ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
درد دلهای جداشدگان از آشوویتس رجوی- داود ارشد
آنچه که مسلم است و هیچ نیازی به شرح و تفصیر ندارد اینکه افشاگریهای (و به زبان حقوق دانها، بازگویی حقایق) مجاهدین جدا شده ایرادات بسیاری دارد. چه در زمینه مدیریت آن، چه بدلیل پراکندگی آن، چه بدلیل کیفیت نوشته ها، چه بدلیل بعضا زبانی که استفاده شده است. من این قضاوت را متکی به کیفیت افشاگریها (بازگویی حقایق) خودم در مورد فرقه رجوی میگویم.
از همین رو ما جدا شدگان از فرقه رجوی باید به همه انتقادات از بیرون خود توجه ویژه کنیم و اشتباها و ایرادها و کمبود ها را رفع و کیفیت بیان حقایق را ارتقاء دهیم.
اما رجوی با تجربه ضد انقلابی دوران شاه تمامی اقدامات ضد انسانی را جهت خنثی کردن افشای اعمال ننگین خود را چندین مرحله قبل از اینکه بدان دست بزند پیاده میکرد. او یاد گرفته بود که نه تنها گربه را باید دم دجله بکشد بلکه باید نسل تمامی گربه ها را کند. جلسات غسل و فاکت خوانی و … برای همین است.
از همین رو مسعود رجوی که میدانست چیست و چه میخواهد بکند، سالها قبل دست به نابودی هویت مبارزاتی دشمنان احتمالی خود جهت خنثی کردنشان در آینده میزد. او از همه (زن و مرد) انواع و اقسام اعترافات جنسی، اخلاقی، مبارزاتی، جنایی، … گرفته است. آنهم نه اعترافات واقعی خیر بلکه با این ترفند و فریب که هرکس خودش را نزد من و جمع بیشتر بی آبرو کند انقلابی تر است. و اینگونه برای مریم رجوی آبرو میخرد.
چهار دهه مجاهدین هیچ لوش و لجنی نبوده که بر سر و روی خود و همرزمانشان جهت راضی کردن این شیاد تاریخ و اثبات جدی بودنشان در مبارزه نریخته باشند. این امر در مورد مریم رجوی نیز صادق بوده است و من نوشته ام.
محاکمه مریم رجوی توسط مسعود رجوی
بعد از بازگشت از فرانسه در دور اولی که با مریم رجوی در اروپا فعال بودیم. در روز عاشورا در پایگاه بدیع زاده در سالن کتابخانه آن جلسه ای گذاشت که سوژه آن مریم رجوی بود برای اولین بار و بطور حیرت انگیزی مسعود رجوی که فکر میکرد مریم رجوی زیادی رسانه ای شده و احتمال آن میرود که زیر سرش بلند شده باشد، با وجود اینکه مسعود رجوی، مریم را در تعریف و تمجید بالاتر از مریم مادر عیسی و حضرت فاطمه و … مینامید، با دراز کردن او به باد انتقاد گرفت و با زدن مارک بورژوازی به وی گفت “شما رفته بودید برای ارتش آزادی نیرو جذب کنید، افتاده اید به کار سیاسی طوریکه طی پنج سالی که در اروپا فعال بودید حتی یکنفر نیز نه تنها به ارتش آزادی اضافه نکرده اید، بسیاری نیز که از ارتش با شما رفته بودند جدا شده و رفته اند و شما خانم رجوی عملا شدید مبلغ مبارزه سیاسی با رژیم. و گربه مریم رجوی را دم حجله جلوی همه ما هرچند مسئولین سازمان گشت و میخ خود را کوبید تا مبادا با دیدن تنفر مردم ایران در خارج کشور از سیاستهای مسعود رجوی، مریم رجوی نیز مانند علی زرکش علم غلط بودن تروریسم را بردارد. چون گزارشات هزاران هزار در زمینه دافعه اجتماعی سازمان، و تمامی سیاستهای رجوی از تمامی ما که در صحنه بودیم برای سازمان ارسال میشد. اینکارش البته خطاب به کشتن گربه ما نیز بود.
