ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
جزئیات تکان دهنده ای ازمناسبات مسعود رجوی با زنان مجاهد
بارها خانم هائی چه از خانم های جدا شده و چه انجمنهای زنان حامی حقوق زنان و چه شخصیت ها و حتی مردم از من بصورت خصوصی یا ارسال ایمیل خواسته اند تا به موضوع حرمسرای رجوی و ظلم و ستمی که بخصوص از زاویه آنچه از عواطف و احساسات بر زنان سطوح بالا و همینطور خیانت به مردان گذشته است و به اصطلاح صندوق خانه مریم رجوی هست بگویم
من البته که برایم بعد از جدا شدن از تشکیلات این سازمان همواره سخت بوده که به این زوایای تاریک بپردازم علت آن ریشه مذهبی خانوادگی خودم و همینطور مدت بیست سال اسیر اندیشه های فرقه گرایانه از نوع غارهای تشکیلات سازمان مجاهدین رجوی باعث شده است که هر بار از این بحث بگریزم. ببینید در تشکیلات سازمان مجاهدین رجوی بعد ازگذشتن هر زن از انقلاب ایدئولوژیک یا “بند الف” که اسم سازمانی همان طلاق گرفتن تشکیلاتی زن از شوهرش به خواست رجوی بود بعد از این طلاق یک مرحله دیگر برای هر زن بود به نام بند ب که در واقع بند پیوند با رهبری رجوی است.
در این بند برای مردان این به این معنی است که از همسران خود گذشته علاوه بر طلاق آن ها را همسر رجوی هم بدانند، و حرام که در ذهن به آنها نزدیک بشوند و از طرف دیگر تمام زنهای سازمان را همه مال رجوی بدانند. اما در مورد زن ها به گونه ای دیگر و خیلی عمیق تر مطرح می شود و رجوی می گوید شاخص را مریم بگیرید و همچون او رفتار کنید یعنی این وسط شاید شما هم بسیار شنیده بودید که مرتب می گفت مریم همچون خودش و از اینجا به بعد سر و کار ما زنها با مریم رجوی بود و این وسط مریم واسطه ارتباط ما می شد با رجوی و نزدیک کردن ما به رجوی.
می توانم ازبین مردان کسانی را نام ببرم که در برابر دروغی بنام “انقلاب مریم” ایستادند از جمله “فرمانده افشار” آقای هادی افشار با نام مستعار سعید جمالی و یا فرمانده فتح الله یعنی مهدی افتخاری که رجوی به او چه کرد از تحقیر گرفته تا لجن مال کردن او که حتما در یک فرصتی من از زاویه خودم زندگی و سرگذشت آنها را که چگونه در تشکیلات رجوی همچون خیلی های دیگر بدست مریم و مسعود رجوی تباه شد خواهم نوشت و البته خیلی ها هم نوشته اند و در سایتها هست از تمام اینها غم انگیز تر همین مهدی افتخاری بود که بعلت اینکه او نتوانست خود را برهاند حتی از جسد او هم تشکیلات سوء استفاده کرد و در آخرین سالهای عمرش سعی کردند که او را شهید کنند برای خودشان.
یا آقای علینقی حدادی “فرمانده کمال” که حتی رجوی اجازه نداد در قبرستان بچه های مجاهد خاک بشود و او را در قبرستان متروکه ای در کنار قرارگاه بدیع زادگان یعنی همانجائی که با سیانورش توسط مهوش سپهری “نسرین” کشته شد
حتی اگر دقت کرده باشید در این مرحله رجوی کلا تمامی مردها را کنار گذاشت و در تبلیغات خودش گفت شورای رهبری تماما از زنان و صفی تا تهران. و از آن مقطع تمامی مردان را خلع رده کرد و به اصطلاح هژمونی را به زنها داد یعنی مردها در هر سطحی تحت مسئول زنها شدند و گفت که هیچی مردی نباید تحت مسئول زن داشته باشد و این مرز سرخ بود می گفت ذهنش به روی او نباید باز شود چونکه همه زنان تحت تملک رجوی بودند.
من در همان اوایل حتی فکر نمی کردم که مریم خودش حتی روسری اش را هم جلو رجوی بردارد و آن انقلاب را فقط در حد ایدئولوژیک می دیدم و نه برقراری ارتباط جنسی اما بعد دیدم که بطور واقعی جلسه عقد با مسعود رجوی گذاشته شد. که هر کدام از این وقایع برایم مثل یک شوک بود. بهرحال من این قسمت را تو ضیح داده ام قبلا که جلسه عقد برگزار می شد و خانم ها تک به تک بایستی بله می گفتند و مصاحبه اش هست در همین سایت زنان اما بعد دیدم که مسئله حتی به عقد هم ختم نشد و بعد از آن ریل استثمار جنسی ما زنان ادامه یافت و مریم در این میان نقش تعیین کننده داشت.
