ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
ترور مستشاران آمریکایی، گردانهای شورشی و ولایت فقیه
هرچه زمان میگذرد و فرقه رجوی بیشتر در مسیر اضمحلال درون تشکیلاتی و بی پایگی اجتماعی و ایزولاسیون در میان آپوزیسیون غرق میشوند، آنچه تمامی اعضای جدا شده مجاهدین و تمامی متحدین شورایی آنها و تمامی کارشناسان امور سالیان است در مورد آن طی گزارشات مفصل اطلاع رسانی کرده اند، عملکردها و ماهیت عقب افتاده نوع طالبان و داعشی آنها رو میشود طوریکه در موارد بسیاری توانسته است گوی سبقت را از رژیم نیز برباید.
اوج این رسوایی در تظاهرات و قیام دیماه 1396 بود که جهان به تمام و کمال گواه این امر بود که فرقه رجوی مطلقا هیچ ربطی به مردم ایران نداشت. و اگر قرار است ربطی داشته باشند همان محاکمه سران آن در قبال اعمال تروریستی، خیانت و وطن فروشی و همچنین جنایات علیه اعضای خود و مردم کردستان عراق و…خواهد بود.
در فوق نشریه مجاهد شماره 18 ص 7 آقای مسعود رجوی از افتخاراتش در ترور مستشاران آمریکا با تیتر کردن آن چماق ساخته بود این روزها شاهد تکذیب آن در اوج وقاحت و غلط کردم های پشت سرهم در لاس زدن با همان کسانی است که طبق مقاله آقای رجوی در فوق هستیم. رجوی مینویسد:
“مواضع ضد امپریالیستی سازمان حداقل برای خود جنایتکاران آمریکایی جای هیچ شک و شبهه ای ندارد، زیرا آنها از اولین سالهای عملیات مسلحانه سازمان (سال51 ببعد) با آتش مسلسلهای مجاهدین خلق که سینه مستشاران و مزدورانشان را می شکافت روبرو بوده اند.” مسعود رجوی
اخیرا نیز با وجود اینکه در جریان تظاهرات دیماه با نبش قبر مسعود رجوی با جعل اطلاعیه بنام او و خواندنش توسط گوینده رادیو که تنها شباهت آن به اطلاعیه های رجوی لحن گوینده بود، بسیار بور شدند از رو نرفته و با رو کردن چند عکس و یک کلیپ ادعا کردند که اگر مردم قهرمان و مبارز ایران بویژه زنان پیشتاز ایرانی در بیش از 120 شهر و در مقابل نیروی انتظامی و چشم در چشم آنها درنفی رژیم هرچه دلشان خواست شعار دادند طوریکه گوش جهان را کر کردند، اما مشخص نیست چرا طبق ادعای کذایی فرقه رجوی، خواستشان را از تنها آلترناتیو دمکراتیک مورد علاقه عربستان و اسرائیل و جان بولتن و…، دوباره یک “جمهوری اسلامی دیگر از نوع فرقه رجوی است” عنوان کرده اند. که آنرا نیز اولا در کمال کم رویی و خجالت در ثانی در نوک قله کوهها و دشتهایی که حتی پرنده نیز پر نمیزند فریاد کردند!!!!
از طرفی نیز جهان از عملکرد فرقه رجوی انگشت بدهان مانده است، و آن این است که در یک فرقه تا چه میزان پرنسیپها، اصول، ارزشهای انسانی، تعهدات و پایبندی به دستآوردهای انسان معاصر میتواند به تمسخر گرفته شود. طوریکه باوجود اینکه مسعود رجوی ازسال2003تا آخرین پیام عاشورای سال 2013فقط حضور صوتی داشت. که در آخرین پیام عاشورایش وصیت به کشتن مخالفان جدا شده و خط و نشان کشیدن برای غرب بعنوان مقصر شکست وی در نشستن بر تخت قدرت در ایران کرد، نزدیک پنچ سال میگذرد. در این فاصله نیز حتی حضور صوتی نداشته، و از طرفی درسال 2016 توسط یکی از قدیمترین و قویترین متحدین خودش آقای ترکی الفیصل که از سال 1365/1986 در ارتباط مستقیم (در عربستان) با اوقرار گرفته مرگش در مهمترین جلسه سالانه فرقه رجوی در حضور مریم رجوی و با تاکید دوباره اعلام گردید و سازمان نیز هیچگاه بعد از آن زنده بودن مسعود رجوی را تائید نکرده کماکان جهان را با اقدام خیره سرانه صدور یکباره اطلاعیه های خطاب به مردم ایران بنام مسعود رجوی که جنبش مردم ایران را بخاطر مطامع قدرت پرستانه نابود کرد ولی در روز روزش این قیام با گستردگی 120 شهر حتی ارزش حضور صوتی (که هیچ تهدیدی هم ندارد) نیز برایش نداشت!! ولی در اوج وقاهت و احمق فرض کردن هواداران و مجاهدین در اسارت آلبانی مدعی است زنده است، جهان را به یک نیش خند بسیار تلخ و تمسخر آمیز وادار کرده ااست.