در همین راستای خنثی سازی، رجوی نگذاشته مجاهدین هیچ تخصصی یاد بگیرند، نگذاشته هیچ علمی بیآموزند، نگذاشته هیچ محتوایی را کسب کنند، نگذاشته هیچ امکان و زمینه استقلال و زندگی مستقل را کسب کنند، بلکه تمامی زمینه های آنرا آگاهان نابود کرده است. نگذاشته است هیچ دوستی بین مجاهدین ایجاد شود. همه را بر ضد همدیگر بخدمت گرفته است. چهل سال است که هر مجاهد را به جلاد مجاهد دیگری تبدیل کرده است. سیاست اختلاف بینداز حکومت کن تا بن و استخوان. تا توانسته است تبهکار تعلیم داده است. یعنی از مجاهدین زمان شاه، شکنجه گر، زندان بان و قاتل ساخته است. مناسبات پاک مجاهدین تبدیل به جمع فاسدی به معنی اخص کلمه شده است که آیندگان تمامی ابعاد آنرا خواهند نوشت و خواهند گفت. چون باید خود افراد بیایند بگویند اگر من بنویسم باز ایراد گرفته خواهد شد که اغراق نکن.
شجاعت وصف ناپذیر جدا شدگان و اتهامات
آن روزهایی که خانم سلطانی و دیگر زنان با جستن از دام رجوی که بسیاری از آنها که تابلو زندانی زمان شاه و هم بندی جزنی و … را زده اند چهل سال است گرفتار آن هستند و از مبارز و انقلابی به شکنجه گر و زندان بان و قاتل تبدیل شده اند، افشارگیریهای خاص زنان را شروع کردند همه ما مردسالارانه و در خط مقدم جبهه رجوی او را هدف ناجوانمردانه ترین اتهامات قرار دادیم، یعنی چشم را بستن به اینکه زن مجاهدی که سالیان مبارزه را با شکستن همه زنجیرهای ضد تکاملی بر دست و پایشان و غلبه بر تمامی موانع مرد سالارانه مذهبی ، اجتماعی، خانوادگی فرهنگی… در عالیترین سطح در سختترین شرایط متصور مسیر طولانی مبارزه را در پیشاپیش دختران خیابان انقلاب را طی کرده اند، از منظر ما صرفا جهت خراب کردن رجوی، پست ترین و شنیع ترین اقدامات را بدروغ به خود نسبت میدهند؟؟؟؟!!!! و رقصهای رهایی صحت ندارد. همبستری های تکی و جمعی حقیقت ندارد. حتی شنیدیم که بعضی ها نیز گفتند که حتما پول کلانی گرفته اند!!!!و در ضدیت با زن و عنصر زن تا کجا عقب افتاده و دست کمی از رجوی ها و ترامپها نداریم. ننگ و نفرین بر این زن ستیزی که محصول دستگاه فکری مسعود رجوی است.
ننگ و نفرین بر این زن ستیزی که محصول دستگاه فکری مسعود رجوی است. آیا آنها که اینگونه فکر و انگ میزنند لیاقت دارند که به نظر شان توجهی شود؟ و بسیاری دردهای در گلو مانده دیگر جدا شدگان.
خانم فرشته هدایتی از زنان جدا شده ای می باشد که پس از استقرار فرقه رجوی در آلبانی، به نقد آن می پردازد. او در مورد مشکل زنان جدا شده از سازمان مجاهدین و اینکه چرا پس از جدائی از این تشکیلات لب به سخن باز نمی کنند، می گوید این کاری است که “دل شیر” می خواهد، زیرا زمانی که مشخص شود که در تشکیلات سازمان مجاهدین خلق چه بر سر آنها آمده، از هر طرف، بخصوص خانواده مورد سوال قرار می گیرند. بنابراین زنان شیردلی که سالها قبل راه را برای زنان دیگر بازکردند را مورد انواع تهمتهای رجوی پسند قرار دادن خود قابل تاُمل است.
