قسمت دوم: پاسخ تشریحی به سوالِ، آیا مجاهدین تغییر کرده اند؟ رویکردشان به جنبش مهسا

مسعودرجوی و تغییرات شگرفش، رویکردش به جنبش مهسا و دیگر گروهها

آیا اعضاء مجاهدین سرمایه اند یا قربانیان مغزشویی نیازمند درمان

توضیحات تشریحی در مورد سوال ناقص مانده، آیا اعضای مجاهدین سرمایه اند یا...

پرگار بی بی سی با سازمان مجاهدین چه بایدکرد؟ با شرکت داود باقروند ارشد

برنامه پرگار با شرکت داود باقروند ارشد

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

Who are Mek cult? An inside report for the first time by defected High-ranking Mek and NCRI member.

An inside report for the first time by an ex-high-ranking member of Mek and NCRI based on the Mek’s own publications and ... Who assassinated the Americans in Tehran? Mek and Spying for Russia Did CIA destroy Mek-Russia spy net? How Mek retaliated? Seizure of US Embassy in Tehran? Mek’s Islamist Revolutionary Courts Mek and the Children in the Combat Mek and Saddam Hossein of Iraq and Saudi Arabia Mek as Assassinators Who is the head wife in Mek Leader’s Harem? Have they changed? How Maryam Rajavi deceives the western world? How Mek terrorism differs to ISIS and Al Qaeda terrorism? Why Mek is more dangerous? Use of 10-year-old children in combat by Mek. Who are the wives of the harem of the Caliph of the Mek? Mek’s planed courts and justice for their Islamic State describe by its Calipha. How the world can protect itself against terrorism?

مصطفی رجوی پدرش مسعودرجوی را به دادگاه کشانده است

در مطلب سپتامبر 2020 نیز تحت مطلب ” سخنی با مصطفی رجوی” نوشتم که دشمن مصطفی رجوی پدرش است و نه کس دیگر در آنچه مصطفی رجوی بعنوان ورود یا ادامه به مبارزه برای آزادی و… نامید، باید بداند که در این مسیر، دشمن اصلی اش، نه رژیم که مسعود رجوی خواهد بود.

آخرین پست ها

واکـاوی مـزدوری! سلطانی، خـدابنده، عـزتی، حسینی، یغـمایی، کـریمدادی، مصــداقی و پورحسین، منتقدین فرقه مافیایی رجوی. نقد آتشبیاران معرکه مشترک رجوی و سایت رهیافتگان

داود باقروند ارشد عضو علیرتبه سابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

تقدیم به امیروفا یغمایی که مسعودرجوی مادرش را جلو چشمانش ذبح کرد

مبارزه با رژیم یا فروپاشی درونی فرقه ای داعشی که میلیتاریسیم جهانی برای ایران تدارک دیده است

چرا رجوی نیاز دارد درخواست دیدار با اعضای در اسارتش را به نبرد دین بین فو تعبیر کند؟

افشای حقایق پشت پرده ضدیت با خانواده با اسناد سازمانی توسط داود باقروندارشد از مسئولین خانوادهها در مجاهدین

گسترش وطن فروشی در خارج کشور به سرکردگی رهبر همه وطن فروشان و دشمنان ایران

حمایت از تحریم و حمله نظامی به ایران خیانت به مردم و فاصله گرفتن آشکار از ایران و ایرانی

تحلیل طوفانِ سراسریِ جورج فلوید در آمریکا -داود باقروند ارشد

پایه اجتماعی فرقه رجوی (آمریکای نئوکانها) درحال فروپاشی است و رجوی برای صدمین بار بیگانه پرستیش به گل نشسته است

پربیننده ترین ها

ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.

ملاقات با آقای گای فرهوفشتادت عضو پارلمان اروپا و رهبر فراکسیون لیبرالهای اتحادیه اروپا از سیاستمداران عالی و افشای همه ترفندهای فریب فرقه رجوی در زمینه ماهیت این فرقه و فشارها و توطئه هایی که علیه جدا شدگان اعمال میکند.