ترجمه نیش خند تلخ جهان به این فرقه در عمق خود به این معناست و این حقیقت را بیان میکند که:
جازدن مرده ای که 15سال است جهت فرار از پاسخگویی به اعمالش به جهان طی یک خود کشی سیاسی به “غیبت” پناه برده، با پیام دادن از قول او بعنوان رهبر مردمی که قهرمانانه در صحنه حضور دارند، روی دیگر سکه قالب کردن تشکیلات فرسوده، از کار افتاده، پیر و بیمار و بدون لباس و سلاح در 5000 کیلومتری کشور بعنوان ارتش آزادیبخش و یکانهای شورشی به همان مردم قهرمان ایران است. این در و تخته بخوبی به هم چفت میشوند.
یگانهای شورشی در 30تیر
سازمان از سال 1365 بدنبال جارو شدن همه تیمهای عملیاتی اعزامی از عراق متکی به هسته های تحت نام مقاومت داخل کشور که در تور وزارت اطلاعات و احاطه کامل آن بودند را بعنوان بن بست کامل هر گونه تحرک در داخل میدانست. بحث ارتش آزادیبخش نیز ازهمینجا شروع شد که رجوی نیز به شکست جنگ چریک شهری در جمعبندی بیانیه تاسیس ارتش آزادیبخش اشاره کرد.
وزارت اطلاعات درکنترل هسته ها
همانگونه که رجوی نیز تاکید کرد، رژیم که بطور کامل بر شبکه تلفنی و ارتباطی سازمان سوار شده بود پا را فراتر گذاشت و عملا خود را تبدیل کرد به هسته های مقاومت که در داخل فعال هستند. با اینکار ضمن فعال نگهداشتن پوشالی سازمان در رابطه با خودش و سازماندهی هسته های وزارت اطلاعات که تماما عناصر اطلاعاتی رژیم بودند که تظاهر به هسته بودن میکردند تمامی خط و خطوط سازمان را نیز کنترل و خنثی میکردند. ضمنا براحتی اطلاعات کاذب به سازمان میداد و تمامی اقدامات از خارج سازمان را هدایت میکرد. که البته بتدریج سازمان بدان پی برد و روی به استفاده از عشایر مرزی تحت نام قاچاق چی که میتوانستند براحتی بداخل ایران تردد کنند آورد. بعدها مشخص شد که قاچاقچی ها نیز آلوده اند (یعنی این وزارت اطلاعات است که ضمن آمدن بداخل اشرف و تماس با سازمان تمامی تراکتها را برایش بداخل میبرد).
سازمان در اوج اطلاع از اینکه تمامی تماسهای سازمان و تلفنها و سرنخهای ارتباطی … تحت کنترل و هدایت رژیم است با پایان جنگ ایران وعراق از مجاهدین خواست که با تماس از خانواده هایشان بخواهند که به اشرف بیایند تا با به اصطلاح آموزش آنها (با بی خبر گذاشتن آنها از تسلط وزرات اطلاعات به تمامی ارتباطات…)بداخل بفرستد. این اقدامات با دستگیری واعدام اولین خانواده های اعزامی مختومه شد. که خون آنها به پای فرقه رجوی است که آگاهانه و صرفا جهت استفاده تبلیغی از شهادت این خانواده ها آنها را بکام مرگ فرستاد.
چند ماه بعد با اوج گیری ورود خانواده ها به اشرف و اشراف رجوی به نفرت خانواده های مجاهدین از خودش خانواده ها را که بعد از بن بست صلح معائده آسمانی نقطه وصل سازمان به مردم ایران میخواند، با مارک مزدور رژیم و نجس و … نفی کرد و دیگر اجازه نداد که هیچ خانواده ای با هیچ مجاهدی تماس برقرارکند و ادامه قطع کامل از مردم را بجان خرید.