گفتم بر زخمهای تا بن و استخوان جداشدگان نمک نپاشید. در چهره محمد رجوی و دیگر فرزندان مجاهدین مانند زینب حسین نژادها و… این زخمها را خوب ببینید. این زخمها در جسم و روح زنان حتی در سکوتشان یکجور و در فریادهای فرزندانشان یکجور و مجاهدین و خانواده های آنها یکجور، خود گواه درد ها و رنجهایی است که زوج رجوی در آشوویتس خود به نسلی که تنها گناهش عشق به آزادی بوده است تحمیل کرده و میکند.
—————————-
سخنرانی آقای داود ارشد در کنگره پنجم سکولارهای ایران در کلن آلمان
ولی ققیهی بنام مسعود رجوی از زبان و بقلم خودش
چـــــرا مجاهد هراسی؟ مبارزه! در آینه مردم
ادعای فرصت طلبانه مسعود رجوی به ترور آمریکایی ها و غلط کردم های امروزش
فرقه رجوی – ادعای سردمداری مبارزه ضد امپریالیستی و سازشکارخواندن بقیه!!!
—————————-
گروگانگیری فضای سیاسی خارج کشور توسط رجوی و نتایج آن
علیرغم همه اینها ما جدا شدگان از فرقه رجوی باید به همه انتقادات از بیرون خود توجه ویژه کنیم و اشتباها و ایرادها و کمبود ها را رفع و کیفیت بیان حقایق را ارتقاء دهیم. ولی:
- اگر فکر کنیم آنان که حقایق ظلم و جنایت رجوی را میگویند رژیم را رها کردن است.
- اگر فکر کنیم که انتقاد کردن به فرقه رجوی تعادل قوا ی بین مردم ایران و رژیم به نفع رژیم تغییر میدهد.
- اگر فکر کنیم که چون رژیم به فرقه رجوی ایراد دارد، ما هم ایراد بگیریم خاک به چشم توده ها میپاشیم .
- اگر فکر کنیم که زدن به دشمن ِ رژیم بسود رژیم تمام میشود.
- اگر فکر کنیم که تمام مردم ایران نشسته اند که موضعگیریهای ما در خارجه را ملاک رویکردشان با رژیم قلمداد کنند.
- اگر فکر کنیم که موضعگیریهای ما در خارج سرسوزنی در داخل ایران تاثیر دارد.
- اگر فکر کنیم که تابحال خیلی مبارزه کرده ایم و شرمنده مردممان بخاطر سالیان سینه زدن زیر علم صدام و دست آموز او مسعود رجوی علیه مردممان نباشیم.
- اگر فکر کنیم که دلیل جدا شدگان از فرقه رجوی ادامه مبارزه!! مسعود رجوی با رژیم بوده است.
- اگر فکر کنیم که زمانیکه مجاهدین جدا شده سربازان ایرانی را در مرزها و یا مردم را در شهرها بنفع صدام میکشتند و یا در آن شریک بودند، اسمش مبارزه بوده و نه تروریسم و جنایت.
- اگر فکر کنیم که زندان، شکنجه و اعدامها و سختی مبارزه را مسعود رجوی بود که تحمل کرده است و بر دوش همین مجاهدین نبوده.
- اگر فکر کنیم که مجاهدینی که چهل سال است جان بکف بخیال مبارزه برای آزادی مردمشان تمامی میدانهای تیر و اعدام و شکنجه رژیم و چهل سال آشوویتس رجوی را بجان خریدند ، و تمامی دار و ندار شان(خیلی ها تا پنج نفر از خانواده درجه اولشان را) در این مسیر قربانی کردند، و سالیان است که مرمی فشنگ و ترکش خمپاره را با جسمشان حمل میکنند و در هر نشست و برخاست درد جانکاه آن را حس میکنند ویا هربار که در آینه به خود مینگرند اثرات زخمهای بزرگ بر جسمشان چهل سال فریب و دجالگری را برسرشان آوار میکند ، کسانی هستند که نمیدانند تعادل قوا یعنی چه، و رژیم یعنی چه!
- اگر فکر کنیم که سیاست و تعادل قوا را باید از کسانیکه تعادل قوا را در کتابها خوانده اند سوال کرد.
- اگر فکر کنیم که تعادل قوا در ایران آن است که آقای رجوی میگوید.
