قسمت دوم: پاسخ تشریحی به سوالِ، آیا مجاهدین تغییر کرده اند؟ رویکردشان به جنبش مهسا

مسعودرجوی و تغییرات شگرفش، رویکردش به جنبش مهسا و دیگر گروهها

آیا اعضاء مجاهدین سرمایه اند یا قربانیان مغزشویی نیازمند درمان

توضیحات تشریحی در مورد سوال ناقص مانده، آیا اعضای مجاهدین سرمایه اند یا...

پرگار بی بی سی با سازمان مجاهدین چه بایدکرد؟ با شرکت داود باقروند ارشد

برنامه پرگار با شرکت داود باقروند ارشد

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

Who are Mek cult? An inside report for the first time by defected High-ranking Mek and NCRI member.

An inside report for the first time by an ex-high-ranking member of Mek and NCRI based on the Mek’s own publications and ... Who assassinated the Americans in Tehran? Mek and Spying for Russia Did CIA destroy Mek-Russia spy net? How Mek retaliated? Seizure of US Embassy in Tehran? Mek’s Islamist Revolutionary Courts Mek and the Children in the Combat Mek and Saddam Hossein of Iraq and Saudi Arabia Mek as Assassinators Who is the head wife in Mek Leader’s Harem? Have they changed? How Maryam Rajavi deceives the western world? How Mek terrorism differs to ISIS and Al Qaeda terrorism? Why Mek is more dangerous? Use of 10-year-old children in combat by Mek. Who are the wives of the harem of the Caliph of the Mek? Mek’s planed courts and justice for their Islamic State describe by its Calipha. How the world can protect itself against terrorism?

مصطفی رجوی پدرش مسعودرجوی را به دادگاه کشانده است

در مطلب سپتامبر 2020 نیز تحت مطلب ” سخنی با مصطفی رجوی” نوشتم که دشمن مصطفی رجوی پدرش است و نه کس دیگر در آنچه مصطفی رجوی بعنوان ورود یا ادامه به مبارزه برای آزادی و… نامید، باید بداند که در این مسیر، دشمن اصلی اش، نه رژیم که مسعود رجوی خواهد بود.

آخرین پست ها

واکـاوی مـزدوری! سلطانی، خـدابنده، عـزتی، حسینی، یغـمایی، کـریمدادی، مصــداقی و پورحسین، منتقدین فرقه مافیایی رجوی. نقد آتشبیاران معرکه مشترک رجوی و سایت رهیافتگان

داود باقروند ارشد عضو علیرتبه سابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

تقدیم به امیروفا یغمایی که مسعودرجوی مادرش را جلو چشمانش ذبح کرد

مبارزه با رژیم یا فروپاشی درونی فرقه ای داعشی که میلیتاریسیم جهانی برای ایران تدارک دیده است

چرا رجوی نیاز دارد درخواست دیدار با اعضای در اسارتش را به نبرد دین بین فو تعبیر کند؟

افشای حقایق پشت پرده ضدیت با خانواده با اسناد سازمانی توسط داود باقروندارشد از مسئولین خانوادهها در مجاهدین

گسترش وطن فروشی در خارج کشور به سرکردگی رهبر همه وطن فروشان و دشمنان ایران

حمایت از تحریم و حمله نظامی به ایران خیانت به مردم و فاصله گرفتن آشکار از ایران و ایرانی

تحلیل طوفانِ سراسریِ جورج فلوید در آمریکا -داود باقروند ارشد

پایه اجتماعی فرقه رجوی (آمریکای نئوکانها) درحال فروپاشی است و رجوی برای صدمین بار بیگانه پرستیش به گل نشسته است

پربیننده ترین ها

ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.

ملاقات با آقای گای فرهوفشتادت عضو پارلمان اروپا و رهبر فراکسیون لیبرالهای اتحادیه اروپا از سیاستمداران عالی و افشای همه ترفندهای فریب فرقه رجوی در زمینه ماهیت این فرقه و فشارها و توطئه هایی که علیه جدا شدگان اعمال میکند.