بنابه دعوت یو ان واچ جنبش نه به تروریسم و فرقه ها در نشست سالیانه حقوق بشر و دمکراسی شرکت کرد. خانم دکتر هشترودی بنا به دعوت جنبش نه به تروریسم وفرقه ها در این نشست شرکت کردند که حضور ایشان باعث خوشحالی جنبش نه به تروریسم و فرقه ها گردید. ایشان ضمن حضورفعالشان در نشست با اعضای عالیرتبه شرکت کننده در جلسه به بحث و گفتگو پرداختند. ازجمله با وزیر سابق دادگستری و عضو پارلمان کانادا آقای ایروین کولتر و از بنیانگذاران یوان هیومن راتس واچ مفصلا به بحث پرداختند. این کنفرانس سالیانه جهت شنیدن گزارشات قربانیان حقوق بشربرگزار میشود. در همین رابطه آقای داود ارشد رئیس جنبش نه به تروریسم و فرقه ها سخنانی بشرح زیر ایراد کردند:

درملاقات با دکترورنر هویر به اطلاع ایشان رسید که: فرقه رجوی در حال تدارک دیدن یک زندان ابدی موسوم به اشرف 3 در ‏محلی دورافتاده میباشد. این محل یک پایگاه نظامی متروکه آمریکایی می باشد با یک فرودگاه و یک سکوی هلی برد کوچک و ‏بخشی از سیستم های داخلی آن مستقیما از آمریکا آورده شده و نصب گردیده اند. از ایشان استمداد کمک شد. ‏

ملاقات با همسر نرگس محمدی در مقر ملل متحد ژنو-------آقای داود ارشد و خانم دکتر هشترودی با همسر نرگس محمدی در این ملاقات آقای تقی رحمانی همسر نرگس محمدی که خودشان نیز چندین نوبت زندان بوده اند از نقض حقوق بشر در ایران گزارشی به کنفرانس ارائه کردند و از تناقضات موجود در سیستم قضایی ایران در جریان محاکمه نسرین محمدی بطور مفصل و جامع سخن گفتند.خانم دکتر هشترودی و آقای مهندس ارشد با ایشان ابراز همدردی کردند و جزئیات بیشتری از موارد نقض حقوق بشر در فرقه تروریستی رجوی که در آن فعال بوده است را برای آقای تقی رحمانی تشریح نمودند.

دادخواهی علیه برده داری پناهجویان در تیرانا همچو لیبی توسط فرقه رجوی در دیدار آقای ارشد با نخست وزیران هلند و اسلووانیا

ملاقات با رهبر حزب دمکراتهای آزاد آلمان (اف پ د) آقای کریستین لیندنر در جریان کنگره سه روزه احزاب لیبرال اروپا در آمرستردام هلند. افشای جنایات فرقه رجوی علیه اعضا و جدا شدگان

آقای ارشد در مورد ادعای فرقه رجوی و حامیانش گفتند چند شاخص آشکار وجود دارد. چرا متحدین آنها بویژه آقای دکتر بنی صدر با پیش بینی سرنوشت آنها در عراق از آنها جدا شدند؟ چرا هیچ ایرانی چه مردمی چه سیاسیون در مراسم آنها شرکت نمیکنند؟ چرا این تشکیلات مجبور است جهت گردهمآیی هایش سیاهی لشکر کرایه کند؟ چرا این تشکیلات در ترس از مردم ایران اجازه نمیدهد با اعضایش درارتباط قراربگیرند؟ چرا ارتباط اعضایش را با جهان قطع میکند؟ چرا تمامی تحلیلگران برحقیقت نفرت مردم از این تشکیلات بدلیل همکاری با صدام را تاکید میکنند؟ چرا باید رجوی در داخل تشکیلاتش زندان و شکنجه برای اعضای خودش راه بیندازد؟ چرا مجبور است برای دریافت حمایت سیاسی هرچند بی ارزش منافع مردم ایران را به کسانیکه خود به کشتن آنها افتخار میکرده است بفروشد و حتی برای چند دقیقه سخنرانی آنها دهها هزار دلار بپردازد؟ چرا حتی عربستان حامی سیاسی و مالی آنها ارزیابیشان از آنها این استکه “هیچ جایگاهی در میان مردم ایران ندارند”؟ چرا در همین پارلمان اعضای سابق منتقدش را بقصد کشت میزند؟ چرا هر منتقدی ایرانی و حتی غیره ایرانی را جاسوس و مزدور رژیم!! میخواند؟ آیا بخاطر همین چرا ها نیست که: وقتی مردم ایران در سراسر کشور جهت خواسته هایشان دست به تظاهرات و اعتراض میزنند هیچ اسمی از آنها نمیآورند؟ آیا این مسئله پیامش غیر از این است که: مردم ایران رژیم حاضر را صد بار به فرقه رجوی ترجیح میدهند. و “تنها آلترناتیو دمکراتیک” جوکی بیش نیست.

