قسمت دوم: پاسخ تشریحی به سوالِ، آیا مجاهدین تغییر کرده اند؟ رویکردشان به جنبش مهسا

مسعودرجوی و تغییرات شگرفش، رویکردش به جنبش مهسا و دیگر گروهها

آیا اعضاء مجاهدین سرمایه اند یا قربانیان مغزشویی نیازمند درمان

توضیحات تشریحی در مورد سوال ناقص مانده، آیا اعضای مجاهدین سرمایه اند یا...

پرگار بی بی سی با سازمان مجاهدین چه بایدکرد؟ با شرکت داود باقروند ارشد

برنامه پرگار با شرکت داود باقروند ارشد

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

Who are Mek cult? An inside report for the first time by defected High-ranking Mek and NCRI member.

An inside report for the first time by an ex-high-ranking member of Mek and NCRI based on the Mek’s own publications and ... Who assassinated the Americans in Tehran? Mek and Spying for Russia Did CIA destroy Mek-Russia spy net? How Mek retaliated? Seizure of US Embassy in Tehran? Mek’s Islamist Revolutionary Courts Mek and the Children in the Combat Mek and Saddam Hossein of Iraq and Saudi Arabia Mek as Assassinators Who is the head wife in Mek Leader’s Harem? Have they changed? How Maryam Rajavi deceives the western world? How Mek terrorism differs to ISIS and Al Qaeda terrorism? Why Mek is more dangerous? Use of 10-year-old children in combat by Mek. Who are the wives of the harem of the Caliph of the Mek? Mek’s planed courts and justice for their Islamic State describe by its Calipha. How the world can protect itself against terrorism?

مصطفی رجوی پدرش مسعودرجوی را به دادگاه کشانده است

در مطلب سپتامبر 2020 نیز تحت مطلب ” سخنی با مصطفی رجوی” نوشتم که دشمن مصطفی رجوی پدرش است و نه کس دیگر در آنچه مصطفی رجوی بعنوان ورود یا ادامه به مبارزه برای آزادی و… نامید، باید بداند که در این مسیر، دشمن اصلی اش، نه رژیم که مسعود رجوی خواهد بود.

آخرین پست ها

واکـاوی مـزدوری! سلطانی، خـدابنده، عـزتی، حسینی، یغـمایی، کـریمدادی، مصــداقی و پورحسین، منتقدین فرقه مافیایی رجوی. نقد آتشبیاران معرکه مشترک رجوی و سایت رهیافتگان

داود باقروند ارشد عضو علیرتبه سابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

تقدیم به امیروفا یغمایی که مسعودرجوی مادرش را جلو چشمانش ذبح کرد

مبارزه با رژیم یا فروپاشی درونی فرقه ای داعشی که میلیتاریسیم جهانی برای ایران تدارک دیده است

چرا رجوی نیاز دارد درخواست دیدار با اعضای در اسارتش را به نبرد دین بین فو تعبیر کند؟

افشای حقایق پشت پرده ضدیت با خانواده با اسناد سازمانی توسط داود باقروندارشد از مسئولین خانوادهها در مجاهدین

گسترش وطن فروشی در خارج کشور به سرکردگی رهبر همه وطن فروشان و دشمنان ایران

حمایت از تحریم و حمله نظامی به ایران خیانت به مردم و فاصله گرفتن آشکار از ایران و ایرانی

تحلیل طوفانِ سراسریِ جورج فلوید در آمریکا -داود باقروند ارشد

پایه اجتماعی فرقه رجوی (آمریکای نئوکانها) درحال فروپاشی است و رجوی برای صدمین بار بیگانه پرستیش به گل نشسته است

پربیننده ترین ها

ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.

ملاقات با آقای گای فرهوفشتادت عضو پارلمان اروپا و رهبر فراکسیون لیبرالهای اتحادیه اروپا از سیاستمداران عالی و افشای همه ترفندهای فریب فرقه رجوی در زمینه ماهیت این فرقه و فشارها و توطئه هایی که علیه جدا شدگان اعمال میکند.

