ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
نرم افزار تروریسم
نرم افزار تروریسم
تروریسم یا دفاع از آرمان
باید به این نکته توجه خاص نمود که هرچند این حق هر انسانی است که آرمان خود را ترویج و از آن دفاع کند. ولی وقتی شخصی را صرفا بدلیل اینکه مخالف عقیده شما و یا مخالف سیاست و استراتژی شماست میکشید یک مبارز در راه آرمان خود و آرمانگرا نیستید. بلکه تبهکاری هستید که برای کسب اهداف سیاسی (رسیدن به قدرت) دست به قتل میزند.
شما زمانیکه با حاکمیت کشوری که توسط توده مردم (مستقل از شیوه آن) انتخاب شده است به ستیز برخاسته و دست به سلاح میبرید و به بیان خودتان از همان شروع انقلاب بفکر درست کردن ارتش خلق خود برای رویارویی مسلحانه بوده اید، شما با اینکار این قانون جنگل را جاری میکنید که کسانیکه همراه ما نیستند را باید حذف نمود. و عملا کشتار خودتان توسط دیگرانی که عقیده شما را برنمیتابند را نیز مجاز میکنید.
تابحال هیچ تروریسمی نتوانسته و نمیتواند در حیطه نظامی متوقف شود. ترور و کشتن که وجه سخت افزازی تروریسم است، وجه نرم افزاری نیز دارد که در سیاست و رویارویی سیاسی و نظری نیز عینا عمل میکند. تمامی گروه های تروریستی فرقه هستند و اگر هم در مرحله ای همه ویژگیهای آنرا نداشته باشند در پروسه عمل تروریستی مجبورند جهت ادامه حیات و جلوگیری از فروپاشی به فرقه تبدیل شوند.
چون: تروریسم دارای ابعاد نظامی و خونریزی از یک سو و ابعاد سیاسی اجتماعی از سوی دیگر است. تشکلی که به تروریسم متکی است تا به اهداف و خواسته هایش برسد، در سیاست نیز میبایست همان را بکار بگیرد در غیر اینصورت نمیتواند به عمل ترور و قتل و کشتار بپردازد. یعنی ایندو دو روی یک سکه هستند.
طبعا کسی یا گروهی و تشکلی که سیاست تروریستی دارد قطع و یقین در شیوه های سخت افزاری مبارزه اش به تروریسم و کشت و کشتار و حذف معتقد است اجبارا بدلیل نفس شناعت، بربریت و خشونت غیر قابل تصور تروریسم که نه تنها از حوضه انقلابی بلکه از حوضه انسانی نیز فاصله نوری دارد مجبور است که جهت بقای خود ویژه گیهای خاصی به خود بگیرد.
تروریسم بکارگرفته شده در گروهها، بدلیل ماهیت ضد بشری، وحشیگری، شنائت و بربریت آن با مخالفت های دورنی و بیرونی گسترده ای مواجهه میشود که جهت غلبه برآن همه گروههای تروریستی مجبورند با این مخالفت ها به مقابل برخیزند و آنرا خنثی و نابود کنند تا از فروپاشی خود جلوگیری کنند.
از نمونه های عملی تبدیل گروههای تروریستی به فرقه جهت روشنتر شدن مسئله و لمس آن به دو واقعه شگفت انگیز اما مشترک در فرقه تروریستی داعش و رجوی اشاره میکنیم. مسعود رجوی در سال 13۸۸ در کتابی تحت عنوان ”خانواده مجاهدین یا مزدوران ارتجاع؟ “ با استناد به نهج البلاغه و رو به مجاهدین جهت ترغیب آنها نوشت: (صفحه 2۰)
همانگونه که در فوق مشاهده میشود رجوی برای مجاهدین اسیر در اشرف و سپس در لیبرتی بطور ایدئولژیک تکلیف میکند که
باید در مواجهه با خانواده های خود که بعد از چندین دهه جهت دیدار آنها به لیبرتی میایند به سنگ زدن و فحاشی و مزدور خواندن آنها اکتفا نکنند بلکه باید آنها را بکشند که همین کار بر ایمان آنها به مسعود رجوی میافزاید.
در تاریخ ۸ ژانویه 2۰1۶ خبری در خبرگزاریهای جهان انعکاس یافت که یک عضو داعش بدلیل اینکه مادرش از او خواسته بود این گروه تروریستی را ترک کند مادرش را در ملاء عام کشت.
ایندو واقعه هرچند بسیار حیوانی و ددمنشانه و غیرقابل درک توسط هر انسان است. اما بخوبی میتواند ماهیت فرقه ای تروریسم را بیان کند. که چگونه گروههایی که برای رسیدن به اهداف خود به تروریسم متوسل میشوند مجبورند که تبدیل به فرقه بشوند تا بتوانند از طریق بکارگیری شیوه های فرقه ای، انسانها را با مغزشویی، بی خبری … تبدیل به بردگانی کوکی و بی هویت در دست رهبری جهت جلوگیری از اعتراض و در نتیجه فروپاشی فرقه و البته قابل وادار کرده و تبدیل شدن به حیواناتی درنده که بتوانند به ابزاری در دستان سرکرده های فرقه های تروریستی بدل شوند تا آنها بتوانند همه مرزهای شقاوت و حیوانیت را با بکارگیری این اعضای تبدیل شده به ابزار بدرند، شاید به اهدافشان برسند.