- اگر فکر کنیم که همچون ترامپ، نتانیاهو و شیوخ عربستان رجوی در دشمنی با رژیم، دوست مردم ایران است.
- اگر فکر کنیم که آنچه مجاهدین جدا شده میگویند اغراق آمیز است.
- اگر فکر کنیم که چون مجاهدین جدا شده همچون ستارخان و باقر خان لفظ قلم بیان نمیکنند پس پرسیپی ندارند.
- اگر فکر کنیم که چون آنچه مجاهدین جدا شده میگویند با منطق ما نمیخواند، و ما با چشم خود شاهد نبوده ایم و تابحال چنین وقایعی در تاریخ رخ نداده، این میزان از شقاوت ممکن نیست آنهم از خدای مدعی آزادی!!پس دروغ است پس…
- اگر فکر کنیم مگر این میزان جنایت امکانپذیر است؟ آنهم بدست ِ رجوی ای که میگفت و مینوشت “بنام خدا و بنام خلق قهرمان ایران” و زمین و زمان را بدهکار خود میکرد، آنوقت چگونه ممکن است این فرد ، بگوید و بنویسد که ” مردمی که به من (مسعودرجوی) لبیک نمیگوید بدرد زیر خاک میخورد”، “جوانانی که در تظاهرات سال 1377رجوی را نام نمیبرند باید گذاشت پای دیوار”.
- اگر فراموش کنیم که این همان رجوی بود که فریاد وا اسلاما و وا مبارزه ضد امپریالیتی او علیه جهان (بخدا اگر خبر داشته باشید) به عرش اعلا میرسید که سر از میانه جولیانی ها، سعودیها، اسرائیلی ها، جان بولتن ها، … در آورده.
باید مطمئن باشیم که اشتباه میکنیم. و گروگان رجوی هستیم.
چهار دهه است که رجوی همه این اگر ها را به عالم القاء میکند. با این هدف که زمینه هرگونه طرح انتقاد به خودش را خشک کند، وی با زیرکی ضد انقلابی و با اهرم به گروگان گرفتن روحیه “ضدیت با رژیم” مردم و سیاسیون ایرانی خارجه نشین بر جنایاتش سرپوش بگذارد.
چه کسانی در دام رجوی بهتر گرفتارمیشوند؟
- اولین قربانیان این دام ننگینِ ضد ایرانی وضد ملی (ضد ملی و ضد ایرانی بودن در آینده بیشتر روشن خواهد شد) رجوی با انگیزه ترین های مجاهدین بودند. چون براحتی انگیزه هایشان بگروگان گرفته میشود.
- پیروان بی چون و چرای رجوی با اولویت زندانیان زمان شاه با عقایدی عاریه گرفته شده از پس مانده نظم قرن گذشته از جهان دوقطبی و حاکمیت افکار ایدآلیستیِ چپِ غیر واقع گرا و غیر منطبق با جهان و جامعه امروز ایران که راه حلهایشان نه مبتنی بر شناخت بلکه فقط وفقط بصورت کلیشه ای از دیگر جوامع میتواند تظاهر کند.
- بریده های از مبارزه حاملان این نوع تفکر در دستگاه رجوی با اولیت و در صدر آن خود مسعود رجوی تا جایی در مواجهه با واقعیت جامعه ای که صد در صد با آن بیگانه بودند، با شاخص آنهائیکه بطور اتو دینامیک از مبارزان آزادی به زندانبانها، شکنجه گرها، از مبارزان به اصطلاح چپ به آویختن به دشمنان هوشی مینه و چه گورارا و… تبدیل شدند.
که متاسفانه در خارج کشور کم نیستند و (مرجعِ تقلیدِ “مزدور شناسی” برای خارج کشور) نیز بودند و هستند،که بعضا فعلا درگیر مبارزه سترگ زندگی شده اند.
عده ای آنچنان از موضع ژنرال جیاب “چرا رژیم را رها کرده ای؟” میکنند که انگار در خط مقدم جنگهای دین بین فو در مواجهه با نیروهای فرانسوی که در حال پیشرفت و تسخیر مرکز فرماندهی ویتگنگ ها هستند، ولی مخاطبشان سلاح را زمین گذاشته و از سر بی دردی به مسعود رجوی انتقاد میکنند!