بنابه دعوت یو ان واچ جنبش نه به تروریسم و فرقه ها در نشست سالیانه حقوق بشر و دمکراسی شرکت کرد. خانم دکتر هشترودی بنا به دعوت جنبش نه به تروریسم وفرقه ها در این نشست شرکت کردند که حضور ایشان باعث خوشحالی جنبش نه به تروریسم و فرقه ها گردید. ایشان ضمن حضورفعالشان در نشست با اعضای عالیرتبه شرکت کننده در جلسه به بحث و گفتگو پرداختند. ازجمله با وزیر سابق دادگستری و عضو پارلمان کانادا آقای ایروین کولتر و از بنیانگذاران یوان هیومن راتس واچ مفصلا به بحث پرداختند. این کنفرانس سالیانه جهت شنیدن گزارشات قربانیان حقوق بشربرگزار میشود. در همین رابطه آقای داود ارشد رئیس جنبش نه به تروریسم و فرقه ها سخنانی بشرح زیر ایراد کردند:

درملاقات با دکترورنر هویر به اطلاع ایشان رسید که: فرقه رجوی در حال تدارک دیدن یک زندان ابدی موسوم به اشرف 3 در ‏محلی دورافتاده میباشد. این محل یک پایگاه نظامی متروکه آمریکایی می باشد با یک فرودگاه و یک سکوی هلی برد کوچک و ‏بخشی از سیستم های داخلی آن مستقیما از آمریکا آورده شده و نصب گردیده اند. از ایشان استمداد کمک شد. ‏

ملاقات با همسر نرگس محمدی در مقر ملل متحد ژنو-------آقای داود ارشد و خانم دکتر هشترودی با همسر نرگس محمدی در این ملاقات آقای تقی رحمانی همسر نرگس محمدی که خودشان نیز چندین نوبت زندان بوده اند از نقض حقوق بشر در ایران گزارشی به کنفرانس ارائه کردند و از تناقضات موجود در سیستم قضایی ایران در جریان محاکمه نسرین محمدی بطور مفصل و جامع سخن گفتند.خانم دکتر هشترودی و آقای مهندس ارشد با ایشان ابراز همدردی کردند و جزئیات بیشتری از موارد نقض حقوق بشر در فرقه تروریستی رجوی که در آن فعال بوده است را برای آقای تقی رحمانی تشریح نمودند.

دادخواهی علیه برده داری پناهجویان در تیرانا همچو لیبی توسط فرقه رجوی در دیدار آقای ارشد با نخست وزیران هلند و اسلووانیا

ملاقات با رهبر حزب دمکراتهای آزاد آلمان (اف پ د) آقای کریستین لیندنر در جریان کنگره سه روزه احزاب لیبرال اروپا در آمرستردام هلند. افشای جنایات فرقه رجوی علیه اعضا و جدا شدگان

آقای ارشد در مورد ادعای فرقه رجوی و حامیانش گفتند چند شاخص آشکار وجود دارد. چرا متحدین آنها بویژه آقای دکتر بنی صدر با پیش بینی سرنوشت آنها در عراق از آنها جدا شدند؟ چرا هیچ ایرانی چه مردمی چه سیاسیون در مراسم آنها شرکت نمیکنند؟ چرا این تشکیلات مجبور است جهت گردهمآیی هایش سیاهی لشکر کرایه کند؟ چرا این تشکیلات در ترس از مردم ایران اجازه نمیدهد با اعضایش درارتباط قراربگیرند؟ چرا ارتباط اعضایش را با جهان قطع میکند؟ چرا تمامی تحلیلگران برحقیقت نفرت مردم از این تشکیلات بدلیل همکاری با صدام را تاکید میکنند؟ چرا باید رجوی در داخل تشکیلاتش زندان و شکنجه برای اعضای خودش راه بیندازد؟ چرا مجبور است برای دریافت حمایت سیاسی هرچند بی ارزش منافع مردم ایران را به کسانیکه خود به کشتن آنها افتخار میکرده است بفروشد و حتی برای چند دقیقه سخنرانی آنها دهها هزار دلار بپردازد؟ چرا حتی عربستان حامی سیاسی و مالی آنها ارزیابیشان از آنها این استکه “هیچ جایگاهی در میان مردم ایران ندارند”؟ چرا در همین پارلمان اعضای سابق منتقدش را بقصد کشت میزند؟ چرا هر منتقدی ایرانی و حتی غیره ایرانی را جاسوس و مزدور رژیم!! میخواند؟ آیا بخاطر همین چرا ها نیست که: وقتی مردم ایران در سراسر کشور جهت خواسته هایشان دست به تظاهرات و اعتراض میزنند هیچ اسمی از آنها نمیآورند؟ آیا این مسئله پیامش غیر از این است که: مردم ایران رژیم حاضر را صد بار به فرقه رجوی ترجیح میدهند. و “تنها آلترناتیو دمکراتیک” جوکی بیش نیست.