استفاده فرقه رجوی از هسته های وزارت اطلاعات
با این بن بست از آنجا که سازمان دیگر هیچ راهی جهت تبلیغ اینکه در داخل فعال دارد نداشت بفکر استفاده دوباره از هسته های وزارت اطلاعات افتاد. منطق هم این بود که از عکسهای ارسالی هسته های وزارت اطلاعات علیه خود رژیم استفاده میکنیم!!!! بدین ترتیب هسته های سلحشور!!! وزارت اطلاعات عکسهای مورد نیاز فرقه رجوی را برایش ارسال میکردند. و در نشریه نیز چاپ و تبلیغ میشد!!
توجه شود که عکسها تماما چاپ خارج است و امکان چاپ آن در داخل با ریسک صد در صد روبروست و یا وجود ندارد. شاهد این مدعا نیز محلهای اعلام حمایت از رجوی است که یا در دشتی بی آب و علف و یا در نوک کوه و جایی که هیچ کس حضور نداشته باشد است.
تجربه شخصی هسته های وزارتی
خود بنده دو بار زمانیکه ایران بودم هسته های وزارت اطلاعات را تجربه کردم. یکبار که بتازگی وارد ایران شده بودم به محل زندگی من زنگ میزدهند. از آنجا که اولا بنده دقیق میدانستم که سازمان مطلقا چنین امکانی ندارد و اینکه سازمان از هسته های وزارت اطلاعات استفاده میکند و هسته ای در کار نیست. در ثانی سازمان شماره تلفن محل زندگی مرا نداشت چون تا رسیدن خودم به ایران بعد از 30 سال قطع کامل از خانواده نه آدرس و نه تلفن داشتم. و بعد از رسیدن به ایران بود که مشخص شد در کجا مستقر میشوم. بنابراین موضوع تماس (هسته های وزارت اطلاعات) را در نوبت هاییکه باید برای معرفی نوبه ای خود مراجعه میکردیم عنوان کردم که از این تلفنها نزنند و گفتم که میدانم که سازمان چنین غلطی نمیتواند بکند بویژه که چون مزاحم خانواده است. که تلفنها قطع شد.
یکبار هم تعداد حدود 30-50 برگ آرم قرمز رنگ سازمان در قطع 20*20سانت را درست در مسیر پیاده رویی که من اجبارا از آنجا جهت رفتن به محل کارم استفاده میکردم در یک فاصله بیست متری ریخته بودند بود. که محل بسیار شلوغی بود در عباس اباد. و هیچ آرم دیگری در آن حوالی چه قبلش که بنده پیاده آمده بودم وچه بقیه مسیر که پیاده رفتم نبود. مهم اینکه هیچ کس از شاید تقریبا دویست نفری که در لحظه از روی آنها رد میشدند اساسا حتی متوجه تراکتها نمیشند چه برسد به اینکه بدانند مال کیست و آرم چیست و تنها من بودم که برایم آشنا بود. وزارت اطلاعات با اینکار میخواست عکس العمل مرا در قبال سازمان وفعالیتهای به اصطلاح هسته های سازمان چک کند.
اگر توجه کرده باشید یکی از کلیپهایی که سی دیماه را جشن گرفته است و درمترو شیرینی پخش میکند، مردمی که شیرنی را میخورند و چهره شان نیز نشان داده میشود! اساسا نمیدانند که (نوشته سی دیماه سال 1396 “روز خروج رجوی از زندان” مبارک باد برای چیست) آنها شیرینی را میخورند و شاید به روح مرده رجوی صلواتی فرستاده باشند، این حداقل فایده اینکار میتوانست باشد البته اگر استثنا توسط وزارت اطلاعات انجام نشده باشد. اما تاکتیک رسوای دیگر فرقه رجوی که عالم از آن با خبر است استفاده از عکس گرفتن در خارج و جازدن بعنوان فعالیت داخل است و یا از کلیپهای ویدئویی با صدا گذاری بعنوان فعالیت کانونهای شورشی یاد میکند.