خانم دکتر فریبا هشترودی: با یقین میگویم که مجاهدین شکنجه میکنند…. هشترودی1سرکار خانم دکتر فریبا هشترودی یکی از برجسته ترین زنان ایرانی جزء افتخارات ایرانیان در فرانسه، نویسنده و خبرنگار و فعال سیاسی که سابقا عضو شورای ملی مقاومت ایران بوده است که باید ایشان را بیشتر شناخت با علم یقینی در مورد فرقه تروریستی رجوی از درون آن سخن میگوید. وقتی به عمق پوسیدگی تشکل رجوی پی بردم جدا شدم بله

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

مهدی تقوایی از اعضای زندانی زمان شاه تشکیلات مجاهدین، که رضا رضایی در خانه او با ساواکی ها روبرو و خودکشی کرد. و مسئول چاپخانه مخفی سازمان بود. با همسر و دو فرزندش در مخالفت با انقلاب ایدئولژیک بعد از محاکمه اش در عراق به ارودگاه مرگ رمادی عراق فرستاده شدند تا در آنجا بپوسند.

بیانیه 14 تن

بیانیه 14 تن

نیروی خارج کشور چه میخواهد ‏و بیانیه 14 تن

مقالات پربیننده

فرقه ها در میان ما

دانش علمی شناخت و تمیزدادن فرقه از تشکل سیاسی

بدون شناخت علمی از فرقه های خطرناک تحلیل عملکردهای فرقه رجوی و اثرات بشدت مخرب آن بر اعضا و جداشدگان و خلاص شدن از فشارهای شکنجه گونه روانی مغزشویی های چندین دهساله غیرممکن است

خانم آناگومز نماینده پارلمان اروپا خواستار اخراج فرقه رجوی شد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت دوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی امروز باید گفت آنچه را که فردا گفتنش دیر است

قسمت دوم: گفت و شنود با فرشته هدایتی: افشاگریهای فرشته هدایتی در مورد فرقه رجوی

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

سیامک نادری مرگهای مشکوک فرقه رجوی را افشا میکند

کشتن و سربه نیست کردنهای فرقه رجوی

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

فعالیت های ما در تصویر

سخنرانی آقای داود باقروند ارشد در پارلمان اروپا

 

خاطره اى از زندگى در تشكيلات رجوى

خاطره اى از زندگى در تشكيلات رجوى

عبدالکریم ابراهیمی، ایران فانوس، 31.07.2017

در سال ١٣٧٧ در يك نشست عمومى در قرارگاه باقرزاده توسط مسعود و مريم رجوى سال آمادگى سرنگونى اعلام شد و ميبايد تمام بدنه تشكيلات وارد آماده سازى و آموزش آن شود. اين پروژه آماده سازى براى سرنگونى “ آ ٧٧ “ نامگذارى كردند.

كه خود يك مطلب جداگانه ميطلبد و فعلا قصدم از نوشتن يك خاطره است كه براى خودم در اين دوره اتفاق افتاد.

