ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
هادی تعالی از مجاهدین در آلبانی درگذشت. مریم رجوی حتی اسمی از آنها مجاهدین زنده نمیآورد بلکه مجاهدین زنده را بعنوان مزدور رژیم، شعبه سپاه پاسداران، ضد انقلاب، نرینه وحشی، اضداد مسعود، بریده، مسئول شکستهای رجوی، استثمار کننده مسعود و مریم رجوی و هزاران القاب برازنده خودش می نامد. اما وقتی همین مجاهدین بر اثر فشارهای خردکننده رجویها مرد با تولید یک تاریخ مصرف دائمی آنها را به اندازه قهرمانان تاریخ میستاید. هادی تعالی از روز مرگش که نجاتش از جهنم فرقه رجوی است توسط مریم رجوی تاریخ مصرف نا محدود میخورد و برایش مدال هم اختصاص میدهد. نوشته زیر توسط آقای عیسی آزاده روشتگر بسیاری از مسائل است.
در زیر نوشته آقای عیسی آزاده از فرماندهان ارشد جدا شده از فرقه مرگ رجوی بسیار گویاست.
هادی تعالی یکی دیگر از مجاهدین هم در آلبانی درگذشت
هادی تعالی یکی دیگر از مجاهدین هم در آلبانی درگذشت
به قلم عیسی آزاده از اعضاء و فرماندهان قدیمی سازمان مجاهدین
از طریق یکی از دوستانم مطلع شدم که هادی تعالی از مجاهدین ساکن سابق لیبرتی در آلبانی فوت کرده است. سراغ سایت فرقۀ رجوی رفتم و دیدم همان داستان همیشگی مرده خواری و ارتزاق از خونهای اسیران نگوبنخت است و این بار قرعه بنام هادی تعالی افتاده است.!
اما در هنگام خواندن اطلاعیه درگذشت او دیدم که فرقه به او مدال مجاهد چهل ساله آن هم بعد از مرگش اهداء کرده است.
انتظار داشتم اطلاعیه شبیه اطلاعیه مرحوم میرزا آقا باشد که به آن پیره مرد بیچاره بعد از مرگش هم رحم نکرده و اورا وا داده دوران زندان و پناه داده شده در سازمان از سر کرم رجوی توصیف کردند. اما اين بار از فرط رسوایی دیگر مریم قجر جرأت نکرده اطلاعیه ای شبیه اطلاعیه مرگ میرزا آقا برای هادی تعالی صادر کند.
البته رجوی فراموش کرده که شخص خودش در زندان بدون کوچکترین تلنگری همه چیز را لو داد و همراه گشت های ساواک خانه های تیمی افراد را یکی یکی به مامورین عملیات ساواک نشان میداده و آنها را تا کشف آخرین خانه و ودستگیری آخرین نفر همراهی کرده بود.
رجوی برای لاپوشانی فضاحتش در زندان با اجیر کردن تعدادی از مزدورانش مانند عباس داوری مهدی خدایی صفت و مهدی ابریشمچی و مهدی براعی و….. برای خودش سابقه مبارزاتی تراشید و هزار داستان دیگر که خارج از بحث الآن ماست.
هادی تعالی یکی از افرادی بود که در سال 1373 توسط جوخه های ترور و آدمکش رجوی شامل محمد سادات د ربندی، جوا دخراسان، اسدالله مثنی، مجبد عالمیان، سیگارودی معروف به دوصفر هفت یا همان فاضل، نریمان و مختار و پرویز کریمیان و فریدون سلیمی و سیامک و وووو دستگیر و روانه شکنجه گاه رجوی شد و زیر سخت ترین شکنجه ها و بازجویی ها قرار گرفت که این بیچاره برای اینکه از دست شکنجه گران رجوی خلاص شود به نوشتن داستانهای عجیب و غریب و ساختگی پرداخت و به دروغ اعتراف کرد که بله من مامور بوده ام می خواستم در سازمان فعالیت جاسوسی کنم ووووو که در جلسه محاکمه آن بیچاره ها توسط رجوی خود اقای سر دسته شکنجه گران هم خنده اش گرفت و گفت چرا این چرت و پرت ها را نوشته ای ؟ !!!…
اون بیچاره هم مثل بید جلو رجوی جلاد می لرزید و همه اش می گفت برادر ببخش گناه کردم تقصیر داشتم و نفهمیدم. سر دژخیم هم بادی به غبغب می انداخت و می گفت تو را به مریم بخشیدم. یادم هست که بعد هم رو به برادر رحیم (حسن زمان وزیری) که از فرماندهان تیپ های فروغ و او هم زندانی شده بود کرد و گفت تو را هم بر آن شهید بخشیدم. ییچاره رحیم هم که سرش پایین بود گفت برادر ممنون که من را بخاطر برادر شهیدم (اصغر زمان وزیری) بخشیدی.
هادی تعالی مدت ها بعنوان پایین ترن نفر در یکانهای زرهی سازمان کار می کرد و هرکس اورا می دید متوجه می شد که هیچ تفاوتی با نفرات تازه وارد سازمان ندارد. مدتها هم در یکانهای مهندسی بود و آنجا هم او را پی نخود سیاه می فرستادند و مسئولیت جدی نداشت و به قول معروف زالزالک بود و مطلقا نه اعتقادی به تشکیلات داشت و نه پشیزی به خمیه شب بازی به اصطلاح انقلاب ایدئولوژیک دست ساز رجوی ارزش قائل بود. همه حرفش این بود که می گفت: آخر ش اینجا یا من را می کشند و یا خودم از درد و ناراحتی دق می کنم.