اساسا اگر هم فرض کنیم که همه آنها نه وزارت اطلاعات و یا صحنه سازیهای فرقه رجوی در خارج باشد. کم و کیف همه آنها و نحوه ابراز آنها زمانیکه میلیونها زن و مرد ایرانی در 120 شهر بمدت نزدیک به دو هفته بالا تا پائین نظام را بهم دوختند این چند چریک زبده کانون شورش برای شعار دادن به نوک کوه و بیابان پناه برده و در آنجا نیز با رعایت احتیاط شعار میدهند. که خود گستردگی و صحت و سقم آن کانونهای پوشالی شورشی را نشان میدهد.
در اینجا هر خواننده ای میتواند این سوال را مطرح کند که: چرا این قلم مانند تمامی تحلیلگران و آگاهان سیاسی تلاش دارند که حضور کانونهای شورشی حتی کاذب را نفی کنند؟ آیا همین حضور چند نفر در کوهها و بیابانها هم به تقویت روحیه سلحشوری مردم نمی افزاید؟
دو جواب برای این سوال وجود دارد:
یکی از جانب مردم ایران است که از این فرقه متنفرند و تنها حقی که برایش قائل هستند محاکه شدن بخاطر اعمال چهل سال گذشته اش است. و اوج بی اعتنایی آنها را به چهل سال گذشته و همه فعالین آن در دو هفته تظاهرات اخیر و سال 1388 دیده ایم.
جواب دوم را از نظرات مسعود رجوی در مورد ولایت فقیه میتوان گرفت:
مسعود رجوی در مقاله: روحانیت شیعه برسر دوراهی تاریخی در نشریه مجاهد شماره 7 چنین آورده است:
«««اولا: این روزها بازار بحث در مورد ولایت فقیه از هرطرف داغ است. اینکه ولایت فقیه در اسلام واقعی و نه اسلام طبقاتی رایج چیست وچه موارد و چه تاریخچه ای دارد، موضوع مقاله جداگانه ای است. … اما آنچه مسلم است اینکه در اسلام واقعی طبقه روحانی وجود ندارد (نقل به مضمون). و در تائید آن تمام حرف را میزند آنجا که کد میآورد: “هرمذهبی رهبانیت دارد و رهبانیتِ امت اسلام جهاد و پیکار است.”
تا اینجا اصل را تائید کرده ولی میگوید ولی فقیه منم که مبارزه کرده ام. باور نمیکنید؟ به ادامه بیانات ایشان در همین مقاله توجه کنید.
ثانیا: فقیه بمعنای واقعی و قرانی آن زمین تا آسمان با آنچه امروز در نظر عوام است تفاوت دارد در فرهنگ عامیانه معمولا بکسی فقیه گفته میشود که مسائل شرعیه و آنهم فروعات و جزئیاتی از قبیل طهارت و نجاست را برای مردم بازگو میکند، و یا آنها را در رساله ای گردآوری کرده و عموما از روی لباسش شناخته میشود.
حال آنکه بمعنی دقیق کلمه فقیه بفرد صاحب فهم و استنباط و دریافت از هرچیزی گفته میشود آنگاه وقتی این توانایی فهم واستنباط در چهارچوب دین باشد، فرد فقیه، فقیه در دین نامیده میشود. یعنی کسی که در دین و اصول و احکام آن صاحب فهم و دریافت بوده و بتواند مسائل مختلف را پاسخگو باشد.
ملاحظه میشود که فقیه چیزی است بالاتراز عالم. بعبارت دیگر هرکس که چیزی را میداند نسبت به آن چیز عالم است. ولی معلوم نیست که در آن فقطه هم باشد. چرا که لازمه فقیه بودن رسوخ در اعماق آن چیز و توانایی پیگیری و پیاده کردن آن در شرایط مختلف است. در مثل کسی که شناکردن بلداست، ولی معلوم نیست که بتواند خودرا از میان امواج طوفانزا بساحل برساند. …..»»»
و دو مثال دیگر….