خانم دکتر فریبا هشترودی: با یقین میگویم که مجاهدین شکنجه میکنند…. هشترودی1سرکار خانم دکتر فریبا هشترودی یکی از برجسته ترین زنان ایرانی جزء افتخارات ایرانیان در فرانسه، نویسنده و خبرنگار و فعال سیاسی که سابقا عضو شورای ملی مقاومت ایران بوده است که باید ایشان را بیشتر شناخت با علم یقینی در مورد فرقه تروریستی رجوی از درون آن سخن میگوید. وقتی به عمق پوسیدگی تشکل رجوی پی بردم جدا شدم بله

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

مهدی تقوایی از اعضای زندانی زمان شاه تشکیلات مجاهدین، که رضا رضایی در خانه او با ساواکی ها روبرو و خودکشی کرد. و مسئول چاپخانه مخفی سازمان بود. با همسر و دو فرزندش در مخالفت با انقلاب ایدئولژیک بعد از محاکمه اش در عراق به ارودگاه مرگ رمادی عراق فرستاده شدند تا در آنجا بپوسند.

بیانیه 14 تن

بیانیه 14 تن

نیروی خارج کشور چه میخواهد ‏و بیانیه 14 تن

مقالات پربیننده

فرقه ها در میان ما

دانش علمی شناخت و تمیزدادن فرقه از تشکل سیاسی

بدون شناخت علمی از فرقه های خطرناک تحلیل عملکردهای فرقه رجوی و اثرات بشدت مخرب آن بر اعضا و جداشدگان و خلاص شدن از فشارهای شکنجه گونه روانی مغزشویی های چندین دهساله غیرممکن است

خانم آناگومز نماینده پارلمان اروپا خواستار اخراج فرقه رجوی شد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت دوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی امروز باید گفت آنچه را که فردا گفتنش دیر است

قسمت دوم: گفت و شنود با فرشته هدایتی: افشاگریهای فرشته هدایتی در مورد فرقه رجوی

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

سیامک نادری مرگهای مشکوک فرقه رجوی را افشا میکند

کشتن و سربه نیست کردنهای فرقه رجوی

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

فعالیت های ما در تصویر

سخنرانی آقای داود باقروند ارشد در پارلمان اروپا

 

داریوش شایگان؛ راز ایرانی بودن و ایرانی نبودن

  • شایگانشایگان از همان کودکی با زبان‌ها و فرهنگ‌های گوناگون آشنا شد و این محیط چندزبانه و چندتکه، که بعدها با سفر به کشورهای مختلف و آموختن فرهنگ‌های دیگر تکمیل شد، راه‌های زندگی او را شکل داد.

داریوش شایگان که روز پنج شنبه پس از یک دوره بیماری، در هشتاد و سه سالگی در تهران درگذشت، به گفته خودش، نه فیلسوف، بلکه سالک فرهنگ‌های جهان بود.

او از همان کودکی با زبان‌ها و فرهنگ‌های گوناگون آشنا شد و این محیط چندزبانه و چندتکه، که بعدها با سفر به کشورهای مختلف و آموختن فرهنگ‌های دیگر تکمیل شد، راه‌های زندگی او را شکل داد.

داریوش شایگان که در بهمن ۱۳۱۳ در تهران به دنیا آمد، پدرش تاجر آذربایجانی بود و مادرش از خانواده سرداران بزرگ گرجستان که از فرهنگ روسی-قفقازی تغذیه شده بود و به سه زبان گرجی و روسی و ترکی عثمانی سخن می‌گفت.

خاله و مادر شایگان به زبان گرجی با یکدیگر صحبت می‌کردند، پدر و مادر شایگان به زبان ترکی. شایگان دایه‌ای روس‌ داشت که به روسی با او حرف می‌زد و پدر شایگان نیز اصرار داشت که با پسرش فارسی سخن بگوید. علاوه بر این شایگان به مدرسه‌ای فرانسه‌زبان رفت و زبان فرانسه را بسیار زود آموخت.

با این حال، هویت اصلی شایگان، به زبان فارسی گره خورده بود. او در گفت‌وگو با رامین جهانبگلو در کتاب “زیر آسمان‌های جهان” در این باره می‌گوید: “پدرم نوعی پرستش شبه مذهبی نسبت به این زبان (فارسی) داشت که آن را به من نیز منتقل کرد.”

