قسمت دوم: پاسخ تشریحی به سوالِ، آیا مجاهدین تغییر کرده اند؟ رویکردشان به جنبش مهسا

مسعودرجوی و تغییرات شگرفش، رویکردش به جنبش مهسا و دیگر گروهها

آیا اعضاء مجاهدین سرمایه اند یا قربانیان مغزشویی نیازمند درمان

توضیحات تشریحی در مورد سوال ناقص مانده، آیا اعضای مجاهدین سرمایه اند یا...

پرگار بی بی سی با سازمان مجاهدین چه بایدکرد؟ با شرکت داود باقروند ارشد

برنامه پرگار با شرکت داود باقروند ارشد

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

Who are Mek cult? An inside report for the first time by defected High-ranking Mek and NCRI member.

An inside report for the first time by an ex-high-ranking member of Mek and NCRI based on the Mek’s own publications and ... Who assassinated the Americans in Tehran? Mek and Spying for Russia Did CIA destroy Mek-Russia spy net? How Mek retaliated? Seizure of US Embassy in Tehran? Mek’s Islamist Revolutionary Courts Mek and the Children in the Combat Mek and Saddam Hossein of Iraq and Saudi Arabia Mek as Assassinators Who is the head wife in Mek Leader’s Harem? Have they changed? How Maryam Rajavi deceives the western world? How Mek terrorism differs to ISIS and Al Qaeda terrorism? Why Mek is more dangerous? Use of 10-year-old children in combat by Mek. Who are the wives of the harem of the Caliph of the Mek? Mek’s planed courts and justice for their Islamic State describe by its Calipha. How the world can protect itself against terrorism?

مصطفی رجوی پدرش مسعودرجوی را به دادگاه کشانده است

در مطلب سپتامبر 2020 نیز تحت مطلب ” سخنی با مصطفی رجوی” نوشتم که دشمن مصطفی رجوی پدرش است و نه کس دیگر در آنچه مصطفی رجوی بعنوان ورود یا ادامه به مبارزه برای آزادی و… نامید، باید بداند که در این مسیر، دشمن اصلی اش، نه رژیم که مسعود رجوی خواهد بود.

آخرین پست ها

واکـاوی مـزدوری! سلطانی، خـدابنده، عـزتی، حسینی، یغـمایی، کـریمدادی، مصــداقی و پورحسین، منتقدین فرقه مافیایی رجوی. نقد آتشبیاران معرکه مشترک رجوی و سایت رهیافتگان

داود باقروند ارشد عضو علیرتبه سابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

تقدیم به امیروفا یغمایی که مسعودرجوی مادرش را جلو چشمانش ذبح کرد

مبارزه با رژیم یا فروپاشی درونی فرقه ای داعشی که میلیتاریسیم جهانی برای ایران تدارک دیده است

چرا رجوی نیاز دارد درخواست دیدار با اعضای در اسارتش را به نبرد دین بین فو تعبیر کند؟

افشای حقایق پشت پرده ضدیت با خانواده با اسناد سازمانی توسط داود باقروندارشد از مسئولین خانوادهها در مجاهدین

گسترش وطن فروشی در خارج کشور به سرکردگی رهبر همه وطن فروشان و دشمنان ایران

حمایت از تحریم و حمله نظامی به ایران خیانت به مردم و فاصله گرفتن آشکار از ایران و ایرانی

تحلیل طوفانِ سراسریِ جورج فلوید در آمریکا -داود باقروند ارشد

پایه اجتماعی فرقه رجوی (آمریکای نئوکانها) درحال فروپاشی است و رجوی برای صدمین بار بیگانه پرستیش به گل نشسته است

پربیننده ترین ها

ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.

ملاقات با آقای گای فرهوفشتادت عضو پارلمان اروپا و رهبر فراکسیون لیبرالهای اتحادیه اروپا از سیاستمداران عالی و افشای همه ترفندهای فریب فرقه رجوی در زمینه ماهیت این فرقه و فشارها و توطئه هایی که علیه جدا شدگان اعمال میکند.

بنابه دعوت یو ان واچ جنبش نه به تروریسم و فرقه ها در نشست سالیانه حقوق بشر و دمکراسی شرکت کرد. خانم دکتر هشترودی بنا به دعوت جنبش نه به تروریسم وفرقه ها در این نشست شرکت کردند که حضور ایشان باعث خوشحالی جنبش نه به تروریسم و فرقه ها گردید. ایشان ضمن حضورفعالشان در نشست با اعضای عالیرتبه شرکت کننده در جلسه به بحث و گفتگو پرداختند. ازجمله با وزیر سابق دادگستری و عضو پارلمان کانادا آقای ایروین کولتر و از بنیانگذاران یوان هیومن راتس واچ مفصلا به بحث پرداختند. این کنفرانس سالیانه جهت شنیدن گزارشات قربانیان حقوق بشربرگزار میشود. در همین رابطه آقای داود ارشد رئیس جنبش نه به تروریسم و فرقه ها سخنانی بشرح زیر ایراد کردند:

درملاقات با دکترورنر هویر به اطلاع ایشان رسید که: فرقه رجوی در حال تدارک دیدن یک زندان ابدی موسوم به اشرف 3 در ‏محلی دورافتاده میباشد. این محل یک پایگاه نظامی متروکه آمریکایی می باشد با یک فرودگاه و یک سکوی هلی برد کوچک و ‏بخشی از سیستم های داخلی آن مستقیما از آمریکا آورده شده و نصب گردیده اند. از ایشان استمداد کمک شد. ‏

ملاقات با همسر نرگس محمدی در مقر ملل متحد ژنو-------آقای داود ارشد و خانم دکتر هشترودی با همسر نرگس محمدی در این ملاقات آقای تقی رحمانی همسر نرگس محمدی که خودشان نیز چندین نوبت زندان بوده اند از نقض حقوق بشر در ایران گزارشی به کنفرانس ارائه کردند و از تناقضات موجود در سیستم قضایی ایران در جریان محاکمه نسرین محمدی بطور مفصل و جامع سخن گفتند.خانم دکتر هشترودی و آقای مهندس ارشد با ایشان ابراز همدردی کردند و جزئیات بیشتری از موارد نقض حقوق بشر در فرقه تروریستی رجوی که در آن فعال بوده است را برای آقای تقی رحمانی تشریح نمودند.

دادخواهی علیه برده داری پناهجویان در تیرانا همچو لیبی توسط فرقه رجوی در دیدار آقای ارشد با نخست وزیران هلند و اسلووانیا

ملاقات با رهبر حزب دمکراتهای آزاد آلمان (اف پ د) آقای کریستین لیندنر در جریان کنگره سه روزه احزاب لیبرال اروپا در آمرستردام هلند. افشای جنایات فرقه رجوی علیه اعضا و جدا شدگان

آقای ارشد در مورد ادعای فرقه رجوی و حامیانش گفتند چند شاخص آشکار وجود دارد. چرا متحدین آنها بویژه آقای دکتر بنی صدر با پیش بینی سرنوشت آنها در عراق از آنها جدا شدند؟ چرا هیچ ایرانی چه مردمی چه سیاسیون در مراسم آنها شرکت نمیکنند؟ چرا این تشکیلات مجبور است جهت گردهمآیی هایش سیاهی لشکر کرایه کند؟ چرا این تشکیلات در ترس از مردم ایران اجازه نمیدهد با اعضایش درارتباط قراربگیرند؟ چرا ارتباط اعضایش را با جهان قطع میکند؟ چرا تمامی تحلیلگران برحقیقت نفرت مردم از این تشکیلات بدلیل همکاری با صدام را تاکید میکنند؟ چرا باید رجوی در داخل تشکیلاتش زندان و شکنجه برای اعضای خودش راه بیندازد؟ چرا مجبور است برای دریافت حمایت سیاسی هرچند بی ارزش منافع مردم ایران را به کسانیکه خود به کشتن آنها افتخار میکرده است بفروشد و حتی برای چند دقیقه سخنرانی آنها دهها هزار دلار بپردازد؟ چرا حتی عربستان حامی سیاسی و مالی آنها ارزیابیشان از آنها این استکه “هیچ جایگاهی در میان مردم ایران ندارند”؟ چرا در همین پارلمان اعضای سابق منتقدش را بقصد کشت میزند؟ چرا هر منتقدی ایرانی و حتی غیره ایرانی را جاسوس و مزدور رژیم!! میخواند؟ آیا بخاطر همین چرا ها نیست که: وقتی مردم ایران در سراسر کشور جهت خواسته هایشان دست به تظاهرات و اعتراض میزنند هیچ اسمی از آنها نمیآورند؟ آیا این مسئله پیامش غیر از این است که: مردم ایران رژیم حاضر را صد بار به فرقه رجوی ترجیح میدهند. و “تنها آلترناتیو دمکراتیک” جوکی بیش نیست.

خانم دکتر فریبا هشترودی: با یقین میگویم که مجاهدین شکنجه میکنند…. هشترودی1سرکار خانم دکتر فریبا هشترودی یکی از برجسته ترین زنان ایرانی جزء افتخارات ایرانیان در فرانسه، نویسنده و خبرنگار و فعال سیاسی که سابقا عضو شورای ملی مقاومت ایران بوده است که باید ایشان را بیشتر شناخت با علم یقینی در مورد فرقه تروریستی رجوی از درون آن سخن میگوید. وقتی به عمق پوسیدگی تشکل رجوی پی بردم جدا شدم بله

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

مهدی تقوایی از اعضای زندانی زمان شاه تشکیلات مجاهدین، که رضا رضایی در خانه او با ساواکی ها روبرو و خودکشی کرد. و مسئول چاپخانه مخفی سازمان بود. با همسر و دو فرزندش در مخالفت با انقلاب ایدئولژیک بعد از محاکمه اش در عراق به ارودگاه مرگ رمادی عراق فرستاده شدند تا در آنجا بپوسند.