نمونه خود سوزیهای مجاهدین در اروپا در جریان دستگیری مریم رجوی در پاریس و عملیات انتحاری در داخل سازمان و همچنین عملیاتهای مشابه توسط القائده و داعش… از نرم افزارهای تروریسم فرقه ها جهت خنثی کردن اقدامات و مخالفتها علیه جنایات رهبری فرقه به گروگان گرفتن انگیزه های اعضای است.
آنها هر اقدامی حتی در ردیف صحبت در مورد خط کاری، سیاستهای اتخاذ شده، چرایی آنها را مترادف با خیانت به فرقه و اهداف فرقه و در اساس به رهبری فرقه معادل میکنند و همچون رجوی صحبت دونفره مجاهدین را تشکیل شعبه سپاه پاسداران در درون فرقه رجوی قلمداد میکند.
حتی بدین هم بسنده نکرده هر انتقاد و ایرادی را مزدوری بالقوه برای دشمن مینامند، همانگونه که رجوی مخالفین درون تشکیلات را همچون فرزند خودش مصطفی رجوی و بالاترین و با سابقه ترین افراد که ثانیه ای از سازمان جدا نبوده اند را نمیشد مزدور بخواند، “طعمه وزارت اطلاعات” میشمرد. تا وقتی به زعم رجوی از تشکیلات جدا شد “مزدورش بنامد”. مجاهدی که سی سال بود در تشکیلات بود با اولین انتقاد در تمامی سلسله مراتب تشکیلاتی بعنوان “طعمه وزرات اطلاعات” مارک میخورد. این شیوه سرکوب و حذف نرم و ترور سیاسی حتی در مورد مخالفین بیرونی نیز بکار میرفت. که در مسعود رجوی آنرا در مورد اعضای شورا و اعضای جداشده سازمان در خارجه نیز بکار میبرد.
بکارگیری نرم افزار تروریستی “مارک مزدور”، مبین اعتقاد به تروریسم
با وجود اینکه تمامی فرقه های تروریستی از جمله مسعود رجوی شبانه روز فریادشان از شعار دروغین مبارزه برای آزادی، آزادی بیان و حق انتخاب، حقوق دگر اندیشان، برابری و … گوش فلک را کر نموده است. ولی در اساس بطور مطلق توتالیتر و دیکتاتوری هستند که همانند هیتلر و موسیلینی هیچ دگر اندیشی، مخالفت، آزادی بیان را بر نمیتابند.
عملکرد مسعودرجوی در درون سازمان از تمامی تصمیمات گرفته شده، از تمامی عزل و نصب های خودکامه، از تمامی احکام دستگیری و زندان و قتل و شکنجه، تا امام زمان و جانشین خدا خواندن خودش، تا طلاق و ا زوجهای مجاهدین، تا جدا کردن فرزندانشان از آنها بمنظور از بردن همه بارقه های عشق و محبت جز به مسعودرجوی، و همچنین اقدامات او در رابطه با شورا و تصمیمات و پاسخگو نبودن به هیچ مرجع و ارگانی جز خدایی که وجود خارجی ندارد، همگی گواه این توتالیترینیسم افساگسیخته میباشد.
این دیکتاتوری در ترور نرم از کلید واژه “مزدور رژیم” استفاده میکند. تا اولا مجبور به پاسخگویی نباشد در ثانی بتواند سوال کننده را ترور سیاسی کند تا سوالات و ایرادات و فاکتهای علنی شده را تحت الشعاع قرار دهد. در مقابل ویدئوهای جلسات رجوی با سیستم اطلاعات و سرکوب صدام و سران آن که گوینده آن خود رجوی است و همگان را به جلسات چانه زنی برای حراج خود بعنوان مزدور و وطن فروش و خیائن به مجاهدین و مردم و میهن میبرد نیز فقط سکوت پیشه میکنند. اما در مقابل به هر کسی که به این ویدئوها اشاره کند مارک “مزدور رژیم” میزنند.
دلیل ساده این استدلا اینکه، مزدور بودن یا نبودن سوال و یا انتقاد کننده، و… ربطی به خود سوال ندارد کسی که حسابش پاک است ترسی از پاسخگویی حتی به وزارت اطلاعات و سپاه قدس و … ندارد. و میتواند با جوابهای دندان شکن همه را به حقانیت خود و باطل بودن مراکز فوق واقف و بیشتر واقف کند.