زیر آسمانهای جهان؛ گفتگوی رامین جهانبگلو با داریوش شایگان

زیر آسمانهای جهان؛ گفتگوی رامین جهانبگلو با داریوش شایگان

شایگان در کودکی فقط با زبان‌های مختلف آشنا نشد، بلکه از همان کودکی دریافت که در جهان مذاهب و قوم‌های مختلف وجود دارند و در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند.

علاوه بر داشتن پدری شیعه و مادری سنی‌مذهب، شایگان در مدرسه فرانسوی‌زبان سن لوئی که از سوی کشیشان لازاری اداره می‌شد، با ارامنه، آسوری ها و یهودیان هم آشنا شد.

آشنایی با زبان‌ها و قوم‌های مختلف، آشنایی با لهجه‌های گوناگون را در پی داشت و نیز فهمیدن دو تلقی کاملا متضاد از لهجه‌ها: از یک سو، جنبه زیبایی‌شناسی و گوش‌نوازی صداها برایش جالب بود، از سوی دیگر فهمید که لهجه‌ نشانگر طبقه، فرهنگ، تربیت و هر آن چیزی است که می‌تواند قدر انسان را بر اساس مد روز، افزایش دهد یا بکاهد.

شایگان با این که در کودکی، جهان کوچک شده‌ای در پیرامونش داشت، اما از سفر به دور جهان نیز بازنماند. سفر برای شایگان، نوعی “غواصی در جغرافیای روح” بود، زیرا پس از هر سفر درک او به ویژه درک از جهان ایرانی تغییری محسوس می‌کرد. برای شایگان ایرانی بودن مستلزم “شیوه خاصی از بودن” بود، مستلزم “طرز خاصی از دیدن جهان”. بنابراین بر اساس عقیده او، ایرانی بودن به معنای “ایرانی بودن و در عین حال ایرانی نبودن” بود.

اولین بار که به خارج از ایران سفر کرد، سال ۱۳۲۹ بود؛ ایتالیا را درنوردید و سپس به سوئیس رفت و سرانجام پاریس را دید. پس از این سفر بود که شایگان دبیرستان را در ایران به پایان نرساند و در پانزده سالگی رهسپار انگلستان شد. خود می‌گوید تجربه زندگی در این کشور، از چند نظر برایش مهم بود. شایگان که در کودکی “در محاصره توجهات بیکران” قرار داشت، در انگلستان بود که آزادی از خانواده و “همه پیوندهای عاطفی” را تجربه کرد.

علاوه بر این، در انگلستان بود که او “روش، یا دقت و وضوح و پایبندی به داده‌ها” را آموخت. همچنین سال‌های انگلستان، دوران آموختن موسیقی بود، گرچه بعدها “کمتر و کمتر” به موسیقی گوش داد و “سکوت را دوست‌تر” داشت.

چهار سال در انگلستان ماند و تابستانها به ایران می‌آمد: “اولین باری که به ایران بازگشتم، تکان ناشی از دیدن تفاوت بین این دو جهان برایم سخت سهمگین بود.”

طباطبایی

Iشایگان با “نمایندگان معنویت ایران” رابطه برقرار کرد: محمدحسین طباطبایی معروف به “علامه طباطبایی”، ابوالحسن رفیعی قزوینی، مهدی الهی قمشه‌ای و جلال‌الدین آشتیانی. با وجود رابطه با این روحانیون، شایگان خود را نه اسلام‌شناس می‌دانست و نه هندشناس، بلکه می‌خواست “متفکری آزاد از بند همه تعلقات حرفه‌ای” باشد

سپس به ژنو رفت تا پزشکی بخواند. اما پس از یک ترم، دریافت که “نه جسارت و میل به این کار و از آن مهمتر، نه شوق و رسالت آن را” دارد. در واقع در اینجا بود که شناخت علوم انسانی و هنر و ادبیات برای شایگان جدی‌تر شد.

شایگان در کلاس‌های مختلف شرکت می‌کرد و “از برکت وجود” خواهرش نیز با جهان باله آشنا شد. همزمان به شعر نیز روی آورد: “در آن زمان شعرهای بسیار بدی می‌سرودم.” اما مهمترین تأثیری که شعر بر او گذاشت، تقویت نثر او بود: “این توجه من به شعر، با کشف امکانات نثر فرانسه همراه بود.”

