ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
چهل سالگی انقلاب بهمن وآماردیکتاتوری رجوی برتشکیلات سازمان
13.02.2019
خطابم به مریم رجوی (عضدانلو ) است ، شرافت انسانی و وجدان بشری می طلبید ولازم و ضروری بود درسخنرانی به “مناسبت چهلمین سالگرد انقلاب ضد سلطنتی و 19 بهمن ” که داشتی ، اشاره ای هم به آمار حداقلی از زخمهای التیام نیافته و نابودی هستی و سلامت جسمی و روحی ، کشته ها وشکنجه های چند نسل در تشکیلات سازمان مجاهدین وخانواده های آنها می پرداختی !
مریم !
متاسفانه وشوربختانه همانطورکه خودت بارها درجلوی دوربین ها اذهان کردی متعلق به خودت نیستی وهمچنان بدلیل تحمیق سالیان بشکل تهوع آوری فقط ازمسعود رجوی تمجید وچاپلوسی می کنی و فقط این تِرم را بلد هستی !
آری ما شاه را به زمین نزدیم تا رجوی دیکتاتورِنوین چون اختاپوس خود را برسازمان مجاهدین خلق ایران تحمیل نماید.
مریم، دراین سخنرانی بازهم چون شوهرش مسعود به روش همیشگی اش با ارتزاق ازخونِ مجاهدین و کشته شدگان 29 بهمن پرداخت تا فریبکارانه دیکتاتوری منحوس خود را که چون ، اختاپوس برتشکیلات سازمان انداخته است ، مخفی نماید.
آری هر انسان انقلابی و جنبش انقلابی والبته در این زمانه حتی هرانسان عادی بخوبی می فهمد که چگونه رجوی فریبکارانه بنام فرزندان انقلابی و بنام گرایشات انقلابی و دمکراسی، نسل انقلاب 57 را به نابودی کشید ، وی از خلاء روشنفکران مجرب و آگاه با سوء استفاده رذیلانه از مفاهیم انقلابی و شعائر مذهبی به نسل 57 تاخت و تازنمود و چون گُرازوحشی به مزرعه سبزوجوان و نوپای نسل 57 حمله ورشد و آنرا شوربختانه شخم زد.
سازمان مسعود امروزنیزهمچنان خود را به عنوان مظاهرضد میهنی وملت فروشیِ بی مانندی درجهان تبدیل کرده است .
مریم !
ضروری بود واَرزنی جسارت انسانی می طلبید دراین سخنرانی اشاره ای به کتاب خانم فرشته هدایتی می کردی ! کتاب بنام :
: ” زخم های بی التیام ” از خاطرات ایشان در تشکیلاتِ رجوی می باشد.
فرشته درمقدمه این کتابش می نویسد :
” من معنی مبارزه و الزامات مبارزه را می فهمم ، اما آنچه می خواهم اشاره کنم ربطی به الزامات مبارزه ندارد، واقعیت این است که افرادی چون من در مناسبات و تشکیلات مجاهدین پَرپَرشدیم وازمیان رفتیم ، اجازه می خواهم کمی راحت ترحرف بزنم وابایی هم ندارم که کژاندیشان چه برداشت و چه تصوری خواهند داشت . در مناسبات و تشکیلات مجاهدین ما نفهمیدیم زندگی چیست ، زنانگی چیست ، زیبایی چیست ، عشق چیست ، بوسیدن و بوسیده شدن ، و دوست داشتن و دوست داشته شدن چیست ، همه ی اینها برای ما زغنبوت بود زغنبوت ، وبه قول رهبر”جیم” بود وازجنس شیطان رجیم . ما –خودم را می گویم – بی سواد بودیم ، دانسته های ما ماکسیمم مربوط بود به بحث های ” تبیین جهان” و کتاب هایی چون ” کهکشان تا انسان ” جان فقر. ازاین روی با توجه به پیشرفت لحظه به لحظه ی علم ،بهتر است بگویم که دانسته های ما مربوط بود به عهد بوق . نه می دانستیم و نه باید می دانستیم که مثلاً اُپرا چیست ، موسیقی چیست ، رقص چیست ، وازاساس این زندگی چیست ، نه می توانستیم صادق و صمیمی باشید و نه این که در روشنایی دوست داشته باشیم . آیا تاریخ جهان را می شناختیم ؟ نه ، آیا با تاریخ ایران آشنا بودیم ؟ نه ، نه این که گمان کنید که برسبیل اتفاق چنین وضعیتی به وجودآمده بود ، نه ! بلکه بطورکاملاً آگاهانه وسیستماتیک مراقبت می شد و همچنان مراقب می شود که کسی بیش ازهمان اولیات و ابتدائیات ضروری چیزی نداند و نفهمد و یاد نگیرد. نه کامپیوترداشتیم نه تلفن معمولی ، نه رادیو ، نه روزنامه ، ونه این که مجاز بودیم ازاینترنت استفاده کنیم ، گویی بی اطلاعی و بی خبرنگهداشتن افراد اساس کارتشکیلات بوده و هست .