مریم که خودش همسر سوم و دست نشانده رجوی بود، برای ما یک سلسله نشستهای طولانی می گذاشت و می گفت شماها در واقع از همه نظر بعنوان زن مسعود هستید، جنس رابطه و ذوب تو در رهبری خیلی فرق می کند با جنس و ذوب شدن در رهبری با مردها، بخاطر همین وقتی مریم از بحث ها می گذشت و اعضا را به اصطلاح توجیه می کرد، خیلی تیز و صریح به ما می گفت که شماها از این پس در حکم زن های مسعود هستید و مسعود شوهر شما است.
در زمستان سال ۱۹۹۸ در جلسه ای که مریم رجوی آن را برگزار کرد دعوت شدیم و به ما گفتند که باید استحمام کنید تا کاملا تمیز باشید و باید همه لباس ها و روسری های شما جدید و تمیز باشد چرا که این جلسه، «حوض» شورای رهبری است و باید در آن حوض «رقص رهایی» اجرا کرد!!
حالت عجیبی به من دست داد و ترس و دلهره و فشار روانی داشتم به طوری که کنترل خودم را از دست دادم و از خودم سوال می کردم منظور از «رقص رهایی» چیست؟! حس کنجکاوی نسبت به این موضوع پیدا کردم و تلاش می کردم تا واکنش مسئول آن موقع خودم خانم «فائزه محبت کار» فرمانده مقر چهارم پایگاه اشرف را ببینم.
بالاخره زمان موعود فرا رسید. من به همراه تعداد زیادی از اعضای زن شورای رهبری در مقر فرمانده و رهبر کل آن زمان مسعود رجوی در پایگاه «بدیع زادگان» در منطقه ابوغریب بغداد حاضر شدیم. بعد از یک ساعت انتظار یکی از کارمندان دفتر فرماندهی کل که مسئول امور اداری و خدماتی مسعود و مریم رجوی بود نزد ما آمد و یک بسته ای حاوی حوله و لوازم حمام و آرایش بین حاضران توزیع شد و گفت هرکس از شما که بدون حمام رفتن و عطر زدن به اینجا حاضر شده باید استحمام کند و عطر بزند و در نهایت پاکیزگی باشد.
من با خودم سوال می کردم که هدف از این کارها چیست؟! آیا مسعود می خواهد ما را عریان ببیند؟! چرا این همه بر استحمام فوری و خصوصا در این مکان یعنی در مقر مسعود و مریم رجوی اصرار می ورزند؟!
با خودم کلنجار می رفتم و سعی می کردم خودم را به این نکته قانع کنم که این خواسته آن ها صرفا برای آزمایش میزان سرسپردگی ما به رهبری است. بعد از اینکه همه آماده شدند به ما دستور دادند که وارد سالن «ایکس» شویم. ملافه های سفیدی بر روی فرش پهن شده بود. همه سالن پوشیده از رنگ سفید بود. دو مبل سفید رنگ هم در وسط سالن قرار داده بودند که رو به روی آن میزی بود که بر روی آن قرآن و آینه و شمع های روشن و صندوق کوچکی که بعدا فهمیدیم داخل آن گردنبندهای طلا وجود داشت و همچنین یک کیک چند طبقه و بزرگ قرار داشت. بعد از چند دقیقه هیاهویی به پا شد و مسعود و مریم رجوی وارد آن سالن شدند و مسعود لباس راحتی و در واقع لباس خانگی خود را به تن داشت و جوراب به پایش نکرده بود و مریم بی حجاب و با موی آراسته حاضر شد . مسعود بر روی مبل نشست و مریم هم در مبل دیگر و در کنار او نشست. سپس بلند شد و پشت سر مسعود ایستاد. یکی از خانم ها به او گفت چرا نمی نشینی؟! مریم با لبخند گفت: «من این مبل را برای شما و همسران دیگر مسعود خالی گذاشتم!»
من از این عبارت «همسران دیگر مسعود» شوکه شدم! و از اینکه زنان عضو شورای رهبری کشف حجاب کرده اند غافلگیر شدم.
در آن لحظات قلبم به شدت می تپید و نمی دانستم که نقشه دقیقا چه بود؟! و مراحل بعدی آن چیست؟ فکر می کردم که قرار است میزان سرسپردگی ما به رهبرمان و میزان تعهد ما به عهدی که با او بستیم و اعلام آمادگی ما برای ازدواج با او مورد محک قرار بگیرد. سپس در یک نقشه احتمالا از پیش تعیین شده مسعود از مریم پرسید: “مریم اینها چه می خواهند؟! و چرا آن ها را به اینجا آورده ای؟”
مریم رجوی پاسخ داد: «به اینجا آمده اند تا مراسم ازدواج بین خود و آن ها را برایشان اجرا کنی … مگر نگفتم که هر زنی باید راه مرا در پیش بگیرد؟! … من بارها و بارها گفتم که همه زنان مجاهد خلق همسران تو هستند و این مساله ای جدی و واقعی است و یک شعار نیست» سپس مریم به ما گفت: «هریک از شما باید به تنهایی بر روی این مبل و در کنار مسعود بنشینید تا مسعود خطبه عقد را بر شما بخواند و هر یک از شما باید رضایت و موافقت خود را با ازدواج با مسعود اعلام کنید.»