اینها که اینقدر دلواپس مبارزه با رژیم هستند (را یادتان هست که علت مزدوری مرا چسبیدن به رجوی و رها کردن رژیم و یا بداخل رفتن عنوان میکردند) که دوستانه به ایشان گفتیم –دوستان بس کنید اینقدر چپ نمایی نکنید، مخاطب شما مسعود رجوی- عیال سابق و … و البته آتمسفر چپ نمایانه خارج کشور است جهت پوشاندن بریدگی خود. و برای خیلی ها هم رسانه ای ماندن و حفظ چهر علت آن است تا منافع مردم ایران.
مسعود رجوی با همین اهرم (روانشناسی تشکیلاتی- تو که بمن انتقاد میکنی بریده و رژیمی هستی ) توانست افشاگریهای سیامک نادری ها را 17 سال به عقب بیندازد. مسعود رجوی فرد را مجبور میکرد علیرغم اینکه آفتاب درخشان در حال سوزاندن صورتش بود شک کند که این آفتاب است و یا علت عیب و ایراد مبارزاتی خودش که این گرما و سوزش و روشنایی خیره کننده را میبیند و حس میکند. مجاهدین و بسیاری از ما بعد از جزقاله شدن زیر همان آفتاب فهمیدیم که چه ترفندی خورده ایم. و دست به افشاگری ( بیان حقیقت) زدیم. سیامک یکی از جزقاله شده هاست. همه چیز او را مانند بقیه مانند محمد رجوی از جسم و روحش تا مادرش و پدرش تا گذشته آینده اش و مهمتر از همه بسیاری از هم نسلهای میهنش را نابود کرده و رها یش کرده اند.
افشاگریهای مرا نیز چند سال عقب انداخت. بار اولی که فرار کردم هنوز فکر میکردم که رجوی ضد رژیم است پس باید آشوویتس او را تحمل کرد و برگشتم. هزاران بار به خودم و خودمان شک کرده ایم هزاران بار سر خود را بریده ایم تا توانستیم با چشم باز آنچه را مشاهده میکردیم را باور کنیم. ترک بستر مبارزه برای ما یک نوع عبور از آتش بوده است. همه مجاهدین جدا شده برای جدا شدن یکبار آگاهانه در آتش سوخته اند با همه دردهای جانگداز آن و ساده نبوده است. چه کسانی جدا شدن از تشکیلاتی که هستی خودت، خانواده ات، همقطارانت، هزاران هزار همفکرانت، تمامی گذشته و آینده ات، هویت انسانی و آرمانیت را بپایش داده ای و متوجه شده ای که این فرشته نجات یک هیولای آدمخواری است که از روز اول اساسا برای مبارزه با آن بوده است پا در راه گذاشته اید را میتوان درک کرد؟
مجاهدین یکبار توسط رجوی به تمام و کمال از خود مبارزاتی و انسانیشان فروپاشیده و تبدیل به ضد ارزشهایی شده اند که در رویکرد یک آدمخوار مانند خودش بنام محمد اقبال در توصیف خواهرش میتوان شاهد بود چون این نگرش و اتهامات و مارک ها فقط خاص جدا شدگان نبوده همانها هم که در درون هستند از جمله محمد اقبال نیز از طرف رجوی همینگونه روزانه مارک میخورند و محمد اقبال برای اثبات اینکه با آنچه رجوی در موردش میگوید فاصله دارد مجبور است خواهرش را در پیش پای او سر ببرد. و یا سعید اسدیان و محمد سیدی کاشانی (بابا) باید همقطاران سابق را سر ببرند… یکبار نیز وقتی از این هیولا جدا شده اند بخاطر سر در آوردن قطارجامعه بی طبقه توحیدی! از جهنم (جان بولتن و جولیانی و صدام و ترامپ و ترکی الفیصل و امام زمانی مشعود رجوی …) بجای بهشت جزقاله شده اند. قطاری که سوخت آن خون مجاهدین و خانواده هایشان و جنبش مردم ایران و…. بوده است.