بنابه دعوت یو ان واچ جنبش نه به تروریسم و فرقه ها در نشست سالیانه حقوق بشر و دمکراسی شرکت کرد. خانم دکتر هشترودی بنا به دعوت جنبش نه به تروریسم وفرقه ها در این نشست شرکت کردند که حضور ایشان باعث خوشحالی جنبش نه به تروریسم و فرقه ها گردید. ایشان ضمن حضورفعالشان در نشست با اعضای عالیرتبه شرکت کننده در جلسه به بحث و گفتگو پرداختند. ازجمله با وزیر سابق دادگستری و عضو پارلمان کانادا آقای ایروین کولتر و از بنیانگذاران یوان هیومن راتس واچ مفصلا به بحث پرداختند. این کنفرانس سالیانه جهت شنیدن گزارشات قربانیان حقوق بشربرگزار میشود. در همین رابطه آقای داود ارشد رئیس جنبش نه به تروریسم و فرقه ها سخنانی بشرح زیر ایراد کردند:

درملاقات با دکترورنر هویر به اطلاع ایشان رسید که: فرقه رجوی در حال تدارک دیدن یک زندان ابدی موسوم به اشرف 3 در ‏محلی دورافتاده میباشد. این محل یک پایگاه نظامی متروکه آمریکایی می باشد با یک فرودگاه و یک سکوی هلی برد کوچک و ‏بخشی از سیستم های داخلی آن مستقیما از آمریکا آورده شده و نصب گردیده اند. از ایشان استمداد کمک شد. ‏

ملاقات با همسر نرگس محمدی در مقر ملل متحد ژنو-------آقای داود ارشد و خانم دکتر هشترودی با همسر نرگس محمدی در این ملاقات آقای تقی رحمانی همسر نرگس محمدی که خودشان نیز چندین نوبت زندان بوده اند از نقض حقوق بشر در ایران گزارشی به کنفرانس ارائه کردند و از تناقضات موجود در سیستم قضایی ایران در جریان محاکمه نسرین محمدی بطور مفصل و جامع سخن گفتند.خانم دکتر هشترودی و آقای مهندس ارشد با ایشان ابراز همدردی کردند و جزئیات بیشتری از موارد نقض حقوق بشر در فرقه تروریستی رجوی که در آن فعال بوده است را برای آقای تقی رحمانی تشریح نمودند.

دادخواهی علیه برده داری پناهجویان در تیرانا همچو لیبی توسط فرقه رجوی در دیدار آقای ارشد با نخست وزیران هلند و اسلووانیا

ملاقات با رهبر حزب دمکراتهای آزاد آلمان (اف پ د) آقای کریستین لیندنر در جریان کنگره سه روزه احزاب لیبرال اروپا در آمرستردام هلند. افشای جنایات فرقه رجوی علیه اعضا و جدا شدگان

آقای ارشد در مورد ادعای فرقه رجوی و حامیانش گفتند چند شاخص آشکار وجود دارد. چرا متحدین آنها بویژه آقای دکتر بنی صدر با پیش بینی سرنوشت آنها در عراق از آنها جدا شدند؟ چرا هیچ ایرانی چه مردمی چه سیاسیون در مراسم آنها شرکت نمیکنند؟ چرا این تشکیلات مجبور است جهت گردهمآیی هایش سیاهی لشکر کرایه کند؟ چرا این تشکیلات در ترس از مردم ایران اجازه نمیدهد با اعضایش درارتباط قراربگیرند؟ چرا ارتباط اعضایش را با جهان قطع میکند؟ چرا تمامی تحلیلگران برحقیقت نفرت مردم از این تشکیلات بدلیل همکاری با صدام را تاکید میکنند؟ چرا باید رجوی در داخل تشکیلاتش زندان و شکنجه برای اعضای خودش راه بیندازد؟ چرا مجبور است برای دریافت حمایت سیاسی هرچند بی ارزش منافع مردم ایران را به کسانیکه خود به کشتن آنها افتخار میکرده است بفروشد و حتی برای چند دقیقه سخنرانی آنها دهها هزار دلار بپردازد؟ چرا حتی عربستان حامی سیاسی و مالی آنها ارزیابیشان از آنها این استکه “هیچ جایگاهی در میان مردم ایران ندارند”؟ چرا در همین پارلمان اعضای سابق منتقدش را بقصد کشت میزند؟ چرا هر منتقدی ایرانی و حتی غیره ایرانی را جاسوس و مزدور رژیم!! میخواند؟ آیا بخاطر همین چرا ها نیست که: وقتی مردم ایران در سراسر کشور جهت خواسته هایشان دست به تظاهرات و اعتراض میزنند هیچ اسمی از آنها نمیآورند؟ آیا این مسئله پیامش غیر از این است که: مردم ایران رژیم حاضر را صد بار به فرقه رجوی ترجیح میدهند. و “تنها آلترناتیو دمکراتیک” جوکی بیش نیست.