بیانیه 14 تن

بیانیه 14 تن

نیروی خارج کشور چه میخواهد ‏و بیانیه 14 تن

مقالات پربیننده

فرقه ها در میان ما

دانش علمی شناخت و تمیزدادن فرقه از تشکل سیاسی

بدون شناخت علمی از فرقه های خطرناک تحلیل عملکردهای فرقه رجوی و اثرات بشدت مخرب آن بر اعضا و جداشدگان و خلاص شدن از فشارهای شکنجه گونه روانی مغزشویی های چندین دهساله غیرممکن است

خانم آناگومز نماینده پارلمان اروپا خواستار اخراج فرقه رجوی شد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت دوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی امروز باید گفت آنچه را که فردا گفتنش دیر است

قسمت دوم: گفت و شنود با فرشته هدایتی: افشاگریهای فرشته هدایتی در مورد فرقه رجوی

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

سیامک نادری مرگهای مشکوک فرقه رجوی را افشا میکند

کشتن و سربه نیست کردنهای فرقه رجوی

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

فعالیت های ما در تصویر

افشاگری مشاور عالی مریم رجوی در مورد فرقه رجوی

 

نامۀ سرگشادۀ حسین نژاد به آقای ایرج مصداقی


نامۀ سرگشادۀ حسین نژاد به آقای ایرج مصداقی

آقا ایرج عزیز ما همچنان منتظر گزارش 94 هستیم

گرگ دریده و کشته و خورده… اینک بایستی به حسابرسی از چوپان دروغگو بپردازیم

 

نوشتۀ قربانعلی حسین نژاد عضو قدیمی و مترجم ارشد جدا شدۀ بخش روابط خارجی سازمان مجاهدین

 

آقای ایرج مصداقی عزیز،

با سلام و احترام و خسته نباشید. بحث و گفتگوهای اخیر شما در تلویزیون اندیشه همراه با آقای مهدی اصلانی در سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 و در مورد این کشتار وحشیانه و جنایتکارانۀ قرن (چون چنانکه به درستی گفتید در قرن اخیر کشتارهای زیادی و چندین هزار نفره در آفریقا و یوگوسلاوی و… صورت گرفته ولی در هیچکدام و هیچ جای دنیا زندانی آن هم سیاسی از قبل محکوم به زندان شده قتل عام نشده اند) را گوش دادم.

طی این 27 سال در مورد این جنایت قرن کتابها نوشته شده و انبوهی خاطرات گفته و یا به نگارش در آمده است که اینجانب در تشکیلات سازمان مجاهدین خلق در عراق علاوه بر ترجمۀ کتاب بزرگ بیست هزار شهید که بخش بزرگی از آن شامل شرح ماجرا و چگونگی قتل عام سال 67 (قید تابستان را سازمان صحیح نمی داند چون آغازش در تابستان آنسال بود و نه پایانش) و دست اندرکاران این جنایت و معرفی تک تک آنان با عکسهایشان و نیز خاطرات مجاهدین زندانی در آن زمان می باشد دهها کتاب خاطرات مجزا نوشتۀ زندانیان سابق که در تشکیلات سازمان هستند و بیانیه ها و اطلاعیه ها و جزوات متعدد از جمله شامل قسمتهای زیادی از کتاب آیة الله منتظری و نامه های او به خمینی و متعلقات آن و متن فتوای خمینی و… و نیز کتاب معروف قتل عام 67 تهیه و تدوین خود سازمان چه به صورت جداگانه و چه در نشریه و سایت مجاهد به عربی ترجمه کرده ام که توسط سازمان منتشر شده اند.

تازهوقتی من بعد از بیرون آمدنم از هفت حصار رجوی با کتابهای شما آشنا شدم دیدم بسیار بیشتر از کارهای سازمان در این مورد می باشد.

ما هر گز چنانکه در مصاحبه تان با اندیشه به درستی گفتید از هواداری و حمایت از سازمان مجاهدین قبل و بعد از انقلاب پشیمان و شرمنده نیستیم و همۀ شهدای سازمان را تا این تاریخ شهدای راه آزادی و عدالت برای مردم و میهنمان می دانیم چرا که اینجا معیار به هیچوجه رهبری و خیانتهای او و سیاستهای نادرست او نیست بلکه معیار ارزیابی آرمانی است که شهید به نیت تحقق آن قدم به راه مبارزه هر چند شکست خورده و ضربه خورده و ضربه زده که مسئولیتش متوجه رهبری است باشد چنانکه همۀ سازمانهای سیاسی انقلابی ایران به شهدای حزب توده علیرغم خیانت رهبری آن احترام می گذارند. ولی باید اعتراف کنیم که همه مان گول رجوی را خوردیم و در برابر قبول رهبری او و ضرباتی که بر اثر خودخواهی و خودرأیی ولایت فقیه گونۀ او بر جنبش آزادیخواهانۀ مردم ایران وارد شد به سهم خودمان مسئول هستیم.