اما اجازه بدهید آب پاکی روی دست همه بریزم، هر کس از مجاهدین جدا شده (شورایی و مجاهد و هوادار) ولی :
- پاسیو است و در مورد فرقه رجوی سکوت کرده است.
- تمام عیار به افشای فرقه رجوی نمیپردازد و تمامیتش (از شروع فاز سیاسی تا امروزش) را نقد نمیکند.(منظورم نفی نقاط مثبت هر پدیده نیست از جمله بدون کمترین اغراق و گزافه گویی.)
- مسئولیت و سهم خودش (چه مجاهد چه شورایی) در جنایات رجوی را نمیپذیرد. و از همین زاویه نمیتواند آنجا ها که خودش نیز در دستگاه رجوی مسئولیت داشته را نفی و نقد کند.
- در مقابل اما، شدید تر و چپ نمایانه تر از رجوی شعار مبارز ه با رژیم میدهد.
مطمئن باشید که اینها مانند رجوی تا بن و استخوان به این القاء ضد ملی و ضد ایرانی او که میگفت هر منتقدِ من بریده است و هر انتقاد به رجوی در واقع هم جبهه شدن با رژیم است و آنرا حتی فراتر میبرد و میگفت مانند تیر خلاص زدن در زندان اوین است … تشبیه میکرد ایمان دارند.
شورایی (مبارز) و مجاهد جدا شده ای که بوضوح میبیند فرقه رجوی چه جنایاتی مرتکب شده و میبیند که تبدیل به مزدور و مبلغ سیاستهای جانی ترین سیستمهای ضد بشری معاصر جهت نابودی ایران و ایرانی گردیده است طوریکه نابودی اعضایش برایش تنها وسیله رسانه ای شدن است و آنوقت در جنگ سیاسی تمام عیار با فرقه رجویِ عامل امپریالیستی که در عمل سیاسی راست تر از حتی سطلنت طلبها و وزیران و نزدیکان شاه است، نمیباشد، در حق مردم ایران خیانت ملی را مرتکب میشود. سیاسیون ایران بیدار شوید؟!! یعنی همین.
کمی به فضای بین اللملی که رجوی سالیان بدان دامن میزد و اینروزها کمی ظهور بیشتری یافته دقت کنید. بویژه آنها که میگفتند که رجوی مرده است بچسبید به رژیم و ما گفتیم که شما آنقدر غرق در راهنمای چپ زدن برای لاپوشانی راست رویتان هستید که الف ب سیاست را نیز فراموش کرده اید بویژه تحولات بعد از یازده سپتامبر را که نیازی نیست که رجوی همان تشکل در اوج حمایت صدام در قالب دروغین (ارتش آزادیبخش ملی ایران) باشد، الان اسرائیل و عربستان و آمریکا از صفر برایت با پول و بسیج و تبلیغات و با مزدوران حرفه ای و بلک واترها و البته جهادی ها و امثال فرقه رجوی آپوزیسیون میتراشند. ماجرای لیبی و سوریه و عراق را با بکار گیری فرقه رجوی نه بعنوان نیروی موثر بلکه بعنوان عاملی جهت توجیه بین اللملی و مشروعیت بخشیدن به جناتتشان در ایران و نابودی آن مورد بهره برداری قرار میدهند.
از عوارض همین فضای پوشالی غیر سیاسی و غیر مسئولانه که باید آنرا “سیا سی بازی” در خارج کشور نام گذاشت اینکه:
رفتارهایی است که انسان کمتر میخواهد مشاهد کند. سال گذشته که مسئله ترور محمد رضا کلاهی مطرح شد یکی از دوستان ِ”مرتب رسانه ای” که مدعی است که مسئله ای نیست که ایشان نداند! در یک مصاحبه تلویزیون اینترنتی فریادش به آسمان بود که چرا یکی از فعالین سیاسی با سابقه چپ در مصاحبه با یک مجری صدای آمریکا مدعی شده است که فرد ترور شده کلاهی است؟ و با این توهم که خود ایشان بسیار ضد رژیم تر از او است تا نوانست بجای توجه به اصل مطلب و نشانه هایی که این فرد در تحقیقاتش بدست آورده بود میداد این فرد را که اتفاقا کاملا نیز درست میگفت را لجن مال کرد چون تشکلی که احتمالا در گذشته بدان تعلق داشته کم ضد رژیم بوده است!!