خانم دکتر فریبا هشترودی: با یقین میگویم که مجاهدین شکنجه میکنند…. هشترودی1سرکار خانم دکتر فریبا هشترودی یکی از برجسته ترین زنان ایرانی جزء افتخارات ایرانیان در فرانسه، نویسنده و خبرنگار و فعال سیاسی که سابقا عضو شورای ملی مقاومت ایران بوده است که باید ایشان را بیشتر شناخت با علم یقینی در مورد فرقه تروریستی رجوی از درون آن سخن میگوید. وقتی به عمق پوسیدگی تشکل رجوی پی بردم جدا شدم بله

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

مهدی تقوایی از اعضای زندانی زمان شاه تشکیلات مجاهدین، که رضا رضایی در خانه او با ساواکی ها روبرو و خودکشی کرد. و مسئول چاپخانه مخفی سازمان بود. با همسر و دو فرزندش در مخالفت با انقلاب ایدئولژیک بعد از محاکمه اش در عراق به ارودگاه مرگ رمادی عراق فرستاده شدند تا در آنجا بپوسند.

بیانیه 14 تن

بیانیه 14 تن

نیروی خارج کشور چه میخواهد ‏و بیانیه 14 تن

مقالات پربیننده

فرقه ها در میان ما

دانش علمی شناخت و تمیزدادن فرقه از تشکل سیاسی

بدون شناخت علمی از فرقه های خطرناک تحلیل عملکردهای فرقه رجوی و اثرات بشدت مخرب آن بر اعضا و جداشدگان و خلاص شدن از فشارهای شکنجه گونه روانی مغزشویی های چندین دهساله غیرممکن است

خانم آناگومز نماینده پارلمان اروپا خواستار اخراج فرقه رجوی شد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت دوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی امروز باید گفت آنچه را که فردا گفتنش دیر است

قسمت دوم: گفت و شنود با فرشته هدایتی: افشاگریهای فرشته هدایتی در مورد فرقه رجوی

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

سیامک نادری مرگهای مشکوک فرقه رجوی را افشا میکند

کشتن و سربه نیست کردنهای فرقه رجوی

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

فعالیت های ما در تصویر

افشاگری به کشتن دادن حسن جزایری از دانشجویان هوادار رجوی

 

نوشتاری دررابطه با بيانات خانم فرشته هدايتی  مژگان پورمحسن

 

من تا کنون سه مصاحبه از خانم فرشته هدايتی با آقای همنشين بهار در رابطه با وقايع اتفاقيه در طول بيش از سه دهه در درون گروه رجوی را گوش کرده ام. می گويم گروه رجوی زيرا همهٔ آشنايان به اين گروه دريافته اند که مسعود رجوی هويت سازمان مجاهدين خلق را صد در صد تغيير داده و تبديل به گروهی با افکار، تجربيات، خيالات، موهومات خويش و در يک کلام مبدل به اسباب بازی خويش نموده است.