اما امروز من یک نظر و سؤالی دارم و آن این است که آیا بهتر نیست امثال من و شما که روزگارانی طولانی با سازمان مجاهدین بودیم در عین پرداختن به این کشتار و جنایت و افشای دست اندرکاران مستقیم آن و جلوگیری از فراموش شدن آن (کاری که من همه ساله در وبلاگم انجام می دادم و به آن علت رژیم، وبلاگ مرا بست که هنوز هم تابلوی توقیف و علت آن و نهاد قضائی مسئول آن روی لینگ وبلاگ من به جای مطالب آن ظاهر می شود http://ghorbanali2013.blogfa.com/ ) مردممان در خارج و داخل کشور را از علل و عوامل غیر مستقیم که همان علل و عوامل اصلی یا ریشه ای یعنی خودمانی است آگاه کنیم؟

به یقین شما تحلیلگر و پژوهشگر چیره دست خوب می دانید که پرداختن به خیانتها و ضربات درونی و خودی و معرفی و افشای مسبب شکستها و ضربات بیرونی به هیچوجه به معنی شستن دست قاتل و دشمن رویارو و جنایتکار مسقیم در صحنه نیست بلکه تلاش برای روشنگری و تصفیه و تصحیح درون جبهۀ مبارزه مردم با آن دشمن اصلی و رویارو و جمع بندی و انتقال تجربه به مردممان و نسل آینده مان می باشد و بس.

به نظرم یک روشنفکر و تحلیلگر سیاسی در اینگونه بحثها و گفتگوها نباید تنها به ذکر وقایع و خاطرات و نقل قولها برای شناسایی مجرمین یا کسانیکه از جنایت مطلع بودند و یا نقش داشتند اکتفا کند بلکه باید به ریشه یابی روانشناسانه و جامعه شناسانه و تاریخی جنایت نیز بپردازد واین به هیچوجه به معنی دربردن جنایتکاران و کم رنگ کردن نقش آنان و یا شستن دست آنان نیست (چنانکه سازمان مجاهدین همیشه برای اینکه کسی صحبت از نقش و سهم رهبری آن در این جنایتها نکند چنین جا انداخته و چنین فضایی و برداشتی عمومی ایجاد کرده است).

و نیز نباید چنانکه در گفتگوی مذکور مطرح شد موضوع به اصطلاح «اشتباهات» (ولی متأسفانه موضوع فراتر از اشتباه می باشد) را به بحث و وقت دیگری موکول کرد چرا که همزمان با افشای این جنایتها از جمله قتل عام سال 67 و عوامل و دست اندرکاران آن (که آنهم به قدر کافی طی این 27  سال در سطح ایران و جهان و مجامع بین المللی بیان و افشا و معرفی شده) باید امروز به موضوعی که کمتر به آن پرداخته شده یعنی ریشه ها و عوامل اجتماعی و فرهنگی و تاریخی آن نیز پرداخته شود از جمله نقش بستر مذهبی و فرهنگی که آخوندهای رژیم و پاسداران زندانها و شکنجه گران از یک سو و افرادی امثال رجوی با سیاستهای خشونت طلبانه و خودخواهانه و ولایتمدارانه از سوی دیگر را پدید آورده است و مشخصا در این موضوع قتل عام وظیفۀ ما جدا شدگان و اعضا و هواداران سابق سازمان مجاهدین می باشد که تصمیمات دیوانه وار و نابخردانه و خود محورانۀ رجوی چه با ورود نابهنگام و اساسا نابجا به فاز نظامی آن هم با انفجار و ترور از پایین که صدای اعتراض برخی سران و مسئولین قدیمی و بالای سازمان امثال علی زرکش و پرویز یعقوبی را هم در آورد و چه با فرمان و تدارک احمقانه و کودکانۀ عملیات فروغ جاویدان را که همگی تماما در خدمت رژیم جنایتکار آخوندی بود و به جیب دیکتاتوری مذهبی و هارترین جناحهای آن ریخته و آنها را رشد داد و به جنبش آزادیخواهانۀ مردم بزرگترین ضربه را وارد کرد تحلیل و بررسی و افشا کنیم که متأسفانه شما در این گفتگوها حتی کوچکترین اشاره ای به این عملیات دشمن شاد کن و جنایتبار که همگان می دانند حتی اگر از قبل این کشتار تدارک دیده شده بود بهانه دست جنایتکاران داد تا از زندانیان مجاهد انتقام بگیرند نکردید و بلکه به نادرستی تمام قبول آتش بس از سوی خمینی را علت آن دانستید.