بدون شک او قبلا هم دق مرگ شده بود و در حقیقت جسدی از او به آلبانی فرستادند و آنقدر هم او را در آنجا نگه اش داشتند تا تمام کش شد و جان سپرد.
رجوی معمولا در سازمان به اکثر افراد قدیمی به دلایل مختلفی یک لقبی می داد که عموما برای سرزنش و تمسخر افراد بود مثلا:
به منصور یعنی اسماعیل مرتضایی شهردار کرند می گفت و زرین را که در عملیات چلچراغ وارد مهران شده بود فرماندار مهران لقب داده بود، به یکی می گفت رضا شیر و به یکی محمود قائم شهر و به یکی آقا و به یکی دیگر بابا به یکی ملا و به یکی دیگر دوصفر هفت و به شادروان هادی تعالی هم می گفت قطب الدین.
اسم این بیچاره نگونبخت را قطب الدین گذاشته بود و تا آخرین روزهایی که اورا دیدم این اسم تمسخر آمیز در تشکیلات روی او بود.
در سازمان به کسانی که اعتقادی به تشکیلات نداشتند و زیر بار خفقان رجوی نمی رفتند قطب می گفتند یعنی اینکه این افراد خودخواه هستند و خودشان را قطب می پندارند. کسانی که رجوی بارها آنها را در نشست های لایه بالاتر مطرح می کرد مانند ناصر یا همان شادروان مهدی افتخاری و شادروانان محمد حسین مشارزاده وابوذر ورداسبی و تعدادی از شاعران و نویسندگان مجاهد که از ذکر اسامی آنها به دلایلی معذورم همه را رجوی به صفتی که خودش داشت یعنی خود خواهی و خود قطب بینی متهم می کرد.
این بنده خدا هم که رجوی می گفت خودش را قطب تشکیلات می پندارد تا وقتی زنده بود توی سازمان در حد یک تازه وارد مسئولیت داشت و دائما زیر بدترین فحاشی و توهین ها توسط رجوی و همسرش قرارداشت طوری که بارها و علنا می گفت کاش من را سریع تر می کشتند که راحت بشوم.
حالا بعد از فوت این بیچاره مریم قجر اطلاعیه می دهد و مدال چهل سال مجاهدت به وی اعطا می نماید !!!!.
که هر کس آشنا به مواضع او این را بخواند به سرتاپای اطلاعیه دهنده و صادر کننده آن می خندد و می گوید بروید گم شوید و دست از دورغگویی و شیادی بردارید، مگر شما بویی از انسانیت برده اید؟ مگر ذره ای شرف سیاسی دارید؟ مگر رحم و مروت دارید؟ خودتان را مسخره کرده اید فکر کرده اید دروغ های شما بر ملا نمیشود. فردی را که توی تشکیلات شیره جانش را کشیدید و مورد بدترین شکنجه های جسمی و روحی و روانی قرار دادید و بعد هم جسد نیمه حان اورا برای دررفتن از مسئولیت و پاسخ به سازمانهای بین المللی به البانی دی پورت کردید حالا مفتخر به مدال مجاهد چهل ساله می کنید؟. روان او این مدال ریایی را از شما شکنجه گرانش نمی پذیرد بلکه آن را از خلق خود و میهن خود می گیرد. بخورد توی سرتان اون مدالتان که با آن نان را به نرخ روز می خورید و برای رسیدت به هدف کثیفتان اقدام به کثیف ترین کارهای جاسوسی و هک اینترنتی جدا شده ها و قرار دادن تیم های تعقیب و مراقبت برای در آوردن آدرس جدا شده ها و حمله و ضرب و جرح و تلاش برای ترور آنان و پخش فیلم های پورنو و سکسی به اسم جدا شده ها در سایت ها و صفحات افراد به علاوۀ پولشویی و قاچاق چمدانهای پر دلار و هزار کثافت کاری دیگر …………..
تف به این بی شرافتی سیاسی. انسانهای بدبخت را نفله می کنید و بعد هم تعزیه می گیرید؟
ایکاش همۀ این کار ها را می کردید ولی وطن فروشی نمی کردید. ننگ و نفرین ابدی بر شما که سلطنت طلب ها حاضر نشدند اطلاعات اتمی را که اسرائیل به انها داده بود تحت عنوان افشاگری اتمی علنی کنند و نخواستند به وطن فروشی و جاسوسی علیه میهنشان متهم شوند اما شما با اولین چشمک اسرائیل و لابی هایی در محافل جنگ طلبان در امریکا تا فیها خالدون با انها رفتید و الان شده اید پادوی نتانیاهو و مرتب آه و ناله می کنید که چرا امریکا توافقنامه را پذیرفت و ایران را بمباران نکرد و ایران مثل عراق نشد.
بگذارید این را با صدای بلند برای گوش های کرتان اعلام کنم که هیچ ایرانی باغیرت و وطن پرستی حاضر نیست بپذیرد کشوری کوچکترین تعدی به خاک ایران بکند مگر اینکه از روی جسد بیش از هفتاد میلیون ایرانی عبور کند.
شما رسوا هستید رسواتر هم خواهید شد و بهتراست بروید به دامن همان نتانیاهو شاید فرجی برایتان حاصل شود!!..
عیسی آزاده
19 مرداد 94 – 10 اوت 2015
پاریس