بعد از اینکه مسعود رجوی دوباره خطبه عقد را گفت بخوانیم و صندوق کوچک روی میز گردنبند طلا بیرون آورد و آن را بر گردن هر یک از ما می بست و بعد از آن ما را در آغوش می گرفت و می بوسید.
در اینجا بود که مریم رجوی به ما گفت:
«شما از این به بعد همسران مسعود هستید»
ناگهان با اشاره شهرزاد صدر، یکی از آهنگهای تند از مرتضوی و بعدی از منصور تو عزیز دلمی………. و معین پخش شد بعد و در برابر چشمان حیرانم متوجه شدم که زنانی با سطح بالاتر از ما که می دانستیم قبلا شورای رهبری شده بودند بصورتی عریان بر روی ملافه سفید رنگ که به همین منظور آماده شده بود آمده و در حال در آوردن لباسهایشان هستند و روبروی مسعود رفته و عاشقانه برای او می خوانند که امشب می خوام مست بشم……..عاشق یکدست بشم ……… یا …… و بعد با مسعود بوسه رد و بدل می کردند و یا مسعود به بدن لخت آنها دست می گذاشت و اینجا بود که مسعود گفت:
سپس با صدای بلند به ما گفت: «شما برای من همچون زنان پیغمبرید یعنی ازدواج شما با فردی دیگر حرام است» سپس آیه ۳۲ سوره احزاب قرآن کریم را قرائت کرد: ««یا نساء النبی لستن کأحد من النساء إن اتقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض وقلن قولا معروفا». “ای همسران پیامبر، شما اگر تقوا پیشه کنید مانند دیگر زنان (عادی) نیستید، پس با گفتارتان ناز و عشوه مریزید تا کسی که در دل او مرض (فسق و فجور) است (در شما) طمع ورزد، و گفتاری نیکو (و دور از تحریک و ریبه) بگویید.”
اینجا بود که مریم رجوی دیگر زنان را تشویق می کرد تا لباس های خود را از تن بیرون کنند و در مقابل همسرش مسعود عریان و لخت برقصند!! و گفت:
«چرا شما خودتان را برای مسعود نمی کشید و باهم رقابت نمی کنید و از او نمی خواهید تا به شما اجازه بدهد به تنهایی وارد اتاق خواب او بشوید و با مسعود تنها و همبستر شوید؟!»
در این بین متوجه شدم که مریم و چند نفر دیگر از جمله گیتی گیوه چی و فائزه محبت کار به دقت بقیه را زیر نظر داشته و تعدادی از اعضای ارشد مشغول صحبت و متقاعد کردن نفراتی بودند که در آوردن لباس تعلل داشتند.
مثلا در صحنه ای چند نفر از زنان ارشد و شکنجه گر که ول کن شورای رهبری نبودند بنام فائزه محبت کار، گیتی گیوه چی، و معصومه ملک محمدی اطراف مینو فتحعلی را که بعدها کشته شد گرفته بودند و با او کار توضیحی می کردند و بعد شخص مریم هم به این جمع اضافه شد و من آمدم نزد آنها که ببینم چه خبر است دیدم مریم داشت به مینو می گفت باید که شیرجه بزنی و لباس شرک و ریا را بکنی بعد دیدم گیتی به من گفت که بتول تو برو الان مینو هم می آید برو که تو از دست ندهی اینها همه ارزشهای خمینی است که داره از مینو کنده می شود و یگانه می شود.
گاهی مسعود جدی می شد و می گفت لباسهای شرک و جاهلیت را در آورید و این حوض شما است که بایستی در آن شیرجه بزنید و اینجا یگانه شوید تا در تمام صحنههای رزم، کار و مسئولیت مثل کوه استوار باشید و اینکه آیا من با شما زنها پیروز می شوم؟
و گاهی مسعود شوخ می شد ومی خندید در حالیکه یکی از زنان در آغوش او بود و از او لب می گرفت می گفت که بقیه بروید دیگه مقرهایتان و چراغها را خاموش کنید، ما دوتا می خواهیم بخوابیم، یا اینکه ما می خواهیم بچه دار شویم
به این ترتیب یک حس و عاطفه خفته که شاید در ما زنها بعد از سالها بدون همسر و بدون دوست داشتن کسی و بدون عشق که در تشکیلات سرکوب شد بود بیدار شد و مریم ما را وادار می کرد که به مسعود نثار کنیم و اینجا صحنه هائی بود که دیگر فیلم بازی های مسعود جائی نداشت و کاملا برجسته مسعود حال می کرد و گاهی حتی شروع به مدیحه سرائی برای مریم همه می کرد که چه عشق لایزالی به او دارد و می گفت که تنها زنی است که عاری از حسادت است چرا که شوهرش را با تمامی زنان دیگر قسمت کرده است و مریم می گفت که “من عاشق ترین هستم“