بعد از اتمام نشست عمومى مراكز به قرارگاه اشرف برگشتند و آموزشها و آماده سازيها شروع شد يكانها وارد آموزشهاى مربوطه شدند و حول  عملياتهاى داخله آموزش ميديدند. من در يكان مهندسى مركز ١١ بودم و فرمانده مركز زهره قائمى بود همه وارد آموزش واحدهاى عملياتى شدند چون من در يكان مهندسى پشتيبانى بودم  كارهاى يوميه يكان و مركز انجام ميدادم تا جايى كه فشار كار روى من خيلى زياد شد و از فرط فشار كار و كم خوابى متناقض شده بودم. در أصل كار پشتيبانى كل  مركز روى دوش چند نفر افتاده بود كه من يكى از آنها بودم.

يك روز در نشست عمليات جارى همين تناقض را در يك فاكت خواندم كه با واكنش تند و  فحاشى و پرده درى اوباش و چماق به دستان رجوى حاضر در نشست  همراه بود، بصورتى كه اين نشست عمليات جارى به نشست ديگ براى من تبديل شد و تقريبا چهار ساعت ادامه پيدا كرد و تمام مسئولين مركز به اين نشست آمده بودند و بر سر من نعره و داد و فرياد ميكشيدند. حرفشان اين بود كه من نبايد در اين مرحله حساس كه رهبرى فاز „آ ٧٧“ اعلام كرده  چنين تناقضى بيرون بدهم و استدلال آنها اين بود كه من مانع در اين مسير  ايجاد ميكنم و خائن در درون تشكيلات هستم.

من هم واقعا از اين همه  ظلم و فشار و ريا و دروغ  و از اين حرف مسئول نشست به سيم آخر زدم و گفتم اگر به خاطر يك تناقض واقعى مطرح كردن متهم ميشوم كه كار دشمن در درون تشكيلات ميكنم و خائن هستم من هم ديگر نميخواهم اينجا بمانم و هر كارى ميخواهيد به سرم بياوريد من حاضر هستم اما ديگر من ماندنى نيستم. اين حرف من آتشى روى خرمن بود و يكباره فريادها بالا رفت و ضربه ها بود كه روى بدن خود احساس ميكردم و از فشارى كه داشتم تحمل ميكردم مرگم را از خدا ميخواستم. در نهايت كه نتوانستند مقاومت من را بشكنند نشست را تمام كردند و من را به بنگالى بردند و در را از پشت رويم قفل كردند، نصف شب بود كه در باز شد و يكى از مسئولين خواهر گفت خواهر زهره باهات كار دارد الان بلند شو آنجا برويم.

حدس زدم و برايم روشن بود كه زهره ميخواهد مرا تطميع كند لذا تصميم گرفتم كه مطلق از خواسته ام كوتاه نيايم حتى با وجود احتمال زياد سربه نيست شدنم ولى از اين جهنم خلاص شوم. وقتى وارد اتاق زهره شدم تنها پشت ميز نشسته بود  از روى صندلى بلند شد و با خنده به من تعارف كرد كه روى صندلى نزديك خودش بنشينم، انگار كه اتفاق خاصى نيفتاده بود اما من چنان زير فشار بودم كه لب هايم كاملا خشك و ناى جواب دادن نداشتم و روى صندلى جلوى خودش نشستم بلافاصله در باز شد و دفتر دارش با يك سينى كه دو تا استكان چاى و هر كدام دو دانه شكولات كنار آنها بود داخل شد و ابتدا جلوى من گذاشت، شكولاتى كه اين همه مدت در تشكيلات به چشم نديده بودم.