بنظر من در رقابت با خمينی و در عقده نسبت به قدرت بلافصل او رجوی با تمام قوا سعی کرد در بسياری موارد از او تقليد کند که يکی از مهمترين موارد تقليد، خفه کردن جامعهٔ پيرامون است. اگر جامعهٔ پيرامون خمينی سی و چند ميليون ايرانی در وطنشان بود، جامعهٔ پيرامون رجوی سه چهار هزار نفر ايرانی بدون هويت و شخصيت فردی بلکه صرفأ با هويت گروهی محصور در پادگان نظامی موسوم به اشرف در بيابانهای عراق برهبری صدام حسين بود. در مقايسه ای صرفأ عددی بين توان خمينی برای تحميل کليهٔ خواسته هايش به هرفرد ايرانی در جغرافيای وسيع ايران و توان رجوی برای تحميل خواسته هايش به هر عضو مجاهدين در عراق، رجوی پيروز است اما چون ما ايرانيان ملتی بسيار کهن با بواقع هزاران مردم وتاريخ و فرهنگ و باور و شخصيت و کاراکتر هستيم، هيچوقت نميشود کاملأبر ما استيلا يافت. اينرا نه آخوندهای بيسواد اما با تجربه درست می فهميدند نه رجوی نادان بی تجربه. برايتان مثالی شخصی بزنم: خانوادهٔ من اهل و ساکن ايروان ايران بود و تا زمانيکه حکومت قاجار ايروان را به روسها نباخته بود خانوادهٔ من با تاريخ و زبان و فرهنگ اين منطقه که هميشه ساکنين مسلمان و مسيحی آن کنار هم و با هم روی يک خاک و زير يک آسمان زندگی می کردند و عمدتأ ترکی و ارمنی صحبت می کردند بودند . با شکست ارتش ايران قاجاری در برابر روسها ايروان و خانات ديگری از ايران جدا شد و خانوادهٔ من با اکراه و اجبار سرزمين خويش را همچون خانواده های ايرانی مسلمان ديگر ترک کرده و به مناطق تحت حکومت ايران رفتند و هر کدام در شهری جای گرفتند. خانوادهٔ من به شهر نو ساز اراک رسيده و دختربزرگشان با ايت الله بسيار قدرتمندی بنام حاج آقا محسن اراکی يا عراقی( اراک را قبلأعراق ايران می ناميدند) ازدواج نموده وزنان متعدد ديگری میگيرد که برخی عقدی وبرخی صيغه ای بوده و بنيان خاندان محسنی با نامهای فاميلی مختلف گذاشته ميشود. در طول اين صد و چند سال از خون و فرهنگ اوليهٔ ايروانی چيز زيادی نمانده، از فاميلی آخوندی ( بسياری از پسران حاج آقا محسن همچون پدرشان آخوند و ايت الله شدند) هيچ معممی نمانده و فرزندان و نوه ها در اقصئ نقاط کشورهای پيشرفتهٔ جهان مشغول تحصيل و کار و زندگی هستند و چند مليتی و چند فرهنگی و چند زبانه و اکثرأ لاييک هستند. سه نسل پيش از من از يکسو خانواده ای ميرپنج و نظامی ايروانی ترک زبان است و از يکسو آيت اللهی اراکی و من از کودکی اززبان ترکی بدم می آمد و از آخوند متنفر بودم بدون اينکه در منزل ما کسی ترکی بلد باشد و حرف بزند يا من آخوند ببينم. و پدر بزرگ با سواد و تاريخ خوان و مکلای من  با شاهزاده خانم قاجار ازدواج کرد و من از کودکی به ته دانسان و کازينو و استخر مختلط و شنا و رقص و مدرسهٔ خارجی رفته ام. پس هيچکس نمی تواند افکارو زندگی  جدم و پدر بزرگم و پدرم و مرا يکی بداند و يکی بخواهد. حال فقط در فاميل من بواقع صدها نوع فکر و نظر و هزاران سليقهٔ متفاوت وجود دارد و هيچکس نه از ميان خودمان نه از بيرون خودمان قادر نيست ما را همفکر، هم نظر، هم لباس کرده و به زندگی های يکسان مجبور کند. پس هيچکس و هيچ قدرتی نمی تواند مردم هشتاد و چند ميليونی ايران يا حتی چند هزار ايرانی سربرآورده از جامعهٔ اينچنين گلگون و رنگ برنگ ايران را همچون گوسفند فرض کرده و خود را چون پيامبران چوپان آنها ببيند. نمونه اش خود من که در هيچ چارچوب تحميلی در هر کجا در طول تمام زندگيم و تا همين امروز« بقولی مثل بچهٔ آدم» قرار نگرفته ام و نمی گيرم. پس ما ايرانيان را هرگز نبايد تحت فرمان تصور نمود و بر اين اساس برنامه ريخت بخصوص در قرن بيست و يکم.