بنده از آنجا که بعضی کارهای این دوستمان را ارج میگذارم برایش بطور خصوصی نوشتم که :
برای فردی مانند شما! درست نیست که فکر کند اگر مطلبی را نمیداند و یا اطلاعات آنرا ندارد اینگونه برآشفته! و بگوئید که چون من نمیدانم پس نیست. در صورتیکه فرد ترور شده کلاهی بود. ” البته بعدها شنیدم که این دوست گرامی گفته که اشتباه میکرده است”. منطورم اینکه این فضای بی اعتمادی و آنچه من میدانم درست است مختص به جداشدگان از فرقه رجوی نیست متاسفانه رجوی آنرا به تمامی فضای “سیاسی بازی” خارج کشور توسط دوستان بی توجه گسترش داده شده است. نمونه دیگر اینکه یکی از زنان جدا شده میگفت “من خودم سوژه کتک خوردن بودم” مصاحبه کننده با تعجب سوال میکرد خودتان شاهد بودید؟ یا جدا شده میگفت “من خودم بعنوان افسر مالی از افسران عراقی گونی گونی پول ماهیانه یکان خودمان را در قرارگاه اشرف تحویل گرفتم” و مجری سوال میکرد شما خود شاهد این ماجرا بودید؟ این یعنی کارکرد رجوی. تازه قبول کنید که این دوستان بهترین دوستان جدا شدگان هستند.
بعد از سی سال افشاگریهای مجاهدین ازپرویز یعقوبی گرفته تا آخرین موردش محمد (مصطفی) رجوی فرزند اشرف رجوی که بزودی منتشر خواهد شد ، بالاترین کاری که شنوندگان افشاگریهای مجاهدین جدا شده میتوانند بکنند این است که آنرا باور کنند و بدانند که هر جدا شده فقط قادر است یک از صد هزار آنچه اتفاق افتاده را بیان کند. بزرگترین ایراد جدا شدگان مانند بنده این است که کم افشاگری کرده و میکنند. تمامی حقایقی که تابحال در مورد فرقه رجوی شنیده ایم در مقابل آنچه هنوز شنیده نشده است مانند یک قطعه شن ماسه در مقابل تپه شنی است.
هرآنکس که فکر کند همه حقایق در مورد فرقه رجوی را میداند بداند که در حال فریب خود و دیگران است. سازمان مجاهدین یک فرقه مخرب مافیایی است و نه یک تشکیلات سیاسی ، معنی اینرا باید خوب دانست.
داود ارشد
21خرداد 1397
11ژوئن 2018
————
مطالب مرتبط
گزارشی درونی از آنچه مسعود رجوی مبارزه اش میخواند
خروج مجاهدین از اشرف و لیبرتی و عراق شکست مطلق یا پیروزی نسبی
محاهد خلق علی زرکش به کدام توصیف مسعود رجوی
خانواده مجاهدین اسیر در لیبرتی نماینده خلق یا ضد خلق
خانواده های مجاهدین درگذر از مائده آسمانی به سنگهای ابابیل
نامه سرگشاده داود ارشد به اسماعیل وفا یغمایی
چه کسانی مبارزه مردم ایران را فراموش کرده اند؟ بقلم داود ارشد
پاسخ داود باقروند ارشد : آقای سعید جمالی دوران چپ نمایی های کودکانه بسر آمده
قسمت آخر: آقای سعید جمالی (هادی افشار) بهتر نیست در ایران-افشاگر مقالاتت را منتشر کنی؟
هشدار به حمید اسدیان در مورد خودکشی زهرا نوری
مردم ایران و فرقه رجوی – اتهامات سلیمانِِ حمید اسدیان
مهستان یا تئاتر مبارزه و آلترناتیو به کارگردانی آقای نوری علا
——————