زهره تعارف ميكرد كه چاى بخورم تا سرد نشود اما من اصلا تمايلم در خوردن چاى نبود تا چندين بار اصرار اول بدون شكولات كمى چاى نوشيدم اما باز گفت شكولات را با چاى بخور و با اصرار مجبور شدم شكولات را در دهان بگذارم، اين شكولات اينقدر خوشمزه بود كه معجزه كرد و تونستم سرم را بالا كنم، زهره هم لبخندى زد و گفت ان يكى رو هم بخور ميدانم خوشمزه است. سپس شروع كرد به نصيحت كردن و اينكه تو بچه خواهر مريم هستى كسى جرأت حرف اينچنينى به شما را ندارد من يقه نرگس را گرفته ام( نركس فرمانده يگان مهندسى مركز بود كه من بهش وصل بودم) كه چرا گذاشته است در نشست افراد هر چى از دهنشان بيرون آمده گفته اند، من هم روى حرفم اصرار داشتم كه من ديگر نميخواهم اينجا بمانم.

از او مخ خورى از من رد كردن، تا اينكه بهم گفت ببين عبدالكريم از نظر من تو يكى از بهترين نفرات خواهر مريم هستى و هيچ اغراقى در اين نميكنم بنابراين شما از اين پس گزارش هايت را مستقيم براى خودم بنويس و به خودم  بده، اگر من نبودم به دفترم بده كه وقتى ميام ميخوانم و سريعا جواب ميدهم. با اين گفته  كم كم ان مقاومت أوليه در من شكسته ميشد و روى حرف خودم ديگه اصرار نداشتم به من پيشنهاد كرد كه چند روز ديگر ميخواهم تو را به بصره بفرستم  اونجا خودم هستم،  تا ان وقت  به ماشين آلات خودتان رسيدگى كنيد كار ديگرى در برنامه شما نميگذارند.

لازم به يادآورى است كه هنوز قرارگاههاى مرزى نساخته بودند و مأمويتهاى راهگشايى كه انجام ميشد در منطقه مأموريت مركز ما كه بصره بود يك مجموعه اتاق در يك پادگان نظامى در روستايى نزديك منطقه „دير“ سازمان گرفته بود( بعدا صدام دو سوم همان پادگان به رجوى هديه داد كه به اسم قرارگاه حبيب نامگذارى و ساخته شد و بعداً سه مركز در آن مستقر شد و اصلى ترين قرارگاه جنوب بود) و نفوذ واحدهاى داخله و باز كردن ميدان مين به صورت محدود از آنجا انجام ميشد.

يك روز عصر روى بولدوزر در پاركينگ مهندسى مشغول كار بودم كه خواهرى آمد و گفت بيا زود اتاق خواهر زهره كارت دارد.

من هم بلافاصله لباس كار عوض كرده و به اتاق زهره رفتم و سلام كردم سر پا گفت  كه آماده شو فردا صبح زود با اكيپ مركز ده به فرماندهى خواهر رؤيا به بصره ميرويد. من هم فردا صبح با اكيپ ياد شده به بصره رفتم. آنجا مسئوليت پخت غذاى كل نفرات به من سپرده شد امكانات بسيار كم و در يك اتاق معمولى پخت غذا براى تقريبا پنجاه نفر مشكل بود  هوا هم بسيار گرم بود در طول روز چند بار به خاطر خيس شدن لباس بايد تعويض لباس ميداشتم  براى آماده سازى و كمك آشپزى يكى از خواهران عضو  داده بودند كه او از من متناقض تر بود و از فشارى كه روى من بود بينهايت ناراحت ميشد أما ميترسيد كه با من رك سر اين موضوع صحبت كند و به قول مجاهدين محفل بزند. يك روز خيلى فشار بود أز صبح زود يكسره تا شب روى پخت غذا بودم  چون علاوه بر پخت روزانه، غذاى ضيافتى هم پختم. آنروز استاندار بصره دعوت شده بود براى نهار و بياد دارم كه چطور زنهايى كه به آنجا آورده بودند با حقارت جلوى مهمانان كلفتى كرده اما به برادران مجاهد كه ميرسيدند براى همه شير ميشدند.