برگرديم به خانم فرشته هدايتی که با شجاعت و صداقت به بازگويی سی و دو سال از بهترين سالهای عمرش بهمراه بهترين سالهای عمر نسل او که همان نسل من است در درون گروه بسيار بستهٔ رجوی پرداخته است. می دانم چقدر راجع به روابط بواقع عجيب و غريب اين گروه صحبت کردن بخصوص توسط يک زن مشگل و طاقت فرساست. آن چهره ای که اين گروه حتی به هواداران نزديک خود در خارجه معرفی می کند با واقعيت درون تشکيلاتش زمين تا آسمان متفاوت است و حتی آنچه برسر برخی ازا عضا خود می آورد را اعضا ديگر نمی دانند. و از آن بدتر بلايی را که سر عضو خود می آورد را خود فرد نمی داند، باور نمی کند و نهايتأ حق خود می داند و وقتی هم که بهر طريق موفق به نجات خود از آن روابط شد مغزشوييهای همه روزهٔ چندين دهه و رعب و وحشت در دل ريخته نمی گذارند فرد زبان باز کرده و بگويد آنچه بر او گذشته يا آنچه شاهدش بوده. برخی دروغ  رجوی را باور کرده اند که« هر چه از درون سازمان به بيرون بگوييد بنفع رژيم است». رجوی با سوء استفاده از اصل حفظ اطلاعات جانی وتدارکاتی و امکاناتی وعملياتی که در گروههای چريکی در برابر دشمن رعايت ميشد، گند کاری و افتضا حات ابدائی خويش را اطلاعات بسيار مهم و حياتی برای جنبش انقلابی مردم عليه رژيم ضد ايران و ايرانی آخوندی معرفی می کند تا هيچ کسی از درون روابطش تا هوادارانش جرأت نکند زبان باز کند و حتی جداشده گان زير بار فشار « راز داری انقلابی» دهان فرو بسته و مجال بدهند تا رجوی به جنايات خود بر عليه اعضايش با خيال آسوده ادامه دهد. زهی بی شرمی! خوشبختانه همانگونه که در بالا عرض کردم، ما ايرانيان را نمیشود گوسفند فرض کرد و من يادم هست که ازاعضاء قديمی فرستاده شده به زندان ابوغريب در سالهای هفتاد شمسی، آلوده نشدگان به رژيم هم خوشبختانه صدايش را در آوردند و از آنزمان ديگر برخی از آن جهنم که رجوی « بهشت روی زمين» می ناميد فرار کردند، برخی با خلع سلاح  شدن توسط آمريکاييان در سال ۲۰۰۳ و حملهٔ آمريکا و انگليس به عراق جدا شده و پس از

 سختی های بسيار خود را به کشورهای آزاد رساندند و عده ای هم به ايران رفتند. بعد اسارتگاه اشرف را که ترک کردند باز از کمپ يا قتلگاه ليبرتی تعدادی فرار کردند و از وقتی از عراق بصورت سازمانی هم به آلبانی منتقل شده اند افراد مشغول جدا شدن و فرار هستند. برخی باز با تمام سختی ها مستقل و ضد رژيم ماندند و برخی بسوی رژيم رفتند. براستی چگونه ميشود گفت که رجوی راست می گفت که « با خود سپاری مطلق به او، اعضا، رژيم را سرنگون می کنند» در حاليکه ازاولين  تاريخ  داده شده توسط رجوی  ۳۷ سال و از آخرين تاريخ های داده شده دهه ها گذشته است و حالا ديگر رجوی طنزهای جان بولتون و رودی جوليانی و ترکی الفيصل و امثالهم را ساعت « س» سرنگونی اعلام می کند که آن

« س» های آمريکايی ـ عربی هر سال بتعويق می افتد!