می خواهم به اطلاعتان برسانم که حتی خود رجوی در نشستی خصوصی با ما اعضا و مسئولین قدیمی در اشرف از خودش انتقاد کرد که ما باید قبل از عملیات فروغ فکر این را می کردیم که بعد از فروغ زندانیان ما را خواهند کشت ولی ما فقط به پیروزی فکر می کردیم و گفت ما همانروز که فهمیدیم دیگر به تهران نمی رسیم باید از از طریق خانواده ها به زندانیانمان خط می دادیم که فرار کنند یا شورش کنند که در این صورت حد اقل کمتر کشته می شدند. ولی نه شما و نه آقای اصلانی در این بحثهایتان یک انتقاد ساده هم به رجوی نمی کنید.

روشنفکر و تحلیلگر سیاسی واقع بین ایرانی باید بپرسد آیا این جنایتها و اعدامها حتما در این رژیم به هر صورت و به هر حال انجام می شد؟ آیا اگر رهبری رجوی فاز عوض نمی کرد و به فعالیت سیاسی مسالمت آمیز ادامه می داد باز این جنایتها و اعدامها در جامعه ای مثل ایران و جلوی چشم مردم ایران با حمایت گسترده ای که مجاهدین داشتند امکان پذیر بود؟ و آیا منجر به سقوط یا تغییر رژیم یا حد اقل عدم حاکمیت جناحهای تندرو و هار آن نمی شد؟ آیا بعد از آنکه گرگ گوسفندان را درید و خورد و در رفت اهالی روستا که نتوانستند آن را بگیرند و بکشند می نشینند و فقط با لعن ونفرین گرگ و توقع اینکه نباید گوسفندان را می درید و می خورد (که خود این توقع نوعی اعتماد و خوش بینی به گرگ است!!) گریه و زاری می کنند و از چوپان خودی و آگاه و عاقل و بالغ هیچ حسابرسی نمی کنند؟!! و اینجا نیز بله، گرگ دریده و کشته و خورده… اینک بایستی نه تنها به بیان اشتباهات و خطاهای چوپان آن هم چوپان دروغگو!! بلکه به حسابرسی و درست تر به محاکمۀ او و جمع بندی این تجربه و آموزش از آن بپردازیم واین امروز در رابطه با فرقۀ رجوی و سران آن مشخصا و در درجۀ اول وظیفۀ ما جدا شدگان از آن می باشد و الا کسی دیگر مثل ما و اندازۀ ما و مستندتر از ما نمی تواند به این مهم بپردازد.

آیا آقای مصداقی نوشته ها و خاطرات آقا رضا گوران در مورد زندان و شکنجه در فرقۀ رجوی گویای کامل و واضح این حقیقت نیست؟ آیا این درد ناگفته و نانوشته بزرگتر و مهمتر مشخصا برای ما  می باشد که بازگو کنیم یا زندانها و شکنجه های رژیم و اطلاعات و پاسدارانش که سی و اندی سال به تعداد روزهایش کتابها و مقالات نوشته شده و سخنها رانده شده است؟. آیا وقتی از چند نفر که ته چاهی یا زیر آواری گرفتار شده اند («هفت حصار» تشکیلات رجوی را فقط می توان اینگونه تشبیه کرد) یک نفر توانسته باشد بیرون بیاید آیا خبرنگاران از او در مورد فواید آب  و وضعیت محیط زیست و مضرات و علل زلزله می پرسند یا فقط در مورد سرنوشت و وضعیت و تعداد و چگونگی زندگی افراد باقی مانده در ته آن چاه یا زیر آن آوار؟! و آیا وظیفۀ او در درجۀ اول و یا حد اقل برای مدتی تنها وظیفۀ او بیان وضعیت باقی ماندگان و چگونگی نجات آنها نیست؟ بدین قرار کسانی هم که به ما جدا شدگان که از آن چاه بیرون آمده ایم می گویند: چرا علیه رژیم مطلبی نمی نویسید؟ و به سادگی عقل کودک هم نتیجه می گیرند که پس رژیمی و اطلاعاتی هستید، در عمل هدفی جز در بردن رجوی و فرقه اش و دستیارانش از پاسخگویی به تاریخ و مردم ایران و مبارزات آزادیخواهانۀ این مردم ندارند و الا هر گز سرنگونی رژیم مثل ادعای رجوی که می گفت پشت جیم ما و یا زمانی هم پشت لیست تروریستی گیر کرده پشت علیه رژیم ننوشتن یا نگفتن ما گیر نکرده است.