اين تناقضات و فشارها ته نداشت  و فشار رو به افرايش بود يك روز صبح كه زود براى پخت اقدام كردم و همه جز نگهبانها خواب بودند از سر و صداى ظروف آن خواهر كه كمك من بود از خواب بيدار شده و با ترس آمد و گفت خدا كنه كه يقه ام را نگيرند من بهش گفتم برو من تنها ميتوانم بعد از بيدارباش عمومى بيا اما قبول نكرد. در حين پخت غذا به من گفت ميدانى ديروز زهره و سهيلا شعبانى( سهيلا شعبانى فرمانده مقر بود و زهره قائمى فرمانده عملياتى واحدها) به من چى گفتند؟ من هم گفتم بگو!

گفت كه مرا صدا زدند و از شما تعريف  كردند كه خيلى آدم سخت كوش هستى و به من گفتند هيچ محدوديتى ندارى در كمك كردن به او، بعد ادامه داد خيلى ميترسم گفتم چرا!؟ جواب داد در اشرف زياد به من سخت ميگرفتند و گير ميدادند كه با برادران سلام عليك  نداشته باشم، سر اينكه با فلانى صحبت كوتاهى داشتم به من تهمت زدن كه با او ارتباط نامشروع دارى و برايم ديگ گذاشتند و خيلى اذيتم كردند و خيلى محدوديت برايم گذاشتند به صورتى كه اصلا نميگذارند حتى پدرم را ببينم ميترسم بلايى سرم بياورند. الان هم كه سهيلا و زهره اين حرف را به من زدند فكر كنم ميخواهند من با شما گرم بگيرم و مجدداً تهمت و افترا شروع كنند و سپس تعهد و سرسپارى و ذليل شدن جلوى دستشان. به من گفت مواظب خودت باش توى تله اينها گير نيفتى. در ادامه از وضعيت خودش گفت كه با تشكيلات سر سازگارى ندارم و چندين بار نشستهاى سنگينى برايم  ترتيب داده و تهمت هاى ناروا به من  زده اند من ميخواهم از سازمان بروم بيرون اما ميترسم به خودشان بگويم سربه نيست ميكنند راه فرار هم بلد نيستم به من پيش نهاد فرار داد اما من بهش گفتم اين حرف را پيش من زدى به كس ديگرى نگوئى چون با جان خودت بازى ميكنى. در واقع من خودم دنبال راه چاره اى بودم و نميدانستم چكار كنم او از من كمك ميخواست. در ادامه گفت اين شش ماه است نذاشتن با پدرم حرف بزنم و زد زير گريه!

نميدانم چه بويى برده بودند كه دو روز بعد همين خواهر را به اشرف برگرداندند و يك هفته نگذشته بود كه خبر مرگش شنيدم. صحنه اى براى اين درست كرده بودند كه به گشتنش منجر شود. جريان اين بود كه براى حفاظت زمينهاى اطراف قرارگاه اشرف يك اكيپ سه نفره خواهران بهمراه دو اكيپ خودرو از حفاظت اشرف به منطقه حمرين و فرودگاه ميفرستند تأمين جاده قره تپه و منصوريه، اين خانم را راننده يك جيب بى كى سى دار ميكنند در صورتى كه دست فرمان اين خانم اصلا خوب نبود و براى چنين مأمويتهايى معمولا بهترين راننده ها را انتخاب ميكردند اكيپ از سمت قره تپه به سمت منصوريه در حركت بودند و آخرين خودرو بوده، نرسيده به فرودگاه چپ ميكند و هر سه خواهر كشته ميشوند و رجوى روى اين جنايتش را پوشاند.

باشد كه انتقام خون به ناحق ريخته تمام قربانيان رجوى هر چى زودتر او و دار و دسته اش را به خاك سياه بنشاند و آه اين مظلومان گريبانگيرش شود.

„پایان“

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

 
error

Enjoy this blog? Please spread the word :)

RSS20k
دریافت مطالب جدید از طریق ایمیل5k
مارادر فیسبوکتان به اشتراک بگذارید12k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید14k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید
extra smooth footnotes