اما برسر نسل فرشته هدايتی، نسل  در زير فرمان رجوی که در سال ۱۳۶۰ حدودأ از شانزده سال تا بيست و چند سال داشتند تا به امروزکه سال۱۳۹۷ است غير از موارد فوق چه آمد؟ اکثريت قريب به اتفاق کادرهای زبده واکثريت هواداران مجاهدين درپس از سی خرداد ۱۳۶۰ تا مرداد و شهريور ۱۳۶۷ يا در درگيريها يا در زندانها زير شکنجه يا در برابر جوخهٔ تيرباران يا با حلق آويز جان باختند. مسعود رجوی بيلان سی و هفت ساله اش فقط شکست است هر چند که قهرمانان مردم ايران در رويارويی با رژيم چه در نبرد مسلحانه چه درزندانها، پيروزی ارادهٔ انسان مبارز برهر رذالت و پليدی رژيم سر اندر پا جنايت آخوندي را به اعلا درجه اثبات کردند. در اين زمينه شهادت شاهدان که بدور از بزرگنمايی يا کوچک انگاری واقعيات را گفته و نوشته اند جای تقدير فراوان دارد.

اما رجوی شکست خورد نتنها چون سی خرداد نتوانست به مجلس برسد يا اعلام مبارزهٔ مسلحانه با نيروهايی که علنی و غير نظامی بودند اشتباه محض بود يا اينکه سرنگونی رژيم ظرف شش ماه ميسر نبود يا اينکه در زمانيکه کشور در جنگ خارجی است و شهرها و مردم در حال نابودی و اذهان همه مشغول اين جنگ است، نيروی مردمی که برای حضور در جبهه ها اعلان آمادگی کرده نبايد جنگ مسلحانهٔ داخلی اعلام کرده و در تدارک سرنگونی رژيم کشور خودش شود. رجوی صرفأ مسئوليت خطای نظامی را بعهده ندارد. وی فقط مسئول تحليل های کاملأ غلط سياسی و اجتماعی نيست. رجوی مسئول به انحراف کشيدن مبارزهٔ با رژيم است. او مسئول به بند عراق کشيدن و قفل کردن هزاران جان شيفتهٔ آزادی مردم است که از سراسر ايران و سراسر جهان با اعتماد به وی به او لبيک گفتند اما وی آنها را با صدام و رژيم معامله کرد، تحقير و تضعيف و نابود کرد تا بدروغ تيتر رهبر مقاومت دمکراتيک! مردم ايران و فرماندهٔ کل ارتش آزاديبخش ملی! ايران را بخود بدهد. وی که در سال ۱۳۶۰ و پس از ديدن اولين سری اعدامها و جرار بودن خمينی وحشت کرده و از ايران گريخت تحت عنوان دروغ و دهان پر کن تشکيل آلترناتيو دمکراتيک متشکل از همهٔ نيروها و شخصيتهای سرنگونی طلب، همهٔ آن نيروها و شخصيتهای ايرانی را بخاطر تمامت خواهی شخصی و وقاحت اخلاقی از دست داد و به صدام حسين که  هنوز در جنگ با ايران بود پناه برد. مسئولين مجاهدين در آنسال در پاريس می گفتند که ما اگر در ظرف يک تا سه سال به ايران نرويم کارت سوختهٔ سياسی ميشويم و در مقابل شوک نيروهايشان از رفتن سريع بداخل ايران می گفتند. اما رجوی نيروهايش را محظور خود و صدام کرد و برای تأ مين شخص خود توسط پورسانت روی پول نفت عراق عمليات ديوانه وار فروغ جاويدان را راه انداخت و در حاليکه صدام می گفت اين عمليات خودکشی است بگوييد نيروهايتان برگردند، رجوی دستور پيشروی بسوی تنگهٔ مرگ می داد! و وقتی تعدادی از مرگ حتمی جسته های مجروح و داغان برگشتند گفت تقصير شماست که من و مريم در تهران نيستيم، شما با پای من نجنگيديد!!! من (مژگان پورمحسن) آنجا نبودم که بگويم پاهای شما و عيال که هرگز نجنگيده و هميشه در فرار از صحنه بوده؛ اگر پای جنگ می داشتيد خودتان در صحنه حضور يافته تنگه را می شکافتيد و تا جماران ارتش را فرماندهی می کرديد.