این یک سبک کار تروریستی است، هر فرد و گروه و تشکلی که ترور نرم را بکارمیگیرد از آنجا که به مسئولیت پذیری و پاسخگویی در قبال رفتار و سیاستها و گذشته خود اعتقادی ندارد، پای جدی در تفکر تروریستی دارد و فصل مشترک وسیعی با رجویسم، القاعده، داعش و بوکوحرام دارد. هرچند همانند آنها مدعی آزادی و … باشد.
بنده یقین دارم کلیه کسانیکه از این شیوه نرم ترور سیاسی استفاده میکنند در خلوت خود از عمل تروریستی و جنایتکارانه 11 سپتامبر حمایت میکنند، از بسیاری اعمال حیوانی و قرون وسطایی رجوی و داعش حمایت میکنند. هرچند همچون رجوی نان به نرخِ روز خوری، آنها را مجبور میکند در مقاطع اینگونه رخدادها آنرا در ظاهر رد کنند.
معتقدین به “مارک مزدور” از طرح آزاد مسائل و سوالات و عمیق شدن درک جامعه و نسل جدید از حوادث گذشته و اموری که به نابودی نسلی از مبارزین کشور انجامید و فرارسیدن بهار آزادی را به تعویق انداخته است گریزانند. معتقدین به ترور سیاسی با مارک مزدور، بشدت از تاریکی و در پرده ابهام ماندن حقایق در مورد خودشان و گذشته شان و مسائل مبتلا به جامعه استقبال میکنند. آنها نمیخواهند که با روشن شدن گذشته چراغی بدست نسل نو بدهند تا بار دیگر در تاریکی بی تجربگی و کمبود دانش بدام راهزنان سیاست همچون رجوی نیفتند. چون خود نیز شریک راهزنند. نمیخواهند نقششان در گسترش و تداوم راهزنی سیاسی کشور آشکار گردد و دکانشان تعطیل شود. آنها صداقت ندارند که بگویند به چه میزان در اعدامهایی که حتی رژیم انجام داد شریک هستند.
با وجود اینکه خود را سوپر چپ، روشنفکر و فرهیخته میدانند و به ظاهر از سیاست و سیاست باز وسیاست بازان فاصله میگیرند، نمیخواهند از اسب سیاست بازی پیاده شوند و حقایق را بگویند.
بهانه آنها اما، در درجه اول در اوهامشان خود را مبارز و موثر (اثرگذار) در مبارزه مردم ایران میدانند. در ثانی، از آنجا که خود را وزنه سیاسی خیلی مهمی میپندارند فکر میکنند بیان حقایق میتواند به نفع رژیم تمام شود پس اگر خدایی نکرده حقایقی بنفع رژیم گفته شود این کفه ترازو بنفع رژیم بهم میخورد؟!!!!!! از همین روست که استدلال میکنند که “مزدوران رژیم بدنبال شکار انقلابیون” که البته منظورشان خودشان هستند میباشند!!!! این است دکانی که از آن نام بردیم. دکان فرضی و مجازی که حتی حجره ای هم ندارد که در آن پای گذاشت و وارد شد. همین دکان فرضی و مجازی آنقدر آنها را متوهم نموده که فکر میکنند در حال مبارزه هستند که اگر با مزدوری هم ملاقات کنند به یکباره این دکان بخطر میافتد!!!
باز جهت کمک به اذهانشان باید گفت که آنها که در تصمیم به جنگ و مبارزه تروریستی مطلقا نقشی با تحلیل سیاسی-اجتماعی و استراتژیک نداشته اند و فقط و فقط دنباله رو کاذب بزرگ مسعود رجوی بوده ام، بوده ای، بوده است، بوده ایم بوده اید، بوده اند یا بعضا جرات نمیکنند تروریسم و همه نتایج و پی آمد های آنرا نفی کنند و در نتیجه مسئولیت پی آمد را بپذیرند و مسئول آنرا نشان دهند ویا اینکه اگر تروریسم رجوی را در کلام رد میکنند نتایج آنرا و مسئول آنرا نمیخواهند معرفی کنند. چون آنوقت دکان مبارزه و خارجه نشینی را باید تعطیل کنند. با وجو اینکه انقلابی کبیرشان تو زرد از آب در آمده و مزدور و وطن فروش و خود شیفته و زنباره و…اما نگران شکار انقلابیون هستند!!
اینگونه افراد و … مرا یاد فیلمی میاندازد با بازی راسل کراو بنام ”یک ذهن زیبا“ که از روی زندگی دانشمندی بسیار نابغه که جایزه نوبل را نیز برد ساخته شده بود. وی تماما فکر میکرد که مزدوران دولتی در همه جا بدنبال او هستند. طوریکه فکر میکرد آنها را میبیند و حتی با این مزدوران در اوهام خود ارتباط برقرار میکرد و فکر میکرد که همیشه بدنبالش هستند. تهدیدی که بطور مطلق پا در واقعیت نداشت بلکه حاکی از روانپریشی دانشمند مربوطه بود.
برگرفته از مجموعه مقالات “نگاهی خالی از ترس به تروریسم” نوشته داود ارشد