ادامه مقاله رجوی:
«««همچنین میدانیم اگر کسی واقعا دراسلام فقیه نباشد، و جوهر اصول و احکام این ایدئولژی را عمیقا درک نکرده و به هدف احکام واقف نباشد، حتی همین امروز نیز از بردگی و مالکیت خصوصی ابزار جمعی تولید دفاع خواهد کرد. …
از این مثالها میخواهیم نتیجه بگیریم که فقیه واقعی کسی است که با اشراف به جهان بینی توحید و مکتب اسلام بتواند لااقل در اصول و کلیات، اسلام را در زمان خود پیاده کند و اینهم مستلزم برخورداری از دیدگاههای واقع بینانه اجتماعی، اقتصادی، سیاسی روانشاسی… است که بسیاری از مدعیان امروزی آن از جمله بیخبرانند…»»»»
حالا باور کردید؟ ایشان نه تنها اصل ولایت وفقیه را رد نمیکنند که معتقدند ولی فقیه بسیار بیشتر از آن است که عامه میدانند. و اصل آن نزد کسی نیست الا خود ایشان. همان چیزی که در عراق در شهر اشرف در بیکاری ناشی از قفل شدن در عراق بر سر مجاهدین با اعلام امام زمان و ولی امر (خلیفه) مسلمین و خود را صاحب مال و جان و ناموس همه مسلمین جهان بودن پیاده کرد.
بله مردم ایران این شیاد را بخوبی چه بدلیل تروریسم آن در شهرها، کشتار فرزندانشان در مرزها، همدستی با قاتلان ایرانیان و اشغالگران کشورشان، با سرکوب فرزندان مجاهدشان در تشکلات رجوی، با اقدامات خلاف عرف و اخلاق از یکطرف و آنچه میخواهد بعد از اینهمه جنایات برای مردم ایران از ولایت فقیه رادیکال به ارمغان ببرد، چه از طریق افشاگریهای فرزندان مجاهد جدا شده شان و چه از طریق آنچه خود شاهد بوده اند میشناسند.
بنابراین وظیفه هر ایرانی و هر انسانی است که این شیاد را که اصل اجرا شده ولایت فقیه کنونی را کم میداند و قول بیشترش و غلیظترش را میدهد افشا کنند بخصوص که جهت فریب مردم ایران و جهان با نعل وارونه زدن در ظاهر شعار ” مرگ بر اصل ولایت فقیه” هم میدهند. و یا در ظاهر بالاترین افتخارات خودش که تروریسم و کشتن آمریکایی ها ست را ، بطور شیادانه تکذیب میکنند تا بقدرت برسند تا ….
ما گفته ایم (با علم یقنی و نه تحلیلی …)، بزرگترین شانس مردم ایران بقدرت نرسیدن این تشکل خطرناک در ایران بوده است. ما گفته ایم از زبان مسعود رجوی و مریم رجوی و آن اینکه، اگر جهان میگوید رژیم بدنبال قدرت هسته ای جهت دفاع از خودش بود. رجوی بدنبال استفاده آن جهت جهانی کردن خلافت خودش بود. که بنده نظرم این است که گور به گور شد و نتوانست ولی رسالت را به مریم رجوی سپرده که همین کار را بکند.
اگر در مریم رجوی و باقی مانده فرقه رجوی، اعتقاد به ولی فقیه رادیکا (نوع استالینی- پول پوتی) تغییرکرده بود، مرده و هفت کفن پوسیده مسعود رجوی را همچون توهین بعنوان زنده به مردم ایران و جهان قالب نمیکرد و با اعلام مرگ رجوی از اصول داعشی آن فاصله میگرفت.
تمام این نمایشهای مسخره یعنی اعتقاد عمیق به ولایت فقیه آنهم از نوع (استالینی-داعشی)، بعلاوه تروریسم افسار گسیخته از افتخارات فرقه رجوی و میراث مسعود رجوی است که مریم رجوی دنبال میکند. اما مصلحت و شیادی ایجاب میکند فعلا تکذیب شود.
در خاتمه در مقابل ادعای هواداران ولی فقیه نوع استالینی که با زدن خود به … میگویند خود رژیم گفت کار کار مجاهدین است، باید گفت که رژیم با استفاده از تنفر مردم از مجاهدین جهت از دم تیغ گذراندن دستگیرشدگان اخیر نیاز به مجوز عمومی دارد. به همین دلیل اول به آنها انگ میزند تا بتواند کارش را با تائید مردم کرده باشد.
داود باقروند ارشد
عضو سابق تشکیلات رجوی و شورای ملی مقاومت آن
21 ژانویه 2018
آقا اینها تا تاریخ باقی است بعنوان همدست دشمن مردم ایران صدام حسین یاد خواهند شد و بعنوان یک نمونه کثیف از خود و میهن فروشی مثال زدنی برای عبرت تاریخ باقی خواهند ماند