ما حتی بلد نبودیم خرید کنیم ، لباس متناسب باسن و سالمان بپوشیم ، ما حتی جامعه خودمان راهم نمی شناختیم و نمی شناسیم ،روانشناسی مانند ماتس اشپریر باید بیاید ما را قرائت و تحلیل کند ما سراسر درد و اندوهیم . همواره گمان می کنیم یکی ما را زیرنظردارد، یکی ما را کنترل می کند . نه تنها مراودات کلامی ما و تِرم هایی که درصحبت کردن روزانه بکارمی بریم تِرم های سائیده شده ی تشکیلاتی است ، بلکه فکر و تخیل ما هم سازمانزده است . دائم درحال تنظیم و یادادن گزارش “”عملیات جاری “” به کسانی هستیم که حیات و ممات افراد سازمان را در اختیار دارند ! افرادی متملق و ضعیف النفس و چاپلوس که تنها یک کار یاد گرفته اند وآن این که بدون هیچ دلیل وعلتی به روی همکاران خود تیغ بکشند ، ناسزا بگویند ، به قول خودشان او را درازکنند !ودرواقع دست به عقده گشایی بزنند ، اسفباراست ، شما به همین تعبیرتیغ کشیدن ، یا به قول رجوی “”جراحی خود”” بیاندیشید ، حتی تعبیرها و ترم هایی که استفاده می کنند سخت عصبیک ، خوشنتبارو کینه توزانه است ، تیغ کشیدن ! حتی ما زنان به راحتی نمی توانستیم و نباید که می خندیدیم ! چون اگر می خندیدیم این گونه تعبیرمی شد که داریم اشعه پخش می کنیم و لابد برای جلب توجه دیگران می خندیم !….”
من 23سال اسیرغل و زنجیر تشکیلاتِ رجوی بودم و9 بهمن 1389 متحّیرانه گریختم :
شرافت وارزش انسانی وعلم را از”پروفسور و دکترعالی مقالم خانم فیروزه بنی صدر” بیاموز!، پرفسور فیروزه بنی صدر، بجای تمجید ازمسعود رجوی که به وی و پدرش خیانت کرد ، سالیان زیادی است که ازمسعود طلاق گرفته و جدا شد ه است و با تلاش بی مانند خودش به رتبه های بالای دانشگاهی ودکتراو استادی رسیده است و پنج سال است که پروفسوری خود را درپاریس اخذ نموده است، ایشان تا کنون کشفیات عملی برای درمان بیماری هپاتیت و ایدز و.. اخذ نموده است ،
واقعا این عزم وپیشرفت بر تمام مردم جهان بویژه زنان مبارک باشد. مریم!
ولی تو چی؟ قبل ازازدواج با مسعود رجوی با داشتن لیسانس یا فوق مهندسی فیزیک، نه تنها پیشرفتی نکردی بلکه تمام استعدادهایت را در تحمیق وتعمیق ِ جنایت های تشکیلاتی و افکارمنحوسِ مسعود گرفتارکردی و مُبلغ آن شدی و اعلام کردی : ازخود چیزی نداری وذهن وروح و جسمت را در اختیاررهبر، رجوی قرار دادی !
لطفا کمی با خود خلوت کن وکمی اندیشه نما و زنجیرهای تحمیق و مغزشویی را ازافکارو روح ِ خود و دست وپا و گریبانت پاره و رها کن تا علاوه بر خودت ، آنهایی که درتشکیلات رجوی مانندِ تو در زنجیرِتحمیق گرفتارشدند نویدِ رهایی بگیرند.
به امید آن روز”.
زهرا سادات میرباقری