آشنایی با ژان هربر، که در آن زمان در دانشگاه درس‌هایی درباره اساطیر هند می‌داد، او را با “نبوغ حماسی هند” آشنا کرد، اما باید هند را “از درون” می‌شناخت. به همین دلیل به مدت دو سال، به کلاس‌های سانسکریت هانری فرای رفت.

در بازگشت به تهران، با برهمن ایندوشکر، استاد زبان سانسکریت دانشگاه تهران آشنا شد. دو سال و نیم نیز نزد او سانسکریت و ادبیات هند خواند. با تلاش برهمن ایندوشکر، زمانی که می خواست ایران را ترک کند، شایگان تدریس سانسکریت در دانشگاه تهران را آغاز کرد. آن زمان شایگان فقط ۲۵ سال داشت.

در همان زمان بود که با هانری کربن آشنا شد و پژوهش وسیعی درباره فلسفه هند آغاز کرد که در سال ۱۳۴۶ در قالب کتابی دوجلدی با عنوان “ادیان و مکتب های فلسفی هند” منتشر کرد. با وجود اهمیت این کتاب در زبان فارسی، خود شایگان در مقدمه تأکید می‌کند که “این کتاب فقط مدخل و مقدمه‌ای برای آشنایی با ادیان و مکتب های حکمی هندی است.”

اما پیش از انتشار این کتاب، شایگان یک دوره “استغراق و مراقبه” را پس از اقامت در ژنو در ایران گذرانده بود؛ از سال ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۵ که با تحقیقات درباره فلسفه هند آغاز شد و با پژوهش تطبیقی درباره اسلام و هند پایان یافت: “هفت سال تمام از غرب بریدم و فضای سینه‌ام را از هوای جاودانه پیران فرزانه‌مان پر کردم.”

 

در این سالها شایگان با “نمایندگان معنویت ایران” رابطه برقرار کرد: محمدحسین طباطبایی معروف به “علامه طباطبایی”، ابوالحسن رفیعی قزوینی، مهدی الهی قمشه‌ای و جلال‌الدین آشتیانی. با وجود رابطه با این روحانیون، شایگان خود را نه اسلام‌شناس می‌دانست و نه هندشناس، بلکه می‌خواست “متفکری آزاد از بند همه تعلقات حرفه‌ای” باشد.

شایگان همچنین از اواخر دهه چهل با محیط روشنفکری ایران آشنا شد و با برخی از نویسندگان و هنرمندان رابطه دوستانه برقرار کرد. او در جایی از “سرخوردگی اجتناب‌ناپذیری” که گاهی از این دوستی‌ها ناشی می‌شد، سخن گفته است: “آنچه بعدها درباره تقدیر تاریخی تمدن‌هایمان، درباره جنبه تاریک‌اندیشی روشنفکر و درباره نگاه شکسته متفکران‌مان گفته و نوشته‌ام، بی‌تردید از این تجربه برآمده است.”

با این حال، شایگان در خانه دوستش، امیرحسین جهانبگلو در جلسات احمد فردید، از چهره‌های جنجالی روشنفکری ایران شرکت می‌کرد: “فردید یک آشوبگر مادرزاد بود، در او جرقه‌هایی از نبوغ و کینه‌ای عمیق وجود داشت که به خلق و خویش جنبه‌ای ترحم‌انگیز می‌بخشید.”

بسیاری کتاب “آسیا در برابر غرب” را در ادامه “غربزدگی” جلال آل احمد می‌دانند، که خود از پیروان فردید بود. شایگان در “آسیا در برابر غرب” می‌نویسد: “غربزدگی نه فقط جهل نسبت به غرب و ناآگاهی به تقدیر تاریخی خودمان است، بلکه همراه با بیگانگی از خودمان نیز است.” در همین دوران بود که احسان نراقی، از همنسلان شایگان، کتاب “آنچه خود داشت” را منتشر کرد.

شایگان با وجود آنکه چند دوره ‌ پرتلاطم، نظیر شهریور ۲۰، کودتای ۲۸ مرداد و انقلاب را تجربه کرده بود، آن طور که خود گفته، هیچ‌گاه تعهد به مرامی سیاسی نداشت: “مگر در دوران انقلاب ایران که برای یک ماه سیاسی شدم.”

