجه میدهم به اینکه طی نزدیک به چهل سال گذشته آیا موردی بوده است که خارجه نشینان (از رجوی گرفته تا بقیه) حتی یکبار انتخابات را نه با ضرایب درصد بلکه در کلیات پیشبینی کنند؟ در صورتیکه همواره نتیجه بطور کامل همه را شوکه و غافلگیر کرده است؟ در دور اول انتخابات آخوند خاتمی رجوی میگفت صد در صد عبدالله نوری پیروز میشود و در دور دوم نیز میگفت صد در صد خاتمی را رژیم قبل از انتخابات میکشد و اگر خاتمی دوباره انتخاب شود یعنی مرگ مجاهدین؟! حتی جامعه آمریکا را بهتر پیش بینی میکنیم تا جامعه خودمان را. یعنی بطور مطلق با تمایل مردم ایران و تحولات و معادلات درون کشور بیگانه هستیم.

ادامه دارد

 

4 Responses to قسمت چهارم : به بهانه جواب به سعید جمالی، دزد رهبری انقلاب کیست؟ رجوی، یک استراتژیست ورشکسته یا آلت دست اجنبی

  1. admin says:

    و البته باید اضافه کنم منظورمان تاکید بر نبود ساخاروف و یا مخالفتی در جلسات علنی با رجوی و همه فشارهایش بوده است. مثلا آقای سعید جمالی حتی یکبار هم نه انتقادی به رجوی نوشته و نه اعتراضی به سرکوبها و شکنجه ها و زندانها کرده است. تازه خروجش هم بنا به نوشته و دستخط خودش درخواست خروج و رفتن به دنبال زندگیش بوده یعنی بریدن از مبارزه و به تمام و کمال کارت رجوی را بازی کردن. بعد که خارج شده یکباره مبارزه شده. اینگونه موارد که بعد از خروج تبدیل به قطب و ساخاروف شدن ناشی از صداقت نیست. منظور ما اشاره به اینگونه رویکردهاست. و نه اینکه نفی کنیم حتی حرفهای حق آقای سعید جمالی را بعد از خروج وساخاروف شدن. حرفشان در مورد رجوی درست است. ولی در مواجهه با دیگر جداشدگان نباید پا را بر فرق سر آنها گذاشت تا خود را بالا کشید وسفید کاری کرد. این کار زشتی است که نباید کرد.

  2. admin says:

    جناب اکبر، قصد ما بی ارزش نمودن و یا نادیده گرفتن کسانیکه به هر نحوی در مقابل دیکتاتوری رجوی ایستاده از جمله کسانیکه خودتان اسم بردید نبوده و نیست. منظور این است که کسی در درون بصورت مخالفت مستمر و علنی و تئوریک و افشاگرانه یا روشنگرانه نکرده است. آقای شاهسوندی طبق بیانات خودشان مخالفتش درون تشکیلاتی بوده و بین خودش و رجوی. و تا در فروغ اسیر نشد این مقوله علنی نشد. و کسی متوجه نشد که ایشان مخالفتی کرده همانگونه که نامه بنده به رجوی در اینکه چگونه علی زرکش یکشبه از آسمان به چاه سقوط کرد علنی نبود و بنابراین نا کارآمد برای دیگران. آقای مهدی افتخاری (فرمانده فتح الله) نیز علیزغم اینکه بعد از انقلاب از تشکیلات خارج شد ولی هیچگاه حاضر نشد با کسی در مورد مخالفتش حرفی بزند و بصورت یک کارگر در دستگاه رجوی طوری عمل نمود که رجوی او را بعنوان بریده از مبارزه به رخ دیگران میکشید. آقای احمد شمس فقید و از دوستان بسیار خوب بنده نیز بعد از خروج مخالفت را ابراز کردند. منظور بنده این بوده است و نه نبود اعتراض آنها. ولی آقای یعقوبی در درون تشکیلات مخالفت کرد و او را اخراج کردند. تفاوت یعقوبی با بقیه در همین است. با تقدیم احترام

  3. akbar says:

    سرور گرامی بسیار خود را کنترل کردم چیزی ننویسم اما شما ادعایی را مطرح فرموده که قبل از شما هیچ مخالفی در سازمان وجود نداشته است و دستگاه ساخارف یاب شما چیزی پیدا نکرده است این سعید شاهسوندی یا مهدی افتخاری یا احمد شمس ووووووو چون نا مشان با ساخارف شروع نمی شود پس بی خیال شمارا در نشست های دیگ به خاطر دارم ادم های واداده و تسلیم رجوی

  4. Pingback: به بهانه جواب به آقای سعید جمالی : قست سوم | Iran Interlink.exposing Mojahedin Khalq,Rajavi cult,Massoud Rajavi, Maryam Rajavi

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

 
error

Enjoy this blog? Please spread the word :)

RSS20k
دریافت مطالب جدید از طریق ایمیل5k
مارادر فیسبوکتان به اشتراک بگذارید12k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید14k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید
extra smooth footnotes