آقای مصداقی عزیز؛

گذشته از این موضوع در واقع برای من و بسیاری از جداشدگان سؤال شده شما که در دو سال 92 و 93 گزارش در رابطه با سیاستها و خطوط نادرست رجوی با توجه به تحولات هر سال و پیامهای رجوی نوشتید که همۀ ایرانیان به غایت از آن استقبال کردند و نقطه چرخش بزرگی در تحولات مربوط به سازمان مجاهدین گردید و بازتابهای آن تا به درون شورای رجوی ساخته رفت  تا اینکه رجوی شخصا به میدان آمد و به موضعگیری پرداخت و خط و نشان کشید و تهدید به قتل جدا شدگان و مخالفان خود از جمله شما و دوستانتان نمود؛ حال چرا با اینکه گزارشهای قبلی را در بهار آن سالها می نوشتید در حالیکه اکنون 5 ماه از سال 94 گذشته گزارش 94 بیرون نداده اید؟ آنهم با وجود اینهمه مسائل جدید در رابطه با سازمان از جمله افشاگریهای مستند جدا شدگان و بیان مشاهدات عینی شان از تشکیلات این فرقه و پاسخ خواستن از رجوی و مسئولین دستگاهش و ادامۀ اصرار رهبری آن بر نگهداری افراد در دوزخ عراق و پیام قتل و ترور سال گذشته از سوی رجوی که یادآور شدم و غلط از آب درآمدن حسابها و سرمایه گذاریهای آنان مثل همیشه بر کمکهای خارجی و وقوع جنگ و بر روی لابیهای جنگ طلب در آمریکا و تعطیلی کامل مبارزه و «جهاد» و بی مسمی شدن کلمۀ «مجاهد» و «مجاهدین» و «مقاومت» و «ارتش آزادیبخش» و اختراع خیالبافیهای رجوی گریخته در غار نهانگاهش تحت عنوان «یکانهای فدایی» که گاه گذاری تابلویی با عکس مسعود و مریم روی دیواری در شهری دور افتاده برای دقایقی عکس برداشتن می گذارند بدون اینکه کسی بداند که اینها کی هستند؟!!

آیا پیام تهدید به قتل مخالفان که رجوی در آبان ماه یا شب عاشورای سال گذشته در لیبرتی با استناد به ارتجاعی ترین اندیشه های مذهبی از جمله قصاص ایراد کرد و انزجار شدیدی در محافل سیاسی ایرانی برانگیخت بهترین موضوع برای گزارش 94 نیست که نوشته و منتشر کنید (به علاوه تحولات و مسائل دیگر سال گذشته در رابطه با سازمان و ساکنان لیبرتی و…)؟ هر چند حق سخن را در این مورد در مصاحبه با دوست و همکار سالیانم در سازمان آقا محمد جعفری (همنشین بهار) در این مورد به خوبی ادا کردید که همه ما جدا شدگان راه یافته به دنیای آزاد بسیار از آن استفاده بردیم و یاد گرفتیم، آیا این پیام کمتر از پیام رجوی در  دیماه سال 91 بحث انگیز و قابل نقد و اعتراض می باشد که یکی از موضوعات مهم گزارش آینده تان گردد؟ یعنی همان پیام حاوی انواع تهمتها و یاوه سرایی ها و بی شرمیهای ضد عرف و اخلاق و حقوق انسانی علیه من و خانم سلطانی و برخی دیگر از جدا شدگان و بیشتر علیه اینجانب که شما به حق و به درستی سی صفحه از گزارش یا نامۀ سال 92 خودتان را به انتقاد و اعتراض شدید و بسیار مستند و مستدل علیه آنها و دفاع از حرمت و شخصیت انسانی ما (و نه شخص ما که فرقۀ رجوی شما را به آن متهم ساخت) اختصاص داده بودید که بازهم جای بسی سپاسگزاری از شما دارد هر چند از این بابت همان زمان نیز سپاسگزاری کردم.

اما در این رابطه تنها این نکته ام مانده که تأکید کنم جنجالها و تبلیغات رژیم مالی کنان ما توسط فرقۀ رجوی که به عقیدۀ من به هیچوجه شایستۀ نام مجاهدین نیست زیرا جهاد و مبارزه ای و مقاومتی در کار نیست که هیچ بلکه به دستگاهی ضد مبارزاتی و ضد جنبش آزادیخواهانۀ مردم ایران تبدیل شده است با همۀ اینکه همین حربۀ تبلیغات حاصل نعمت بزرگ! «اطلاعات»! در خدمت رجوی (که به قول آقای یغمایی اگر رجوی به حاکمیت هم برسد باید دستگاه اطلاعات رژیم را سالم نگهدارد تا مخالفان حکومتش را باز به آن نسبت بدهد!) را علیه خود شما نیز به کار می برد به علاوۀ انواع القاب ناسزا و زشت و ساختۀ فرهنگنامۀ فرقه ای رجوی که تنها شایستۀ خودش و همپالگی هایش در رهبری تشکیلات فرقه می باشد (مثل بریده و تواب که به قول آقای یغمایی از سال 64 با شعبدۀ انقلاب ایدئولوژیک به حق شایستۀ رجوی و دیگر رهبران فرقه اش بوده و می باشد چرا که آنها خودشان از مبارزه بریده بودند و… تشنۀ خون بودن را که در پیام عاشورای 93 خود با تهدید همه مخالفان به قتل و نوید کشته شدن همۀ حضار لیبرتی همانند عاشورا به وضوح برای خودش اثبات کرد!!) با همۀ اینها این تبلیغات و جوسازیهای «اطلاعات» مالی کردن ما توسط رهبران و رسانه های تشکیلات رجوی در قلم شما و حرفهای شما تأثیر گذاشته بود که بسیار از فرد اندیشمند و پژوهشگری مثل شما بعید بود.