و از اين شکست ببعد کل تشکيلات درعراق تبديل به جهنم می شود زيرا يا بايد رجوی مسئوليت دروغها، کلکها، فرار از صحنه های جنگ، فيل هوا کردن انقلاب ايدئولوژيک برای ماستمالی شکست ها در برابر رژيم و انحراف سازمان بسمت ديکتاتوری مطلق ولايت وقيحی مثل خمينی ووو را پذيرفته از خود انتقاد کرده و سرنوشتش را به رأی نيروهايش می گذاشت و خود از صحنه کنار می رفت و ديگران پايه يک جريان سالم سياسی را می ريختند يا بايد جمع نيروها را قفل کرده و هدر می داد. رجوی اين دومی را انتخاب کرد يعنی تشکيلات قبلأ شبه نظامی و ديکتاتورمآب و عقب افتاده از نظر من در سال ۱۳۵۹ را برای حتی فداييان خودش درسالهای ۱۳۷۰ ببعد تبديل به يک جهنم روزمره کرد که شاهدان عينی نظير خانم فرشته هدايتی و آقای سيامک نادری بازگو کنندهٔ صادق و درست و دقيق آن هستند.

در مصاحبهٔ سوم خانم هدايتی با آقای همنشين بهار که در آن برای چندمين بار خانم هدايتی به خارج کردن رحم زنان شورای رهبری در بيمارستان در عراق توسط جراح عراقی تأکيد کردند مسلمأ زنانی همچون من که در جامعه ارتباط گسترده با مردم منجمله زنان وبيماريهای زنان و متخصصين زنان داريم  خوب می دانيم که چنين تصميماتی بدلايل پزشکی نيست و بيمار پس از جراحی نمی فهمد که رحمش برداشته شده و يا اينکه تازه متوجه شود به چه منظور به بيمارستان آورده شده يا چرا او را عمل کرده اند.

دوستان عزيز،

بيماری های رحمی زنان طبقاتی نيست که مثلأ فقط زنان استاد دانشگاه يا زنان رختشوی يا زنان کشاورز يا زنان شورای رهبری به آنها مبتلا شوند. هر زنی در طول زندگيش بدلايل ژنتيک و دلايل ديگر می تواند دچار مشکلی رحمی يا بيماری رحمی گردد. علم امروزی به زنان از زن مجرد يا متأهل،

بی بچه يا باردار يا دارای فرزند، جوان يا ميانسال، قبل يا بعد از يائسگی اکيدأ توصيه می کند که در طول زندگی خويش تحت نظر دکتر متخصص زنان باشند و مرتب ساليانه يا دو سال يکبار ماموگرام يا عکسبرداری سينه ها و همينطور چک زنان و تست يا نمونه برداری لازمه را انجام دهند.