رامین جهانبگلو، پژوهشگر، در این باره در گفت‌وگویی گفته است: “انقلاب باعث یک تغییر اساسی در اندیشه‌ی داریوش شایگان شد. پیش از انقلاب، نزدیکی او به بزرگانِ اسلام سنتی باعث شده بود که او بیشتر با سویه‌‌ غیرسیاسی و آرام اسلام آشنا شود. پس از انقلاب او به مطالعه‌ گسترده در آثار طرفداران اسلام سیاسی پرداخت و متوجه تفاوت بنیادین آرای آنها با امثال علامه آشتیانی و طباطبایی شد.”

شایگان همچنین گفته بود که در کتاب “انقلاب مذهبی چیست” مسئله ایدئولوژی و رابطه آن با مذهب را بررسی کرد: “این امر به من فرصت داده است تا نه تنها روحیه غیر-عقلانی خودم را، که بر خلاف منافع طبقاتی‌ام عمل می‌کرد، دریابم، بلکه روحیه دوستانم را هم که در همین میدان مغناطیسی گرفتار و مجذوب شدند مطالعه کنم.”

شایگان

شایگان که از سال ۱۳۴۶ برای گرفتن دکترایش از سوربن سالی چند بار به اروپا می‌آمد، پس از انقلاب، در دو کشور ایران و فرانسه زندگی می‌کرد. او درباره انتخاب فرانسه گفته بود: “فرانسه را از آن رو برگزیدم که با زبان و فرهنگ فرانسوی نزدیکی بسیار داشتم. این آشنایی تاحدی بار غربتم را سبک می‌کرد.”

شایگان که از سال ۱۳۴۶ برای گرفتن دکترایش از سوربن سالی چند بار به اروپا می‌آمد، پس از انقلاب، در دو کشور ایران و فرانسه زندگی می‌کرد. او درباره انتخاب فرانسه گفته بود: “فرانسه را از آن رو برگزیدم که با زبان و فرهنگ فرانسوی نزدیکی بسیار داشتم. این آشنایی تاحدی بار غربتم را سبک می‌کرد.”

با این که در فرانسه کتاب‌های او به چاپ می‌رسید و حتی با اهدای مدال فرانکوفونی از او قدرانی شد، اما خود گفته بود که آن احساسی را که در جوانی نسبت به فرانسوی‌ها داشت، بعدها از دست داد. با این حال از انحطاط فرانسه سخن نمی‌گفت، بلکه معتقد بود که اساسا کل اروپا از نظر همزیستی فرهنگ‌ها و نژادها عقب مانده است.

شایگان در سال‌های پس از انقلاب، بار دیگر با کتاب “هویت چهل تکه” بر سر زبان‌ها افتاد. او در این کتاب از پایان مشروعیت اعتقادات دیرینه خبر می‌دهد که مبدل به “غباری از تصورات پراکنده شده‌اند و هم اکنون در فضای فکری جهان شناورند.” او می‌گوید که شرق و غرب و شمال و جنوب عمیقا رنگ باخته و جهان “به غایت متلون” شده و “ما خواه ناخواه در شرف تکوین انسان “چهل تکه” هستیم.”

شایگان در سالهای پایانی عمر خود، به معرفی شاعران ایرانی به فرانسوی‌زبانان و شاعران و نویسندگان فرانسوی به ایرانیان پرداخت. آخرین کتابی که از او در فرانسه منتشر شد، کتاب “پنج اقلیم حضور” است که شاعرانگی ایرانی را در شعر پنج شاعر بزرگ ایرانی، فردوسی، خیام، مولوی، سعدی و حافظ بررسی کرده است.

آخرین کتابهای شایگان به فارسی نیز کتاب‌هایی است که او درباره بودلر، شاعر بزرگ قرن نوزدهم فرانسه و مارسل پروست، نویسنده بزرگ اوایل قرن بیستم فرانسه نوشته است.

شایگان پیش از آن، مقالاتش درباره هنر را در کتابی با عنوان “در جست‌جوی فضاهای گمشده” منتشر کرده بود. او عمیقا معتقد بود که شناخت راستین یک فرهنگ، صرفا با درک آثار مکتوب و فلسفی و ادبی حاصل نمی‌شود، بلکه هنر جزء لاینفک فرهنگ است و “چه بسا هنرمندان بابصیرتی به مراتب عمیق تر و رساتر، از اسرار و رموز آن فرهنگ پرده برمی‌دارند.”

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

 
error

Enjoy this blog? Please spread the word :)

RSS20k
دریافت مطالب جدید از طریق ایمیل5k
مارادر فیسبوکتان به اشتراک بگذارید12k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید14k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید
extra smooth footnotes