اخیرا نیز رسانه های فرقۀ رجوی به دنبال ضرب و جرح و شکنجۀ آقای مصطفی محمدی و دخترش و وکیلشان و اینجانب در اورسوراواز محل اقامت مریم رجوی که به حق آن نیز می تواند و کاملا جا دارد سوژۀ نقد و اعتراض شما در گزارش امسالتان باشد چرا که ما دو پدر فقط خواستار انتقال فرزندانمان از جهنم عراق بودیم انواع تهمتها و جملات و «اعترافات» مسخره و مضحکی به اینجانب نسبت داده اند که انگار ژاندارمری و پلیس مرا شکنجه کرده اند یا افراد و مراجعه کننده آنهم شاکی و قربانی را که در این قضیه ما بودیم شکنجه می کنند؟! آنها به نحو بسیار مضحکی نوشته اند که من به ژاندارمهای فرانسوی! گفته ام که چون پول و مسکن نداشتم ناچار شدم از رژیم ایران پول بگیرم!! آنهم توسط یک فرد دیگر که هر ماه از آلمان می آید فرانسه و به ما پول می دهد!! از شما آقای مصداقی که حرفها و نوشته هایتان بسیار بیشتر از ما خواننده و پیگیری کننده مخصوصا در میان دستگاه رجوی دارد به جد می خواهم از آنها بپرسید خوب شما که می گویید و ادعا دارید که فقط شما علیه رژیم بهترین و درست ترین مبارزه و جهاد را می کنید و خودتان هم می گویید که تنها نیاز مادی موجب شده که به زعم شما (و متأسفانه به باور و نوشتۀ شما آقای مصداقی عزیز و آقای یغمایی گرامی نیز!) ما «به دامن رژیم بیفتیم» یا «در خدمت رژیم در آییم»!! (بدون اینکه یک فاکت هم داشته باشند یا بیاورند به جز اینکه رژیم از نوشته های ما خوشش می آید و درج می کند که خود آقای یغمایی هم به جا و به درستی گفتند: به جهنم که رژیم خوشش بیاید! یعنی حرف حق را نزنیم و واقعیتها را نگوییم و ننویسیم چون می شود همان حرف رژیم یا خوشایند رژیم؟!!).

لطف کنید اگر نخوانده اید جوابیۀ ما به مزخرفات و بافته ها و دروغهای گوبلزی کمیسیون «امنیت و ضد تروریسم»!! شورا (همانها که قصد ترور ما به دستور رهبرشان در خیابانهای پاریس و اورسوراواز را داشتند!) را در لینگ زیر بخوانید:

http://peyvande-rahaee.fr/index.php/typography/198-3

بله آقای مصداقی عزیز؛

بگویید و بنویسید که خوب شما «مجاهدین» با این ادعاها چرا قدم جلو نگذاشتید بیشتر از رژیم به این جدا شدگان آنهم در خارج کشور و در جهان آزاد و کنار مقرها و پایگاههای خودتان در همین پاریس و اروپا و نه در داخل زیر حاکمیت رژیم پول بدهید تا به اصطلاح و زعم دروغین و پوچ شما «به خدمت رژیم» در نیایند!! یعنی علیه شما چیزی ننویسند و نگویند!! (که معلوم نیست به چه منطقی مخالف خوانی علیه حضرات مساوی می شود با خدمت به رژیم؟!) آن هم کسانی که بیست سال سی سال در خدمت دستگاه و تشکیلات شما بودند و برخلاف عرف و اخلاق بشری و جهان امروز بعد از بیرون آمدن از تشکیلات شما و آمدن به کشورهای خارج ماهها و بلکه سالها تا رسیدگی حد اقل و ضروری دولتها آس و پاس و خیابان خواب و مترو خواب می شوند.

و بپرسید آیا اینها در پولها و سرمایه های هنگفت شما بیشتر حق داشتند و دارند یا جولیانی ها و مگنزها و کندی ها و جان بولتونها؟ یا حتی شورایی ها با حقوق ماهی دو تا سه هزار یورو از بیت حرم ولی نا فقیه عقیدتی مادام العمر؟! یعنی آیا شما مبارزه و جهاد و مقاومت علیه رژیم را آن قدر تعطیل کرده اید که حتی اندازۀ این هم که ببینید جدا شدگان به خارج آمده کجایند و چه نیازی دارند و تأمین آنها بها نمی پردازید و اهمیت نمی دهید که هیچ بلکه آنها را دقیقا در خدمت عملی به رژیم و اطلاعات بدنام او به دم رژیم و دستگاه اطلاعاتش هم می بندید و مزدورشان می نامید.