حال من با توجه به وضعيت قرارگاه اشرف، فرض می کنم که چنين ديسيپلين پزشکی در عراق و برای هشتصد زن امکان پذير نيست. يک اصل مربوط به شعور انسانی هست و آن اينکه اگر مشگلی برای بدنت پيش آمد به دکتر مراجعه کن و هر چه مشگل بزرگتر يا عضو ناراحت حساستر باشد بايد سريعتر مراجعه نمود. در مورد زنان، دردهای رحمی يا خونريری بی دليل يا خونريزی های قاعده گی بيش از ده روز يا خونريزی تکراری سالها پس از يائسگی يا درد قسمتهای ديگر داخلی زنان رفتن پيش متخصص زنان را الزام آور می کند. بجز در مورد پارگی های واضح اندام زنان ناشی از خشونت جنسی يا شکنجه جنسی يا استفادهٔ غلط ازوسايل لذت جنسی که باعث پارگی و تورم و خونريزی گاهی همراه با تب و عفونت ميشوند، هيچگاه بيمار دارای مشگلات زنان را مستقيمأ پيش جراح نمی برند. من با صدها خانم همکار، دوست، همکلاسی ،هم دانشکده ای و همسايه بوده ام و هستم و از مليتهای مختلف شش قاره و شرايط کاملأ متفاوت . تا بحال هيچيک از اين زنان را از منزل يا محل کارشان در هيچ کشوری به بيمارستان نرسانده اند که بخاطر مشگل زنان مستقيم به اتاق عمل بروند و وقتی چشم باز کرده اند به آنها گفته شده بوده که سرطان پيشرفتهٔ رحم بوده و رحمتان را بدون اطلاع شما برداشتيم ويا  اينکه چنين وضعيتی  به قشر خاصی از زنان در محل خاصی مربوط شود.

خير دوستان،

تا زنی بدليل سرطان رحم يا اجزا داخلی زنان بمرحلهٔ خارج کردن رحم برسد دهها مراجعه به دکتر، تست، نمونه برداری، تراشيدن و غيره در نوبتهای مختلف توسط متخصص زنان انجام ميشود که در همهٔ اين موارد بيمار بهوش است و اگر لازم شد برای سوزاندن آن چه بايد سوزانده شود جراحی چند دقيقه ای هست و باز بيمار بهوش است و در صورتی که لازم باشد جراح تستی را انجام می دهد تا اگر ضرورت داشت جراحی کوچکی روی رحم انجام می دهد. برداشتن رحم زن بدون طی تمامی مراحل پيشين جهت درمان بدون برداشتن رحم جرمی بسيار سنگين است که جراح تحت تعقيب قرار می گيرد. خانمهای مبتلابه سرطان رحم بمن گفتند دکتر زنانشان درمعاينه به آنها گفته بود و جراح قبل ازعمل شقوق مختلف

را برايشان گفته بود. البته گاهی برخی خبرهای بد هم بعد ازعمل به بيمار میدهند.

اينکه مسعود رجوی مدعی رها سازی نوع زن است و مدعی است که زنان گروه او قله های رهايی را يکی بعد از ديگری تحت رهنمودهای ايشان فتح نموده اند و نمونهٔ حی و حاضر آن مريم رهايی است و

عمل خارج کردن رحم هم آخرين قلهٔ خارج نمودن زن از اسارت زن بودن است و زنان کانديدای شورای

رهبری يا عضو شورای رهبری بايد با اين رهايی فعالانه  برخورد کرده تا به آن برليان وجود دست پيدا کنند موضوع سرطان رحم و اساسأ ضرورت پزشکی را منتفی کرده و موضوع مسئوليت معلول سازی زنان شورای رهبری و محروم کردن آنها از يک عضو ضروری بدن زنان و همچنين محروم کردن هميشگی آنها از حق مادريست و اين جزء جنايات عليه زنان می باشد.

حال که شورای رهبری تبديل به شورای مرکزی شده بايد کليهٔ زنان از جوان و پير تحت عمل خارج سازی رحم در تيرانا قرار بگيرند؟

۲۳ اوت ۲۰۱۸

 منبع پژواک ایران

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

 
error

Enjoy this blog? Please spread the word :)

RSS20k
دریافت مطالب جدید از طریق ایمیل5k
مارادر فیسبوکتان به اشتراک بگذارید12k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید14k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید
extra smooth footnotes