وبنویسید در حالیکه شما مؤمنین دو آتشۀ «مبارزۀ مسلحانه» و«مقاومت قهر آمیز»! حتی یک تلنگر هم به جز موارد اندکی سلاح غرندۀ! تخم مرغ و گوجه پرانی آنهم بیست و اندی سال پیش! به هیچ رژیمی و اطلاعاتی در خارج کشور حتی آنها که علیه شما در خارجه دست به ترور زدند نزده اید با عنوان اینکه تابع قانون این کشورها هستید! حالا به یمن انقلاب (چپه وارونه شدن!) «ایدئولوژیک» و«استراتژیکتان» یعنی انقلاب مریم صادر شده تان به خارجه و به دستور مستقیم فرمانده کل و ولی عقیدتی مادام العمر، تمام قلمها و چماقها و چاقوها و آموزشهای رزم انفرادی در اشرف و در عراق توسط «فدائیان صدام» به عنوان «رزم ارتش آزادیبخش ملی ایران!!» از جمله شیوه های خفه کردن افراد (نمونۀ حمله به آقای منصور نظری در پاریس) را توسط «یکانهای فدایی» مسعود و مریم!! علیه جداشدگان و مخالفان خود در خارجه به کار می گیرید بعد هم صمد آقا وار! می گویید و ادعا می کنید: مبارزه می کنوم ها مقاومت می کنوم! هیچکی نمی تونه مثل مو مقاومت بوکونه!! یعنی مبارزه تان امروز قهرآمیزی و ارتش آزادی بخشی و یکان فدائی اش شده با جدا شدگان بی پناه و بیچاره ولی مسالمت آمیزش آنهم مسخره و طنزگونه اش مثل تابلو مسعود ومریم چسباندن به دیوار فلان شهر و اینجا و آنجا کنفرانسهای میلیونها دلاری با سران جنایتکار سابق و اسبق و قبلی و قبلی تر سیا و ارتش آمریکا و سرویسهای اطلاعاتی غرب شده علیه رژیم آخوندی که فقط «شعار» سرنگونی اش را می دهید؟! بعد توقع هم دارید که این جدا شدگان پناهندۀ مجدد به خارجه حتی دنبال آزاد کردن فرزندانشان از قید اسارت در زندان لیبرتی (به اصطلاح خود شما) هم نباشند و حقائقی را که خودشان دیده اند به مردمشان نگویند؟ نه خیر حضرات، ما اگر حاضر به فروختن آزادیمان و آرمان آزادیخواهانه و عدالتخواهانه مان می شدیم در همان رژیم دیکتاتوری مذهبی حاکم بر میهنمان می توانستیم به بهترین زندگی و پست و مقامها دست پیدا کنیم و عمرمان را در تشکیلات فرقه ای با فریفتگی به شعارهای تو خالی بدون هیچگونه محتوای مبارزه و مقاومت و جهاد و… به هدر نمی دادیم.

لذا آقا ایرج عزیز ما همچنان منتظر گزارش 94 شما هستیم.

و در پایان، آقا ایرج عزیز، از آنجا که نوشته های تحقیقی ایدئولوژیک و فرهنگی و مذهب شناسانۀ شما بویژه مقالۀ اخیرتان در مورد مقایسۀ کاملا درست اندیشه ها و حرفهای رجوی با اندیشه ها و حرفهای رژیم و داعش و سران آنها و استنادهای همۀ آنها به آیات قرآن و احادیث و سنت برای اثبات حرفهایشان را خوانده ام و از آنجا که یک کار تخصصی من هم در بیرون و هم در سازمان سالیان سال پژوهش و کار تحقیقی در متون اسلامی بویژه قرآن و حدیث بوده و خود سالها در نشستهای مذهبی و ایدئولوژیک شخص رجوی و دیگر سران سازمان شرکت کرده و شاهد تفسیرهای آنها و استفاده هایشان از اسلام و متون اسلامی بویژه قرآن برای جا انداختن و توجیه شرعی و مذهبی اندیشه ها و خطوط و سیاستهایشان بوده ام و کتابهای متعددی در این زمینه ها نوشتۀ شخص رجوی و یا نوشتۀ کارشناس مذهبی و فقهی دستگاهش را به عربی ترجمه کرده ام که توسط سازمان منتشر شده اند برای هر گونه کمک به شما در این زمینه اعلام آمادگی می کنم. همیشه سلامت و فعال و روشنگر و موفق باشید.

حسین نژاد – پاریس

19 مرداد 94 – 10 اوت 2015

 

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

 
error

Enjoy this blog? Please spread the word :)

RSS20k
دریافت مطالب جدید از طریق ایمیل5k
مارادر فیسبوکتان به اشتراک بگذارید12k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید14k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید
extra smooth footnotes